جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

هر که بر پنجره های حرمت گیرد دست...


هر که بر پنجره های حرمت گیرد دست...
وقتی از دور چشم به حرمت می افتد، دل به هوایت پر می كشد و اشك، انگار در آستانه چشم خانه منتظر، فرو می غلتد. دل توان تحمل حتی چند لحظه برای رسیدن به تو را ندارد.
تا به تو برسد، همچو مرغ پربسته ای در قفس، خود را به زندان سینه می كوبد تا هر چه زودتر در كنار تو آرام گیرد. تا به آخر رسیدن این همه انتظار تاب آورده است، اما حالا دیگر...
تو در همین نزدیكی هستی. به دیدارت آمده ام. نه، من به دیدار تو نیامده ام. تو مرا به خود خوانده ای. به دعوت تو آمده ام. حالا هر چه دارم به تو می گویم. تویی كه خوان كرمت را به رویم گشوده ای. در این هوا عطر خوش تو جاری است.
گفته اند، حج فقرایی... گفته اند، غریب الغربایی... گفته اند، معین الضعفایی... ای امامی كه هر لحظه دل های ما به شوق دیدارت می تپد، سلام.
سلام بر تو، علی بن موسی الرضا و سلام بر پدران بزرگوار و فرزندان پاكت. سلام بر تو ای خورشید فروزان.
سلام بر حرمی كه هر كه به آن خوانده شود، از رحمت تو بی نصیب نمی ماند. هوای تو كه بر سر دل می زند، طاقت از كف می رود.
همه از تو می گویند، این كه چگونه در كنارت یا حتی با یادت آرامش می گیرند و بركت. هر كسی خاطره ای دارد، داستانی و یادی كه تو قهرمان آن هستی. قهرمان حاجت های روا شده مردم ما و هر آن كه یادی از تو كرده است: «لیلا حسنی» یكی از آن كسانی است كه با یاد تو اشك در چشمانش حلقه می زند. تویی كه فرزند بیمارش را شفا داده ای. او دو سال پیش را به خاطر می آورد كه قرار بود فرزندش به خاطر بیماری كلیه عمل شود: «قبل از بستری شدن علیرضا رفتیم مشهد. خیلی دعا كردم. بعد از آن كه برگشتیم، دوباره علیرضا را بردیم بیمارستان برای آزمایش، گفتند، خوب شده و هیچ مشكلی ندارد.»
علیرضای سه ساله با شیطنت اطراف مادرش می چرخد و چادر او را می كشد...
حاج «محبوب امیری» تازه از مشهد برگشته است. او از آن هایی است كه مرتب برای زیارت به حرم مطهر امام رضا(ع) می رود. از حاج محبوب سنی گذشته است. آن قدر حضور ذهن ندارد كه سنش را به خاطر بیاورد ولی آن هایی را كه در كنار امام هشتم شفا یافته اند، به خوبی به یاد می آورد. او می گوید: «هر بار كه به مشهد می روم، با چند نفر برخورد می كنم كه حاجت گرفته اند یا بیماری لاعلاجشان درمان شده است. به نظر من ممكن نیست كه كسی اعتقادات محكمی داشته باشد و این حضرت حاجتش را روا نكند.»
در میان شیفتگان امام هشتم كودكان و نوجوانانی هم هستند كه با وجود سن كمشان، ارادت بسیاری به این حضرت دارند. مانند «آرزو» و «مهدی» كه خواهر و برادرند و هر دو عاشق زیارت حرم مطهر حضرت و خواهر بزرگوارش. آن دو هنوز آنقدر بزرگ نشده اند كه برای حاجتی نذر كنند، اما سفر به مشهد را به عشق زیارت دوست دارند.
«آرزو» ی ۱۴ ساله كه از «مهدی» بزرگ تر است و بهتر می تواند صحبت كند، می گوید: «ما هفته پیش مشهد بودیم و چندبار هم به حرم رفتیم، اما آن قدر شلوغ بود كه نتوانستیم به ضریح امام رضا(ع) برسیم.
زمانی نیست كه به مشهد بروی و خیل عاشقان غیر ایرانی را در حرم نبینی. عراقی ها، لبنانی ها، پاكستانی ها و افغانستانی هایی كه برخی ساكن ایرانند و برخی دیگر فقط برای زیارت این بزرگوار به ایران و مشهد آمده اند در جای جای حرم به خواندن زیارت نامه و خلوت با امام خود مشغولند. اوستا غلام سلیمانی یكی از این افراد است. او اهل افغانستان و از ۵ سال پیش ساكن تهران است. او و خانواده اش پیش از آمدن به تهران حدود ۲۰ سال در مشهد زندگی كرده اند. اوستا غلام از زندگی در مشهد خاطرات زیادی دارد: در مدتی كه من در مشهد زندگی می كردم حداقل ۲۵ نابینا و بیش از ۳۰ فلج را دیدم كه شفا گرفتند. اینها را با چشمان خودم دیدم. شنیده ها بماند.
قرار است همین روزها او به همراه خانواده اش به مشهد مقدس سفر كنند. اوستا غلام كه از كارگران عمرانی شهرداری است. از آمال و حاجت هایش می گوید: من برای هر حاجتی فقط به سراغ امام رضا می روم. حالا هم می خواهم بروم و دعا كنم كه خداوند تعالی مشكل ما را حل كند و افغانستان را از چنگال آمریكا نجات دهد تا ما بتوانیم به كشور خودمان برگردیم.
اشك های اوستا غلام با گفتن این حرف ها سرازیر می شود. دو دختر او كه در كنارش ایستاده اند در سكوت نگاهش می كنند. آنها در ایران به دنیا آمده اند و هیچ ذهنیتی از وطن پدر و مادرشان ندارند. اما هر دو گنبد و بارگاه ملكوتی امام رضا (ع) را به خوبی می شناسند.
اعظم دهقان
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید