چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اضطراب سوغات زندگی امروز


اضطراب سوغات زندگی امروز
واژه اضطراب در روانشناسی مقام خاصی دارد و مکرر مورد استفاده قرار می گیرد. زیرا بدون تردید در اغلب ناهنجاری های روانی اضطراب نقش مهمی ایفا می کند با وصف این نمی توان اضطراب را تنها خصوصیت واکنش عصبی نوروز دانست زیرا افرادی این حالت را احساس می کنند و عوامل مختلف زندگی ماشینی امروزی ایجاد کننده آن هستند. آدمی از هر جهت تحت فشار زندگی شهرنشینی است، حتی مسائل اجتماعی که مستقیما بر او وارد نمی شود سبب اضطراب خواهد شد.
برخی از محققین میان اضطراب جسمانی ناشی از عوامل نامناسب دستگاه های گوارشی، گردش خون و سلسله اعصاب خود مختار و اضطراب روانی که در نتیجه ترس و غمگینی و تشویق حادث می شود تفاوت می گذارند، علی رغم این تفاوت بستگی کامل میان این دو کیفیت وجود دارد. در بعضی از قبائل ابتدایی از قدرت تلقین برای از میان بردن دشمنان با افراد خاصی صورت می گرفت. مفهوم جادوی سیاه و اثرات آن در مورد ایجاد مرگ آنی در قبائل بوری استرالیا و گینه جدید مورد توجه خاص روانشناسان قرار گرفته است کامرون فیزیولوژیست معروف معقتد است: ترس شدید و اضطراب ناشی از آن موجب مرگ آنی و ناگهانی می شود پس از آن که شخص مورد غضب دیگری (مانند جادوگر یا رییس قبیله قرار گیرد به او تلقین می شود پس از مدت معینی مثلا یک هفته) فوت می کند، تغییرات ناگهانی و قابل ملا حظه ای در او به وجود خواهد آمد و دچار ترس و اضطراب شدید می شود، این اضطراب سبب تحریک دستگاه عصبی خودمختار و آزاد شدن مقدار زیادی آدرنالین از غدد فوق کلیوی می شود و مقدار زیادی آدرنالین به ماده دیگری به نام نورآدرنالین تبدیل شده و باعث انقباض مویرگ های بدن شده و در نتیجه فشار خون پایین آمده، ضربان قلب افزایش یافته بالمان مرگ عارض خواهد شد. بدین ترتیب بستگی عوامل روانی و جسمانی در اضطراب، مشخص می شود. احساس اضطراب ممکن است عادی یا غیرطبیعی باشد با اضطراب عادی همگی آشنا هستیم ولی اضطراب غیرعادی را تنها در افراد بیمار می توان ملا حظه نمود.
کامرون درباره بیماری که دچار حمله های اضطرابی می شود چنین می نویسد: این جوان پس از این که مورد تمسخر اطرافیان قرار می گرفت دچار هیجان می شد به طوری که در کوچه و خیابان دویده سرانجام به دکانی پناه می برد و در آن جا به زیرزمین رفته و در گوشه ای می نشست، بدنش به شدت به لرزه درمیآمد، از گفت و گو و داد و ستد اجتماعی پرهیز می کرد.
اضطراب و ترس از بزرگترین دشمنانی هستند که بشر مجبور است با آن رو به رو شود. اضطراب درباره آسیب پذیری خودمان و ترس برای بقای خود ما نیز در دنیای بیرون مثلا از جنگ، قحطی، مصائب دیگر در هراسیم با توجه به عدم اطمینان درباره چیزی که برای ما ممکن است اتفاق بیفتد ما مضطرب می شویم و احساس عدم امنیت می کنیم. بعضی از مردم از چیزهایی می ترسند که هر کس دیگری نیز از آن ها هراسناک است این یک میراث همگانی است ولی برخی از مردم از چیزهای می ترسند که از نظر تصبیحه دلا یل جزیی دارند و چیزهای قابل اعتنایی نیستند این افراد اشخاصی هستند که از بیماری ترس مرضی رنج می برند حتی از فکر کردن به اعمال کاملا عادی مانند خرید کردن، مسافرت کردن، سینما رفتن، غذا خوردن در رستوران، با یک گربه یا سگ در یک اتاق بودن و حتی قدم زدن در خیابان رنج می برند و دچار درماندگی بی اندازه می شوند.
● اختلالات شخصیت
اصطلا ح شخصیت به کیفیات با ثبات شخص، که در چگونگی رفتار او در موقعیت های بسیار متنوع تجلی می کند اطلا ق می شود.
همه پزشکان باید بتوانند شخصیت بیماران را ارزیابی نموده و رفتار احتمالی آن را به هنگام بیماری پیش بینی کنند. روانپزشک از این نظر با دیگر اطبا وجه مشترک دارد، اما کار او در ارزیابی شخصیت بیماران فراتر می رود، علت این است که در بیماران روانپزشکی شخصیت نه تنها در چگونگی واکنش به بیماری، بلکه در آماده سازی زمینه برای بیماری نیز اهمیت داشته و گاهی خود با بیماری اشتباه می شود.
خصوصیات شخصیتی بعضی از مردم آن ها را در مقابل اتفاقات استرسآمیز زندگی نسبت به ابتلا ی بیماری نوروتیک مستعدتر می سازد. کسی که همیشه در مورد مسائل جزیی نگرانی داشته است بیشتر مستعد ابتلا به حالت اضطراب در موقعیت هایی است که برای افراد دیگر تاثیر چندانی نخواهد داشت.
اگر آسیب پذیری شخصیت تا این حد باشد، رفتار غیرعادی فقط در واکنش نسبت به اتفاقات استرسآمیز ظاهر می شود، در شخصیت هایی که اختلا ل بیشتری دارند، رفتار غیرعادی در غیاب اتفاقات استرسآمیز نیز ظاهر می شود، گاهی این اختلا لا ت رفتاری چنان شدید است که فقط بر اساس حالت موجود بیمار، تشخیص اینکه ریشه آنها در شخصیت بیمار نهفته است یا از بیماری روانی ناشی می شود، مشکل است.
تفکیک عمومی بین شخصیت و بیماری در کار بالینی روزمره مفید بوده، اما همیشه آسان نیست.
مهمترین خصوصیت در این تفکیک، طول مدت رفتار غیر عادی مورد بحث است. اگر شخصی قبلا رفتار عادی داشته و بعدا شروع به نشان دادن رفتار غیرعادی نموده است، گفته می شود که مبتلا به بیماری است. اگر رفتار او همیشه همان قدر غیرعادی بوده است که فعلا هست، گفته می شود که شخص اختلال شخصیت دارد. تفکیک در مواردی که تغییرات به کندی صورت بگیرد تفکیک مشکل است. بعضی از روانپزشکان آلمانی یک ملاک سوم نیز افزوده و معتقدند که بیماری از علل درونی ناشی شده و واکنش درمقابل واقعیت ها نیست. این نظریه، به نوبه خود، منجر به پیدایش این فکر شد که اختلالات برانگیخته شده به وسیله اتفاقات استرس آمیز زندگی را نباید بیماری شمرد، چنین حالاتی واکنش های شخصیتی هستند.
اگرچه این نظریه شایسته توجه است، اما مورد تایید نیست چون مطالعات تازه نشان می دهد اتفاقات استرس آمیز قبل از شروع اختلالاتی نظیر اسکیزوفرنی است که پیشینیان آنها را بیماری می شمردند.
● اختلالات عاطفی
اختلالات عاطفی به دلیل آنکه یکی از خصوصیات اساسی آنها غیرعادی بودن خلق است به این نام مشهور شده اند. امروزه این اصطلاح محدود به اختلالاتی است که به صورت افسردگی یا نشئه ظاهر می شوند، اما در گذشته عده ای از مولفین حالات اضطراب را نیز در آن جای داده بودند. احساس غمگینی در موقعیت های ناجور یکی از تجارب طبیعی انسان است. علائم افسردگی جزئی از بسیاری سندرم های روان پزشکی بوده و در برخی بیماری های جسمی نیز، نظیر تب غده ای، یکی از یافته های شایع است.
علائم اساسی این سندرم ها عبارتند از: خلق افسرده، تفکر بدبینانه، ناتوانی در کسب لذت، کاهش انرژی و کندی. از این علائم خلق افسرده معمولا، البته نه همیشه، بارزترین علامت است. علائم دیگر آن قدر تغییرپذیری دارند که چندگانه بودن این سندرم را مطرح می سازند تا یگانگی آنها را.
● پیشنهادات
در مورد یک بیمار روانی توصیه می شود که درمان از سه جز تشکیل شود: طرق رفع علائم، اقدامات کمکی به منظور رفع مسائل زندگی بیمار و سعی برای بهبود بخشیدن به روابط او با دیگران. اگر علائم خفیف بوده باشد مصاحبه های حمایتی به اندازه داروهای ضداضطراب موثر است، معهذا در بسیاری از موارد بیمار به اقدامات جدی تری برای مقابله با مسائل زندگی خود احتیاج دارد. برای این منظور باید از اضطراب او کاسته شود. این کار با اطمینان دادن و مشاوره امکان پذیر است، ولی گاهی داروی ضداضطراب برای مدتی کوتاه ضرورت پیدا می کند. رفع تمام اضطراب ممکن است لازم نباشد، چرا که این حالت خود به عنوان محرکی به منظور ایجاد تغییر در زندگی بیمار عمل می کند.
اگر امکان داشته باشد، باید بیمار را تشویق نمود که شخصا مسائل خود را حل کند، اگر مناسبتی داشته باشد باید بستگان او را تشویق کرد تا نقشی در حل مشکل به عهده گیرند. وقتی مسائل ناتوان کننده باشد کمک پزشک، پرستار یا مددکار اجتماعی ممکن است مفید واقع شوند. مثلا شفرد و همکاران متوجه شدند که مددکاری اجتماعی در دوسوم موارد نوروتیک مزمن که در پزشکی عمومی مورد توجه قرار می گیرند موثر است. حتی در چنین شرایطی نیز بیمار را باید تشویق نمود که حداکثر سعی خود را به عمل آورد. مثلا با ردیف کردن مسائل خویش، طرح راه های مبارزه با آنها و تصمیم گیری در مورد تقدم و تاخر آنها. با این روش آمادگی او برای مبارزه با مشکلاتش در آینده بیشتر خواهد شد. اگر راهی برای حل مشکل به نظر نرسد، باید به بیمار کمک نمود که آن را بپذیرد.
در عین حال باید سعی شود زندگی اجتماعی بیمار بازسازی شود. خیلی از بیماران نوروتیک از داشتن دوستانی که به آنها اطمینان کنند، محرومند و اغلب از اوقات بیکاری خود استفاده ای نمی کنند. می توان آنها را تشویق نمود که عضویت باشگاهی را قبول کرده و اگر خانه دار هستند، شغل نیمه وقتی در خارج از خانه پیدا کنند. برای اکثر بیماران، اینگونه تماس های اجتماعی عادی بهتر از تماس هایی است که برخورد با افراد بیمار دیگر در بر می گیرد. معهذا برای معدودی از بیماران نیز پیوستن به کلوب اجتماعی روان پزشکی یا ملاقات هفتگی در یک مرکز روزانه، تنها تماس اجتماعی است که می توان تامین کرد.
نویسنده : حاجیه فتحی
منبع : روزنامه مردم سالاری