جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نردبامی از شعر تا خدا


نردبامی از شعر تا خدا
آنچه پیش رو دارید فرازهایی از مقدمه ای است که دکتر انشاءالله رحمتی بر ترجمه جدیدترین کتاب دکتر نصر به نام «گلشن حقیقت» نگاشته است. دکتر رحمتی در این مقدمه به تعامل سه گانه عرفان - اسلام - هنر در حوزه کشورهای اسلامی پرداخته و جنبه های مختلف تأثیر و تأثر این وجوه را بر هم و نیز بر فرهنگ عامه بررسی می کند. قسمت حاضر بخشی است که ایشان در مورد تأثیرات متقابل زبان و ادبیات در گفتمان دینی و عرفانی و میزان نفوذ آن در میان توده ها پرداخته است.
بسیاری از شاهکارهای منثور به زبان عربی موجود است که درباره تصوف بحث می کنند. حال آن که جهانی ترین شاعران آن زبان که هنوز فراتر از مرز زمان و فرهنگ می توانند حرفی برای ما داشته باشند شاعران صوفی اند، یعنی کسانی مانند حلاج، ابن عربی، ابن فارض و در دوران معاصر شیخ العلوی، شیخ حبیب و اسدعلی.
دومین زبان اصلی جهان اسلام، یعنی زبان فارسی، به لحاظ شعر عرفانی حتی غنی تر از زبان عربی است. به برکت شاعرانی چون باباطاهر، سنایی، عطار، مولوی، حافظ، شبستری، جامی و بسیاری شاعران دیگر زبان فارسی، شاید به غنی ترین زبان عالم در عرصه شعر عرفانی تبدیل شده است. برای فارسی زبانان این مجموعه اشعار شبیه باغ گسترده ای از حقیقت روحانی است که می توانند در آن غرق شوند، آرام بگیرند و از دست فراز و نشیب های عالم به آن پناه ببرند. این شاعران نه تنها ابعاد نظری و هم ابعاد عملی طریق را به ما می شناسانند، بلکه افزون بر این «کیمیایی» فراهم می کنند که قادر است دردهای نفس را درمان کند. از آنجا که بیشتر مردم مجال مطالعه متون مابعدالطبیعی را ندارند، اشعار عرفانی همچنین وسیله ای برای ترویج تعالیم عرفا، در میان عامه مردم است. عرفا زیبایی را برای تزئین شرح و بیان های خویش از حقیقت به کار گرفته اند و از طریق زیبایی صورت ادبی که حقیقت را به کسوت آن می آرایند، نفوس را جذب حقیقت می کنند.
اشعار عرفانی همچنین قدرت آن را دارند که حال معنوی ایجادکنند حتی در جان کسانی که رسماً سالک طریق گلشن نیستند ولی از ذوق معنوی برخوردارند. در سرزمین مادری من ایران، بسیار کم اند افرادی که بتوانند یک رساله مابعدالطبیعی یا عرفانی از شخصیتی چون جامی را، حتی اگر هم به زبان فارسی باشد، مطالعه کنند. ولی کمتر ایرانی را می شناسم که برخی از اشعار مولوی و حافظ را بلد نباشد و در موقعیت های مختلف در زندگی اش قرائت نکند. پس از قرآن، شاید هیچ کتابی به اندازه دیوان حافظ در خانه های فارسی زبانان یافت نمی شود. درباره اهمیت شعر عرفانی نه فقط برای سالکان طریقت بلکه حتی برای عامه مردم، هرچه بگویم کم گفته ام. این نوع شعر وسیله ای برای جذب افراد برخوردار از صلاحیت های لازم، به خود طریقت است.
آنچه درباره شعر عرفانی عربی و فارسی گفتیم در مورد دیگر زبان های اسلامی نیز صدق می کند. در زبان ترکی، اشعار احمد یسوی، فضولی و یونس امره را هنوز هم بسیاری از افراد حتی در ترکیه مدرن، که قصد ممانعت از ادبیات عرفانی دوران عثمانی را داشت، مطالعه می کنند. هنوز هم ابیاتی از یونس امره، بزرگ ترین شاعر صوفی و مردمی ترکیه را که در قرن ۸‎/۱۴ می زیست، در رادیو و کنسرت و همچنین در گفتار روزمره بسیاری از ترکها، می شنویم، همچنین برجسته ترین شاعران اردوزبان مانند بیدل و غالب ریشه در سنت صوفیه داشتند. به علاوه در بنگال شعر عرفانی فارسی، الگوی شعر بنگالی قرار گرفت که پس از اسلامی شدن آن سرزمین در صحنه ظاهر شد و نمونه اش را در اشعار محمد صغیر می بینیم. بسیاری از دیگر زبان های هندی مانند سندی و پنجابی بزرگترین چهره ادبی شان یک شاعر صوفی است؛ برای نمونه می توان از شیخ صوفی و شاعر معروف سند، شاه عبداللطیف نام برد که اشعارش تا به امروز در زبان اقشار وسیعی از مردم زمزمه می شود.
وضعیت مشابهی در آفریقا ، در میان اقوام بربر و همچنین در آفریقای نیمه خشک، نیز وجود دارد. اوج ادبیات این ناحیه که بخش اعظم آن همچنان ادبیات شفاهی است، معمولاً آثاری در زمینه عرفان و اشعاری در مدح خدا و پیامبر (ص) با رنگ و بوی صوفیانه است. برخی از معروف ترین اشعار، ترجمه هایی از [اشعار] عربی اند مانند برده (جبه) معروف شرف الدین بوصیری (متوفی در فاصله میان سال های ۱۲۹۴ ‎/ ۶۹۴ و ۶۹۷‎/۱۲۹۷) که ترجمه های آن به بربر، فولفوندی و دیگر زبان های آفریقایی تا به امروز مشهور است. به هرتقدیر در آفریقای نیمه خشک از سنگال تا سومالی، می توان اشعار عرفانی بسیار نیرومندی یافت که همچنان روح و روان مردان و زنان را به حرکت در می آورند و جزء لازم فرهنگ مردم اند.
درجهان مالایی، که به لحاظ زبانی و نژادی یکدست ترین جمعیت اسلامی را دارد، زبان مالایی مهم ترین زبان اسلامی در پنج سده گذشته بوده و تا به امروز نیز به رغم حضور زبان های دیگر مانند زبان جاوه ای این موقعیت را حفظ کرده است. در این فضا، همان طور که پیشتر گفتیم، ادبیات عرفانی سهم تعیین کننده ای در تبدیل زبان مالایی به یک زبان اسلامی، داشته است. پیش از این به سهم حمزه فنصوری در خصوص این موضوع اشاره کردم، ولی باید در اینجا اضافه کنم که اواشعار عرفانی هم می سرود و این نوع شعر تا به امروز در اندونزی، مالزی، سنگاپور ، برونئی و تایلند جنوبی خواننده بسیار دارد.
بخشی از این مجموعه عظیم ادبیات صوفیه در زبان های مختلف اسلامی، به زبان انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و دیگر زبان های اروپایی، مخصوصاً زبان فارسی ترجمه شده است. در حقیقت عمدتاً از طریق همین ترجمه ها بود که غرب مدرن برای نخستین بار با عرفان اسلامی آشنا شد. در چند دهه اخیر برخی زبان های اروپایی مانند انگلیسی، خود ابزارهایی دست اول برای ادبیات عرفانی و بخصوص شعر صوفیانه شده اند و [به همین دلیل، در این موارد] دشوار می توان ترجمه شعر و سرایش شعری دست اول را از هم تشخیص داد؛ نمونه این شیوه در اشعار ترجمه شده به قلم مارتین لینگز دیده می شود. وقتی آن شاعر صوفی بلندمرتبه پارسی گوی یعنی مولوی، پرفروش ترین شاعر در امریکا می شود، در این موقع باید تصدیق کرد که شعر صوفیانه به زبان انگلیسی بخشی از چشم انداز ادبی امریکا در دوران معاصر شده است و دیگر ادبیاتی نیست که فقط مورد علاقه محققان فرهنگ و تاریخ اسلام باشد.
دکتر انشاءالله رحمتی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید