پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

معناگران مقاومت


معناگران مقاومت
انقلاب اسلامی ایران ثمره و دستاورد قرن ها مبارزه و تلاش است. این انقلاب گوهر حقیقت ناب اسلام را به عنوان عزیزترین و گرانقدرترین گمشده خویش از میان سال ها تحمل غربت دین در صحنه حماسه ها و رنج های تاریخ به كف گرفت و این واقعیتی انكارناپذیر است. از این رو بود كه انقلاب اسلامی ایران به زودی تبدیل به كانون توجهات و تهاجمات دشمنان مختلف اسلام و آزادی شد كه این طلیعه خجسته را به معنای غروب حاكمیت استبدادی و استعماری خود تفسیر می كردند.
وقتی در آخرین روزهای شهریور ،۵۹ هجوم سریع و هماهنگ رژیم بعثی عراق به مراكز نظامی و اقتصادی میهن اسلامی ما قطعیت وقوع یك جنگ تمام عیار را در منطقه اعلام كرد، این واقعیت تلخ را نیز به همراه آورد كه تداركی سازمان یافته و جهانی برای مهار و مبارزه با انقلاب اسلامی و نظام نوخاسته جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است.
اما جمهوری اسلامی ایران با تكیه بر خدا و به پشتیبانی ملت غیور و انقلابی و جوانان همیشه در صحنه طی هشت سال جنگ نابرابر با به ظاهر یك كشور ولی در باطن تمام جهان سلطه طلب، ثابت كرد كه از آرمان های خویش نمی گذرد و برای حفظ دستاوردهای انقلابی كه با خون هزاران تن از مردم این سرزمین به دست آمده از هیچ كوششی فروگذار نمی كند.
سرانجام پس از این سال های پرتلاطم در مرداد ماه سال ۶۷ میان دو كشور رسما آتش بس برقرار شد و سه سال پس از آن اولین گروه از رزمندگان ایران كه سال ها در زندان های رژیم بعث داغ فراق و اسارت را تحمل كرده بودند با افتخار به سرزمین اسلامی پا گذاشتند.
طی این سال ها حدود ۴۵ هزار نفر از رزمندگان اسلام به اسارت نیروهای عراقی درآمده و بیش از ۲۵ هزار نفر نیز مفقودالاثر شده بودند.
با اعلام خبر ورود آزادگان، كسانی كه سال ها چشم انتظار دیدار عزیزی بودند به سمت شهر مرزی قصرشیرین حركت كردند. اسامی آزادگان از طریق رادیو در ساعات مشخصی خوانده می شد و گاهی با شنیدن نام آشنایی گوش های اعضای آن خانه به صدای گوینده تیز می شد، اما باشنیدن نام پدر به تشابه اسمی فرزند خود با آزاده ای دیگر پی می بردند و باز انتظار بود و انتظار و...
خانواده هایی كه فرزندان مفقودالاثر داشتند هم با در دست داشتن عكس عزیزانشان به دیدار آزادگان می رفتند تا شاید از عزیز خود خبری به دست آورند.
روزها از پی هم می آمد و اسامی منتشر می شد و كم كم با اتمام مراحل تبادل اسرا بین دو كشور زمزمه اتمام اسرای ایرانی به گوش رسید اما چشم های منتظر خانواده مفقودان همچنان در لابه لای تصاویر ورود آزادگان گم می شد و گوش به زنگ بودند تا شاید گروهی دیگر آزاد شوند و یا پیكر یوسف گمگشته خود را در میان كاروان تشییع شهدا بیابند.
اما این روزنه امید نیز با حمله امریكا به عراق خاموش شد زیرا كه رسانه ها اعلام كردند هیچ اسیر ایرانی دیگر در عراق نیست و خانواده مفقودین می توانند برای فرزندان «شهید» خود مراسم یادبود برگزار نمایند.
برخی خانواده ها سنگی به یاد عزیز خود در جایی گذاشتند و بعضی هم نام عزیز خود را روی یكی از قبور شهدای گمنام حك كردند شاید كه او همان فرزند گمشده شان باشد... هر چند كه آنها هنوز هم از پس سال ها منتظرند...
