شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ایران، شاه کلید دیپلماسی آمریکا


ایران، شاه کلید دیپلماسی آمریکا
گفتگو های بی پرده و گاه سخنان تند و زننده پیرامون چالش ایران و راه برون رفت از آن نه تنها بین امید داران ریاست جمهوری آمریکا بیشتر شده که کارشناسان و وزرای خارجه و دفاع ، نمایندگان کنگره و سنا تورها و خود رئیس جمهور آمریکا هر چه بیشتر بر نگرانی خود در باره ایران پافشاری می کنند و به گونه ای تلاش دارند تا راهکار خود را به مردم کشورشان بباورانند.
اگر برخی در ایران این گفتمان داغ و بی پیرایه را تنها به حساب سیاسی کاری سیاستمداران دو حزب در آستانه انتخابات آمریکا می گذارند و به صرف مطرح شدن نام ایران به عنوان یک چالش جهانی بر توان خیالی خود می بالند، باید به آنها گفت که تحولات بسیار پر شتاب تر از آنی پیش می رود که بتوان پایان این نگرانی را تا نوامبر آینده و تنها در حاشیه انتخابات ارزیابی کرد. از این گذشته رفتار ماجراجویانه هسته ای و منطقه ای اقتدار گرایان در ایران- آنگونه که دشمنان بزرگ نمایی می کنند- و پیامد های نگران کننده آن، در بیشتر نشست های سیاسی در منطقه و جهان بین دوست و دشمن جدی گرفته شده است. به سخنی اگر هنوز کارد به استخوان دشمنان ما نرسیده، باید پذیرفت که کار به جاهای باریک نزدیک شده است. بی گمان چندان به درازا نخواهد کشید که از پی این کلنجارها، رهبران آمریکا به سیاستی قاطع و یکپارچه در برابر ایران برسند. شاید بتوان از هم اکنون دریافت که آن رویکرد به مذاق خیال پردازان در کشور ما خوش نخواهد آمد. آنها که دلخوش کرده بودند مردی از میان شیاطین آمریکایی بیرون جسته و می خواهد آن همه دشمنی ها و شیطنت ها را یک شبه کنار بزند؛ دیدند که سخنی به باد هوا گفته شد و دیگر شنیده نشد. به هر روی در این کش و قوس انتخاباتی، برخی نوحه سرایان اقتدار گرا مجال نیافتند تا برای حذف ناجوانمردانه آن چهره گندم گون رحمانی- که از جرگه شیاطین خود را رها ساخت- شعر مصیبت بخوانند.
واقعیت آن است که بحث سیاستگذاران و تصمیم گیران کلیدی از هر دو حزب بزرگ آمریکا- و نه لزوما" بگو مگوی تبلیغاتی و انتخاباتی بین نمایندگان دو حزب- در باره دیپلماسی کنشگر و راهکار عملگرا برای چیره شدن بر تنش های جهانی- که البته در این دور از انتخابات بیش از پیش برموضوع های داخلی مانند بیمه ها، رفاه و تأمین اجتماعی، آموزش، بهداشت و رشد اقتصادی کشور سایه افکنده- اکنون به روشنی تحت الشعاع دو رویکرد تعامل و یا تقابل با ایران است و اینکه هر یک از این دو گزینه چگونه و چه زمان باید پیاده گردد. دمکرات ها در انتخابات سه سال پیش و تا همین یکی دو هفته گذشته بدون پیشنهاد جامعی پیرامون برون رفت از بحران عراق و کاهش خطر ایران- البته به استثناء تأکید بر آزمودن طرح بیکر-همیلتون که توسط دولت بوش به بهترین شکلی پیگیری شد- تنها روشی شعارگونه و انتقادی داشتند. اکنون دمکرات ها با نزدیک شدن به اتحاد و یک صدایی درون حزبی، با بهره گیری از تجربه مذاکرات با کره شمالی و آزمودن سطحی از گفتگو با ایران، سوریه و حتی حماس و نیز با رصد کردن تحولات- کمی دلگرم کننده- در عراق و توفیق نسبی طرح مک کین برای افزایش نیروها و سرانجام مجموعه ای از رویدادها در سطح منطقه و بین نیروهای سیاسی تأثیرگذار به ویژه در ایران و عراق، تلاش می کنند از پرداختن به شعار ها و ارائه راه حل های غیر واقعی و پوپولیستی پرهیز کنند؛ چرا که نمی خواهند در صورت بازگشت به کاخ سفید و یا در صورت تشدید خطرات، بار مسئولیت چند جمله صرفا" تبلیغاتی را بر دوش بگیرند. همچنین آنها آنقدر هشیار هستند که بدانند مردم کشورشان تجربه برخی رؤسای جمهور را به یاد دارند که چگونه در راستای مصلحت و پیگیری منافع ملی از قول های انتخاباتی صد و هشتاد درجه روی برگرداندند. تصمیم برای ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم و یا اراده برای حل بحران ویتنام حوادث کم اهمیتی نبود که مردم آمریکا فراموش کرده باشند که چگونه مواضع شخصی و یا بازی تبلیغاتی در بستر حقیقت خارجی رنگ باخت. نگاه به طرح دو رقیب دمکرات - کلینتن و اوباما- درباره خروج نیروهای آمریکایی از عراق نشان می دهد که نتیجه عملی پیشنهادها برای خروج نیروها چندان با یکدیگر تفاوتی ندارد. در شرایطی که آمریکا در جنگ است و مردم آمریکا نقادانه سیاست خارجی کشورشان را پی گیری می کنند، هر چه که به انتخابات نوامبر نزدیک تر می شویم خواهیم دید که دو رقیب در پرداختن به مسائل بسیار حساس مانند خروج آمریکا از عراق و کنترل ایران بر روش های واقع گرایانه پافشاری خواهند کرد و در پرهیز از آرمانگرایی، هر چه بیشتر به هم نزدیک شده و به درک مشترکی خواهند رسید.
پاسخ روشن و هشیارانه اوباما به رجز خوانی زشت خانم کلینتن، آنجا که اوباما می گوید نبایست به گونه ای سخن گفت که گویی ما- آمریکا و جهان- منتظر نشسته ایم تا تهدید اتمی از سوی ایران جدی شود و اینکه پیش از نیاز به چنان پاسخ خردکننده ای- محو ایران- ما باید جلوی بروز توان تهدید آمیز ایران را بگیریم؛ بوی آشتی جویی با ما نمی دهد. البته او برای آنکه عریضه خالی نباشد بر این حقیقت تأکید کرد که اگر- به فرض محال- ایران، اسرائیل و یا هر کشور دوست آمریکا در منطقه را تهدید کند با پاسخ زورمندانه آمریکا روبرو خواهد شد. همچنین در چند روز پیش او بی پرده گفت که هیچ رئیس دمکراتی با تروریست ها و رادیکال ها گفتگو نمی کند. او حتی کارتر را برای مذاکره با رهبران حماس نکوهش کرد.* او مک کین را به چالش گرفت که چگونه می خواهد به شکلی حماس را در گیر مذاکرات صلح کند. در این بستر پاسخ آشکار سناتور جان ادوارد- که چند روز پیش پشتیبانی خود را از اوباما اعلام کرد- به این پرسش که اوباما چگونه می خواهد با تهران گفتگو کند، در حقیقت شاه بیت دیپلماسی دمکرات ها دربرابر ایران در شرایط عادی است. او به انجام مذاکرات سخت آمریکا با یکی از محورهای شرارت یعنی دولت کره شمالی اشاره کرد و اظهار امیدواری کرد که چنان پیشرفتی در برابر ایران نیز جواب بدهد.* به هر حال موضع گیری اخیر سناتور جوزف بایدن و مصاحبه تلویزیونی سناتور جان ادواردچند نکته را درباره سیاست خارجی اوباما در صورت بدست گرفتن قدرت هویدا می سازد:
- در شرایط پیش رو هر مذاکره ای با ایران تنها در سطح کارشناسی و در صورت پیشرفت در سطح مدیرکل و یا معاونت وزرا خواهد بود- تقریبا" آنچه که هیلاری کلینتن پیشنهاد می کرد-.
- مذاکرات، مستقیم و دقیقا" پیرامون مسائل اساسی به ویژه پروژه هسته ای خواهد بود.
- موانع کار و منافع دو جانبه به ویژه در عراق بی پرده و بدون میانجیگری طرف سوم ارزیابیخواهد شد.
- از سویی سازماندهی دولت آینده آمریکا و طرح راهکارهای نوین و کاربرد اهرم های ابتکاری آن چند ماهی زمان می برد و از سوی دیگرانفعال تشکیلاتی دولت کنونی ایران در سایه روش جزمی و عصبی آن، موجب خواهد شد چنان گفتگوی رو در رویی بین دولتهای بعدی دو کشور صورت گیرد؛ البته به شرط آنکه در این مدت شرایط جنگی و یا خدای ناکرده بروز درگیری همه این خوش بینی ها را خراب نکند.
نکته دیگری که نباید از آن ساده گذشت سخن بوش در جریان سفر اخیرش به خاورمیانه خطاب به نیروهای اصلاح طلب بود؛ آنجا که او اشاره کرد آنها- نیروهای پیشروی اصلاح طلب- با ناباوری خواهند دید که تحولات سریع تر از آنچه می پندارند به سود آنها رغم خواهد خورد. همچنین تأکید و خوش بینی ضمنی سران منطقه از دست یافتن به راهبردی با ثبات در پیشبرد روند صلح بین فلسطینی ها و دولت اسرائیل در راستای شناسایی احتمالی دولت فلسطینی تا پایان سال میلادی خبر قابل تأمل دیگری است. اگر چه هر دو خبر در نفس خود شیرین و امیدوارکننده است؛ اما اقتدارگرایان در ایران و در منطقه باید نسبت به عوارض چنین اجماع و پیشرفت هایی دلنگران و واقع بین باشند. با این همه این ایده که اسرائیل تلاش می کند تا اجازه آمریکا را برای حمله غافلگیرکننده به مراکز حساس اتمی ما مانند نطنز- البته احتمالا" به استثناء بوشهر- درچند ماه آینده بگیرد بسیار دور از واقع به نظرمی آید. بطور قطع می توان گفت در دیدارهای پیاپی سران آمریکا، اسرائیل و شیوخ عرب، موضوع کارکرد راه های کنونی بازدارندگی ایران، شرایطی که جنگ با ایران را ناگزیر می سازد و چگونگی برخورد با پیامدهای آن با حساسیت مورد کنکاش و بحث قرار می گیرد. به هر روی محال به نظر می رسد که اسرائیل بدون وجود اجماع غربی- هر چند تلویحی- برای حمله به ایران،‌ خود آغاز گر درگیری باشد. در حال حاضر اولمرت خواستار فشارهای بیشتر و از جمله محدودیت های بیشتر دریایی ایران شده است. گذشته از این اسرائیل خوب می داند که در هر شرایطی در برابر همسایگان عربش به یک ایران زنده و تأثیر گذار نیازمند است. از این رو می توان امیدوار بود که تل آویو آنقدر عقل داشته باشد که عصبانیت ایرانیان برای رفتار غیر انسانی با فلسطینی ها را تا ابد و برای همیشه تحریک نکرده و کینه فراموش ناشدنی تاریخی را در ذهن ایرانی ها نکارد. اما این نگرانی- اگر چه مستند و منطقی به نظر نمی آید- همچنان به ذهن می رسد که بوش در پایان دوره اش به ویژه اگر شکست جمهوری خواهان را بسیار محتمل ببیند، کار را یکسره کند و با درگیر شدن با ایران به ترتیب در عراق، خلیج فارس و سپس حمله هوایی و موشکی به درون خاک ما، مسیر تحولات در خاورمیانه بزرگ را عوض کرده و با وارد کردن آمریکا به شرایطی ناخواسته و جنگی فراگیر تر، دمکرات ها را به انفعال و یا حتی انزوا بکشاند. واقعیت آن است که بوش تاکنون نخواسته و شاید هم نتوانسته به شکل مطمئن تری با کانون قدرت و سیاست در ایران رایزنی کند. این تاکتیک جسورانه که در حقیقت"دیپلماسی نک پرگار" است تنها جدال اساسی پیرامون سیاست خارجی آمریکا در حلقه تصمیم سازی واشینگتن، از هر دو حزب، در چند ماه پیش رو خواهد بود.
در پایان اگر چه اوباما آدم شوخ طبعی به نظر نمی رسد اما در برابر مک کین که پیرمردی با تجربه و پیچیده، سرزنده و پر رمز وراز است؛ ناگزیر خواهد شد به زبان طعنه و طنز سخن بگوید: " اوباما می خواهد اوباما باشد نه کندی؛ چون در آن زمان زندگی نمی کند. اگر چه در این دوران در آن سوی دنیا مرد آهنینی، مانند خروشچف می اندیشد و می خواهد مانند او کار را تا بیخ دنبال کند؛ اما جهان امروز جهانی تک قطبی است و نه دو قطبی. اوباما نمی خواهد کارتر باشد چون او می خواهد نشان دهد که با تجربه و پراگماتیست است. سر انجام اوباما نمی خواهد بیل کلینتن باشد چون محمد خاتمی در ایران بر سر کار نیست و از این مهمتر خانم اوباما قصد دارد در کاخ سفید بانوی اول و آخر باشد و به سناتوری و ریاست جمهوری آینده نمی اندیشد."
محمد فیروزیان
منبع : طراوت


همچنین مشاهده کنید