جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


فرهنگ ترافیک رانندگی با دشمن


فرهنگ ترافیک رانندگی با دشمن
فرهنگ را معمولاً مجموعه یی از آداب و رسوم و سنن مردم یک منطقه یا یک کشور تعریف می کنند و مثلاً از نحوه لباس پوشیدن و عروسی گرفتن و خواستگاری رفتن و مجلس ترحیم برگزار کردن و مهمان نوازی و... فرهنگ مردم یک منطقه را نتیجه می گیرند. اگرچه این تعریف رسمی هیچ ایرادی ندارد، اما به هیچ عنوان تعریف جامع و کاملی نیست. در واقع یک تلقی عمومی نسبت به این واژه «فرهنگ» وجود دارد که از هر نظر به تعریف رسمی آن می چربد و آن را مترادف کلمه شعور و جنبه قرار می دهد. مثلاً می گویند فلانی پول دارد، اما فرهنگ پول داشتن ندارد، به این معنی که جنبه ندارد و نمی داند آداب پول داشتن این نیست که آدم فقط جنس های لوکس اجق وجق را بی سلیقه دور و ور خانه اش بچیند و توی آپارتمان هایی منزل کند که بسیار بی سلیقه طراحی و ساخته شده اند و صرفاً با استفاده از سنگ گرانیت و شیشه رفلکس در نما و تغییر ارتفاع با یکی دو پله توی خانه شیک به نظر می رسند، اما بوی تازه به دوران رسیدگی، بی سلیقگی، بی جنبگی و البته بی فرهنگی از آن به مشام می رسد. یا مثلاً می گویند فلانی هوش فوق العاده و استعداد بی نظیری دارد اما فرهنگ به کار بستن آن را ندارد، به این معنی که به جای آنکه این جناب فلانی با استفاده از عناصری مثل شعور و جنبه از آن در راه های درست استفاده کند، می رود و آن را در کارهای خلاف به کار می بندد و
- خدا را چه دیدید- دست آخر با همه هوش و استعدادش معتاد هم می شود، یا مثلاً می گویند فلانی ماشین دارد اما فرهنگ استفاده از ماشین را ندارد، به این معنی که وقتی پشت ماشین می نشیند، خیال می کند آسمان باز شده و همین یکی از آن افتاده. و هم اوست که تنها آدم است و بقیه- باقی ماشین ها و عابران و ماموران پلیس و کارگران و تعمیرکاران معابر و خیابان ها و قانون های راهنمایی و رانندگی- صرفاً موانعی هستند که می خواهند جلوی او را در رسیدن به مقصد بگیرند و برایش مشکل ایجاد کنند. از این رو پشت فرمان که می نشینند بی هیچ نشانه یی از عناصری مثل جنبه یا حداقل درکی که در ذهن انسان اندکی احترام برای دیگران ایجاد می کند، گاز می دهند و از موانع پیشی می گیرند و آنها را پشت سر می گذارند و با نگاهی پیروزمندانه و سرشار از نفرت، تو گویی توی میدان جنگ به دشمنت که او را نقش بر زمین کرده یی، نگاه می کنی از شیشه ماشین همدیگر را می نگرند. تازه این نگاه ها چه بسا جرقه یی جدید باشد که غیرت و غرور مورد سبقت قرار گرفته را تا حدی قلقلک دهد و تحریک کند که پایه گذار دوئل و مبارزه یی نفسگیر شود که قربانی آن نه دو نفر- یا دو ماشین- مبارزه کننده که همه مردم- یا موانعی هستند که از قضای روزگار کارشان از آن خیابان گذشته و سر راه کورس گذاران واقع شده اند.
با هم تعارف نکنیم. این فرهنگ ترافیک و رانندگی مساله همه ما است. همه مان وقتی توی ماشین می نشینیم، فراموش می کنیم این ما تنها نیستیم که می خواهیم به مقصدمان برسیم و عجله داریم و حوصله ماندن پشت راه بندان نداریم. اگر خیلی باادب باشیم، زیر لب همه مان غرغر و با نور بالای مداوم طرف را کلافه می کنیم که چرا گاز نمی دهد و توی لاین سرعت ۹۰ تا بیشتر نمی رود. حال آنکه غافل از این نکته مهم هستیم که آن بنده خدا از قضای روزگار دارد درست رانندگی می کند و سرعت مجاز، حتی ۱۰تایی بیشتر می رود و این ما هستیم که معلوم نیست روی چه حسابی حقی فراتر از همه چیز برای خود قائلیم و بر مبنای این حق از همه چیز و همه کس طلبکاریم. توی راه بندان، از آنجا که تجربه نشان داده، لاین سمت راست زودتر باز می شود، به هر نحو ممکن که هست، خود را به لاین سمت راستی می رسانیم و تا اینجای کار هم هیچ مشکلی نداریم، اما وای به روزی که توی راه بندان کسی بخواهد جلوی ما بپیچد و نه خود را به لاین سریع تر که اصلاً به خروجی بزرگراه برساند، انگار که حق مان را به بدترین نحو ممکن خورده باشند، درصدد احقاق آن برمی آییم و بالاخره به هر نحوی شده - حتی با تقه یی که به گلگیر یا سپر او می زنیم - حق مان را بازستانده و دل مان را حسابی خنک می کنیم.
پشت فرمان که هستیم، کافی است یک تاکسی برای پیاده و سوار کردن مسافری دوبله بایستد. جد و آبادش را به وسیله بوق جلوی چشمش می آوریم که «مرتیکه شعور ندارد، نمی داند دوبله ایستادن خلاف است، همین ها هستند که ترافیک درست می کنند دیگر»، حال آنکه یک لحظه به ذهن مان خطور نمی کند که بنده خدای راننده تاکسی توی خیابانی که هیچ جایی برای نگه داشتن تاکسی و اتوبوس توی آن تعبیه نشده، یا اگر هم شده، مصرف دیگری دارد و مثلاً به جای پارکینگ از آن استفاده می شود، چاره یی ندارد که دوبله و جلوی ما نگه دارد و یکی مثل من و شما را سوار یا پیاده کند. تازه اگر خود ما راننده تاکسی یا مسافر باشیم هم حکایت بوق زدن ماشین پشتی حکایت عکس پیدا می کند و دنباله یی الی ماشاءالله. تعارف نکنیم، فرهنگ ترافیک - آنچه که نداریم- مساله همه ما است. همه ما که توی شهر می رانیم و درست که هرازگاهی آخر فرهنگ هم می شویم و سر یک تقاطع به ماشین مقابل تعارف هم می کنیم اما اولاً این موارد آنقدر معدود است که آن را به حساب نیاوریم، در ثانی خیلی اوقات همین تعارف ها هم لایه هایی پنهانی دارد که صحبت از آن بحث را به درازا خواهد کشاند، پس بماند بهتر است.
آری فرهنگ ترافیک یا شعور رانندگی یا جنبه استفاده از ماشین، مساله همه ما است و باید دغدغه همه ما هم باشد. جای این بحث اینجا نیست، اما کارشناسان ترافیک معتقدند اگر وضعیت خیابان ها، ماشین ها و جاده های ما و همه آنچه بهترین شرایط را برای عبور و مرور استاندارد معین می کنند هم در عالی ترین وضع استاندارد قرار داشت، باز هم با این فرهنگ ترافیک اوضاع چندان به از این نبود.
به هرحال ترافیک ما هم مثل همه چیزهای دیگرمان جزیی است استثنایی و منحصر به خود؛ چون همه اجزا و همه خلقیات ما ایرانی ها.
علی رنجی پور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید