چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ساقی، به مستان آمدم، باقی ،به دستان آمدم


ساقی، به مستان آمدم، باقی ،به دستان آمدم
آب آمدم،
بادآمدم،
پیداو پنهان آمدم
از آسمان واززمین،
باعهد و پیمان آمدم
ابری بدم،
باران شدم،
باکشتزاران آمدم
رودی بدم،
دریاشدم،
از کوهساران آمدم
صورت بدم،
معنی شدم،
باصوت انسان آمدم
جان،گرم عشقت بودومن،
باصورت جان آمدم
من دردمندان آمدم،
هم درد و درمان آمدم
صورتگر جانم تویی،
جانم به فرمان آمدم
با باد، پران آمدم،
با ابر و باران آمدم
با عطر گلهای بهار،
در این گلستان آمدم
آهی بدم،
اشکی شدم،
از نر گس جان آمدم
چون نرگس مستانه ای ،
با می پرستان آمدم
شبنم به گیسویت شدم،
در این شبستان آمدم
از فرق گیسوی تو من،
در این مهستان آمدم
نوری بدم در لا مکان،
از بستر جان آمدم
مست وصالت بوده ام ،
از راه زهدان آمدم
عشق تو بر جانم زده ،
بی پا و دستان آمدم
از آتش عشق تو من،
گریان و شادان و آمدم
برخیز و گریانم نگر،
از کوی جانان آمدم
برخیز و خندانم نگر،
با نور یزدان آمدم
گریان وخندان آمدم،
ساقی به مستان آمدم
با نور یزدان آمدم،
باقی به دستان آمدم

ناصر طاهری بشرویه...روشنا
rroshanaa.mihanblog.com
rroshanaa.persianblog.com
rroshanaa.blogfa.com
منبع : مطالب ارسال شده