جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
مطالعات فرهنگی در یک نگاه
کسانی که از رهگذر مفهوم مطالعات فرهنگی در جستجوی رشته ای دقیق با مرزهای مشخص اند احتمالاً در گام های نخست ناامید خواهند شد. شاید حق با برخی از متفکران این حوزه است که تعیین مرز مشخص برای هر رشته ای در علوم اجتماعی همیشه با مشکل مواجه بوده است بنابراین مطالعات فرهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست. وقتی نتوان مرز دقیقی برای حوزه ای علمی تعیین کرد احتمالاً رسیدن به تعریف واحدی از آن نیز با مشکلات بسیاری روبه روست. بر اساس برخی تعاریف میتوان مطالعات فرهنگی، را نوعی صورتبندی گفتمانی به معنای فوکویی تلقی کرد. استوارت هال معتقد است که مطالعات فرهنگی گفتمانهای چند گانهای دارد. به عقیدهٔ وی مطالعات فرهنگی، همیشه مجموعهای از صورتبندیهای ناپایدار با خط مشیهای بسیار بوده است. هیچ گاه در مطالعات فرهنگی فرضیههای نظری تثبیت شده وجود نداشته است و همیشه باز و آزمایشی بوده است. البته بعضی مثل مکرابی، این خصلت مطالعات فرهنگی را موجب پویایی آن دانسته و آن را نقطه قوت قلمداد میکنند و کسانی مثل تونیبنت مطالعات فرهنگی را پاتوقی موقت برای سنتهای فکری مختلف میدانند که برخلاف گرایشهای دیگر، از مبانی و پارادایمهای تثبیت شده برخوردار نیست.
با وجود این، اوضاع آن گونه که در بدو امر دیده می شود چندان هم آشفته نیست. میتوان از مفاهیمی سخن گفت که به طور عمده در این گرایش مطرح اند: فرهنگ، کردارهای دلالتگر، بازنمایی، سیاست فرهنگ، موقعیتمندی، ترکیب و بیان، قدرت، فرهنگ عامه، ایدئولوژی، هژمونی، متنها و زمینه، مخاطبان، ذهنیت، هویت، گفتمان و صورتبندیهای گفتمانی متداولترین مفاهیم در مطالعات فرهنگی هستند. وحدت مفهومی حداقل شرایط لازم برای اعلام موجودیت قلمروی خاص برای مطالعهٔ فرهنگ است. به نظر می رسد که همهٔ این مفاهیم برای یک منظور تدارک دیده شده اند و آن مطالعه مناسبات قدرت در جامعه است. حداقل چیزی که مطالعات فرهنگی را از رشتههای دیگر جدا میکند پرداختن به قدرت و مناسبات آن در جامعه است.
مطالعات فرهنگی حوزهای بین رشتهای، فرارشتهای و گاه ضدرشتهای است که در تنش برای در بر گرفتن برداشت گستردهٔ انسانشناختی و برداشت تنگ دامنتر اومانیستی از فرهنگ است یعنی فرهنگ به مثابه امر زیباشناختی و فرهنگ والا و هم فرهنگ به مثابه شیوهٔ کلی زندگی. این رشته در روششناسی خود نوعاً تفسیری و ارزش گذارانه است. اما مطالعات فرهنگی برخلاف سنت انسانگرایی، فرهنگ را با فرهنگ برتر هم ارز نمیداند واز این استدلال دفاع میکند که تمامی اشکال تولید فرهنگی باید در نسبت با سایر کردارهای فرهنگی و ساختارهای اجتماعی و تاریخی مطالعه شوند.
با این تعریف میتوان سه جهت گیری عمده را در مطالعات فرهنگی مشخص ساخت؛
الف) مطالعات فرهنگی اساساً بین رشتهای است و این مسئله در ملاحظات نظری و روش شناختی آن دیده میشود.
ب) فرهنگ در مطالعات فرهنگی مقولهای است که در آن قدرت و مقاومت نقش مهمی دارند. در اینجا، فرهنگ قلمروی تلقی می شود که گروهی به دلیل امتیازاتی که دارند سعی میکنند معانی مرجح را در متونی که تولید میکنند به دیگران عرضه کنند تا از این رهگذر منافع خود را تضمین کنند.
ج) مطالعات فرهنگی، سیاسی است. در این زمینه البته نقدهایی به این رشته وارد است. بحث قدرت، مقاومت، باز تولید سلطه و ایدئولوژی مفاهیمی هستند که از مطالعات فرهنگی، مطالعهای علمی اما، معطوف به عمل سیاسی ساخته است.
د ) و بالاخره، برای کسانی که از نظریه های منفی باف مکتب فرنکفورت یا سایر نسخه های مارکسیستی خسته شدند مطالعات فرهنگی امکانی جدید برای رویکردی چپ اما جدید با توان نقد مثبت ( ایجابی) است.
توسط محمد رضائی
http://velashedi.blogfa.com/۸۵۰۷.aspx
منبع : مطالب ارسال شده
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات عراق مجلس شورای اسلامی حسن روحانی دولت سیزدهم نیکا شاکرمی دولت چین مجلس رهبر انقلاب بابک زنجانی شهید مطهری
ایران تهران هواشناسی یسنا سیل هلال احمر روز معلم آتش سوزی پلیس معلم شهرداری تهران آموزش و پرورش
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا بازار خودرو حقوق بازنشستگان طلا خودرو قیمت دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا ارز
عمو پورنگ موسیقی لیلا بلوکات سریال تلویزیون سینمای ایران عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه حماس ترکیه نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر جواد نکونام لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا
هوش مصنوعی ناسا تبلیغات اپل اینستاگرام گوگل تلفن همراه عکاسی
خواب فشار خون کبد چرب