یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بازی "بقا" در هوای مه آلود


بازی "بقا" در هوای مه آلود
پاکستان در شرایط کنونی همچون یک پازل به هم ریخته بازیگران داخلی و خارجی را در مقابل قطعاتی قرار داده است که تنظیم و آرایش آن، دیگر بسیار سخت و طاقت فرسا خواهد بود. دمکراسی نوپای این کشور بعد از حوادث تروریستی اخیر که منجر به قتل "بی نظیر بوتو " رهبر حزب مردم گردید و متعاقب آن انتخابات پارلمانی که ائتلاف به رهبری "یوسف رضا گیلانی" نخست وزیر کنونی را به جای حکومت نظامی "پرویز مشرف" بر مسند قدرت نشاند، بر مبنای همین به هم ریختگی نتوانست اوضاع این کشور را سامان دهد. نخست وزیر پاکستان در وضعیتی خود را برای مذاکره با جورج بوش رئیس جمهوری و دیگر مقامات ارشد به واشینگتن رسانده است که از قبل نیز خود را برای استقبال سرد و فشار این مقامات آماده کرده بود. ظاهرا گیلانی نه به عنوان محصول دوران گذار از دیکتاتوری نظامی به دمکراسی سیاسی که به نظر می رسد به عنوان میراث دار تمام اشتباهات و دخالت های غیرقانونی اسلام آباد در افغانستان می بایست تاوان پس دهد.
بحث دخالت های همیشگی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ( ای اس ای ) در امور افغانستان و ارتباط آن با گروه های ستیزه جوی مجاهدین و پشتون بعد از سه دهه از آشکار بودن آن به یک باره انگار از درون سیاهی به بیرون جهیده است و ناظران یا مقامات غربی بهت زده همگی آن را با انگشت نشانه رفته اند. این سازمان مداخله جو و پیچیده اطلاعاتی – نظامی نه یک شبه متولد شده است و نه اینکه همان پسرک گمشده ای است که یک روزه به دامان خانواده بازگشته باشد، زیرا که این موجود بدسرشت مولود خلف همان سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی خارجی می باشد که امروز مدعی کشف این حقیقت پنهان بوده اند. طنز بزرگ این داستان دقیقا در جائی رقم می خورد که بیش از سه دهه موجودیت ای اس ای در خصوص روابط ویژه با گروه های افغانی و چند دهه قبل از آن، دخالت در امور داخلی کشمیر هند و به خصوص ۷ سال بعد از وقایع تروریستی یازدهم سپتامبر و پروژه "دمکراسی خاورمیانه ای" بوش، نقش این سازمان اطلاعاتی در زمان دیکتاتوری مشرف نادیده گرفته شده و تمام مصائب موجود اتیکت ۳ ماهه خورده و بر سر گیلانی آوار می شود. بدون شک ارتش پاکستان و سازمان اطلاعاتی آن در وقایع گذشته و اخیر افغانستان نقش غیر قابل انکاری داشته و دارند ولی چرا تا به امروز مطرح نمی شد و اینک بعد از قدرت گیری احزاب سیاسی و تولد دمکراسی نوپای این کشور در طی چند ماه حیات خود طرح می شود، جای سوال دارد. فراتر از این مسئله، بنیاد پیچیدگی بحران افغانستان و ارتباط آن با شرایط درونی پاکستان می باشد که معادلات موجود منطقه ای را در شرایط پارادوکسیکال و ژلاتینی قرار داده است. از یک سو دولتمردان پاکستانی برای برون رفت از بن بست های موجود که به مرز انفجار اجتماعی و فروپاشی ساختار ملی رسیده است، به سمت تعامل با مناطق قبایلی هم مرز با افغانستان ترغیب شده اند که محصول آن معاهدات شکننده گاه و بیگاه ارتش و دولت اسلام آباد با قبایل پشتون نشین سرحدات غربی و جنوبی بوده است که هم اکنون در کانون انتقادات واشینگتن در برخورد با دولت گیلانی تلقی می شود. از سوی دیگر تهدیدات آشکار دولت "حامد کرزای"، آمریکا و نیروهای نظامی عضو ائتلاف ناتو در افغانستان (آیساف) مبنی بر اینکه آنان برای انهدام نفرات و پایگاه های طالبان از این پس به درون خاک پاکستان خواهند رفت، دولت مرکزی و نظم درونی ساختار ملی پاکستان را برای حفظ استقلال خود به چالش کشیده است.
تاثیر بی ثبات کننده و اخلالگرانه سازمان اطلاعاتی پاکستان ( ای اس ای ) در اوضاع افغانستان و شراکت طالبان پاکستانی جهت همیاری با برادران هم کیش و هم نژاد خود در در خشونت های جاری این کشور در آن سوی مرزها، بدون شک نقش تعیین کننده ای در شرایط فعلی داشته است. اما در کنار این وضعیت می بایست به اساس بحران افغانستان نیز توجه کرد و شکست استراتژی اشتباه غرب در مواجهه با ستیزه جویان بنیادگرا و تروریست ها را تنها منوط به دخالت کشور ثالث نکرد. در حالی که بلندپایه ترین مقام آمریکائی مرتبط با کنترل جریان قاچاق مواد مخدر در افغانستان، هفته گذشته به صراحت حامد کرزای و اکثر مقامات دولتی افغان را متهم به دخالت در تولید و تجارت مواد مخدر کرده است، هر روزه خبرهائی از بمباران و قتل عام غیرنظامیان افغان توسط نیروهای ناتو، عدم پیشرفت در بازسازی این کشور ویران پس از سه دهه جنگ داخلی و بسیاری مشکلات دیگر به گوش می رسد، فرافکنی در خصوص چرائی وضعیت کنونی و متهم ردیف اول آن با ابهام های بی شماری روبرو می باشد. به یقین طالبانیسم و پشتونیسم دوقلوهای به هم چسبیده ای می باشند که فراتر از مرزهای جغرافیائی در افغانستان و پاکستان در یک قالب منطقه ای ایفای نقش می کنند و منطقه ای بودن بحران کنونی غیر قابل کتمان می باشد. در مقابل، منطقه ای کردن بحران درچارچوب گسترش نظامی آن به مناطق جنوبی و غربی پاکستان می تواند اوضاع در هر دو کشور را به سطح وخامت بالاتری کشانده و تجمیع منازعه در دو جبهه، توان ائتلاف ضدتروریستی فعلی را بیشتر به هرز ببرد. به همین دلیل اینکه گفته می شود در هم شکستن پشت جبهه طالبان در مناطق سرحدی پاکستان می تواند تا حدودی اوضاع بی ثبات افغانستان را به سمت آرامش هدایت کرده و ضربات قاطعی بر پیکر ستیزه جویان طالبان وارد کند، تنها یکی از ابعاد این موضوع می باشد. بحران کنونی در افغانستان نیاز به یک تعامل و برنامه سیاسی منطقه ای دارد تا در قالب واقعی خود مورد تحلیل و توجه قرار گیرد و منطقه ای کردن درگیری و گسترش میدان جنگ دقیقا در نقطه مقابل این رویکرد خواهد بود. گسترش دامنه ناامنی ها و پیشروی طالبان در افغانستان در شرایطی که کشورهای عضو ائتلاف به رهبری ناتو به خصوص در اروپا برای اعزام نیروی بیشتر خساست به خرج می دهند، زنگ خطری است که سیاستمداران غربی و منطقه ای را از ریسک گستره ی میدان های نبرد هشدار می دهد.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید