شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


فراز و فرودهای یک ستاره ادبی


فراز و فرودهای یک ستاره ادبی
مارکز طی سه سال گذشته زندگی پر حادثه ای را از سر گذراند. از انتشار وصیت نامه اش تا خشکیدن چشمه استعدادی که منجر شد او چند سالی ننویسد.مهمترین اتفاق های این سه سال را با هم مرور می کنیم.
● ۲۰۰۵ - چشمه خلاقیت مارکز خشکید
سال ۲۰۰۵ در مجموع برای گابو سال خوبی نبود. در همین سال بود که با بی اعتنایی مقامات کلمبیایی، خانه دوران کودکی او به مخروبه تبدیل شد و خفاش ها در سقف خانه اش لانه کردند. حال آن که بعد از اهدای جایزه نوبل ادبیات به مارکز، مقامات کلمبیایی این خانه را به عنوان بنای یادبود ملی و موزه معرفی کرده بودند.
همچنین در همین سال بود که شهردار آراکاتاکا، شهر زادگاه مارکز پیشنهاد کرد برای جلب گردشگر از سراسر جهان و جبران خسارات ناشی از شرایط بد اقتصادی این شهر در نیم قرن گذشته، کلمه «ماکوندو» - دهکده داستانی مارکز در «صد سال تنهایی»- به نام این شهر اضافه شود. پس از اعلام این پیشنهاد، علیه تغییر نام آراکاتاکا در این شهر جنجالی بر پا شد چون بسیاری از ساکنان آراکاتاکا نمی توانستند گابو را به خاطر این که بیش از ۲۰ سال پا به این شهر نگذاشته بود، ببخشند در ضمن آنها نام اصلی شهر را به خاطر این که به افتخار «کاتاکا»، یکی از مدیران محلی و قدرتمند شهر در گذشته انتخاب شده بود، دوست داشتند و بدتر از همه در طول همین سال بود که طرفداران مارکز هیچ خبری درباره اثر تازه ای از او نشنیدند چرا که او یک سال تمام عاجز از نوشتن حتی یک کلمه بود و به قولی، چشمه خلاقیتش خشک شده بود البته نظیر این اتفاق برای بسیاری از نویسندگان در طول تاریخ روی داده است و نویسندگان مشهور نیز از هیچ امتیازی نسبت به دیگران در این زمینه برخوردار نبوده اند. خود گابو در این باره در گفت و گو با روزنامه ای در مکزیکوسیتی گفت: «سال ۲۰۰۵ اولین سال در تمام زندگی ادبی من بود که حتی یک خط هم نتوانستم بنویسم.» او در گفت و گوی دیگری با روزنامه La Vanguardia در بارسلونا اظهار داشت: «مسلماً با توجه به تجربیاتم در کارگاه های داستان نویسی می توانستم یک رمان کامل را با سعی و کوشش و بنابر اراده خودم بنویسم اما در آن صورت خوانندگان تشخیص می دادند که این رمان از دل برنیامده است.» به این ترتیب، چشمه خلاقیت او چندی پس از نوشتن اولین جلد خاطراتش با عنوان «زنده ام که روایت کنم» که یکی از پرفروش ترین کتاب های سال ۲۰۰۲ بود، خشک شد و او در سال ۲۰۰۵ حتی نتوانست جلد دوم این خاطرات را به رشته تحریر درآورد.
● ۲۰۰۶ - «عشق سال های وبا» فیلم شد
سال ۲۰۰۶ هم سال چندان امیدوارکننده ای برای گابو نبود، اما هر چه بود بهتر از ۲۰۰۵ بود. جنجال بر سر تغییر نام زادگاه مارکز تا سال ۲۰۰۶ ادامه یافت و در نهایت، در ژوئن ۲۰۰۶ اهالی آراکاتاکا، رسماً به تغییر نام این شهر به آراکاتاکا-ماکوندو رای ندادند. در حالی که پیش از این رای گیری شایع شده بود بیش از ۹۰ درصد از آرای مردم این شهر، به نفع تغییر نام خواهد بود اما تنها نیمی از ۷۴۰۰ نفری که رای آنها برای تغییر نام لازم بود، به پای صندوق های رای رفتند.اما در عین حال، در سال ۲۰۰۶ بود که اقتباس سینمایی رمان «عشق سال های وبا» از مارکز توسط کمپانی استون ویلج پیکچرز ساخته شد، فیلمنامه آن را رونالد هاروود به رشته تحریر درآورد و مایک نیوول کارگردانی آن را بر عهده گرفت. خاویر باردم، برنده اسکار ۲۰۰۸ برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، نقش فلورنتینو آریزا (نقش اصلی) را در «عشق سال های وبا» ایفا کرد و کاتالینا ساندینو مورنو، نامزد اسکار ۲۰۰۵، بنیامین برات، جان لگویزامو و جیووانا مزوجیورنو (در نقش فرمینا دازا) از دیگر بازیگران آن بودند. فیلمبرداری این فیلم از هفت سپتامبر ۲۰۰۶ در شهر تاریخی کارتاخنای کلمبیا آغاز شد و در همین سال بود که از بخت بد گابو در میان این همه نویسنده، دزدان به خانه او در کارتاخنا زدند و در آن را هنگام ورود شکستند اما گابو آنقدرها هم بداقبال نبود چون دزدان بین گاوصندوقی که به گفته مارکز، هیچ شیء باارزشی در آن وجود نداشت و تابلوهای نقاشی گران قیمتی که به دیوارهای خانه آویزان بود، گاوصندوق را انتخاب کردند.
مارکز در اواخر همین سال بود که برای شرکت در جشن تولد ۸۰ سالگی دوست صمیمی اش فیدل کاسترو، رهبر سابق کوبا به هاوانا رفت. او در این باره گفت: «اگر در جشن ۱۰۰ سالگی کاسترو هم حضور داشته باشم، بیشتر خوشحال می شوم،»
● ۲۰۰۷ - سال گابریل گارسیا مارکز
اما در سال ۲۰۰۷ ورق برگشت، مارکز دوباره شروع به نوشتن زندگینامه اش کرد و در عین حال، کشورهای کلمبیا و مکزیک هم به سه مناسبت، سال ۲۰۰۷ را به سال گابریل گارسیا مارکز نامگذاری کردند. این سه مناسبت به شرح زیر بود:
نخست این که گابو در سال ۲۰۰۷ هشتاد ساله می شد و دولت کلمبیا تصمیم گرفت به همین مناسبت جشن هایی را برگزار کند.
دومین مناسبت، چهلمین سالگرد انتشار شاهکار ادبی این نویسنده، «صد سال تنهایی» بود که به زعم بسیاری از منتقدان، مهم ترین اثر در ژانر رئالیسم جادویی محسوب می شود.
مناسبت سوم، بیست و پنجمین سالگرد اهدای جایزه نوبل ادبیات به مارکز بود.
گابو روز شش مارس ۲۰۰۷ هشتاد ساله شد و در طول این سال جشن های مختلفی در بزرگداشت او در سراسر جهان برگزار شد. به طور مثال، در کارتاخنای کلمبیا از سوم تا دهم مارس ۲۰۰۷ جشنواره فیلمی به مناسبت بزرگداشت او برگزار شد و در چهارمین کنگره بین المللی زبان اسپانیایی نیز
(۲۶ تا ۲۹ مارس ۲۰۰۷) برنامه هایی به همین مناسبت تدارک دیده شد.
در همین سال مقامات کلمبیایی بالاخره تصمیم گرفتند ،۵۰۰ هزار دلار صرف بازسازی خانه دوران کودکی مارکز در آراکاتاکا و تبدیل آن به موزه کنند چرا که این خانه الهام بخش مارکز در آثاری بوده که به سبک رئالیسم جادویی خلق کرده است.
همچنین در همین سال بود که کنگره ونزوئلا سرمایه گذاری اقتباس سینمایی رمانی از مارکز با عنوان «ژنرال در هزارتویش» را به کارگردانی آلبرتو آرولو، کارگردان ونزوئلایی الاصل بر عهده گرفت و قرار شد دنی گلوور، حامی آمریکایی هوگو چاوز در آن بازی کند. این رمان مارکز به زندگی سیمون بولیوار، بنیانگذار جنبش آزادی بخش آمریکای جنوبی می پردازد. به این ترتیب، چنین به نظر می رسید که گابو بعد از موافقت با ساختن فیلمی بر اساس «عشق سال های وبا»، به همکاری با عالم سینما علاقه مند شده است.
سرانجام در روز ۳۰ مه همین سال بود که مارکز بعد از ۲۴ سال غیبت با همراهی ۲۰۰ تن از دوستانش، چهره های مشهور جهان و خبرنگاران به شهر زادگاهش، آراکاتاکا بازگشت. در عین حال، فیلم «عشق سال های وبا»
روز ۱۱ نوامبر ۲۰۰۷ برای نخستین بار به عنوان فیلم اختتامیه جشنواره فیلم AFI لس آنجلس به نمایش درآمد و همین موضوع سبب شد که رمان «عشق سال های وبا» در فهرست فروش آمازون آمریکا و کانادا بر «هزار خورشید تابان» خالد حسینی غلبه کند و صدرنشین این فهرست ها شود.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید