جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

سیاست ورزی مدرن


سیاست ورزی مدرن
در قید و بند تاریخ بودن و اسیر آن گشتن نه تنها ضد تاریخ است بلکه امکان کنش و واکنش عملی را نیز از سیاست مداران ساقط می کند. تاریخ ملاط دست اندرکاران سیاسی برای تداوم تغییر عملی است و نه منجمد شدن در آن.
از هنگامی که ایرانیان با ارزش های تجدد آشنا شدند و در آستانه ورود به مرحله تجدد قرار گرفتند، سردرگمی و سرآسیمگی از عناصر لاینفک این آشنایی بوده است. درست در آستانه تجدد قرار گرفتن، و نه در متن آن، خود باعث شده است که ایرانیان در عرصه های متفاوت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی پریشانی را با گوشت و پوست خود تجربه کنند.
پیچیدگی این سردرگمی را می توان از منظر روانشناسی اجتماعی به اسکیزوفرنی فرهنگی تشبیه نمود. شبح تجدد در مدت هماغوشی سنت با او هرگز «خود سنتی» ما را رها نکرده است، و همزمان ما را از وسوسه چشمک زدن به تجدد هم بی خیال نگذاشته است.
به قول ژاک دریدا همان گونه که تجدد نمی تواند خود را از قید شبح ایده های مارکس رهایی دهد، گویی این که تصور رهایی ما از سنت به این شکلی که ما تا به حال با سنت و تجدد برخورد کرده ایم، متصور نمی باشد. زمانی که از سیاست ورزی صحبت به میان می آید نمی توان از نقش فرد در عرصه سیاست صحبت به میان نیاورد. در مبنای سیاست ورزی قدیم فرد به عنوان یک عامل فعال خردمند غایب است.
در نگرش سیاست ورزی کهنه، گروه، قبیله و حتی پدیده های عاطفی مثل ازدواج باعث شکل گیری نگرش سیاسی بوده است. برعکس، عرصه سیاست ورزی مدرن مکان پدیدار شدن فرد در عرصه سیاست است. فردیت مدرن در عرصه سیاست ورزی با توجه به منطق قدرت و آرایش و مناسبات نیرو برای دست یابی به قدرت، شکل می گیرد. فهم سیاست ورزی دیگر امروز بر دیدگاه عالم خیال و غیر واقعی استوار نیست.
شکل گیری فردیت در حوزه سیاست باعث گشته است که برخی سیاست ورزان امروزی بر اساس واقعیت اجتماعی و غیر خیالی کنش سیاسی خود را سر و سامان دهند. باری، دریافت جدید از فرد در عرصه سیاست ورزی ایران به وجود نیامده و بخش عظیمی از شکست های سیاسی عملی ناشی از همین عدم تکوین فردیت در عرصه سیاست است. توضیح و تبیین استمرار مرده ریگ سیاست ورزی کهنه از راستای فقدان فردیت در عرصه سیاسی ایران بسیار پر اهمیت است.

نویسنده : علی رحمانی
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید