شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


درآمدی بر شعر عصر انقلاب


درآمدی بر شعر عصر انقلاب
شعر عصر انقلاب، همگام با قیام ها و نهضت های مردمی جهت شکل گیری انقلاب اسلامی، در سال های پایانی حکومت رژیم پیشین- پا گرفت. بعد از انقلاب و پشت سرگذاشتن جنگ تحمیلی به طور طبیعی فرهنگ عمومی ایران نیز دستخوش تغییر وتحول گردید. در چند دهه قبل از انقلاب، تحت تاثیر تعامل با غرب فرهنگ دنیاگرایی بر ذهن و زبان ایرانیان، حکمفرما شد و عقلانیت کلاسیک از آسمان ایران رخت بربست و جای خود را به عقلانیت مدرن داد که مهمترین بازتاب این دگرگونی، پدید آمدن دیدگاه های افراطی و تفریطی مختلف بود. چنانچه برخی از ناخن پا تا فرق سر غربی شدند و گروهی دیگر هرگونه مظهر تمدن غربی را مغایر با شریعت اسلام می دانستند. در این میان طبقات اجتماعی نیز دچار از هم گسستگی و تفرقه شدند و متناسب با شرایط زمانی و مکانی طبقه بندیهای جدید اجتماعی شکل گرفت و به تناسب آن، عناصر جدیدی بر پیکره فرهنگ و ادب جامعه تاثیر گذاشتند. بنابراین مسایل عقیدتی جامعه نیز دستخوش تحول قرار گرفت و رویکرد به نظام های غیردینی از جمله تمایل به سکولاریسم و حق توجه به ایدئولوژی مارکسیستی در شعر و ادبیات قبل از انقلاب تبلور یافت. از سویی رواج و گسترش اندیشه های غیرمذهبی (لائیک) و توجه به ارزش های ظاهری و مادی زندگی غالبا محصولی جز شهرهایی هوس آلود و فاقد ارزش های اجتماعی نداشت.
در نتیجه نوعی یاس و دلمردگی که به جای داشتن پشتوانه فکری و فلسفی، بیشتر جنبه سیاسی و اجتماعی داشت در فضای فکری و ادبی شعر قبل از انقلاب موج می زد. فضای فرهنگی جامعه آن روز که متاثر از ارتباط با غرب و ورود اندیشه های لیبرالی بود تاثیر عمیقی بر سطح محتوایی شعر و اندیشه شعرا گذاشت. برخی شاعران موضع انتقادی شدیدی نسبت به اندیشه دینی در پیش گرفتند البته بیشتر به این دلیل بود که تصور می کردند خرافه ها و کج فهمی ها ساحت پاکیزه دین و اندیشه دینی را آلوده ساخته و کارکرد تمدن ساز دین را از آن سلب نموده است. شاعرانی هم بودند که تیشه را بر ریشه می زدند و البته مقبولیتی هم نیافتند زیرا بافت عمومی جامعه ایران مذهبی بود. از طرفی فرهنگ جامعه نیز به دست گروههای متنافری افتاده بود که هر کس آن را به سویی می کشید و زمینه ساز و نوعی واگرایی فرهنگی در فضای فکری و ادبی جامعه آن روز شده بود. این واگرایی فرهنگی که مبنی بر شناخت و آگاهی هم نبود نه تنها زمینه ساز وحدت کلمه نشد بلکه مانع رشد عمیق فرهنگ جامعه شده و فضای فرهنگی را روز به روز ملتهب تر می نمود هرچند فضای جامعه آرام به نظر می رسید اما در ژرف ساخت آن طوفان های عظیمی برپا بود و همین طوفان بود که در سال ۵۷ از اعماق به رویه جامعه آمد و تحول عظیمی در فضای فرهنگی جامعه ایجاد نمود. تحولی که در عمق خود منجر به وحدت دینی- ملی شد و سعی داشت که این واگرایی فرهنگی را به همگرایی فرهنگی تبدیل کند و از بهترین رموز پیروزی انقلاب اسلامی نیز می توان با همین مسئله اشاره نمود.
این وحدت و یکپارچگی برخاسته از نهضت ها و انقلابهای مردمی پس از پشت سرگذاشتن آشوب و غوغاهای جانکاه و مخرب اجتماعی-فرهنگی آن دوره، عاملی نجات بخش و هدایت گر برای جریانات فکری و ادبی و پایه گذار شعر عصر انقلاب گردید. نطفه شعر انقلاب که در بطن راهپیماییها و تظاهرات مردمی شکل گرفته بود با گذر زمان و پس از پیروزی انقلابی که محصول رشادتها، از خودگذشتگی ها و دلاورمردیهای مردم مبارز و دیندار ایران اسلامی بود به اوج و بالندگی خود رسید. مدتی از پیروزی انقلاب نمی گذشت که تجاوز آشکار و نابرابر رژیم عراق به مرزهای ایران جنگی تمام عیار میان دو کشور همسایه را رقم زد. جنگ با دگرگونی ارزش ها و به میدان کشانیدن نیروهای ملی و مردمی و تحریک عواطف دینی و میهنی مردم، قلمرو تازه ای به روی شعر و ادبیات فارسی گشود و راه ورود موضوعات، مضامین و حتی واژگانی جدید را به روی شعر و ادب باز نمود.
هشت سال جنگ تحمیلی و انعکاس عواقب و نتایج آن در دورترین نقاط کشور فرهنگ تازه ای پدید آورد که می توان از آن به عنوان (فرهنگ جبهه و جنگ) یاد کرد. این قول اجتماعی- فرهنگی شعر فارسی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. همکاری و مقاومت مردم بویژه درایت، مقاومت و تدبیری که رهبر کبیر انقلاب در برابر گردنکشان و به ظاهر قدرتمندان آن روزگار یعنی رژیم عراق و حامیان عربی و غربی آن از خود نشان دادند زمینه ساز تجلی و بروز روح مقاومت و نگرش حماسی در شعر و ادبیات انقلاب گردید و تأثیر روشن و پررنگی بر محتوای شعر و زبان و اندیشه شعرا داشت. هر حادثه ای که در خلال جنگ پیش می آمد و هر قدر که شمار شهیدان فزونی می یافت و هرچه جنگ بیشتر به داخل شهرها گسترش می یافت به رغم مشکلات جدی ناشی از آن، از خودگذشتگی و استقامت مردم به ویژه جوانان بیشتر اوج می گرفت.
بمبارانها و فجایعی که مردم مظلوم را مورد تهدید و تعرض قرار می داد به جای آنکه بر روحیه شاعران و ارباب ذوق خدشه ای وارد کند و موجب ضعف و خمودگی روحی و روانی آنها شود، جانی تازه در کالبد روح و روان آنها می دمید و با روحیه ای تازه تر و فعالتر و با قلمی شیواتر و رساتر به انعکاس دلاوریها و شجاعتهای هموطنانشان در شعر و ادبیات می پرداختند. در این زمان شعر فارسی به سنگرها رفت و برخی از شاعران با استشمام بوی باروت و دود ناشی از بمبارانها، واقعیت جنگ را در عمل نیز آزمودند و مضمون ها و تصاویر بکری از واقعیتهای خشن اما پرمعنای زندگی به آنها الهام گردید. بسیاری از نوجوانان جبهه و جنگ با الهام از صحنه های تکان دهنده و لحظه های عارفانه ای که برایشان پیش می آمد، پس از بازگشت از جبهه به شاعری روی آوردند و پس از کنار گذاشتن تفنگ، سلاح قلم را در دست گرفتند. شعر عصر انقلاب گاه همچون تفنگی بود که بر دوش مبارزان خودنمایی می کرد.
هنگامی که برخی از اشعار این دوره را می خوانیم و می بینیم که در آن سال ها چگونه دهان به دهان گشته و در تحریک مبارزان تا چه میزان تاثیر گذاشته است این سخن بزرگان به خاطر می آید که گاه یک بیت شعر کاری می کند که یک لشکر از آن عاجز است. حوادث دیگری مثل واقعه جمعه خونین مکه (درسال ۱۳۶۶) و درگذشت غم انگیز رهبر فرزانه انقلاب (خرداد ۱۳۶۸) نیز دو نقطه عطف دیگر بودند که شعرای انقلاب را به هیجان و تکاپو واداشت تا احساسات و عواطف مردمی را در شعر خود نمایان سازند.
اگر بخواهیم ویژگیهای شعر جوان انقلاب را به طور خلاصه برشمریم، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) روی آوردن به قالب های سنتی شعر فارسی: پیش از انقلاب به ویژه در دو دهه چهل و پنجاه ، شعر نیمایی به شدت نظر شاعران و روشنفکران را به خود جلب کرده بود و قالبهای سنتی تقریبا از رونق افتاده بود اما به دلیل گرایش عمومی پیروان نیما به ارزش های غربی و مفاهیم غیردینی و ابتذال زبانی و مفهومی ساخت نیمایی در قلمرو شعر برخی شاعران، گرایش به قالبهای سنتی و روی گردانی از شعر نیمایی در شعر انقلاب به روشنی نمایان است. البته این وضعیت دیری نپایید و کم کم ساخت نیمایی در شعر انقلاب سهم بسزایی یافت. از دیگر عوامل گرایش به سبک کلاسیک در شعر انقلاب هماهنگی و انس مفاهیم دینی و عرفانی با قالبهای سنتی بود.
ب) دارابودن روح حماسه و عرفان: در شعر انقلاب تلفیقی از دو بعد زمینی و آسمانی حماسه و عرفان که در ظاهر با یکدیگر متعارضند دیده می شود. مضامین حماسی که در بعد زمینی غلبه دارد با مضامین عارفانه که بعد آسمانی و ماوراءالطبیعی دارد تلفیقی لطیف و عمیق یافته اند. به این معنی که در شعر دوره انقلاب هم زهد و اخلاص عارفانه موج می زند و هم تکاپو، ستیز و حرکت حماسی نیرومند و چشمگیری. از این رو موجی از عرفان مثبت که برگرفته از فضای جبهه و جنگ و دربرگیرنده هردو بعد فردی و اجتماعی انسان انقلابی است در شعر این دوره نمایان است. غزل انقلاب با روی آوردن به عرفانی برگرفته از فضای جبهه و جنگ همراه با بهره گیری از زبانی پرتصویر با ترکیبهایی بی سابقه یا کم سابقه در دوره ای عنوان «غزل نو» و ازجلوه ای دیگر عنوان «غزل حماسی» را به خود اختصاص داد.
ج) استفاده از تمثیل و نمادگرایی به روشی تازه: شعرای پیش از انقلاب به دلیل وجود محدودیت های سیاسی، برای فرار از سانسور به دامن نوعی از تمثیل و نمادگرایی پناه می بردند. آنها از واژه ها، مفاهیم و نمادهایی استفاده می کردند که به وجوه و معانی مختلفی قابل تأویل و برداشت بود. اما پس از انقلاب دیگر چنین ضرورتی در میان نبود بنابر این شاعران به صراحت و بدون پرهیز به خلق اشعارشان می پرداختند. اما به مرور زمان با الهام از فرهنگ اسلامی تمثیلها و نمادهای تازه ای در ادبیات انقلاب راه پیدا کرد و شاعران جوان با الهام از آموزه های دینی و اسلامی شکوه و عظمت دوران پرافتخار پشت سرگذاشته را روایت می کردند.
این روایت با زبان و بیانی لطیف و شیوا در قالب نمادها و تمثیل های انقلابی و مذهبی بود.
زمینه عاطفی شعر عصر انقلاب از نوع عواطف اجتماعی است که تحریک به مبارزه و شور و قیام در جان مخاطبان افکندن، سرلوحه برخورد عاطفی شاعر با محیط پیرامونش است. فضاهای تصویری موجود در شعر این دوره کاملاً متأثر از فضاهای اجتماعی و شور و حال انقلابی موجود در فضای جامعه است. هر چه زمان می گذرد توجه شاعر انقلاب بیشتر معطوف به مضامین انسانی - اجتماعی می شود و برای او دغدغه های نوع انسان مهم است نه فقط مسایل سیاسی و اجتماعی انسان ایرانی - آن هم در یک دوره خاص. در حقیقت آنچه به شعر انقلاب عظمت و مهابت می بخشد همین خصلت اجتماعی - فرهنگی جهان شمول آن است. زبان ساده و اجتماعی شاعر انقلاب این امکان را به او می دهد که بتواند با همه اقشار جامعه ارتباط برقرار کند و این امتیاز بزرگی است.
گستره موضوع و درون مایه شعر انقلاب روی آوردن به مفاهیم دینی و گرامیداشت جبهه و جنگ همراه با پرداختن به مفهوم مقدسی از وطن بود که تمایلات دینی و ملی در آن آشکار است. مضامین، تصاویر و زبان غنی شعر این دوره بیشتر برگرفته از اشعار کلاسیک است اما قالب نیمایی و شعر نو نیز مورد توجه و استقبال شعرا قرار داشت. با در نظر گرفتن شرایط زمانی دو دهه دوم و سوم انقلاب، بی تردید زبان شعر انقلابی-دینی به پررنگی، اهمیت و برجستگی دهه نخست نبود. با بسته شدن منظومه جنگ و حماسه اندیشه مبارزه و قیام و هیجان هایی که از شهادت طلبی و مبارزه جویی مایه می گرفت، تعدیل و تقلیل یافت. بنابراین شاعران دهه اول انقلاب کم کم میدان را به جوان ترهایی سپردند که اغلب از انقلاب و جنگ تجربه دست اولی نداشتند. تعداد قابل توجهی از این شاعران جوان با تکیه بر عواطف و شور و هیجانات انقلابی گذشته به شعر رومانتیک نو، روی آوردند که درون مایه و محتوای این اشعار نیز غالباً برگرفته از مضامین و آموزه های دینی و انقلابی بود.
در بررسی شعرای سه دهه بعد از انقلاب می توان به مهمترین چهره های آنها در چهارگروه زیر اشاره نمود:
۱) گروه کلاسیک: که شامل سیدمحمد حسین شهریار، مهرداد اوستا، مشفق کاشانی، محمود شاهرخی و حمید سبزواری می باشد. این گروه در مجموعه اشعارشان از دریچه مضمونهای شاعران با نوآوریهایی اندک به مفاهیم دینی و اجتماعی پرداخته اند. مهمترین دستاورد شعری این شاعران پیوند شعر با موسیقی انقلابی-دینی در سروده ها و تصنیف هایشان می باشد. از این میان شهریار (۱۳۶۷-۱۲۸۳) در غزل نیم قرن اخیر چهره برجسته ای به شمار می رود و مهرداد اوستا (۱۳۶۹-۱۳۰۸) در قصیده پردازی شیوه ای استوار و مستقل داشت. و در شیوه نو نیمایی نیز طبع آزماییهایی کرد.حمید سبزواری هرچند از شعرای نسل اوستا می باشد اما بیشتر آثار منظوم او پس از انقلاب سروده شده و پرکارترین شاعر این گروه است.
۲) گروه نو کلاسیک:علی معلم دامغانی، نصرالله مردانی و احمد عزیزی می باشند. در شعر این گروه برخلاف گروه پیشین نوآوری های بیشتری دیده می شود اما این ابداعات و نوآوریها در همان قالب کلاسیک و سنتی پی ریزی شده اند. به عنوان نمونه علی معلم تلاش کرد با پرداختن به مفاهیم و معانی دینی و انقلابی توأم با نگاهی حماسی- آرمانی در اشعارش، نوآوریهایی درشعر این دوره ایجاد کند. احمد عزیزی در مثنوی هایش با پیوند گفتار روزانه و کلام محاوره با تخیل شاعرانه و هنری موفق به خلق شگفتی های کلامی زیبایی گردید.نصرالله مردانی نیز به شعر رزم و ستیز پرداخت. در غزلیات او که بیشتر محتوا و درون مایه های رزمی و حماسی دارد لطافت های معمول ورایج درغزل آن دوره کمتر دیده می شود.
۳) گروه نوگرای آغازین: طاهره صفارزاده و سیدعلی موسوی گرمارودی از این گروه شاعران می باشند. این شاعران حیات ادبی خود را از اواخر دهه ۱۳۴۰ آغاز نمودند. صفارزاده ابتدا سروده هایش را در قالب کلاسیک ارائه نمود سپس به شعر نیمایی پرداخت. در ابتدا مضامین و درون مایه اشعار او را مسایل اجتماعی تشکیل می دادند اما در نیمه دهه ۱۳۵۰، اندیشه اجتماعی او توأم با نگاهی مذهبی گشت و زمینه ساز اشعار مذهبی- اجتماعی او شد. این شاعر نیز به ادبیات مقاومت روی آورد و در آثارش به انعکاس مسایل دینی و اجتماعی انقلاب و جنگ پرداخت. گرمارودی نیز از همان دهه ۱۳۴۰ باگرایش های دینی و مذهبی در همان قالب های کهن و سنتی شعر می سرود و سپس درقالب نیمایی وسپید نیز طبع آزمایی هایی کرد. موضوع و محتوای اشعار گرمارودی نیز متأثر از فضای اجتماعی و فرهنگی آن دوره وسرشار از آموزه ها و مضامین اصیل اسلامی و انقلابی می باشد.
۴) گروه نوگرای پس از انقلاب: سلمان هراتی، محمدرضا عبدالملکیان، قیصر امین پور و حسن حسینی در این گروه قرار می گیرند. شاعران این گروه باتوجه به فضای اجتماعی و معنوی پس از انقلاب به قالب های کلاسیک هم توجه داشتند.
اما به دلیل نگاه تازه جویشان به مسایل موجود در فضای اجتماعی- سیاسی آن دوران، نوگرایی خاصی در اشعارشان موج می زند. چنانچه می توان گفت شالوده و بن مایه شعری این شاعران براساس نوگرایی بنیان نهاده شده است. سلمان هراتی در مجموعه اشعارش که الهام گرفته از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد می باشد با اندیشه و زبانی لطیف و هنرمندانه مسایل انقلابی - دینی پس از انقلاب را روایت می کند.
عبدالملکیان سروده هایش را که اغلب به مسایل جبهه و جنگ و انقلاب و یا بازگشت به بداوت و روستا (اقلیمی) اشاره دارد با وزن های نیمایی عرضه می کند. حسینی نیز با انعطاف زبانی و ادبی خاصی که در اشعارش نمایان است به باورهای اصیل مذهبی به خصوص تشیع می پردازد و این مسایل را محور شعر خود قرار می دهد. با مروری بر سه دهه مورد بحث می توان گفت شعر انقلاب که برخاسته از حرکتها و قیام های مردمی و بیانگر شور و حال انقلابی حاکم بر جامعه آن روز بود بهترین گواه و شاهد بر تحول فرهنگی عظیمی است که بعد از انقلاب در فضای فکری، فرهنگی و ادبی جامعه حکمفرما شد. اهل ذوق و ادب از زوایای مختلف و با زبان و بیان و سلایق ادبی متفاوتی به انعکاس این تغییر و تحول بر ذهن و زبان و زندگی مردم پرداختند. شعرای عصر انقلاب به عنوان نمایندگانی از جامعه ادبی ایران، دلاورمردیها، شجاعتها، ایثارها و تمام خصایص یک انقلاب عظیم و الهی را در صحیفه شعر و ادب فارسی به ثبت رساندند. شعر عصر انقلاب نه تنها در دوره خودش خوش درخشید بلکه به عنوان شعری ناب و بی شائبه همراه با مضامین عالی اخلاقی، حماسی و اجتماعی می تواند الگویی مناسب برای شعرای عصر حاضر باشد.
فهمیه بافنده
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید