جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

احیای « موازنه وحشت »


احیای « موازنه وحشت »
۵ مقام ارشد « ناتو » طی گزارش شدیداللحنی درباره چشم انداز آینده ناتو هشدار داده اند که غرب لازمست خود را برای توسل به حملات هسته ای پیشگیرانه آماده کند و با دست زدن به اصلاحات ریشه ای و بنیادی بهمراه انعقاد پیمانهای اطمینان بخش منافع خود را در برابر چالشهای دنیای بی رحم امروزی حفظ نماید.
تقریبا به فاصله چند روز پس از انتشار این گزارش رسمی « ناتو » « مارشال یوری بالوینسکی » رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح روسیه با جملات تقریبا مشابهی تهدید کرد نیروهای مسلح روسیه در صورت لزوم از اقدامات پیشگیرانه و همچنین از تسلیحات هسته ای برای حفاظت از روسیه و هم پیمانانش بهره می برند.
بررسی اینکه آغازگر تهدیدات لفظی در قلمرو مناسبات شرق و غرب چه کسی بوده است اگر چه اهمیت دارد ولی چیز زیادی را در این زمینه تغییر نمی دهد بلکه آنچه اهمیت دارد اینست که اکنون شرق و غرب تقریبا به یک میزان سعی دارند توانمندیها قابلیت ها و اراده سیاسی خود برای بهره گیری از همین ظرفیتها را به رقبای خود گوشزد کنند. این نکته به تنهائی بمنزله از سرگیری تهدیدات نظامی و استراتژیک دوران جنگ سرد است و مشخصا احیای « موازنه وحشت » میان دو قطب دیروز قدرت جهانی را در ذهن ها تداعی می کند.
مسئله اینست که در دوران جنگ سرد ابتدا طرفهای منازعه سعی داشتند تا نوعی « موازنه قدرت » را میان خود برقرار سازند لکن در میدان عمل و به تدریج این تلاشها در مسیر « حاکمیت موازنه وحشت » به پیش رفت و حتی گسترش یافت . پیمانهای « استارت ۱ و ۲ » و سایر نمونه هائی از این دست عمدتا بمنظور به رخ کشیدن توان نظامی به حریفان و اثبات این نکته بود که اگر قرار بر یک اقدام پیشگیرانه و ابتدائی باشد رقیب آنها توان و ظرفیت و قابلیتهای لازم برای یکسره کردن کار را در اختیار دارد. اثبات متقابل همین پیام بود که به « موازنه وحشت » انجامید و طرفین را به « همزیستی » هر چند غیرمسالمت آمیز مجبور و ملزم ساخت و متقاعد کرد که تهدید به « اقدامات پیشگیرانه » و « تهاجم ابتدائی با سلاح هسته ای » را کنار بگذارند.
اگر چه اکنون ۱۸ سال است که دوران جنگ سرد ظاهرا به پایان رسیده ولی شروع دور جدید تهدیدات متقابل کرملین و ناتو در این زمینه هشدار دهنده است . این امر به خوبی نشان می دهد که دوباره طرفین ماجرا در صدد « احیای موازنه وحشت » هستند و همین نکته نشانگر آنست که دنیای معاصر از این دیدگاه « به نقطه صفر » باز گشته و در صدد در هم ریختن و بازسازی بنیادهای اولیه در این مقوله است . روسای ستادهای مشترک ارتشهای آمریکا انگلیس آلمان فرانسه و هلند طی گزارش مشترکی که به امضای آنها منتشر شده گزینه حملات هسته ای پیشگیرانه را ابزار مناسبی برای حفظ منافع اعضای ناتو ارزیابی کرده اند و تصریح می کنند که هیچ دورنمائی از وجود دنیای عادی از سلاحهای هسته ای وجود ندارد.
انتشار متن ومحتوای گزارش ۱۵۰ صفحه ای خطاب به اعضای ناتو که رئوس آن و خلاصه اش در اختیار رسانه ها قرار گرفته نشان می دهد که طرح موضوع از جانب « ناتو » عنوان شده و اظهارات مارشال روسی در واقع پاسخ صریح و فوری به این « تهدید استراتژیک » تلقی می شود.
ژنرال « جان شالیکاشویلی » رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و فرمانده سابق ارتشهای ناتو در اروپا ژنرال « کلاوس نومن » فرمانده سابق کمیته نظامی ناتو ژنرال « هنک ون دن پریمن » فرمانده سابق ستاد ارتش هلند دریادار ژاد « لانکساد » فرمانده سابق ستاد نیروهای مسلح فرانسه و مارشال « لرداینگ » فرمانده سابق ارتش وزارت دفاع انگلیس از نویسندگان این گزارش هستند که تصویر پرابهام و هشدار دهنده ای از چالشهای پیش روی غرب پس از یازده سپیتامبر را به تصویر می کشند و غرب را « در معرض خطر انقراض » معرفی می کنند! این هشدار بخاطر آنست که غرب هر اقدام و تصمیمی برای حفظ هویت و حیات خود را بپذیرد و بر آن پیشاپیش صحه بگذارد.
یک موضوع مهم در این میان آنست که بلااستثنا تمامی گزارشگران ارشد این تحلیل مشترک ناتو از مقامات سابق ناتو و اعضای آن هستند که تا همین اواخر عهده دار مسئولیت های مورد اشاره بوده اند. این بدان معنی است که گزارش مشترک آنها اگر چه این روزها منتشر شده ولی جمع بندی مورد اشاره ودستکم از مدتها پیش و در زمان مسئولیت آنها به امضا و تائیدشان رسیده است چرا که در غیراینصورت متداول نیست که پس از برکناری آنها متن با اهمیتی در این حد و اندازه به امضای چند ژنرال سابق که از قدرت کنار رفته اند منتشر شود.
تهدیدات مورد اشاره در این گزارش اینگونه فهرست شده است :
۱) افراط گرایی مذهبی
۲) ظهور نیمه تاریک جهانی شدن
۳) خطر امنیتی
۴) تغییرات آب و هوائی
۵) تضعیف دولتها ملتها و سازمانهائی مانند سازمان ملل ناتو و اتحادیه اروپا
با نگاهی به این فهرست و بویژه عامل پنجم آن بهتر می توان دریافت که « ناتو » در واقع نقاط ضعف خود را بعنوان یک « تهدید و خطر » فهرست کرده و تلاش و اصرار خود برای ناتوان ساختن سازمان ملل و سایر ابزارهای جامعه جهانی را نادیده گرفته ولی آثار و تبعات آنرا بعنوان یک عنصر تهدید کننده و پر خطر فهرست می کنند و حال آنکه عامل اصلی ناتوانی سازمان ملل و غیبت آن در کانونهای بحرانی جهان را بایستی در عملکرد مخاطره آمیز و پرجنایت ارتشهای ناتو جستجو کرد. غرب از این طریق سعی دارد بر عملکرد خود در این زمینه سرپوش بگذارد.
اگر تاریخ معاصر و بویژه نقش ارتشهای اشغالگرعراق و همچنین نقش ارتش های ناتو در افغانستان به خوبی ارزیابی شود و مشخصا اقدامات بازدارنده و جنایات تروریستی آمریکا علیه مامورین سازمان ملل در عراق و افغانستان مورد توجه قرار گیرد بهتر می توان دریافت که آمریکا و متحدینش تعمدا سازمان ملل را در بحران افغانستان و بحران عراق از قلمرو تصمیم گیری و حضور مستقیم در تحولات این دو کشور محروم کرده اند ولی هر جا که نیازی به تائید و حمایت نهادهای جهانی داشته اند صرفا در همان محدوده و در ابعادی کاملا مشخص از قطعنامه های حمایتی و راهگشای سازمان ملل بهره برده اند ولی باز هم حاضر به گشودن پای سازمان ملل به این کانونهای بحران زده نیستند.
تصادفی نیست که در همین گزارش رسمی ۵ ژنرال ارتشهای ناتو نیز برآینده ناتو در افغانستان تاکید شده و ضمن تاکید بر ضرورت توسعه و حضور نظامی ارتشهای ناتو در افغانستان با جملات حیرت انگیزی ادعا شده است که « آینده ناتو در جبهه های جنگ در هلمند افغانستان رقم می خورد » !
