شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

راز انحراف ریشه های تئوریک انحراف ایدئولوژیک در انجمن های اسلامی دانشجویان


راز انحراف ریشه های تئوریک انحراف ایدئولوژیک در انجمن های اسلامی دانشجویان
انجمن های اسلامی دانشجویان، با وجود آن که همچنان نام دیرینه ی خویش را حفظ کرده و از لحاظ نام و عنوان،«انجمن های اسلامی» باقی مانده اند، اما از اوایل دهه ی هفتاد به بعد، تحولات و دگرگونی هایی را تجربه کرده اند که تناسبی با نام و اساسنامه و رویکرد و سنت اولیه شان ندارد. در اثر این تحولات درونی، دغدغه ها و مطالبات و آرمان های انجمن های اسلامی به صورت آشکاری تغییر یافت؛ اسلام محوری، ظلم ستیزی، صدور انقلاب، نبرد حق و باطل، مهدویت، عدالت خواهی، استکبارستیزی، خودباوری فرهنگی و بازگشت به خویشتن اسلامی و ... به تدریج از کلید واژه های گفتمان انجمن های اسلامی خارج شدند و جای خود را به دموکراسی، آزادی، جامعه ی باز، گفت وگوی با جهان پیرامون، تساهل و تسامح، پلورالیسم، غرب گرایی، جامعه ی مدنی، سکولاریسم و ... دادند! در واقع، «گفتمان اسلامی ـ انقلابی» در چارچوب فکری انجمن های اسلامی زوال یافت و «گفتمان لیبرالیستی ـ سکولاریستی» متولد گردید، بی آن که نام و عنوان این تشکل دانشجویی در جهت تطابق با محتوایش تغییر یابد! در انجمن های جدید، مقوّم و ماهیت اصلی تشکل عبارت بود از «دموکراسی» نه «اسلام»! بعضی از آن ها صریحاً مدعی شدند که ما به دنبال«انجمن دموکراتیک» هستیم نه«انجمن اسلامی»! این استحاله چنان زننده و ناروا بود که حتی طنین اعتراض و انتقاد برخی از هواداران انجمن های اسلامی در میان اصلاح طلبان را نیز برانگیخت! ۱
روشن است که فعالان سیاسی ـ اجتماعی انجمن های اسلامی، به هر حال می بایست شبه استدلال ها و توجیه هایی را برای منطقی و معقول جلوه دادن این دگردیسی ایدئولوژیک و اعتقادی خلق و به افکار عمومی عرضه کنند. در این راستا، انجمن های اسلامی حداقل به سه طریق در مقام توجیه و منطق سازی برآمده اند:
▪ اول؛ برخی از آن ها ادعا کرده اند که اساساً مقوله ی دین در گفتمان انجمن های اسلامی، مقوله ای غیر مرکزی و فرعی و حاشیه ای بوده است و برخوردار از مرکزیت و محوریت در گفتمان انجمن های اسلامی نبوده است که امروز انجمن های اسلامی بخواهند از آن دست بشویند و مقوله دیگری را جایگزین آن سازند. ۲
این در حالی ست که اسناد معتبر و واقعیات تاریخی در طول چند دهه اخیر، دقیقاً مغایر با چنین ادعایی است. اصول مندرج در اساسنامه ی انجمن های اسلامی و شعارها و مطالبات مطرح شده از سوی انجمن های اسلامی در دهه ی شصت، همگی حاکی از جایگاه کانونی و مرکزی اسلام و اسلام گرایی در گفتمان آن هاست.
▪ دوم؛ گروهی دیگر از طریق استناد به نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت و نظریه ی تعدد قرائت ها از دین و هرمنوتیک، دین را امری سیّال و شناور معرفی کرده اند که می توان «برداشت ها و تفسیر های متفاوتی» از آن داشت. در نتیجه ، سنت سیاسی و فکری حاکم بر انجمن های اسلامی، در واقع، مغایر با اصول اسلامی نیست، بلکه «قرائت» و «برداشت» دیگری از آن هاست. ۳به عبارت دیگر، اساساً دین امر نامتعیّن، حیرت زا و مبهمی است که بر هر فردی، به صورتی جلوه می کند و نمایان می شود. بدین ترتیب، دریافت های لیبرالیستی و التقاطی از اسلام، تفسیرهایی از اسلام است که در عرض و کنار سایر تفسیر ها قرار می گیرند و به اندازه ی «تفسیرهای رسمی از دین»، اعتبار دارند. از این رو، دیگر نمی توان به انجمن های اسلامی اعتراض کرد که چرا چنین و چنان می کنید و اصول تفکر اسلامی و احکام یقینی اسلام را زیر پا می گذارید! انجمن های اسلامی در همان حال که اسلامی اند می توانند لیبرالیستی، سکولاریستی، پلورالیستی، اومانیستی و ... نیز باشند، زیرا خود اسلام دارای ذاتیات و مقوّمات ثابت و روشنی نیست که بتوان بر روی آن ها تکیه کرد و تخطی از آن ها را به معنی خروج از حدود و قیود اسلام دانست.
این دیدگاه نیز صحیح نیست، زیرا بر نظریاتی مبتنی است که از سوی اندیشمندان معاصر اسلامی، ابطال شده اند. نیم نگاهی به کتاب های کلامی و فلسفی حوزه نشان می دهد که نظریه ی قبض و بسط تئوریک شریعت، نظریه تعدّد قرائت ها از دین، نظریه هرمنوتیک و ... چقدر سست بنیان و مغالطه آمیز هستند. سوم. دسته ای هم از ضرورت «انطباق با مقتضیات زمان» و «همسویی با تحولات اجتماعی» و سخن گفته و آن را دلیلی برای اثبات تحول ایدئولوژیک در انجمن های اسلامی معرفی کرده اند. ۴
در مقابل این دیدگاه باید گفت که استاد معقولیّت مطهری(ره) در بخشی از کتاب «ختم نبوّت»، بحث بسیار ارزشمند و کم نظیری را درباره نسبت «اسلام» و «مقتضیات زمان» طرح کرده اند که می تواند راهگشای حل این مسأله باشد. ۵ استاد مطهری در آنجا این مطلب را مطرح می کند که چون زمان، جامعه و تاریخ و ... همگی محصول اراده ی فرد یا جمع انسان ها هستند و هویت مستقلی ندارند، و چون اراده ی انسان همیشه مبنی بر«خیر و مصلحت» نیست بلکه از او «شر و فساد» هم صادر می شود؛ نمی توان ادعا کرد که همه تحولات و دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی، مطلوب و به معنی «پیشرفت و تعالی» هستند. جوامع، گاه «پیشرفت» می کنند و گاه«پس رفت». بنابراین، لزومی ندارد که با همه «تحولات زمان» همگام شویم و هر تحولی را پیشرفت بدانیم و بستاییم.
از سوی دیگر، اگر به راستی مقتضیات زمان اقتضا می کند که در مقاطع مختلف زمانی، از معارف و احکام اسلام فاصله بگیریم و به گونه ای دیگر، نظر و عمل خود را سامان بدهیم، دیگر چگونه می توان از «جامعیت و جاودانگی اسلام» سخن گفت. اسلام هنگامی«جامع» است که نظر و عمل ما را در حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد و ... نظم وحیانی ببخشد. و اسلام هنگامی«جاودانه» است که معارف و احکام آن رنگ کهنگی نپذیرد و در مقابل دگرگونی های اجتماعی و تاریخی، از کارآیی و کارآمدی نیفتد و تعطیل نشود.
حاصل این که انجمن های اسلامی نمی توانند با استناد به ضرورت انطباق افراد و گروه ها با مقتضیات و تحولات زمان و جامعه، دگردیسی و نوزایی فکری و اعتقادی انجمن های اسلامی را توجیه و تطهیر کنند.
بنابراین، هیچ یک از این شبه استدلال های سه گانه قادر نیستند از عهده ی معقول سازی و مشروع سازی تغییرات ارزشی انجمن های اسلامی در دهه های اخیر برآیند. بدین جهت، نمی توان و نباید «اهداف و آرمان های سکولار و غیر اسلامی»را در قالب یک«تشکل اسلامی» دنبال کرد.
مهدی جمشیدی
پی نوشت ها:
۱. نگاه کنید به: حمیدرضا جلایی پور،«خطای غفلت از هویت دینی»، روزنامه ی شرق، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵، ص۶.
۲. مهدی شیرزاد، «غفلت در غفلت»، روزنامه ی شرق، ۱۰ خرداد ۱۳۸۵، ص۶.
۳. احمد زاهدی لنگرودی، «کدام هویت؟ کدام غفلت؟» ، روزنامه ی شرق، ۱۷ خرداد ۱۳۸۵، ص۶.
۴. خسرو زرتاب، «تعریف هویت برمدار قدرت»، روزنامه ی شرق، ۱۰ خرداد ۱۳۸۵، ص۶.
۵. مرتضی مطهری، ختم نبوّت، تهران: انتشارات صدرا، ص ۷۶ ـ ۴۶.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید