شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در جست‌وجوی قهرمان از دست‌رفته


در جست‌وجوی قهرمان از دست‌رفته
نلسون ماندلا، آن هنگام که از پس ۲۸ سال تحمل زندان، قدم به بیرون از مجلس گذاشت، «قهرمان» مردم آفریقای جنوبی نامیده شد. اسطوره مبارزه با نژادپرستی مردم آفریقا، پس از رهایی از حبس بار امانت برداشت و جایگاه نخستین رییس‌جمهور سیاه‌پوست آفریقای جنوبی را به خود اختصاص داد. در سال‌های مسوولیت اما او را نه یک سیاستمدار، که به واقع قهرمانی ستایش‌آمیز می‌شناختند. هشت سال ریاست جمهوری ماندلا اما محبوبیتش را افزون کرد و بر حلقه هوادارانش افزود. هشت سالی که او وقف بر ساختن پایه‌های جامعه مدنی آفریقای جنوبی کرد و نهایتا هم در اوج محبوبیت و به رغم خواست مردم با سیاست وداع گفت و قدرت را رها کرد. اینچنین بود که عنوان «قهرمان» در مجاورت نامش باقی ماند و محبوبیت‌اش از مرزهای آفریقا هم فراتر رفت.
این اما سرنوشت تمام مردانی نیست که جامه قهرمانی بر تن می‌کنند. فیدل کاسترو، آن هنگام که جامه پارتیزانی به تن کرد و از کوه‌های «سیرامائترا» پایین آمد، جامه قهرمانی مردم کوبا را نیز بر تن کرد و اسطوره آزادی و عدالت‌خواهی آن مردمان شد. زمان اما باید می‌گذشت تا مردم کوبا از زاویه‌ای دیگر به قهرمان خویش بنگرند و زبان به نقد او بگشایند. چرا که همانقدر که شیرینی قدرت بر کاسترو آشکار شد، فاصله او نیز با مردم افزون شد و اینچنین بود که فیدل کاسترو، قدرتمند ساختن نهادهای مدنی جامعه کوبا را به فراموشی سپرد و تنها عرصه قدرت خویش را وسعت بخشید. قهرمان روزهای گذشته، اگرچه در باور خویش، قهرمان باقی ماند، اما اسطوره قهرمانی‌اش در اذهان کوبایی‌ها خیلی زود شکست و نظاره‌گران، «مرگ قهرمان» را به نظاره نشستند.
حکایت ما اما حکایتی دیگر است. اگرچه اهل فن در کشورهای توسعه‌یافته، سخن خویش می‌گویند و بار خویش می‌بندند و از پایان سیاست، پایان روشنفکری و پایان عصر قهرمان‌پروری سخن می‌گویند، اما سیاست در کشور ما، در غیاب نهادهای مدنی و فقدان بسیاری از حداقل‌های توسعه‌یافتگی، حال و هوای خودش را دارد. اینچنین است که ما پرسش‌هایی را که دیگران پاسخ نهایی به آنها داده‌اند، اکنون باید دوباره طرح کنیم و پاسخ متناسب با شرایط خویش را بگیریم. پرسش‌هایی از این دست که آیا اصولا جامعه ما را احتیاجی به قهرمان است؟
پاسخی یکه در میان نیست. چه آنکه نه می‌توان جایگاه قهرمانان را در نبود و تعلیق نهادهای مدنی نادیده گرفت و نه می‌توان از کنار امید مداوم بستن مردمانمان به قهرمان خیالی ـ قهرمانانی که بیشتر زاده توهم ما هستند تا زاده ویژگی‌های برترشان ـ به راحتی گذشت. بدین‌ترتیب اگرچه جامعه ما در شرایط گذار، محتاج قهرمانانی است که بار سنگین نهادهای غیرموجود را بر دوش می‌کشند و چراغ راه دیگران می‌شوند اما باید این نقد را بر خویش نیز هموار سازیم که چرا در هر فهرست انتخاباتی و در هر موقعیتی به دنبال یافتن یک منجی نجات‌بخش می‌گردیم و جامه قهرمانی بر تن سیاستمردان متوسط خویش می‌پوشانیم. امری که در نتیجه آن و آنگاهی که ردای قهرمانی از تن منجی موهوم می‌افتد، فزونی ملال و افسردگی و یأس اجتماعی را موجب می‌شود و تخم انفعال را در زمین بایر سیاسی می‌پروراند. بگذریم از آنکه سویه نقد را متوجه سیاستمدارانی نیز باید کرد که لباس قهرمان بر تن می‌کنند و طفل اعتماد را می‌پرورانند و اما در میانه راه، مصلحت‌های شخصی را ترجیح می‌دهند و بار مسوولیت بر زمین می‌گذارند. ما محتاج قهرمانیم اما چه بسیار قهرمانان که زاده توهم مایند و چه بسیار قهرمانان که زاده توهم خویش‌اند.
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید