جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

"طناب"


"طناب"
پدرم کتان بود
مادرم ابریشم .
درازنای تاریخ را
با شما بودم
صد صده
همراه تان در کار .
آرزو مرا این بود
که بنشینم
برگرده ی چرخ چاهی
دلوی برکشم
و ببخشم گوارای آب را
به لبان خشک تشنه ای ،
و برکت بلند قامتم
سیرابی سبزه را
مدد باشد .
آرزو مرا این بود
که بر پیچم
به ساقه سار خرمنی گندم
که روی
به برکت سرای آسیاب دارد ،
و نگهدار باشم
زورقی بازیگوش را
بلکه بر کرانه ای سنگی .
آرزو مرا این بود
که بر شاخی بیاویزم
تا قهقه کودک
شادی ناب تاب خوردن را
خبر باشد ،
و اعتماد کند
به پایداری ام
گهوار مقدس نوزاد ،
آرزو مرا این بود ...
نمی خواستم ، نمی خواهم بمیرانم .
نمی خواهم
برگردنی بپیچم
بفشارم
سیبک گلویی ،
پیکری آویز گردد
بر گردنای حلقه ام ،
و بچرخم
به دوراندام شیون های یک مادر
نمی خواهم .
خدا را در میان ، آدم ها
حرمتم را
صد صده همراهی ام را
پاس اگر دارید ،
یا ببریدم ، بسوزانید ،
یا از دوشم
این ننگ
بردارید .

روزبه فاطمی
منبع : فرهنگ توسعه