سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یک فنجان انتخابات داغ!


یک فنجان انتخابات داغ!
آنهایی که رمان خوان حرفه ای باشند، احتمال زیاد نام «فرهاد جعفری» را هم شنیده اند. نویسنده ای که اولین رمان او- کافه پیانو- فروش خیلی خوبی و بیش از ۲۰ چاپ داشته است.
اینجا قصد نداریم به کافه پیانو بپردازیم. می خواهیم برویم سراغ وبلاگ جعفری و خلاصه ای از یک گزارش داغ سیاسی را نقل کنیم. البته همانطور که از نام این ستون پیداست، درج و نقل قول از وبلاگ ها در اینجا، به معنای همسویی و همفکری و تایید همه نظرات نویسنده وبلاگ نیست و برخی از سخنان وی جای تامل و نقد دارد.
(مثلا در مورد ظاهر و باطن فتوای حضرت امام(ره) در مورد سلمان رشدی مرتد). البته بدون شک جعفری هم همه نظرات ما را تایید نمی کند. شما هم اگر خواستید گزارش کامل ماجرا را بخوانید به وبلاگ او- گفتمگفت- بروید.
□□□
▪ چند روز پیش، یکی از خوانندگان گفتمگفت- یکی از دوستانی که دانشجوست و عضو انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی- تلفن کرد و پیشنهاد داد که با توجه به تحلیل هایم از رای گیری دهم که به نحوی به دفاع از عملکرد محمود احمدی نژاد اختصاص دارد؛ در جلسه مناظره ای با نمایندگان ستاد تبلیغاتی سایر کاندیداها شرکت کنم.
موضوع به خودی خودش جالب بود. اما وقتی جالب تر شد که فهمیدم دو تن از نمایندگان نامزدها که در جلسه مناظره حاضر خواهند شد؛ دو تن از همکاران دیرینه مطبوعاتی ام هستند که احترام ویژه ای برای هردوشان قائل هستم: «محمدصادق جوادی حصار» (مدیر مسئول محترم روزنامه فقید توس!) و «ناصرآملی» سردبیر محترم همان روزنامه.
ازم درباره «عنوان جلسه» پیشنهاد خواستند. گفتم بگذارید: «رفقای قدیم؛ رقبای جدید!/ بررسی عملکرد نامزدهای رای گیری دهم». که هم ناظر به «ما سه نفر» باشد و هم ناظر به «آن چهار نفر» که نامزد رای گیری دهم هستند. که امروز که رفتم به جلسه، دیدم همان عنوان را برای مناظره انتخاب کرده اند.
▪ وارد که شدم؛ فیلم تبلیغاتی آقایان احمدی نژاد و کروبی پخش شده بود و در حال نمایش فیلم میرحسین موسوی بودند. نمایش فیلم ها که تمام شد؛ دعوت شدیم روی سن که معلوم شد نماینده ای هم به نام «آقای نبوی» از سوی نامزد چهارم (محسن رضایی) در جلسه حاضر است.
به نوبت، یک سخنرانی ده دقیقه ای داشتیم. آقای نبوی در حمایت از محسن رضایی. آقای جوادی در حمایت از کروبی. آقای آملی در دفاع از موسوی و نهایتا من در دفاع از محمود احمدی نژاد.
▪ متن سخنرانی کوتاه من که دلیل به ضیق وقت،نتوانستم فرازهای آخر آن را بیان کنم:
من برای دفاع از برخی (تاکید می کنم که برخی) عملکردهای دولت آقای احمدی نژاد (نه همه عملکردها و نه همه افکار او) در این جلسه حضور دارم بدون این که هیچگونه ربطی به هیچیک از ستادهای انتخاباتی نامزدها و از جمله آقای احمدی نژاد داشته و در این زمینه نمایندگی ای داشته باشم.
اما از این جهت که ایشان را «مودب ترین رئیس جمهور سه دهه گذشته» نسبت به شهروندان کشورش (تاکید می کنم: نسبت به شهروندان کشورش) می دانم (مگر در یک مورد) امیدوارم همان میزان از ادب و متانت را در وقت سخن گفتن با شما، به نمایش بگذارم.
] در این جا کمی توسط برخی معدود از دانشجویان «هو» شدم[
در عین این که شاهد هستیم که نیروهای سیاسی به نحو پراکنده تری روی محور مختصات سیاسی توزیع شده اند؛ اما شاهد این اتفاق هم هستیم که اغلب نیروهای نخبه سیاسی که از جمهوری های اول و دوم تغذیه می کنند، حول محوری تمرکز کرده اند تحت عنوان «هرکس جز احمدی نژاد»!
که به نظرم می بایست روی این مسئله به نحو دقیق تری متمرکز شویم و بفهمیم که داستان چیست که تقریبا هر نیروی سیاسی شناخته شده جمهوری های اول و دوم (اعم از حاکم یا محکوم) که از نظام ایدئولوژیک پیش از سوم تیر تغذیه می کنند و هیچ چیز نمی توانسته چنین جمع پراکنده ای را به اتفاق نظر و اتحاد عمل وادار کند و آنها را کنار هم بنشاند؛ ناچار کرده تا سیاست و هدف واحدی را تعقیب کنند.
البته ادعای این جمع این است که کشور در وضعیت بسیار خطیری است، باید آن را نجات بدهیم و کسی هم جز ما قادر به نجات دادن آن از این وضعیت خطیر نیست!
برای همین هم هست که در چند روز اخیر، تقریبا به هر وب سایت طرفدار جریان چپ دموکرات نما یا برخی سایت های اصولگرای سنتی برویم (از تابناک بگیرید تا پیک نت تا راه توده تا وب سایت الف و انتخاب و رادیو فردا و...) با چنین تیترهایی در صدر اخبار مواجه می شویم: ]تمرین اسرائیل باجنگنده های میگ ۲۹ برای آشنایی با نیروی هوایی ایران / اوباما به نتانیاهو: مبادا بدون اطلاع من به ایران حمله نکنید/ تدارکات اسرائیل برای حمله غافلگیرانه به کشور/ جنون رو به گسترش حمله به ایران در اسرائیل/ یا حتی سخنرانی های پی درپی رئیس مجلس کشور که به جای وزیر دفاع، مرتبا در حال تهدید آمریکا و اسرائیل در زمینه حمله به ایران هستند! تا این حس را به شهروندان القا کنند که در وضعیت زرد به سر می بریم!/ تشنج در کوی دانشگاه در تابناک / ورود رزمناو آمریکایی به منامه و امثالهم[
خب البته ما هرچه که می شنویم نباید باور کنیم. بلکه باید به فکر فرو برویم که:
اولا) چرا به طرز ناگهانی، با چنین حجمی از اخبار مبنی بر حمله نظامی مواجه می شویم؟!
ثانیا) چرا نیروهای جمهوری اول و دوم (نظام پیش از سوم تیر) مایلند اوضاع را بحرانی نشان بدهند و خودشان را به عنوان تنها نجات غریق حاضر در صحنه معرفی کنند؟!
ثالثا) چرا نیروهای سیاسی خارج کشوری (رادیو فردا و رادیو اسرائیل) هم در چنین جهتی عمل می کنند؟!
مگر چه اشتراک منافعی میان برخی نیروهای داخلی و ظاهراً تحول خواه و رسانه های خارجی پیش آمده؟!
پاسخ من به این پرسش ها چیزی نیست جز اینکه «بازی رای گیری دهم؛ یک بازی بسیار بزرگ تر از حد تصور ماست که فقط در چارچوب مرزهای کشور نمی گنجد» بلکه نتیجه این رای گیری که به ارزیابی من احتمالا تا حدودی شانه به شانه و نفسگیر هم خواهد بود و حتی ممکن است که رویدادهای غیر مترقبه را به صحنه سیاسی کشورمان تحمیل کند؛ تاثیر بسزایی در سرنوشت منطقه و جهان خواهد گذاشت.
و از همین جهت هم هست که ما شهروندان، و جریان های سیاسی کشورمان (اعم از اینکه نامزدی در این بازی داشته باشند یا نداشته باشند) تنها بازیگران عرصه این بازی سرنوشت ساز نیستیم و عوامل و مولفه های بسیار دیگری هم مایل به دخالت در این بازی هستند که در تعیین نتیجه بسیار موثر خواهند بود.
من جهان معاصر را به دو جهان «پیش از فتوای آیت الله خمینی» و «پس از فتوای آیت الله خمینی» در مورد سلمان رشدی تقسیم می کنم. چراکه معتقدم برای نخستین بار، با صدور این فتوا بود که نظم پیشین بین الملل، توسط روح توسعه طلب و بلندپرواز ایرانی برای تجدیدحیات و تجدید قدرت تاریخی خودش، به چالش گرفته شد. به نحوی که یک ایرانی، با صدور این فتوا که ظاهری مذهبی داشت، عملا اعلام کرد که حکم صادره توسط او، حتی در مرزهای کشورهای دیگر هم معتبر و لازم الاجراست! در حالی که «اصل سرزمینی بودن مجازات ها» یکی از ترم های اصلی حقوق بین الملل است.
پس از آن است که ما در اقصی نقاط جهان (به ویژه در جهان اسلام) ، شاهد وقوع رویدادهای بسیار مهمی هستیم که هر کدام از آنها، به گونه ای نظم پیشین بین الملل را به چالش می گرفتند.
این نظم توسط ما ایرانی ها و با ابزار صدور یک فتوای مذهبی به چالش گرفته شد چون تحت چنان نظامی، ممکن نبود که بتوانیم به رویای تجدید حیات امپراتوری فارس دست پیدا کنیم. بلکه باید نظم پیشین به هم می ریخت تا در کشاکش بی نظمی و آنارشی ناشی از درهم ریختن و به چالش کشیده شدن نظم قدیم؛ فرصتی برای کسب قدرت و هژمونی در منطقه و جهان و از طریق تحمیل قدرت و رای خود به رقبای منطقه ای و جهانی پیدا کنیم.
که تا حد بسیاری هم به این موفقیت نائل شدیم. آن چنان که تا ما ایرانی ها نخواهیم در لبنان، افغانستان، عراق، آسیای میانه، ارمنستان، حتی سودان و برخی کشورهای آفریقایی ثبات و امنیتی برقرار نخواهد شد. و حتی رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا مدتی پیش و خطاب به کنگره این کشور اعلام کرد که بیش از اینکه نگران مانورهای نظامی روس ها در آمریکای لاتین باشد؛ نگران دست اندازی ایران به کشورهای آمریکای لاتین و بازی های سیاسی ایران در این منطقه است.
از این جهت است که معتقدیم علاوه بر ما شهروندان؛ نیروهای دخیل دیگری هم در بازی رای گیری دهم حضور دارند و مشغول ایفای نقش هستند تا بخت و اقبال دسته ای از بازیگران را نزد افکار عمومی افزایش دهند. آن دسته از بازیگران که همین اندازه که آقای اوباما به مثابه اولین دولتمرد آمریکایی و پس از سی سال، عنوان رسمی حاکمیت سیاسی (یعنی جمهوری اسلامی ایران) را برای نخستین بار بر زبان بیاورد و این کشور را تحت ساخت حقوقی فعلی به رسمیت بشناسد؛ برای شان کافی است! (چون تحت چنین وضعیتی، منافع صنفی همه این گروه از بازیگران سنتی هم حفظ خواهد شد). همچنان که متقابلا از تجدید تصدی کسانی جلوگیری کنند که «منافع ملی» بیش از «منافع و مصالح نظام سیاسی» برایشان اهمیت دارد و حاضر به کوتاه آمدن در مسئله هسته ای نیستند.
تکنولوژی ای که در صورت دسترسی کشور به آن؛ ما را به یک «ملت درجه یک» در هفته های آینده تبدیل خواهد کرد و در صورت توقف، به یک «ملت درجه دو» و توسری خور در منطقه تبدیل خواهد کرد.
ذیل چنین تحلیلی و از دید من، در رای گیری دهم:
ما «۳ نامزد محافظه کار اسلامگرا» خواهیم داشت که نظم بین الملل پیش از فتوای آیت الله خمینی و مناسبات و ترتیبات آن را در قبال «حفظ و تضمین منافع صنفی و گروهی خود» پذیرا خواهند شد، به علاوه «یک نامزد محافظه کار باز هم اسلامگرا اما با ملی گرایی به مراتب افزون تر» که مایل به ایجاد نظم نوینی است که طی آن، ایران مقدمتا و فعلا، «بازیگر دست اول در منطقه» باشد.
با این توضیحات: روشن است که از دید من؛ نامزد اخیر کسی نیست جز محمود احمدی نژاد.
همان ابتدا که نشستیم؛ دیدم که «ناصر آملی» مچ بند پارچه ای سبزی بسته است. طوری که کسی نشنود، از ایشان پرسیدم «این چیست؟» که گفتند «مچ بندی است تبلیغاتی»؛ با خنده و محض شوخی گفتم: «نکند قصد انقلاب رنگی دارید؟» که ایشان هم با خنده گفتند: «نه. قصد اصلاحات رنگی داریم»!
¤ در حالی که «ناصر آملی» (هوادار مردی از عمق دهه شصت) این نسبت ها را بهم داد و آن توهین ها را بهم کرد؛ «جوادی حصار» رو به جمع گفت: « من فرهاد را می شناسم و به احمدی نژاد تبریک می گویم که با عملکردش، توانسته کسی مثل فرهاد جعفری را به خودش جذب کند.»
▪ در اواخر جلسه؛ یکی از عکاس های جلسه، سرش را آورد بیخ گوشم و بهم گفت: «از دوازده سال پیش، تو برایم اسطوره بودی. اما امروز با حمایتت از عملکرد احمدی نژاد، گندزدی به آن تصویری که از تو در ذهن داشتم.»
سرم را بردم توی گوشش و گفتم: «من چنان شرافتمندانه زندگی کرده ام در این سال ها، که دیشب در به در دنبال خیاطی می گشتم که پوسیدگی شلوارم را درز بگیرد و بعد با یک لایه چسب بهم بچسباند.»
امیدوار بودم از حرفی که زده خجالت بکشد. که کشید اما با قاطعیت گفت: «می دانم! مجبورت کرده اند بیایی اینجا از احمدی نژاد دفاع کنی»! (مثلاً اداره اطلاعات مجبورم کرده!)
من فقط خندیدم و سری به نشانه تاسف تکان دادم. واقعاً با چنین کسانی چه می شود کرد و چه می شود گفت؟! وقتی «ناصر آملی» دوست و همکار چندین و چند ساله ات فقط به خاطر آنکه «مثل او نمی اندیشی» چنان تهمتی بهت می زند تا علیه رقیبش فضاسازی تخریبی کند؛ از این بنده خدای عکاس بی خبر از همه جا چه انتظاری می شود داشت؟!
▪ در انتها و بیرون سالن! جماعتی از دانشجوهای طرفدار موسوی و کروبی دورم حلقه زده بودند و ابراز تعجب می کردند که «تو چرا؟!». من هم گفتم: «از مرد شرافتمند؛ مرد شرافتمند هم باید دفاع کند. غیر از این بود جای تعجب داشت!»
▪ عده ای از خانم های دانشجوی هوادار آقای احمدی نژاد هم مرتب می آمدند پیشم و از این که با ادب و متانت و با پرهیز از سطحی گری و تهمت زنی از عملکرد آقای احمدی نژاد دفاع کردم؛ ازم تشکر می کردند. و چنان «مهربانی کم نظیر»ی از خودشان بروز می دادند که باور نکردنی بود.
آنقدر که احساس کردم چقدر «تنها و مظلوم» اند و چقدر از این که آدمی مثل من آمده است و بدون نگرانی از حیثیت عمومی اش و به رغم تهمت و توهین شنیدن از دوستان مطبوعاتی اش، از عملکرد مردی از جنس خودش دفاع می کند؛ خوشحالند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید