جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زمان علف خرس نیست


زمان علف خرس نیست
● نگاهی به مجموعه شعر «كبریت خیس»، سروده عباس صفاری
در مكتب های متاخر دوران مدرنیسم گاهی با این مسئله روبه رو می شویم كه یكی از شاخص های اصلی شكل گیری آثار هنری، نه دستكاری در ساختارها یا چینش دوباره قطعات جهان در شكلی دیگر...، بلكه تنها زاویه دید هنرمند است كه با كمی تغییر نسبت به نگاه عموم، زاویه ای جدید برای دیدن اشیا یا مسائل ذهنی زندگی روزمره می سازد. به طور مثال، در یكی از آثار هنرمندان تجسمی می بینیم كه خالق اثر تنها با برگرداندن یك صندلی، دید تازه خود را در قالبی هنری نسبت به جهان اعلام می دارد یا در عكسی تاثیرگذار (اثر هنری آگودلو) با تصویری از میدان گاوبازی مواجه می شویم كه نه به شكل مستقیم، بلكه این بار از زیرپای تماشاگران به گاوباز و گاو نگریسته شده است. مضمونی هنرمندانه كه در همان نگاه اول نشان می دهد كه برخی انسان ها بازیگران برخی دیگرند و حتی با نگاهی عمیق تر به این اثر می توان با نقد اندیشه دكارتی نسبت به جایگاه ابزاری حیوانات در جهان مدرنیته مواجه شد.
با توجه به هدف و نگاه عباس صفاری در مجموعه شعر كبریت خیس، انتخاب زبان روزمره در غالب شعرها انتخابی است هوشمندانه، كه معمولاً از دو آبشخور عمده شكل گرفته است. اول گسترش جسورانه دایره واژگان به سمت و سوی زبان معیار و اجازه ورود به كلمات و اصطلاحاتی عامیانه از قبیل حساب سرانگشتی، خرت و پرت، سیب زمینی، عجالتاً، اطو، بكس و باد، دستپاچگی، شوت كردن، سمبل و... كه باعث ایجاد یگانگی مخاطب با متن می شود و دوم انتخاب همنشینی های معمولی و در واقع استفاده از نحوی ساده كه به همان یگانگی و همخونی مخاطب با اثر انرژی بیشتری می بخشد. البته به هر دو مسئله بالا می توان از منظری آسیب شناسانه نیز نگریست كه در پایان این متن به آن پرداخته می شود.
به هر حال انتخاب چنین زبانی با شاخصه هایی كه مطرح شد به عباس صفاری كمك كرده است كه به هدفی از پیش تعیین شده نزدیك تر شود و به مخاطبانش كمك كند كه با ظرافت هرچه تمام تر به ساده ترین مسائل دنیا از زاویه ای دیگر بنگرند. یعنی اتفاق برانگیزی هنری را نه تنها در شكستن ساختارها و ایجاد جهانی دیگرگون، بلكه بیشتر در شكل دادن به زاویه دید مخاطب و تغییر آن در نگرش به حالات ایجاد می كند و مخاطب را به تامل در كنار مسائلی كه شاید تا به حال روزمره می نموده اند، وا می دارد تا به كشفی جدید دست یابد. بنابراین كتاب كبریت خیس را می توان در زمره آثاری قلمداد كرد كه تمامی دنیا را اثر هنری می دانند به شرط آنكه هر روز نوبه نو و از زاویه ای دیگر به اجسام و اشكال و اذهان بنگریم.
از master card/ یا اداره مالیات بر درآمدی كه ندارم/ اگر زنگ زدند/ بگو رفته است كشمیر/ گوی چوگان گمشده اورنگ زیب را پیدا كند/ و معلوم نیست كی برمی گردد/ نخند عزیزم!/ سوءتفاهم فرهنگی/ سریع تر از وعده پوچ/ دست به سر می كند مزاحم را. (كبریت خیس، ص ۱۲)
در سطر های فوق می بینیم كه در شكلی بسیار ساده به یكی از مسائل پیچیده فلسفه پسامدرنیسم یعنی تفاوت بازی های زبانی در فرهنگ های مختلف پرداخته شده است و البته در راستای مقدمه گفته شده می توان دید كه لحن و زبان این سطر ها آنقدر ساده است كه انگار دوستی عادی یا فردی عامی به بیان مطلبی فلسفی می پردازد و دقیقاً همین جا است كه شاعر به ما نشان می دهد كه زاویه دید مخاطب و تامل در كنار اتفاقات جهان چقدر می تواند در تكامل یك اثر هنری سهیم باشد. یعنی پازلی كه شاعر و مخاطب با هم آن را می چینند و این پازل با هر مخاطب شكلی دیگر پیدا می كند.
لازم نیست دنیا دیده باشد/ همین كه تو را خواب ببیند/ دنیایی را دیده است/ از میلیون ها سنگ همرنگ/ كه در بستر رودخانه برهم می غلتند/ فقط سنگی كه نگاه ما بر آن می افتد/ زیبا می شود.
تلفن را بردار/ شماره اش را بگیر/ و ماموریت كشف خود را/ در شلوغ ترین ایستگاه شهر/ به او واگذار كن/ از هزاران زنی كه فردا/ پیاده می شوند از قطار/ یكی زیبا/ و مابقی مسافرند.(در ایستگاه مترو، ص ۴۴)
در شعر در ایستگاه مترو قیاس شاعر بین دو دیدگاه كلی نگر و جزیی نگر و ستایش زیبایی شناختی ای كه از نظر شاعر از دریچه دیدگاهی جزیی نگر در این شعر پدید می آید، دلیل دیگری است بر نگاه و اندیشه مدرن شاعر كه حركت از جزء به سمت كل را مطلوب تر و هنرمندانه تر دانسته، به نحوی كه این نگاه در غالب شعر های كتاب به وضوح مشهود است.
در این بررسی كوتاه، به برخی از موضوعاتی كه می توانست با تاملی بیشتر در زبان، به انسجام، فضا سازی، روند سریع تر در شكل گیری ساختارها و در نهایت به تاثیر گذاری بیشتر برخی شعرها بینجامد به اختصار اشاره شده است. اگرچه در غالب شعر های این كتاب اجازه ورود به برخی از واژگان و اصطلاحات عامیانه به جهت دلایلی كه بیان شد، مقبول می نماید اما در برخی دیگر از آثار با توجه به فراهم نیامدن بستر مناسب برای كلمه مورد نظر باعث ناهمگونی شعر شده است و یا استفاده از نحو ساده نیز گاهی كه اتفاقات درونی شعر كمرنگ تر می شود موجب این آسیب شده است كه شعر را تا اندازه ای به سمت و سوی نثر می غلتاند، هرچند در مواردی معدود.
در بعضی از شعر ها نیز رعایت نكردن ایجاز كه گاهی به دلیل فراهم آوردن ساختار كامل منطقی و گاهی نیز به دلایل دیگر ایجاد می شود، تا حدی به همان مسئله نثر گونگی دامن زده است. به طور مثال در شعر نگو، توصیف های طولانی در مورد پرنده یا زمان، روند شعر را كند كرده است. یعنی پنج سطر در خدمت فضا سازی پرنده ای قرار می گیرد كه تازه خود مقدمه منطقی سطر (بی نام و نشان تر از پرنده كه نیستی) است:
پرنده ای كه پر می كشد ار آشیان/ نه آدرسی دارد/ نه شماره پروازی/ نه قرار ملاقاتی/ شاخه هیچ درخت و/ نرده ای كه هیچ بالكنی را نیز/ به نامش ثبت نكرده اند./ بی نام و نشان تر از پرنده كه نیستی.
البته این انتظار در كتاب كبریت خیس وقتی به وجود می آید كه در بسیاری از سطر های همین كتاب با توانایی شاعر در سرایش موجز مواجه می شویم. به طور مثال آفرینش تركیب هایی ظریف به جای توصیفاتی چند سطری كه از اطناب شعر جلوگیری می كند. مثلاً تركیب گنجشك های بی برنامه در سطر های زیر:
دلم می خواهد.../ از هزاران گنجشك بی برنامه این شهر/ دوتاشان هم روبه روی من بنشینند.

گروس عبدالملكیان
منبع : روزنامه شرق