مصطفی یزدانی، آزاده ای كه بهترین سال های جوانی خود را در چنگال دژخیمان بعث گذراند از حال و هوای آن روزها می گوید: «خبر آزادی و بازگشت به وطن شاید زیباترین خبری بود كه در زندگی شنیدم. همه اسرای عزیز آن روز حال و هوای دیگری داشتند. از طرفی شوق رسیدن به آغوش گرم خانواده و دیدار عزیزان قرار از كفشان برده بود و از سوی دیگر نگرانی و اضطراب و دلشوره ای عجیب در دلشان موج می زد كه پس از این سال ها دوری چه اتفاقاتی در شهر و خانواده و فامیل و... پیش آمده است. اما شوق به پایان رسیدن آن همه رنج و ملامت و زیستن در بدترین شرایط زیستی و عاطفی و بازگشت به وطنی كه آغوش خود را به روی فرزندانش گشوده بود، جای هیچ درنگی را بر جا نمی گذاشت.»
وی سخت ترین لحظه ها را هنگام ورود به وطن، دیدار جای خالی امام (ره) و مواجه شدن با خانواده مفقودین دانسته و می افزاید: «وقتی به ایران بازگشتیم و مجبور شدیم به جای جماران به بهشت زهرا برویم دلمان می خواست هزار سال دیگر در اسارت بودیم ولی در لحظه ورود، لبخند امام (ره) آتش دلهایمان را خاموش كند. از سوی دیگر پاسخ منفی به مادران و پدرانی كه از هر جای ایران با عكسی در دست به دیدار ما می آمدند تا شاید در این سال ها عزیزشان چند روزی یا چند ساعتی با ما همسفر بوده و خبری از او داشته باشیم، سخت ترین كار جهان بود.
خدا می داند كه دیدن اشك مادری كه با امید از در داخل می شد و با چشم های گریان و ناامید پا از در بیرون می گذاشت چقدر سخت است!»
وی با انتقاد از وضعیت كنونی معیشتی و اشتغال آزادگان می گوید: «روزگاری كه به جبهه رفتم و به اسارت درآمدم ۱۸ سال بیشتر نداشتم و هنوز نتوانسته بودم دیپلم بگیرم و بعد از ۱۰ سال كه بازگشتم امكان چندانی برای ادامه تحصیلم وجود نداشت و كار هم آنچنان كه باید برای ما میسر نشد. هستند آزادگان عزیزی كه با سالها تحمل اسارت در اردوگاه های عراق، هم اكنون برای اشتغال در یك زیرزمین نمور و یا یك كیوسك نگهبانی و... حبس شده اند و با اندك حقوقی روزگار می گذرانند و دم نمی زنند تا خدای ناكرده از اجر این سال ها اسارت و صبر سالها دوری آنها در درگاه خدا كاسته نشود.»
در میان آزادگان كسانی بودند كه وقتی به اسارت درآمدند فرزندشان تازه به دنیا آمده بود و وقتی بر می گشتند، با نوجوانی روبه رو می شدند كه باور نمی كردند او همان نوزاد سال اسارت است. آزادگانی هم بودند كه در سنین نوجوانی به اسارت دشمن درآمده بودند و هنگام ورود به خاك وطن، پس از سال های طولانی اسارت، چنان رشید و برومند شده بودند كه كسی باور نمی كرد این مرد، همان نوجوان دیروز است و آزادگانی كه هنگام ورود به وطن نه پدر و مادرشان آنها را می شناختند و نه آنها پدر و مادرشان را، زیرا كه سال های طولانی اسارت، چهره ها را بسیار تغییر داده بود.
ابوالفضل محمدی، آزاده جانبازی كه خانواده اش بعد از ۹ سال كه گمان می بردند فرزندشان به شهادت رسیده، روی او را دیده بودند، در مورد سختی دوران اسارت می گوید: «هیچ تردیدی نیست كه وقتی انسان نمی داند چه بر سر خانواده و فامیلش آمده و همسر و مادر و پدر او چه وضعیتی دارند و آیا اصلا زنده اند یا خیر، چگونه روزگار می گذراند. حال در كنار این افكار پریشان مشكلات زندگی پر درد و رنج و انواع و اقسام شكنجه های روحی و روانی را هم اضافه كنید تا ببینید آزادگان در آن سال ها چه می كشیدند.»
وی می افزاید: «سخن گفتن از سختی ها و از ضربات كابل و از شب خوابی های چند روزه با شكم گرسنه و لب های تشنه و یا كشیدن ناخن های دست و پا و شنیدن صدای ضجه و ناله برادران همرزمت كه حالا همچون گنجشك در چنگال عقاب های وحشی گرفتار شده اند آسان است ولی تجربه یك لحظه آن ساعت ها با تمام زندگی انسان برابری می كند.
بسیاری از افراد باور نمی كنند كه بدن بسیاری از جانبازان عزیز در دوران اسارت كرم می گذاشت و هیچ درمانی برای آن صورت نمی گرفت. كسی باور نمی كند كه بچه های جانباز مجبور بودند با تیغ صورت تراشی اعمال جراحی انجام دهند و با نخ و سوزن خیاطی كار بخیه را آن هم برای اولین بار در زندگی تجربه كنند. تمام این ها و مصایب دیگری كه شاید در هیچ جای تاریخ تكرار نشد فقط و فقط به مدد یك امید و پشتوانه معنوی برای رزمندگان قابل تحمل بود و آن هم مقایسه این دردها با دردهای اسرای كربلا... و آن وقت بود كه تاب تحمل ها زیاد می شد و قدرت معنوی و درونی بچه ها بیشتر می شد.»
وی به جایگاه رفیع خانواده ها و به ویژه مادران و همسران مفقودان اشاره كرده و می افزاید: «اسارت اگرچه سخت بود اما امید در آن حرف اول را می زد ولی خانواده هایی كه سال ها بدون هیچ نشانی امیدوارانه روزها را به شب و شب ها را با دعا برای یوسف گمگشته خود به صبح می رساندند حقیقتا روحیه بالایی داشتند و البته زمانی هم كه تمام امیدهای آنان با اعلام اتمام اسرای ایرانی در عراق به پایان رسید، صبر و مقاومت خود را از دست ندادند و بی تابی نكردند.
هر چند گفتن از صبر در وصف مقام این همسران و مادران جرات می خواهد زیرا كه آنها خود به واقع ثابت كردند كه اسطوره های انكارناپذیر صبر در قرن حاضر هستند.
و چه زیبا رهبر معظم و فرزانه انقلاب این انسان ها را ستودند: «هر مجموعه ای از انسان ها كه در راه یك هدف بزرگ و مقدس و عالی - نه هدف بیهوده - مصیبت هایی را تحمل كند، آن هم بزرگوارانه تحمل نماید، بخشی از آن ارزش ها را به خود اختصاص خواهد داد. برای این است كه ما برای خانواده های شهدا، اسرا و مفقودان و جانبازان و خود جانبازان و خود اسرا ... ارزش قائلیم. بیخود نیست كه یك ملت و یك تاریخ، برای یك عده انسان ارزش قائل می شود، اگر بی صبری بود، این ارزش ها آفریده نمی شد.
البته لحظه های اسارت، حقیقتا لحظه های سختی بود...»
فاطمه السادات هاشمی كه پیكر یكی از دو پسر شهیدش هنوز مفقود مانده و مزارش خالی است، این سخنان رهبر انقلاب را سكینه قلب و مایه آرامش خود دانسته و می گوید: «به خدا سخت است كه نان آور خانه نداشته باشی و شب های جمعه هم ندانی كه باید بالای كدام سنگ مزار برای پاره جگرت الحمدی بخوانی... محمدرضا الان ۱۹ سال است كه مفقود شده و حالا دیگر می دانیم كه شهید است ولی پیكرپاكش هنوز به خانه برنگشته... از خدا پنهان نیست، هنوز هم كه می دانم شهید شده است امیدوارم و خواب می بینم كه یك روز خودش می آید و زنگ در را می زند و برایش عروسی می گیرم...» (و گریه راه صحبتش را می بندد...)
وی اشك هایش را پاك می كند و با اقتدار می گوید: «البته پشیمان نیستم و لحظه ای هم فكر پشیمانی به سراغم نیامده و اگر جنازه پسرم صد سال دیگر هم مفقود بماند، صبر می كنم و این صبر كردن های ما در مقابل صبر و ایستادگی حضرت زینب (س) ناچیز است كه اگر من دو پسرم را دادم، ایشان همه زندگی و هستی و پسر و برادر و فامیل هایی را داد كه تار موی هر كدام به هزار جوان ما می ارزد و با این حال چون كوه ایستاد و تا اهل بیت را به مدینه برنگرداند، لحظه ای ناامیدی و پریشانی به خود راه نداد. ما هم از ایشان الگو می گیریم و امیدواریم كه سرفراز از میدان این امتحان خارج شویم.»
وی در عین حال خواستار توجه و رسیدگی مسوولان به وضعیت معیشتی خانواده های ایثارگران و شهدا است و تصریح می كند: «بعد از واقعه كربلا نیز آنچه كه خاندان آل الله را اذیت می كرد، بی مهری مردم و بی اعتنایی آنان به وضعیت ایشان بود، زیرا كه اسرای كربلا را در بدترین جای ممكن یعنی در یك خرابه جای داده بودند. البته من خدای ناكرده قصد مقایسه این دو مقوله را ندارم ولی باید مواظب باشیم تا پدر و مادرانی كه جوانان و نان آوران خود را در این هشت سال جنگ نابرابر از دست دادند امروز كه كشور به حمدالله در صلح و آرامش است در سختی و مضیقه نمانند و دستگیری داشته باشند.
آنها امروز چشم و چراغشان روشن به مسوولان دلسوز نظام است و در روزهای پیری و بی كسی باید مرهم دل سوخته آنها باشیم.
به ویژه كه امسال روز تجلیل از اسرا و مفقودان در روزها و لیالی بسیار بزرگی قرار گرفته است.»
امسال تقارن روز تجلیل از اسرا و مفقودان به زیبایی با سالروز اسارت عزیزترین بندگان خدا در صحرای كربلا قرین شده است تا والاترین الگوی صبر و استقامت برای صبورترین مردان تاریخ ایران محبوب تر و زیباتر جلوه كند.
این تقارن مبارك كه امسال همزمان با ایام پیروزی انقلاب اسلامی همراه شده است فرصت خوبی است تا مسوولان و مدیران نگاهی ویژه به وضعیت كنونی خانواده های مفقودان و اسرا كه بعد از آزادی لقب زیبای «آزاده» را گرفتند، داشته باشند و جدی تر به مشكلات این دردمندان رنج كشیده بیندیشند.
بی تردید این وظیفه ماست كه امروز برای كسانی كه بهترین روزهای زندگی خود را در زندان دژخیمان گذراندند تا ما باآسودگی و آرامش به فكر كار و تحصیل و زندگی خود باشیم، فكری كنیم و نگذاریم تا داغ سال هایی كه كمر آنها را شكست، چشم هایشان را هم تیره كند. سخن گفتن از صبر و استقامت و ایثار بزرگمردان تاریخ انقلاب ایران كار چندان دشواری نیست ولی امروز تنها تجلیل و تبریك دردی از آنها دوا نمی كند. آنچه كه آزادگان و خانواده های آنان و خانواده های محترم مفقودان جاویدالاثر امروز به آن نیاز دارند، توجه و رسیدگی و رفع مشكلاتی است كه زندگی را بر آنها تیره و تار كرده است تا باز با آینده ای روشن به فكر فردای ایران اسلامی آزاد باشند.
محمدحسین فروزان
منبع : روزنامه قدس