اما چرا آینده ناتو در جبهه های جنگ در هلمند رقم می خورد آیا تهدیدی از افغانستان متوجه کشورهای عضو ناتو شده است که « خطر انقراض غرب » را بهمراه دارد یا آنکه ناتو سعی دارد اهداف دراز مدت خود را در پشت این گزارشات مخفی کند و آینده خود را در گرو موفقیت طرحهائی اعلام نماید که حتی تشریح ابعاد آنرا هم به زیان خود می داند
مسئله کاملا روشن است . سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) صرفا بعنوان تشکلی نظامی برای مقابله با « پیمان ورشو » ایجاد شد لکن پس از فروپاشی اتحاد شوروی و انحلال پیمان ورشو آمریکا با تغییر اهداف و ماموریتهای ناتو سعی کرد ناتو را به ابزاری برای حفظ سلطه بر اروپا و دستیابی به سرزمینهای جدید مبدل سازد.
حضور ارتشهای ناتو در افغانستان دقیقا در همین مقوله است که معنی و مفهوم واقعی خود را پیدا می کند. اما برای یافتن پاسخ اینکه چرا آینده ناتو به سرنوشت جنگ در افغانستان بستگی دارد لازم است به این نکته بیندیشیم که امریکا و متحدینش با بحران سازی در افغانستان و عراق و تظاهر به تلاش برای پایان دادن به بحران در واقع در صدد حل و فصل بحران نیستند بلکه با دامن زدن به بحران سعی دارند بهانه های لازم برای حضور در منطقه را بدست آورند تا در پناه آن بتوانند پایگاههای نظامی مورد نظر برای نقش آفرینی در آینده منطقه و جهان را احداث نمایند.
از دیدگاه واشنگتن عراق بعنوان دومین منبع جهانی انرژی بایستی بطور کامل در اختیار آمریکا قرار گیرد تامین امنیت انرژی اروپا و آسیای جنوب شرقی در انحصار آمریکا باشد ولی حضور در افغانستان بعنوان فرصتی برای احداث پایگاه نظامی در پشت مرزهای روسیه هند چین و ایران اهمیت استراتژیک دارد و به همین دلیل واشنگتن ترجیح می دهد تا این هدف را در پوشش حضور نظامی ارتشهای ناتو در افغانستان تامین کند و عملی سازد تا حساسیت های کمتری به وجود آورد.
مقامات واشنگتن حتی اگر به این حقایق عینی و ملموس اعتراف نکنند این نکته را بخوبی می دانند که دوران تکرویهای آمریکا و یکجانبه گرائی و اصرار برای تداوم نظام تک قطبی جهان به سر آمده است و آمریکا بایستی استعدادها و ظرفیتهای خود را برای حضور و حیات در چارچوب نظام چند قطبی جهان آماده کند.
تاکید ژنرالهای ناتو بر این نکته که آینده ناتو در هلمند افغانستان رقم می خورد در واقع تاکیدی بر ضرورت احداث پایگاههای نظامی ارتشهای ناتو در قلب منطقه ای ژئو استراتژیکی است که از هر سو به پشت مرزهای جغرافیائی قطب های آینده قدرت در جهان یعنی روسیه هند چین و ایران منتهی می شود.
بدون توجه به این نکته کلیدی گزارش اخیر ۵ مقام ارشد نظامی ناتو تهدیدات و هشدار آنها وهمچنین تاکید شان بر ضرورت توجه و آمادگی برای حملات هسته ای پیشگیرانه قابل درک نخواهد بود. با درک همین مفاهیم است که منظور اصلی ژنرالهای ارتشهای ناتو بمنزله اقدامی آشکار برای شروع دور جدید « مسابقه تسلیحاتی در جهان » ارزیابی می شود که تلاش برای « احیای موازنه وحشت » در واقع جز ابتدائی برای شروع برنامه های بعدی است .
غرب از این بابت سعی دارد ساختار جهانی قدرت را تعمدا به « نقطه صفر » بازگرداند تا با تجدید نظر فوری در بنیادها و مبانی اولیه ناتو در چارچوب « اصلاح ساختاری و ریشه ای ناتو » فرصتها و زمینه های بیشتری برای نقش آفرینی ابزارهای نظامی تدارک نماید و مشخصا به نقطه ای برسد که « موازنه وحشت » در چارچوب نیازها و برنامه های ناتو برقرار شود.
فراموش نکنیم که حتی در ساختار ناتو هم این واشنگتن است که نقش آفرینی می کند ولی به دو دلیل سعی دارد اهداف و برنامه هایش را از طریق ناتو عملی سازد و به پیش ببرد.
الف) از توان و ظرفیت و گستردگی تمامی ارتشهای ناتو و پهنه جغرافیائی تمامی اعضای ناتو بهره مند شود و نماد قدرت عظیم تری را به تصویر بکشد.
ب) خود را در پشت نقاب « ناتو » مخفی سازد تا کمتر مورد تهاجم سیاسی ـ تبلیغاتی منفرد در برخورد با مخالفین سیاستهای واشنگتن قرار گیرد. این دو نکته از آن جهت اهمیت دارد که « طرح جهانی سازی » هم دقیقا مطابق اهداف و برنامه های غرب به پیش نمی رود و در مسیری قرار گرفته که شاید برای « ناتو » « نقض غرض » تلقی شود . این یکی دیگر از مجموع ۵ نگرانی ژنرالهای ارتش ناتو است که مورد تصریح قرار گرفته است .
از سرگیری تهدیدات نظامی تا سرحد « حملات هسته ای پیشگیرانه » یادآور دوران جنگ سرد است که مشخصا « احیای موازنه وحشت » میان شرق و غرب را در ذهن ها تداعی می کند
در دوران جنگ سرد ابتدا قدرتها به « موازنه قدرت » می اندیشیدند لکن در میدان عمل و به تدریج در مسیر « حاکمیت موازنه وحشت » به پیش رفت و حتی گسترش یافت
پیمانهای « استارت » ۱ و ۲ و نمونه هائی از این دست عمدتا بمنظور به رخ کشیدن توان نظامی به حریفان اثبات این نکته بودکه اگر قرار بر یک اقدام پیشگیرانه باشد رقیب آنها توان و ظرفیت و قابلیتهای لازم برای یکسره کردن کار را در اختیار دارد
تهدیدات متقابل کرملین و ناتو نشانگر آنست که تحولات دنیای معاصر به « نقطه صفر » بازگشته و طرفین در صدد در هم ریختن و بازسازی بنیادهای اولیه در این مقوله اند
۵ ژنرال ارتشهای « ناتو » در گزارش خود تصویری هشدار دهنده از چالشهای پیش روی غرب پس از ۱۱ سپتامبر ارائه می دهند و غرب را در « معرض خطر انقراض » معرفی می کنند. این هشدار بخاطر آنست که غرب هر اقدام و تصمیمی را برای حفظ هویت و حیات خود بپذیرد و بر آن صحه بگذارد
آمریکا و متحدینش تعمدا سازمان ملل را از بحران عراق و افغانستان حذف کرده اند ولی هر جا که نیازی به تائید حمایت نهادهای جهانی داشته اند صرفا در همان محدوده از قطعنامه های حمایتی سازمان ملل بهره برده اند ولی اصرار به حذف سازمان ملل از این بحرانهابه قوت خود باقیست
آمریکا با تغییر اهداف ناتو سعی کرد ناتو را به ابزاری برای حفظ سلطه بر اروپا و دستیابی به سرزمین های جدید مبدل سازد
اینکه آینده ناتو در افغانستان تعیین می شود در واقع تاکیدی بر ضرورت احداث پایگاههای نظامی ارتشهای ناتو در قلب منطقه ای ژئواستراتژیکی است که از هر سو به پشت مرزهای جغرافیائی قطب های آینده قدرت در جهان یعنی روسیه هند چین و ایران منتهی می شود
واشنگتن به ۲ دلیل سعی دارد برخی اهداف و برنامه هایش از طریق « ناتو » عملی سازد :
▪ بهره گیری از تمامی توان و ظرفیت و گستردگی جغرافیائی ارتشهای ناتو که قدرت بزرگتری بنظر بیاید
▪ خود را در پشت نقاب ناتو مخفی سازد تا کمتر مورد تهاجم منفرد قرار گیرد
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی