شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

درباره ضرورت ها و الزامات انتخاباتی اصلاح طلبان


درباره ضرورت ها و الزامات انتخاباتی اصلاح طلبان
بی تردید انتخابات آینده ریاست جمهوری یکی از دشوارترین و سخت ترین شرایط و موقعیت های سیاسی را در برابر اصلاح طلبان قرار داده است. چگونگی رویکرد و ورود اصلاح طلبان به این عرصه نه تنها برای آنان و آینده سیاسی ایشان بلکه برای آینده کشور نیز آثار و نتایج گریزناپذیری را رقم خواهد زد.
فرض را بر این می گذاریم که شرایط خطیر کشور اصلاح طلبان را به ضرورت تلاش و استفاده از موقعیت انتخابات برای تغییر مدیریت کنونی و در نتیجه بهبود اوضاع کشور قانع ساخته است. در این صورت سوال اصلی فراروی اصلاح طلبان این خواهد بود که کدام رویکرد و رهیافت به انتخابات و با چه اصول و ملاحظاتی می تواند متضمن تحقق چنین هدفی باشد.
طبعاً شرایط ناعادلانه و دخالت عوامل غیرانتخاباتی مسائل و مشکلات فراوانی را بر اصلاح طلبان تحمیل خواهد کرد. در این میان مهم ترین مسائل فراروی اصلاح طلبان اقناع جامعه به مشارکت فراگیر و ائتلاف حول کاندیدایی واحد است. بی شک اینها تنها مشکلات فراروی اصلاح طلبان در انتخاباتی که نتایج آن می تواند سرنوشت کشور را تغییر دهد، نخواهد بود، اما بسیاری از مشکلات دیگر به نحوی به این دو مشکل مرتبطند. به عنوان مثال اعمال نفوذها و تخلف های احتمالی در انتخابات که شواهد و قرائن غیرقابل انکاری وقوع آن را در انتخابات دوره های پیشین تایید می کند، از جمله این مشکلات است؛ مشکلی که اصلاح طلبان برای جلوگیری کامل آن فاقد ابزارها و امکانات لازم هستند. در عین حال ایشان از ظرفیت ها و امکانات قابل توجهی برای کاهش اثر اعمال نفوذها در نتایج انتخابات برخوردارند. بدنه و پایگاه اجتماعی گسترده از جمله این ظرفیت هاست بدین معنا که مشارکت فراگیر جامعه در انتخابات، آثار اعمال نفوذها و تقلب های احتمالی در نتایج انتخابات را به شدت کاهش خواهد داد. چنان که ملاحظه می شود مشکل و مانع تقلبات احتمالی کاملاً با دو مساله یی که به عنوان اصلی ترین مسائل فراروی اصلاح طلبان در انتخابات آینده مطرح کردیم، مرتبط است. بر همین سیاق می توان سایر مشکلات و موانع را فهرست کرد و پس از تحلیل و بررسی دریافت که بازگشت هر یک از آنها به یکی از دو مساله مذکور است.نکته دیگر اینکه این دو مساله نیز با یکدیگر مرتبطند و چگونگی پاسخ به هریک از آنها پاسخ به دیگری را نیز مشخص خواهد کرد. اقناع جامعه به شرکت فراگیر در انتخابات در گرو نحوه حضور و ورود اصلاح طلبان به انتخابات و کاندیدایی است که حول وی دست به ائتلاف خواهند زد. واقعیت آن است که نحوه عملکرد و رویکرد اصلاح طلبان به انتخابات برای بدنه اجتماعی طرفدار آنان که بخش اعظم جامعه را تشکیل می دهند حامل علائم و پیام های معنی داری است. بدنه اجتماعی اصلاح طلبان اگر در عملکرد ایشان عزم و جدیت و قاطعیتی در حد پاسخ به حداقل های خود نبینند، چندان اشتیاقی به حضور در انتخابات از خود نشان نخواهند داد. اشتباه بزرگ اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم آن بود که این نکته مهم را از نظر دور داشتند و تصور کردند هر رفتار انتخاباتی ایشان و هر تصمیمی که درباره فهرست انتخاباتی اتخاذ کنند با حمایت بدنه اجتماعی طرفدار خود مواجه خواهند شد. از این رو به رغم ردصلاحیت گسترده و حذف بیش از ۹۰ درصد از کاندیداهای اصلاح طلب در سراسر کشور و به ویژه در شهرهای بزرگ، آنان به فهرست های انتخاباتی شامل افراد باقیمانده اکتفا کردند و به حضور کسانی در فهرست انتخاباتی خود رضایت دادند که بسیاری از آنان در بهترین ارزیابی ها طی سال های گذشته در عرصه مبارزات اصلاح طلبانه، جامعه از ایشان هیچ تلاش و تحرکی در حافظه خود نداشت و آنان را به عنوان اصلاح طلب نمی شناخت. ارائه فهرست انتخاباتی ۳۰ نفره در تهران که کاندیداهای شناخته شده اصلاح طلب در آن از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد و نیز فهرست های انتخاباتی مشابه در دیگر شهرهای بزرگ کشور برای بدنه اجتماعی طرفدار اصلاح طلبان حامل این پیام بود که اصلاح طلبان هرگونه محدودیتی را که بر آنان تحمیل می شود به راحتی تحمل کرده و هیچ خط قرمزی را برای خود قائل نیستند. آنان از خود می پرسیدند اگر اصلاح طلبان در رقابت های انتخاباتی حاضر به پذیرش هرگونه تحمیلی هستند و از اعلام مواضع حداقلی طفره می روند یا از هم اکنون که هنوز وارد مجلس نشده اند، حداقل های خود را به راحتی نادیده می گیرند و تن به هر محدودیتی می دهند، تا آنجا که حتی حاضرند به نفع رقیب تنها نقش هیزم را برای گرم کردن تنور انتخاباتی بازی کنند، اگر فرضاً موفق به تصاحب کرسی هایی نیز در مجلس شوند، چه تحولی ایجاد خواهند کرد و چه تاثیری بر سمت و سوی از پیش تعیین شده مجلس خواهند داشت؟ واقعیت این است که بدنه اجتماعی در نحوه حضور اصلاح طلبان هیچ نشانه یی مبنی بر عزم و اراده جدی در دفاع و پیگیری اهداف اعلامی خویش ندیدند.
به این ترتیب نحوه عملکرد انتخاباتی اصلاح طلبان و در راس آن اعلام فهرست های انتخاباتی غیرقابل دفاع، به کمک حربه ردصلاحیت های گسترده آمد و به رغم زمینه های مساعد اجتماعی ناشی از مدیریت و عملکرد سوء جریان حاکم، کاهش شدید مشارکت را رقم زد. به طوری که برای اولین بار در انتخابات مجلس شورای اسلامی میزان مشارکت در شهرهای بزرگ تا ۲۵ الی ۳۰ درصد واجدان شرایط کاهش یافت. آنان با اتخاذ رویکردی انفعالی در برابر رفتار غیرمنعطف جریان حاکم در قلع و قمع رقیب و تن دادن به هر آنچه این جریان بر ایشان دیکته کرد، حتی در سطح ستادهای انتخاباتی خویش نیز قادر به ایجاد انگیزه و شور برای فعالیت های تبلیغاتی به نفع کاندیداهای خود نشدند. طبیعی است در این سطح از مشارکت با توجه به دخالت های پیدا و پنهان، اصلاح طلبان هیچ شانسی برای موفقیت نداشتند. در صورتی که اگر بدنه اجتماعی اصلاح طلبان کمترین نشانی از اعتراض را در رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان می دیدند، انگیزه بیشتری برای حضور در پای صندوق های رای پیدا می کردند و اگر اصلاح طلبان در اعتراض به این وضعیت نابرابر دست کم در شهرهایی مانند تهران که امکان هرگونه رقابتی از ایشان سلب شده بود، از شرکت در انتخابات خودداری می کردند یا حداقل فهرستی اعتراضی شامل سه یا پنج کاندیدا ارائه می کردند، قطعاً با پاسخ مثبت و مشارکتی به مراتب بیش از آنچه صورت پذیرفت، مواجه می شدند.
این تجربه می تواند برای اصلاح طلبان در چگونگی ورود به انتخابات ریاست جمهوری عبرت آموز باشد. اصلاح طلبان در مقایسه با رقبای خود از ذخیره اجتماعی، سیاسی ارزشمند و سابقه و اعتبار قابل توجهی برخوردارند. خطا خواهد بود اگر تصور کنیم این ذخیره و اعتبار در انتخابات مجلس هشتم به دلیل عملکرد و اتخاذ مواضع اشتباه از دست رفته است. اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم به دلیل اشتباه در اتخاذ رویکرد و تصمیم صحیح، تنها از اقناع بدنه اجتماعی خود برای حضور گسترده در انتخابات ناکام ماندند و از ذوب کردن یخ قهر جامعه و قانع کردن ایشان به شرکت در انتخابات ناتوان ماندند. این ناکامی در صورت تکرار اشتباه می تواند تجدید شود و در صورت عملکرد صحیح می تواند به توفیقی چشمگیر بدل شود. باید به این واقعیت توجه کرد که این پایگاه گسترده به سوی جریانی دیگر حرکت نکرده است بلکه تنها ناامید از هرگونه تحول و تغییر در وضعیت کنونی از حضور در پای صندوق های رای خودداری کرده است.
با توجه به این تجربه، در انتخابات ریاست جمهوری آینده رفتار جریان مقابل کاملاً قابل پیش بینی است. تغییر استانداران و فرمانداران و تمهیدات لازم برای سازماندهی یکدست بخش های اجرایی و ایجاد هماهنگی و انسجام هرچه بیشتر با بخش های نظارت، رد صلاحیت کاندیداها و شبهه در چگونگی برگزاری، شمارش و اعلام نتایج آرا همانند گذشته و بلکه سازمان یافته تر از پیش رخ خواهد داد. برداشت ۵ میلیارد از صندوق ذخیره ارزی به عنوان رفع آسیب ها و جبران ضررهای ناشی از خشکسالی که به گفته برخی از نمایندگان مجلس دست کم بخشی از آن صرف اموری غیر از رفع خسارت ناشی از خشکسالی می شود و پرداخت یارانه نقدی از فروردین سال آینده یعنی چهار ماه پیش از انتخابات، که به دلیل آثار آن بر اقتصاد کشور به احتمال زیاد پس از برگزاری انتخابات به شدت کاهش یافته یا قطع خواهد شد، تدابیر و تمهیدات جدیدی هستند که در انتخابات ریاست جمهوری آینده شاهد آن خواهیم بود. اینها بخشی از واقعیت انتخابات در شرایط کنونی ایران است. این واقعیات بیش از آنکه موجب ناامیدی و تقدیرگرایی شود باید جامعه و اصلاح طلبان را متوجه سختی و دشواری محیط رقابتی کند، که برای نجات کشور و آینده خود، ضرورتاً باید وارد آن شوند. این وضعیت و واقعیت را تنها حضور گسترده بخش های مختلف جامعه می تواند به سود اصلاح طلبان تغییر دهد و چنین حضوری در گرو رویکردی صحیح و اتخاذ مواضعی دقیق و هشیارانه از سوی اصلاح طلبان است.
طرح ها و الگوهایی که برای ساماندهی رویکرد و رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان ارائه می شود باید کاملاً با واقعیات موجود منطبق باشد. نقاط قوت و ضعف، ظرفیت ها و توانمندی ها و کاستی ها و محدودیت های اصلاح طلبان و نیز امکانات و تحرکات محتمل جریان رقیب در آن لحاظ شده باشد. اصلاح طلبان نه با یک حزب رقیب مواجهند و نه با رقیبی روبه رو هستند که همانند ایشان مقید و ملتزم به سازوکارهای متعارف در عرصه رقابت سیاسی است. از این رو در برابر رقیبی که مجهز به امکانات و ابزارهای گوناگونی در عرصه رقابت سیاسی است و از امکانات بی حد و حصر مالی و تبلیغاتی برخوردار است، نمی توان به طرح ها و الگوهای رفتاری ویژه شرایط رقابت سالم امیدوار بود.
واقعیت آن است که با توجه به محدودیت ها و تنگناهای تحمیلی موجود اصلاح طلبان در انتخابات آینده با دامنه انتخاب گسترده و گزینه های متنوعی مواجه نیستند تا برای انتخاب یکی از آنها نیاز به ترتیبات انتخاب از پایین و رایزنی ها و گمانه زنی های گسترده داشته باشند. به نظر می رسد مروری بر ضرورت ها و الزامات و ملاحظات معقولی که اصلاح طلبان باید در رفتار انتخاباتی خویش مدنظر داشته باشند، خود ایشان را به سوی تصمیمات بایسته و گزینه مناسب رهنمون خواهد ساخت. درک صحیح ضرورت ها و الزامات مذکور آنان را در مسیری قرار خواهد داد که انتخاب صحیح را به ایشان دیکته خواهد کرد. به قول شاعر؛
«راه خود بنمایدت که چون باید رفت».
▪ برخی از مهم ترین این ملاحظات و ضرورت ها از این قرارند؛
۱) آنچه حضور اصلاح طلبان را در انتخابات ریاست جمهوری آینده ضرورتی مضاعف می بخشد، التزام و تعهد آنان به مصالح و سرنوشت کشور و وظیفه یی ملی است که فراتر از مصالح سیاسی و حزبی در قبال وضعیت کنونی برعهده دارند. از این رو اصلاح طلبان باید با هدف پیروزی وارد عرصه رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری شوند. آنان نباید فراموش کنند که نه با هدف خروج از انتخابات بلکه با هدف پیروزی در انتخابات وارد رقابت می شوند.
۲) در عین حال حضور اصلاح طلبان در انتخابات نباید و نمی تواند به هر قیمتی باشد. آنان اکیداً مجاز نیستند شرایطی تحمیلی را که پذیرش آن، پیروزی ایشان در انتخابات را منتفی و حضور ایشان را در انتخابات به حضوری صوری و به کام جریانی خاص مبدل می سازد، بپذیرند زیرا پذیرش چنین حضوری نقض غرض و نافی هویت و شئونات اصلاح طلبی است. رعایت خطوط قرمز و حداقل های لازمه هویت اصلاح طلبی چیزی است که رقبای اصلاح طلبان باید بدان تن دهند. آنان اگر برای تصویر یک انتخابات آزاد در برابر افکار عمومی جهانی به حضور اصلاح طلبان در انتخابات نیاز دارند، باید به لوازم آن نیز تن دهند.
۳) کاندیدای اصلاح طلبان باید از چنان مقبولیتی در سطح جامعه برخوردار باشد که رقیب حاکم قادر به تحمل هزینه ناشی از ردصلاحیت وی نباشد و در صورت ردصلاحیت، انتخابات در نظر افکار عمومی مشروعیت و موضوعیت خود را از دست بدهد.
۴) اصلاح طلبان باید انتخابات ریاست جمهوری آینده را به انتخاباتی قطبی تبدیل کنند. از این رو دستیابی به ائتلافی هرچه فراگیرتر و اتحاد حول کاندیدای واحد از جمله ضرورت های اجتناب ناپذیر اصلاح طلبان در این دوره است.
۵) ائتلاف اصلاح طلبان حول کاندیدای واحد و تبدیل انتخابات ریاست جمهوری به انتخاباتی قطبی لزوماً به پیروزی اصلاح طلبان نخواهد انجامید. تجربه انتخابات مجلس هشتم به رقبای اصلاح طلب ثابت کرده است که در شرایط قهر مردم از انتخابات و کاهش مشارکت جامعه پیروزی تضمین شده یی خواهند داشت. بنابراین کاندیدای ائتلافی اصلاح طلبان باید علاوه بر نماد و برآیند تفکر اصلاح طلبی، از چنان مقبولیت و محبوبیتی در جامعه برخوردار باشد که حضور وی در رقابتی قطبی، یخ عدم مشارکت را ذوب کرده، جامعه را به شرکت در انتخابات تشویق و ترغیب کند تا در سایه مشارکت گسترده، تاثیر دخالت ها و اعمال نفوذهای محتمل در نتایج انتخابات کاهش یافته، متقابلاً احتمال پیروزی اصلاح طلبان افزایش یابد.
۶) معضلاتی که مدیریت کنونی در حوزه های مختلف داخلی و خارجی برای کشور فراهم آورده است ابعادی گسترده و بی سابقه دارد و رفع آنها نیازمند سال ها کار و تلاش جدی و همه جانبه است.بنابراین کافی نخواهد بود اگر رئیس جمهور آینده از نظر بین المللی چهره یی منفی نداشته باشد، بلکه ضروری است از اعتبار و احترام قابل توجه بین المللی برخوردار باشد، آنچنان که پیروزی وی تحولی اساسی در کشور ایجاد کند و به صورت جهشی فرصت های ایران در صحنه بین المللی را بازسازی کرده و رفع مشکلات و معضلات فراروی کشور را در کوتاه مدت ممکن سازد. آنچه برشمردیم عمده ترین اصول، ضرورت ها و ملاحظاتی بود که اصلاح طلبان باید در انتخابات ریاست جمهوری آینده مدنظر قرار دهند. مختصر آنکه اصلاح طلبان در قبال انتخابات ریاست جمهوری آینده دو رهیافت پیش رو دارند؛
الف) رسیدن به کاندیدای ائتلافی واحد از طریق اجماع
ب) رسیدن به اجماع از طریق کاندیدای واحد ائتلافی. با توجه به آنچه گذشت و مجموعه محدودیت ها و آسیب پذیری ها و گزینه های فرارو و متقابلاً نقاط قوت اصلاح طلبان و همچنین امکانات و ابزارهای امنیتی، اطلاعاتی، تبلیغی و سیاسی که رقبای حاکم برای جلوگیری از دستیابی اصلاح طلبان به نتیجه مطلوب در اختیار دارند، به نظر می رسد رهیافت دوم به مراتب بر رهیافت اول رجحان دارد.
محسن آرمین
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید