شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چگونه”شیطان”، “بزرگ” شد؟


چگونه”شیطان”، “بزرگ” شد؟
با وجود گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی‌‌ ‌در ایران، جمهوری اسلامی هنوز هم بزرگترین مشکل واشنگتن در سراسر جهان‌‌ ‌است. پس آمریکا باید به گونه‌ای این مشکل را از سر راه خود بردارد تا هر چه‌ ‌بهتر در پیاده کردن نظم نوین آمریکایی در جهان موفق باشد. آمریکاییها در این جهت‌سعی نموده‌اند و خواهند نمود که در‌ ‌کنار برنامه‌هایی همچون براندازی، خلع سلاح، ایجاد درگیری با کشورهای‌ ‌همسایه، جلوگیری از همگرایی و... طرحهایی نیز برای “جذب جمهوری اسلامی‌ ‌ایران‌” و “ایجاد رابطه‌” با آن داشته باشند. اما نگاهی به اقدامات ایالات متحده آمریکا طی سالهای اولیه انقلاب نشان دهنده اوج دشمنی آن با انقلاب اسلامی است. در این سالها دولتمردان آمریکا با هدف از پا درآوردن نهال انقلاب انواع برنامه ها و خصومت ها را به خرج دادند. نوشتار زیر در جهت بررسی گوشه ای از اقدامات خصمانه شیطان بزرگ است.‌
۱‌) ‌براندازی
از‌ ‌هنگام اوج گیری قیام مردم ایران و سست‌شدن پایه‌های نظام شاهنشاهی، آمریکا‌ ‌طراحی عملیاتهای براندازی در صورتهای مختلف را علیه انقلاب اسلامی آغاز‌ ‌نمود.سناریوهای مختلفی برای سرنگونی نظام اسلامی چه مستقیم و چه توسط‌ ‌عوامل وابسته ریخته شد. “کودتا” از اصلی ترین شاخه‌های طرح براندازی‌ ‌جمهوری اسلامی محسوب می‌شد و همان‌گونه که ژنرال “هایزر” اعتراف کرده است‌ ‌در همان روزهای اول پیروزی انقلاب از او خواسته شده بود که برای ترتیب‌ ‌دادن این کودتا به ایران عزیمت نماید.‌
‌مهمترین‌ ‌سناریو کودتای نوژه بود. آمریکا آنچنان امیدی به این کودتا بسته بود که‌ ‌اهمیت آن را در بر‌اندازی جمهوری اسلامی بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی‌ ‌می‌کرد.بنا به گفته کودتا گران مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ‌ ‌تحمیلی بحث‌شد، و سر انجام بعد از سفر “بنی عامری‌” (یکی از عوامل اصلی‌ ‌کودتا) به پاریس، جنگ تحمیلی در تقدم ۲ قرار گرفت و تقدم ۱ به کودتا داده‌ ‌شد.‌
‌آشوبهای داخلی و درگیریهای‌ ‌منطقه‌ای نیز بخش دیگری از سناریوی اصلی بر اندازی راتشکیل می‌داد، که به‌ ‌دلیل پهناوری کشور و وجود اقوام و زبانهای گوناگون در آن و همچنین تاریخ‌ ‌گذشته این منطقه زمینه مساعدی نیز برای توطئه‌ها دیده می‌شد. یکی از‌ ‌مهمترین بخشهای این سناریو زمزمه استقلال کردستان بود و عامل اصلی، حزب‌ ‌منحله دموکرات که در نخستین ماههای فعالیت‌خود (تابستان ۱۳۵۸) میلیونها‌ ‌دلار از ناتو دریافت کرد و همزمان با گروه پیکار نخستین جریانی بود که‌ ‌وارد مبارزه مسلحانه با نظام نو پای جمهوری اسلامی شد و به سرعت موفق به‌ ‌اخذ منابع کلان پول و مقادیر معتنابه اسلحه از رژیم صدام گردید.‌ (۸)‌
سناریوی‌ ‌سوم تجاوز آشکار به تمامیت ارضی و استقلال کشور بود، که بارزترین مصداق‌ ‌نقض قوانین بین المللی و انسانی می‌باشد. این تجاوزها از “عملیات نجات”‌‌ ‌یعنی ماجرای طبس شروع و با جنگ تحمیلی صدام - آمریکا بر علیه ایران تداوم‌ ‌یافت.پس از تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا که نقشه‌های گذشته خود را خنثی شده‌ ‌می‌یافت‌به این نتیجه رسید که “باید اجازه دهد مورد تمسخر و استهزاء قرار‌ ‌بگیرد” لذا طرح محرمانه عملیات نجات‌ ‌را مورد بررسی قرار داد که به گفته برژینسکی استراتژیست‌ شورای روابط خارجی‌ “‌اگر این کار با موفقیت انجام می‌شد، آمریکا یک بار دیگر زور بازوی خود را‌ ‌نشان می‌داد، چیزی که بیست‌سال بود به آن احتیاج داشت‌”‌.
با‌ ‌شکست طرح کودتا و عملیات نظامی طبس دیگر دلیلی برای تاخیر شروع جنگ وجود‌ ‌نداشت، لذا در تاریخ ۳۱ شهریور ۵۹ (سپتامبر ۱۹۸۰) جنگی نا برابر با هدف‌ ‌براندازی سه روزه نظام آغاز گشت.یعنی هدف از جنگ چند صد کیلومتر زمین‌ ‌نبود، بلکه بنا به اظهار “طه یاسین رمضان‌” از عناصر اصلی حزب بعث عراق‌ ‌هدف، سرنگونی و انهدام جمهوری اسلامی‌‌ ‌بود.و به همین‌ ‌دلیل بود که برژینسکی برای آماده سازی و اطلاع از وضع عراق برای شروع جنگ‌ ‌سفرهای محرمانه مکرری به بغداد کرد. .ولی با پیروزیهای‌‌ ‌پی در پی ایران در جنگ این توطئه‌ها خنثی شد و توسعه قدرت ایران در جنگ‌ ‌سبب شد تا استراتژی آتش افروزان به سوی مهار هر چه سریعتر آتش تغییر جهت‌ ‌داده با نام صلح طلبی تلاشهای پرحجمی برای فرار از مهلکه تدارک دیده‌ ‌شود. فعالیتهای مجامع مختلف در جهت پایان دادن به جنگ و وادار کردن ایران‌ ‌به قبول صلح به آن اندازه بود که از تاریخ ۲۸ اسفند ۶۲ تا ۳۱ تیر ۶۴ نزدیک‌ ‌به هزار تلاش بین المللی برای پایان دادن به جنگ ثبت گردیده است.‌
۲‌)‌ ‌ایجاد و تشدید اختلافات با همسایگان
پس از‌ ‌پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ، موضوع‌ ‌یکی از سناریوهای خود را اختلاف افکنی میان کشورهای همجوار ایران با ایران‌ ‌اسلامی قرار داد و اولین کشوری را که توانست‌به طور موثر تحریک به جنگ‌ ‌نماید عراق بود. البته آمریکا این کار را مستقیما انجام نداد بلکه عربستان‌ ‌را واسطه عمل قرار داد.بدین ترتیب که یک ماه و نیم مانده به شروع جنگ‌ ‌زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام هدیه‌ای به او دادند که از سوی‌ ‌دستگاههای سری آمریکا تهیه شده بود.در این مجموعه واقعیات دقیقی از وضع‌ ‌ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات آن که هنوز بسیار محرمانه‌ ‌بود وجود داشت.با پایان یافتن جنگ و به نتیجه نرسیدن، و به دنبال آن‌ ‌پیدایش نظام نوین جهانی، آمریکا باز به دنبال ترفندهای قدیمی خویش مسئله‌ ‌تعارض میان ایران و کشورهای همسایه را دنبال نموده، موارد جدیدی را در‌ ‌دستور کار خود قرار داد، که یکی از این موارد اختلاف میان ایران و ترکیه‌ ‌بر سر کشورهای تازه به استقلال رسیده آسیای میانه بود.‌
‌از‌ ‌زمان استقلال کشورهای آسیای مرکزی، جمهوریهای مسلمان نشین ترک زبان اتحاد‌ ‌جماهیر شوروی سابق، شاهد رقابتی فزاینده میان ترکیه لائیک و ایران اسلامی‌ ‌بر سر فعالیت در این جمهوریها و عدم گرایش آنها به یک طرف بود، که طرف‌ ‌مقابل محسوب می‌شد.نگرانیهای غرب اسلام ستیز و ترکیه لائیک غربگرا بر سر‌ ‌گسترش انقلاب اسلامی در جمهوریهای مسلمان نشین شوروی بخصوص در آذربایجان‌ ‌مجاور آنکارا بوده است.بنابر این ایالات متحده در ادامه سیاستهای گذشته‌ ‌خود مبنی بر جلوگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در بین مسلمانان جهان بویژه مسلمانان همجوار در شوروی سابق، که دارای زمینه‌های مشترک مذهبی،‌ ‌قومی و فرهنگی و قرابت جغرافیایی با ایران هستند و همچنین به امید جلوگیری‌ ‌از ظهور یک جنبش بزرگ اسلامی منطقه‌ای و بالاخره به طمع گسترش نفوذ‌ ‌اقتصادی - سیاسی خود به منظور بهره برداری از ذخایر غنی طبیعی جمهوریهای‌ ‌فوق الذکر، تلاشی پیگیر و جدی در همکاری با ترکیه را در برنامه‌ ‌سیاست‌خارجی خود قرار داد.از نظر دولت‌بوش و بسیاری از تحلیلگران آمریکایی‌ ‌ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان و در عین‌حال با داشتن ساختار غیر مذهبی‌ ‌مدل بسیار خوبی برای دیگر جمهوریهای مسلمان نشین سابق بود.‌
غیر‌ ‌از ترکیه دو کشور دیگر نیز که توان نسبی رویارویی با ایران در منطقه را‌ ‌داشتند نیز گاه تحریک به مصاف با ایران می‌شدند، که از آن جمله می‌توان “پاکستان‌” و “عراق‌” پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نام برد.زیرا پاکستان که‌ ‌منافعی را در افغانستان برای خود متصور بوده است، حضور جمهوری اسلامی‌ ‌ایران، در آن کشور را برای خود مانعی می‌پندارد که بایستی از سر راه خود‌ ‌برداشته شود.
۳‌‌) ‌تحریم و محاصره اقتصادی
یکی‌ ‌از تکنیکهای موثر در اجرای سیاست‌خارجی، برای تحقق هدفها و تامین منافع‌ ‌ملی، استفاده از ابزار اقتصادی، مالی و تکنولوژیک است.در این راستا دولت‌ ‌استفاده کننده از این حربه‌ها سعی می‌کند سایر دولتها را وادار به تغییر‌ ‌در رفتار سیاست‌خارجی‌شان کند، به گونه‌ای که دگرگونیهای حاصل، در داده‌های‌ ‌سیاست‌خارجی دیگران، منافع دولت استفاده کننده از ابزارهای مورد نظر را در‌‌ ‌پی آورد. .همان‌گونه که‌‌ ‌می‌دانیم، ایران در زمان پهلوی آماج توطئه‌های اقتصادی بود.و با کمال تاسف‌ ‌کشوری آن‌گونه ثروتمند به سرزمینی وابسته و نیازمند مبدل گردید که با از‌ ‌بین رفتن سنتهای ملی تولید و محصولات فراوان اقتصادی آن، تمام نقطه اتکاء‌ ‌کشور بر صادرات نفت قرار داده شد.عوامل بیگانه توانستند بر تمام منابع‌ ‌مالی و کارخانه‌های کشور و تبلیغ فرهنگ مصرف گرایی، وابستگی اقتصادی را به‌ ‌دولتهای خارجی روز تعمیق بخشند.لذا نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی‌ ‌انقلاب وارث کشوری با این مشخصات گشت و طبیعی است که چه مشکلات طاقت‌ ‌فرسایی را در پیش داشت.آمریکا در ۱۸ فروردین ماه ۱۳۵۹ به بهانه اشغال‌ ‌سفارتخانه آمریکا، که در ایران به لانه جاسوسی معروف گشت، روابط خود را با‌ ‌ایران قطع کرد، و پس از آن به اعلام تحریم اقتصادی علیه ایران همت‌ ‌گماشت.بدین ترتیب از تاریخ مذکور صادرات آمریکا به ایران متوقف شد، در‌ ‌حالی‌که شرکتهای آمریکایی حتی قبل از آن تحریم اقتصادی علیه ایران را شروع‌ ‌کرده و قرار دادهای بازرگانی خود با ایران را باطل نموده بودند.‌
‌جیمی‌ ‌کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در اجرای تحریم اقتصادی، علاوه بر قطع صادرات‌ ‌آمریکا به ایران که شامل قطعات یدکی خریداری شده، بلوکه کردن مبالغی که‌ ‌قبلا بابت‌خریدهای تسلیحاتی و غیر نظامی پرداخت‌شده بود، موضوع بلوکه کردن‌ ‌مبلغ هشت میلیارد دلار ذخایر و سپرده‌های ارزی ایران در آمریکا را نیز‌ ‌اعلام کرد و تصمیم دولتش دایر بر پرداخت ضرر و زیانهای وارده به شرکتهای‌ ‌آمریکایی و اتباع آن کشور و خانواده گروگانها از محل ذخایر بلوکه شده ارزی‌ ‌ایران را عنوان نمود...آثار منفی تحریم مذکور با توجه به وابستگیهای شدید‌ ‌بخشهای اقتصادی کشور که میراث سیستم اقتصادی ناسالم و ترویج روند مصرفی در‌ ‌جامعه قبل از انقلاب اسلامی بود، بالطبع شدید و زیانبار ارزیابی می‌گردید،‌ ‌زیرا در سالهای ۵۷ -۵۶ (۱۹۷۸) یعنی آخرین سال حیات رژیم پهلوی میزان‌ ‌مبادلات ایران و آمریکا طبق اعلام مقامات آمریکایی بالغ بر ۶/۶ میلیارد‌ ‌دلار بوده است که ۳/۷ میلیارد دلار آن را واردات ایران از آمریکا و /۹‌‌۲ ‌میلیارد آن‌را صادرات ایران به آمریکا تشکیل می‌داده است، که عمدتا شامل‌ ‌مواد نفتی بوده است.‌
‌بنابراین با‌ ‌چنین کارنامه اقتصادی و حجم مبادلات با آمریکا و همچنین مبادلاتی مشابه‌ ‌باکشورهای اروپای غربی، به “تصور تصمیم گیرندگان آمریکا” اعمال یک تحریم‌ ‌کامل اقتصادی توسط آن کشور و هم پیمانان غربی او موجب می‌شد که اقتصاد‌ ‌نوپای جمهوری اسلامی تاب مقاومت نیاورد و آشفتگی و هرج و مرج ناشی از‌ ‌بحرانهای کمبود مواد غذایی و مصرفی، آن را در برابر شیطان بزرگ به تسلیم‌ ‌وادار سازد.بدیهی است چنین وضعی در شرایط قبل از انقلاب اسلامی فورا جامعه‌ ‌مصرفی و وابسته آن دوران را به تکاپو و واکنش مثبت در قبال کمبودها وا‌ ‌می‌داشت.ولی آنچه در ارزیابی تصمیم گیران آمریکا مورد توجه نبود تحولات‌ ‌معنوی در جامعه ایران انقلابی بود.در سال بعد از اعمال تحریمهای اقتصادی‌ ‌یعنی در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱) روابط بازرگانی ایران و آمریکا به قدری ناچیز‌ ‌گردید که وزارت بازرگانی آمریکا حتی آمار آن‌را هم تهیه نکرد.در هر حال‌ ‌تحریم اقتصادی تا پایان گروگانگیری ادامه داشت و در تاریخ سوم اسفند ‌‌۱۳۵۹ (۲۲ ‌مارس ۱۹۸۱) که زمان لغو تحریم بود شرکتهای متعدد آمریکایی به تدریج‌ ‌پیشنهادهای گوناگونی در زمینه صدور مواد غذایی و دیگر مایحتاج را نمودند‌ ‌که البته برقراری چنین ارتباط اقتصادی با سیاست جمهوری اسلامی سازگار نبود‌ ‌و پذیرفته نشد.‌
‌در آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز‌ ‌که با حمایت همه جانبه آمریکا به وجود آمده بود در عرض دو سال رقمی بالغ بر۹۶ ‌۱۶۳/ ‌میلیارد دلار (۶۴/۰۰۰ میلیارد ریال) خسارات مستقیم و غیر مستقیمی‌‌ ‌به ایران اسلامی وارد شد، که هشت‌برابر در آمد نفت‌خام در سال ۱۳۶۲ و حدود ۱۶ برابر درآمد نفت در سال ۱۳۶۵ بود.‌
تصمیم‌ ‌گیرندگان آمریکا دو سال را با درماندگی و ناباوری شاهد انفجار انقلاب در‌ ‌ایران بودند، و دیدند که چگونه یکی از مهمترین متحدان و بر پادارندگان‌ ‌سیاست آمریکا در خاورمیانه چون ستونی موریانه خورده فرو ریخت. بنابر این آن‌ ‌را به عنوان فاجعه‌ای با ابعاد عظیم در سیاست‌خارجی خود تلقی کردند.آنها‌ ‌به وضوح می‌دیدند که تئوریهای “ساموئل هانتینگتون‌” مغز متفکر هاروارد که‌ ‌می‌گفت: “امروزه نظامهای سیاسی، در بیشتر مناطق آسیا و آفریقا و آمریکای‌ ‌لاتین همگی و همزمان با این احتیاجات رو برو هستند: مرکزیت دادن به‌ ‌قدرت، تفکیک ساختار و گسترش مشارکت.پس جای تعجب نیست که مناسبترین روش‌ ‌حکومتی برای دستیابی به این هدفها حکومت تک حزبی باشد” .چگونه باعث‌شده‌‌ ‌بود که از سیاست فضای باز سیاسی حمایت کنند و گمراه شوند.‌
‌اساسی‌ترین اشتباه،‌ ‌درگیری عمیق میان وزارت امور خارجه به سرپرستی سایروس ونس و شورای امنیتی‌ ‌ملی به ریاست ‌برژینسکی بود. با وجود این در همان دوران پیشنهادهایی برای‌ ‌رابطه مستقیم با سران انقلاب بخصوص امام وجود داشت، اما به خاطر همان سر‌‌ ‌در گمی و یا به عقیده جیمز بیل “خودسری برژینسکی و همکاران خود خواهش” توجهی به آن نگردید. سولیوان که از پرچمداران این فعالیت‌ بود می‌گفت‌:‌‌”زمانی که انفجار غیر قابل اجتناب صورت گرفت، دولت آمریکا احمقانه و با‌ ‌لجاجت و دور از هر گونه عقل و منطق از شاه و سپس بختیار پیگیرانه حمایت‌ ‌کرد.حال دیگر برای ایالات متحده تنها راه، جلب محبت مردم ایران و کسب‌ ‌اعتبار بین آنها، اجتناب از ادامه این‌گونه کارهای غیر منطقی و پشتیبانی از‌ ‌خمینی است‌” .ولی کارتر چنین کاری را نکرد و با هرگونه تماس آمریکاییان به‌ ‌طور آشکار با سران ایران مخالفت نمود.اما آمریکاییان روابط پنهانی با بعضی‌ ‌از دست اندرکاران حکومت را از دستور کار خود پاک نکردند، و این کار در‌ ‌زمان جمهوریخواهان نیز ادامه یافت، که “قضیه مک فارلین‌” در دوران ریاست‌ ‌جمهوری رونالد ریگان یکی از مهمترین مصادیق بارز آن است.‌
‌با‌ ‌پایان عصر جنگ سرد تلاش آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران نه تنها پایان‌ ‌نیافت‌ بلکه به صور مختلف ادامه یافت.اما آمریکا برای تظاهر به اینکه این‌ ‌درخواست و تلاش برای ارتباط از طرف ایران بوده است، تلاشهای خود را گاه با‌ ‌پوششهای مخالفتهایی ضمنی انجام می داده است.مثلا همزمان با آغاز دوران‌ ‌بازسازی پس از جنگ در ایران آمریکاییها ادعا کردند که “تهران به رابطه‌ ‌بهتر با واشنگتن نیاز دارد زیرا ایرانیان امیدوارند که اقتصاد در هم شکسته‌ ‌ناشی از جنگ خود را بازسازی کنند، و امیدوارند که این کار را با تکنولوژی‌ ‌و سرمایه گذاری، که بیشتر از طرف اروپا باشد انجام دهند.آنها می‌خواهند‌ ‌مطمئن شوند که آمریکا مانعی در سرمایه گذاری اروپا در ایران ایجاد نخواهد‌ ‌کرد.اما آنها با یک واقعیت رو برو هستند و آن اینکه: تنها راه برای‌ ‌ایجاد نفوذ، شروع مذاکره با آمریکا است‌” یعنی‌ ‌آمریکاییها در واقع می‌گفتند که “آمریکا نخواهد گذاشت دیپلماسی ایران بدون‌ ‌ایجاد رابطه با آمریکا شکل بگیرد”.‌
اکنون سی سالگی انقلاب اسلامی در پیش است و شیطان بزرگ با تمام خصومت هایی که داشته نشانه هایی از فرود آوردن سرتعظیم به عظمت ملت ایران را بروز می دهد. اما هنوز هم “شیطان بزرگ” است.‌
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید