جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


برآمدی بر کتاب بلند پرواز


برآمدی بر کتاب بلند پرواز
اصولا از دیرباز نگرش انسان به زندگی یک نوع نگرش معقول و بایسته توجه و تامل بوده است. معقول بدین معنا که بشر مقوله زیست شرافتمندانه را در دایره عقل و خرد به شمار آورده و بایسته توجه و تامل بدین مفهوم که با زندگی بودن را منشا حیات و تکامل و بی زندگی شدن را منشا ممات و سقوط خود برشمرده است. لذا پرواز به دنیای زندگی و سیر و سیاحت کردن در این دنیا به منزله پرواز مگس یا بر روی آب رفتن نیست، چه اینکه در این زمینه خواجه عبدالله انصاری می گوید: «اگر بر هوا پری مگسی باشی و اگر بر روی آب روی خسی باشی، دل به دست آر تا کسی باشی» بنابراین پرواز در جهان مادی و گاه در عالم تخیل و اندیشه و البته در عوالم دیگر به منظور به دست آوردن واقعیات و به بیانی همان درون مایه خویش است و نه چیز دیگر و البته تابلوی مدون تاریخ نیز در این زمینه، بیانگر این مدعاست. به قول نظامی گنجوی:
مرغ نه ای بر نتوانی پرید تا نکنی جان نتوانی رسید
مسلما درسایه جد و جهد است که انسان به درجه کمال و معرفت می رسد و این گنج گرانبها بدون رنج و سختی به دست نمی آید. لذا پرواز به هر عالمی از زندگی تنها شکست و پیروزی نیست، بلکه از هر دو بهره می جوید. اما مهمتر از این، تجربه و دانستنی هایی است که در این دنیا به دست می آید. پس نتیجه می گیریم که بلندپروازی به معنای واقعی آن یعنی پرواز در جهت شناخت واقعیات. یعنی پرواز از پستی در جهت رسیدن به بلندی یا پرواز از بلندی برای نایل آمدن بر بام زیبای پستی. هرچند زبان عموم با مقوله «بلند پرواز» بیگانه و قابل درک و فهم نیست و برداشت این است که باید در حد و اندازه خود پرواز کرد، اما به قول شاعر ابوالقاسم شابی تونسی: باید بر مرکب خطر سوار شد.
از این نظر بلند پرواز به کسی گفته می شود که بتواند فراتر از خویش پرواز کند. بلندپرواز کسی است که بلندپروازی را یک آرمان، یک هدف زیبنده و متعالی، یک نظر بلند و بالا خره یک تطور می داند. طبیعی است که آنچه که در دیدگاه عموم محل بحث است، با آنچه که یک فرد بلندپرواز (بلند پر) در نظر دارد در تفاوت بسیار است.
چون بلندپرواز به همه چیز می اندیشد به غیر از خود، ولی عموم، از خویش هم غافلند.
کتاب بلند پرواز نوشته مرادحسین پاپی کتابی است که در زمستان سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات افلا ک به زیور چاپ آراسته شد، هرچند این کتاب بابی تازه و متنوع رابه روی خوانندگان باز می نماید و می توان گفت که یک فراز و فرود زندگی نیست، بلکه یک زندگی است برای آنان که فراز و فرودهای زندگی را دریابند، ولی با این حال هنوز در دایره نقد وبررسی قرار نگرفته است. شاید بتوان گفت این مهم به دو علت صورت نپذیرفته: نخست اینکه این کتاب واقعیتی است که نوآوری، سمبل مبرهن آن است و در ثانی اینکه در نوع خود بی بدیل و تک تاز است.
بی بدیل به این معنا که جامعه ما چنین داستان واقعی را به ندرت تجربه کرده و تک تاز به این مفهوم که دارای مفاهیم و مصادیقی مختلف و متنوع است. چه اینکه در هر سطر یا صفحه آن ما با آموزه هایی متفاوت ولی شگفت انگیز و دوست داشتنی مواجه می شویم. کتاب از نثری روان و سلیس برخوردار است که این مهم هم از قابلیت های بارز قلم نویسنده است. چرا که نویسنده توانسته با چیدن کلماتی ساده، نثری دلنشین و پرمعنا را برای عوام وخواص به تصویر کشاند. بنابراین می توان گفت که نویسنده از مواد و مصالحی ساده استفاده برده، ولی توانسته ساختمانی مجلل و چشم گیر را بنا دارد. بلندپرواز با اینکه از خود نویسنده آغاز می گردد و در جای جای این کتاب تعاریفی ارائه می شود، ولی به نویسنده ختم نمی شود. چونکه هیچکدام از مفاهیم و تعاریف، مرتبط با نویسنده نیستند و اگرچه خوانندگان با نگاهی سطحی به همین تعاریف اکتفا می کنند، ولی عمق مساله به مانند آینه ای تو درتو می ماند و به بیانی می توان گفت که خوانندگان تنها، آینه اصلی را شناخته اند و...
نقطه قوت و اوج کار نویسنده افشاگری و تنوع گویی در کتاب است. به طوری که هرآنچه که در زندگی آن اتفاق افتاده و می افتد به راحتی به تصویر می کشد و به نظر نگارنده واقعیت گویی مهمترین فاکتور و حسن هر نویسنده ای است که بلندپرواز نیز از این مهم پرسهم است. مثلا سیر زندگی نویسنده و عنوان کردن مشکلا ت ریز و خصوصی خانواده از این دسته اند. نکته دیگر تنوع گویی است. تنوع گویی به این معنا که نویسنده سعی بر آن داشته که هنر قلمی خود و بازگو کردن مسائل اجتماعی، سیاسی، ادبی، اخلا قی و بالا خره سمبل هایی که در دل همین داستان تراوش می کنند را به اشکال مختلفی و آن هم در قالبی متنوع بیان کند.
به بیانی دیگر در هر جمله یا سطر و صفحه خواننده هم می تواند بخندد و هم اینکه در جای جایی گریه کند. مهمتر اینکه این گریه و خنده ها از درون مایه ای مثبت و آموزنده برخوردارند.
بلندپرواز کتابی است که هنرنمایی می کند. هنرنمایی بدین خاطر که هنری را به جامعه انتقال می دهد که این هنر بکر و دست نخورده است و هرآنچه در ساخت این هنر بکار می رود، دقیقا ساخته ذهن و تخیل و احساس نویسنده آن، با مهارت ویژه ای است. هنرنمایی بدین مفهوم که معضلا ت اجتماعی را به طور واضح به تصویر می کشد. مثلا در فصل سوم کتاب و در بخش «دنیای گوش های منتظر» ما به عینه این هنرآفرینی را می بینیم. نویسنده در این بخش با اینکه خود یک زندانی است، ولی زندانی را احساس نمی کند یا به بیانی نمی بیند، بلکه ویژگی ها و حقایق و البته آموزه های متفاوتی را از زندانیان مشاهده می کند که هر کدام به نوبه خود می توانند یک معلم واقعی برای جامعه به شمار آیند. به تعبیری نویسنده می خواهد که به خواننده اش تفهیم کند، زندان زندان نیست، بلکه دنیایی است آکنده از همه چیز و همه کس که باید استفاده برد یا به گفته خود نویسنده زندان دنیای گوش های منتظر است. گوش هایی که صداها را به رنگ خویش می شنوند.
نکته دیگر صبر و امید است که خود نویسنده به این مهم بسیار توجه دارد به نحوی که در یک قطعه ادبی می سراید: «خانه امید در انتهای جاده ناامیدی است. آری در این کتاب صبر و امید دو فاکتور بسیار مهم و اساسی برای نویسنده و جامعه به شمار میآیند.
چون با اینکه قهرمان داستان خود نویسنده است، ولی صبر و امید را در جهت پیروزی بسیار مهم می شمارد. اعتماد و اطمینان راسخ درجهت فایق آمدن بر مشکلا ت زندگی از دیگر ارکان مهم در این کتاب است، چه اینکه نویسنده با تمام مشکلا ت و مصائب نفس گیری که در جاده شکست متحمل می شود، اما اطمینان کامل دارد که یک روزی پیروز می شود و همین امر نیز حاصل می آید. بنابراین چون دو فاکتور مهم به نام صبر و امید پشت کار نویسنده هستند، شکی نیست که توفیق هم، دیر یا زود خواهد رسید. ضرب المثل های لری و فارسی و آوردن ابیاتی در راستای همین معنی و نثرهای آهنگین و مخیل و ابیاتی همگون و مرتبط با محتوای بخش های کتاب از دیگر هنرنمایی های نویسنده است، چون در هر بخش کتاب ارتباط موضوعی و محتوایی به راحتی به چشم می خورد.
با این تفاصیل کتاب بلند پرواز کتابی است غنی و نوع الا نواع و هر نوعی آکنده از پیام و تصویری نو و آموزنده، که این مهم برای هر خواننده ای که می خواهد مسیر درست زندگی را دریابد و بر مصائب و تلخی های زندگی فایق آید، چراغی هدایت گر و ثمربخش است، پس بلند پرواز را در بلند پرواز بخوانیم.
نویسنده : عابدین پاپی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید