سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


بحران ناآگاهی، نه بحران شعر


بحران ناآگاهی، نه بحران شعر
هنر مقوله ای است که وجودیت اش می بایست منطبق با شرایط و موقعیت های موجود هر دوره ای شکل بگیرد. بدین معنی که شکل و محتوای هر هنری با توجه به شرایط و موقعیت های زمانه ای که در آن هنرمند می زید، مشخص می شود و به نوعی می توان آن را لازمه زمان دانست. در باب شعر هم به طور حتم این مساله صادق است.
اگر نگاهی دقیق و موشکافانه به دوره های مختلف شعر- چه در ادوار کلاسیک و چه در دوره معاصر- داشته باشیم، خواهیم دید که حتی آثار بزرگانی همچون حافظ و مولانا هم تاثیرپذیر از مسائلی بوده که در آن روزگار لازمه زندگی اجتماعی آن دوران بوده است. این مقدمه را به این دلیل آوردم تا از دریچه این منظر نگاهی اجمالی داشته باشم به مساله ای با نام «بحران شعر » که برخی از صاحبنظران و منتقدان دو دهه گذشته، آن را به وضعیت شعر امروز ایران اطلاق کرده اند.
پیش از آغاز بحث جا دارد به این نکته اشاره کنم که چیزی که در ادامه خواهد آمد، نظرات و اعتقادات شخصی شاعری است که در فضای ده سال گذشته شعر ایران نفس کشیده و همچنین دور از دنیای نقد شعر- چه در انجمن ها و محافل ادبی گوناگون و چه در عرصه مطبوعات کشور- نبوده است. شعر هنری است که نمی توان از آن تعریف مشخص و ثابتی داد بلکه شاید بتوان گفت شعر تعاریف متعددی دارد که نسبت به زوایای مختلف این هنر وسیع ارائه می شود.
یکی از این تعاریف این است که شعر بازتاب درونیات هر انسان در دنیای امروز است که در قالب کلمات، احساسات و تفکرات هر شخص به بیرون از او منتقل می شود.
این تعریف شعر در نزد هر انسان به اشکال متفاوت و مختلف صورت می پذیرد، زیرا به هیچ عنوان نمی توان گفت که درونیات دو انسان حتی دوقلو که بسیار به یکدیگر نزدیک هستند، همگون و یکسان است. به این دلیل که هر فردی با توجه به درکی که از موقعیت و شرایطی که در آن زندگی می کند، احساسات و تفکراتش شکل می گیرد و این درک برآمده از نوع نگاهی است که آن فرد نسبت به جهان پیرامونش دارد.
از سوی دیگر باید به جهان متکثر امروز توجه داشت. جهانی که در آن دیگر انسان مثل روزگاران پیشین سرآمد همه چیز نیست. بلکه انسان هم در کنار دیگر پدیده ها و مکشوفات دنیای مدرن و پست مدرن، موجودی است که برای زندگی کردن مناسبش محتاج آن پدیده ها و مکشوفات است. از همین جهت است که نوع زندگی بشر امروز به اشکال متعدد و مختلف تقسیم شده است.
یکی از مقوله های مهم این تقسیمات، روح و روان انسان مدرن است که شاید بتوان گفت به تعداد هر انسان روی زمین دیگرگونه است. مقوله روانشناسی انسان ها و واکاوی روح و روان یک هنرمند - خصوصاً شاعران - در متن نگاه جدی و حرفه ای امروز به هنر نه تنها در ایران که در جهان قرار دارد. به همین جهت است که شعر امروز ایران که به طور عمده در دستان نسل جوان اما هوشیار این سرزمین قرار دارد، با ساختار و فرمی ارائه می شود که برای نگاه ها و اندیشه هایی که خو کرده به سنت ها و عادات گذشته هستند و حاضر به متحول کردن خود نیستند، قابل قبول و مورد پذیرش نیست و به همین دلیل مساله بحران را پیش می کشند و عدم تلاش خود برای به روز شدن را با نقاب بحران می پوشانند.
در شعر امروز دیگر انسان به عنوان یک شخصیت که نماینده جامعه است و می باید تعهداتی را نسبت به هر چیزی به دوش بکشد نیست، چرا که به راستی در زندگی حقیقی امروز هم این اتفاق در جامعه ما نمی افتد که بازتاب آن را در شعر ببینیم.
شاعر امروز بیش از هر چیزی درگیر پیچیدگی و تناقضاتی است که در ضمیر خود میان انسان امروز و دیروز مشاهده می کند. پیچیدگی ها و تناقضاتی که او را مجبور می کند برای رسیدن به پاسخ سوالات موجود در ذهنش، در جهان پیرامون خود کاوش و جست وجو کند و با هر چیزی به واقع درگیر شود و حاصل این درگیری را با پوسته کلمات به دیگری منتقل کند. این «دیگری» مهم نیست که کیست یا چیست بلکه مهم آن است که بیرون از شاعر حضور دارد و به هیچ رو، بند تعهدی غیر از اصالت وجودیت شعر میان این دو نیست.
در این وضعیت می توان به این نتیجه رسید که مساله ای به عنوان «بحران شعر» که برخی از دلسوزان داغ تر از کاسه اش، به این هنر والامقام در دنیای امروز ایران نسبت می دهند، چیزی به جز ناآگاهی درباره فلسفه زندگی انسان مدرن در جهان امروز نیست.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید