شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی دوم ـ قسمت دوم


ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی دوم ـ قسمت دوم
● مناسبت بهائیت و صهیونیسم
اهتمام حزب سیاسی بهائی‌گری به اسرائیل و صهیونیسم، تا حدی است که «شوقی ربانی»! سومین سرکرده این حزب یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌های شورای بین‌المللی بهائیان را رابطه با دولت اسرائیل اعلام می‌کند. شوقی افندی در طرح ده ساله‌اش، حمایت از دولت اسرائیل را بر همه دولت‌های جهان ترجیح می‌دهد. و به بهائی‌ها دستور می دهد که به تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین و مقررات دولت اسرائیل اقدام کنند.. . این حمایت‌های همه‌جانبه از دولت اسرائیل و در هم‌تنیدگی مناسبات بهائیت و صهیونیست‌ها، باعث شد که دولت غاصب اسرائیل، بهائیت را به‌عنوان یک «دین جهانی»! قلمداد و در ردیف اسلام، مسیحیت و یهودیت قرار دهد. دولت صهیونیستی به بهائی‌ها اجازه ساخت نخستین مرکز بزرگ بهائیان را به‌نام « مشرق الاذکار»! در فلسطین اشغالی می‌دهد. بهائی‌ها با خرید قطعه زمینی به مساحت سی‌و‌شش هزارمتر مربع واقع در جبل کرمل، توانستند مرکز «مشرق الاذکار» و قبر بهاءالله و سید علی‌محمد باب و برخی از رهبران خود(عباس افندی و شوقی افندی) را در آنجا بسازند و البته مراکز و عوائد موقوفات این فرقه، جنبه جهانگردی و مالی برای رژیم صیهونیستی دارد. به‌طور کلی می‌توان گفت که در سراسر جهان محافل بهائیت به‌مثابه یک حزب صهیونیستی عمل می‌کنند و اتحاد بهائی‌ها و صهیونیست‌ها در ایران دوران شاهنشاهی دلیل این مدعاست.
● زمینه‌ها، انگیزه‌ها و عوامل برقراری روابط میان دو رژیم
در سال‌های نخست پس از جنگ جهانی دوم و درگیری اعراب و نیروهای اشغالگر، رژیم صهیونیستی توانسته بود موجودیت خود را با حمایت‌های غرب به‌ویژه آمریکا تثبیت نماید. حمایت‌های مالی و اعتباری سرمایه‌داران آمریکایی به اسرائیل، این رژیم را در قبال مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تقویت کرد. ولی اشاره کردیم که تنگ‌تر شدن حلقه محاصره اقتصادی و نظامی اعراب، امنیت رژیم صیونیستی را شدیداً تحت مخاطره قرار می‌دهد. نخستین تلاش اسرائیل برای خروج از انزوای منطقه‌ای، ایجاد روابط با کشورهای غیرعرب خاورمیانه همچون ترکیه و ایران، با موفقیت روبه‌رو شد، ولی تحولات ایران و قضیه ملی شدن نفت و قطع روابط ایران با رژیم صهیونیستی و انگلستان، در گسترش مناسبات میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی وقفه‌ای ایجاد نمود.
کودتای ننگین در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرکوب نیروهای ملی و مذهبی، تقریباً هم‌زمان با سرنگونی ملک فاروق، شاه مصر و به قدرت رسیدن «افسران آزاد» و قرار گرفتن رهبری هدایت رادیکالیزم اعراب در دست مصر بود. این تحولات در خاورمیانه بستری برای همگرایی سیاست خارجی شاه و رژیم صهیونیستی به‌وجود آورد!
از جمله عوامل برقراری روابط میان دو رژیم عبارتست از:
۱) وابستگی دو کشور به اردوگاه غرب، به‌ویژه آمریکا و انگلیس.
۲) تیرگی روابط دو کشور با شوروی سابق که منبع تهدیدی برای ایران بود.
۳) مقابله با رادیکالیزم عرب به رهبری ناصر؟...، دو کشور نسبت به تحرکات ملی‌گرایی عربی در منطقه احساس خطر و تهدید می‌کردند.
۴) بنا بر انگیزه‌های مناسبات دوجانبه دو رژیم، رژیم صهیونیستی در پی اجرای طرح راهبردی پیرامونی بود و تلاش داشت برای شکست حلقه محاصره متحدان نیرومند در همسایگی اعراب پیدا کند.
شاه ایران نیز در پی تبیین سیاست «ناسیونالیزم مثبت» خود!، در عرصه سیاست خارجی ایران بود. شوروی و رادیکالیزم عرب کانون‌های تهدید برای امنیت دو کشور به‌شمار می‌رفتند، لذا این عوامل در تقویت انگیزه‌های روابط دوجانبه کمک‌های شایانی نمودند. سیاست به‌اصطلاح آزادی مذهبی! و حفظ منافع ملی دو رکن اساسی سیاست «ناسیونالیزم مثبت شاه» بود که برقراری روابط با رژیم صهیونیستی را تجویز می‌کرد.
۵) زمینه‌های همکاری مشترک: به‌نظر سران دو رژیم، ایران و اسرائیل از توان بالقوه‌ای برای همکاری‌های مشترک در زمینه اقتصادی، کشاورزی، آموزشی، فرهنگی، فناوری، انرژی، نظامی و اطلاعاتی و امنیتی برخوردار بودند، لذا برقراری روابط دیپلماتیک میان دو کشور ولو به‌صورت غیررسمی و دو فاکتور، نخستین گام در جهت تحقق این همکاری‌ها به‌شمار می‌رفت.
● مناسبات سیاسی میان دو رژیم
... روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوران پهلوی دوم از تأسیس دولت صهیونیستی در ۱۳۲۷ هـ ش تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ هـ ش شاهد فراز و نشیب‌هایی بوده و از مراحل مختلفی گذشته است.
سیاست ایران در قبال مسئله فلسطین پیش از تصویب طرح تقسیم:
سیاست خارجی ایران در ازای تحولات فلسطین پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر مبنای حفظ تمامیت ارضی این سرزمین به‌عنوان بخش تفکیک‌ناپذیری از سرزمین‌های اسلامی استوار بوده است. گر چه ایران به‌عنوان یکی از اعضای فعال اقلیت کمیته تحقیق سازمان ملل خود مختاری یهودیان را در قسمت‌هایی از سرزمین فلسطین در چارچوب طرح برقراری یک نظام فدرالیته با اعراب پذیرفت، اما با طرح تقسیم به‌عنوان راه‌حل نهایی و قضیه فلسطین موافقت ننمود. البته اخبار و گزارش‌های مربوط به فلسطین در داخل ایران بازتاب‌های شدیدی داشته و جامعه مسلمانان ایران را تحریک و اجتماعات مذهبی را برای ابراز نارضایتی سازماندهی می‌کرد. روحانیت و تشکل‌های مذهبی با قدرت تمام، خواستار همراهی دولت ایران با کشورهای عرب همسایه به‌منظور دفاع از فلسطین بودند و دولت «قوام» را زیر فشار شدیدی قرار داده بودند تا آمادگی خود را به همکاری با کشورهای عربی به‌منظور رهایی فلسطین از اسارت صهیونیست‌ها اعلام نماید.
صدور قطعنامه شماره ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل مورخ ۱۸ آذر ۱۳۲۶ هـ ش / ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م، در خصوص تقسیم فلسطین با تظاهرات و اجتماعات مردم ایران همراه گردید، حوزه‌های علمیه جهان تشیع در ایران و عراق، جامعه مذهبی را رهبری و هدایت می‌کردند. در ایران آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی نقش مؤثری در این زمینه داشت. و بیانیه مورخ ۱۱/۱۰/۱۳۲۶ هـ ش ایشان، انعکاس وسیعی در ایران و دنیای اسلام داشته است. مرحوم آیت‌الله کاشانی در این بیانیه پیش‌بینی نمود که «تشکیل دولت یهودی در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زبان آنها تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد.» ایشان تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل را «ظلم فاحش» نامید... علاوه بر این، آیت‌الله کاشانی در پی سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های بعدی از افتتاح شماره حسابی خبر داد که به‌منظور جمع‌آوری کمک‌های مردم برای تهیه اسلحه و لباس برای مجاهدان فلسطین اختصاص یافته بود.
موضوع مخالفت علما با طرح تقسیم فلسطین در جامعه ملل شاید به واقع گام اولیه مقابله علمای جهان اسلام و عرب بود و در واقع پرچمدار این حرکت روحانیت شیعه ایران و عراق بوده است. علمایی چون: هبه‌الدین شهرستانی، سید محمدمهدی صدر، سید محمدمهدی اصفهانی و سید محمدمهدی خراسانی که از علمای ایرانی ساکن بغداد و کاظمین و شیخ راضی آل‌یاسین که از علمای شیعه عراق است با شرکت یوسف عطامفتی اهل سنت در بغداد و حبیب العبیدی مفتی موصل، تلگرافی به مضمون ذیل به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلیس مخابره نموده‌اند: «این جانبان که نمایندگان روحانی مذاهب اسلامی هستیم، از قرار کمیسیون سلطنتی راجع به تقسیم فلسطین که یک کشور اسلامی و عربی عزیزی است، اظهار عدم رضایت نموده و نسبت به آن اعتراض و آن را ضربتی به قلب اسلام و عرب می‌دانیم.»
در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ هـ ش / ۱۵ مه ۱۹۴۸ م، با خروج نیروهای استعمارگر انگلیس از فلسطین، دولت رژیم صهیونیستی اعلامیه استقلال خود را منتشر ساخت. اخبار ناگوار واصله از فلسطین شور و هیجان فوق‌العاده در جامعه اسلامی ایران به‌وجود آورد. احساسات ضداسرائیلی و هیجانات مذهبی برای دفاع از مردم فلسطین به‌طور روزافزون در حال گسترش بود و تظاهرات اعتراض‌آمیز توسط مرحوم آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام هدایت می‌شدند.
● نقش روحانیت در مبارزه ضدصهیونیستی مردم ایران
در روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۲۷ هـ ش مرحوم آیت‌الله کاشانی ضمن ایراد خطابه‌ای در مسجد سلطانی، مردم را به حمایت جانی و مالی از مسلمانان فلسطین فراخواند و در پایان مراسم قطعنامه‌ای در شش ماده علیه دولت صهیونیستی صادر شد. در این قطعنامه مردم از دولت و مجلس خواسته بودند که از مساعدت و همکاری با مسلمانان در قضیه فلسطین کوتاهی نکند و از اقامت یهودیانی که از ممالک عرب به ایران آمده‌اند، جلوگیری به‌عمل آید و در خاتمه به آن دسته از یهودیان داخلی که در تقویت مالی یهودیان اسرائیلی تلاش می‌کردند، هشدار داده شده بود که از مجازات شدید مصون نخواهند بود.
حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی با انتشار بیانیه‌ای ضمن اظهار تأسف از اعمال یهودیان در فلسطین خواستار اجتماع و وحدت صفوف مسلمانان ایران و سایر ممالک در مقابل یهود شد. اما رژیم شاه علیرغم احساسات ضداسرائیلی مردم تسهیلات فراوانی در اختیار صهیونیست‌ها و آژانس یهودیان قرار داد تا یهودیان فراری از کشورهای عربی را از طریق ایران و ترکیه به فلسطین اشغالی منتقل سازند. که عاملی برای تقویت نظامی و اقتصادی اسرائیل به‌حساب می‌آمد... تظاهرات و افزایش هیجانات ملی نقش اصلی در استعفای دولت حکیمی داشت. با تشکیل دولت هژیر مبارزات ضدصهیونیستی ملت ایران ابعاد تازه‌ای بر خود گرفت. فدائیان اسلام به‌رهبری شهید نواب صفوی نقش موازی در این مبارزات داشت. جمعیت فدائیان اسلام با انتشار بیانیه‌ای دولت را مخاطب قرار داد:
«هوالعزیز، نصر من‌الله و فتح قریب
خون‌های پاک فدائیان رشید اسلام در حمایت برادران مسلمان فلسطین می‌جوشد. پنج هزار از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران مسلمان فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را دارند و منتظر پاسخ سریع دولت می‌باشند.» از طرف فدائیان اسلام، سید مجتبی نواب صفوی شدت مخالفت مردم با نخست‌وزیری هژیر موجب شد که دولت وی بیش از پنج ماه دوام نیاورد!
● زمینه‌های شناسایی اسرائیل
دولت محمد ساعد مراغه‌ای با سقوط هژیر در ۳۰ آبان ۱۳۲۷ کار خود را آغاز و تحولات دوران نخست‌وزیری وی نقش مؤثری در زمینه‌سازی و تسریع شناسایی اسرائیل از سوی ایران داشته است... از جمله عوامل و رخدادهایی که در ایجاد بستر شناسایی اسرائیل توسط شاه نقش اساسی داشته عبارتست از:
۱) ترور نافرجام شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ هـ ش.
۲) افزایش اختیارات شاه در نتیجه تشکیل مجلس مؤسسان در اول اردیبهشت ۱۳۲۸ هـ ش.
۳ ) پیروزی رژیم صهیونیستی در جنگ اول بر ضد اعراب در سال ۱۹۴۸ م.
۴) مهاجرت فزاینده یهودیان عراقی به ایران، آنها به‌صورت غیرقانونی وارد کشور شده و از این طریق به اسرائیل منتقل می‌شدند. جمعیت آنها دو برابر تعداد یهودیان ایرانی بود. این مهاجرت مشکلات امنیتی و اجتماعی فراوانی برای ایران ایجاد کرده بود.
۵) فشارهای اتباع ایرانی مقیم فلسطین اشغالی: اتباع ایرانی مقیم فلسطین دولت ایران را تحت فشار قرار دادند تا مشکلات مالی و خسارات وارده بر آنها در اثر جنگ فلسطین را جبران و حل کند.
۶ ) نقش ویژه فرقه یا حزب بهائیت که تعداد زیادی از آنها مقیم فلسطین اشغالی بودند.
۷) شرایط و اوضاع روابط شاه با اعراب: شاه ایران با همسایگان عربش چون عراق و کویت و... مشکلات و اختلافات سیاسی یا ارضی داشت، ظهور جنبش رادیکالیزم عرب این مشکلات را تشدید نمود.
۸) سفر شاه به آمریکا (در ۲۴ آبان ۱۳۲۸ هـ / ۱۵ نوامبر ۱۹۴۹) هدف سفر جلب کمک‌های مالی و اقتصادی آمریکا به ایران به‌منظور اجرای برنامه هفت‌ساله عمرانی کشور و اخذ کمک‌های نظامی بیشتر به‌منظور تقویت بنیه دفاعی ایران بود. این سفر اولین سفر شاه به آمریکا بود و طی این سفر وی با ترومن رئیس جمهوری آمریکا ملاقات و مذاکره نمود.
۹) فساد و رشوه‌خواری: عوامل رژیم صهیونیستی از طریق یک واسطه آمریکایی رشوه‌ای به مبلغ ۲۴۰ هزار دلار به دولت ایران در ازای شناسایی اسرائیل دادند. محمد ساعد مراغه‌ای نخست‌وزیر وقت ایران پس از دریافت رشوه، اعلام کرد که مرزهای ایران به روی تمام پناهندگان یهودی باز است! ۱۵ اسفند ۱۳۲۸ هـ ش / ۶ مارس ۱۹۵۰ دولت ایران به‌طور دو فاکتور دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و این موضوع رسماً از طریق نماینده دائمی ایران در سازمان ملل اعلام شد.
اعلام شناسایی اسرائیل توسط ایران واکنش‌های داخلی و خارجی بسیاری داشت که بخشی از این واکنش‌ها چنین بود.
۱) ترور هژیر وزیر دربار شاه و همه‌کاره در دستگاه‌های دولتی.
۲) حمایت فدائیان اسلام از تحصن دکتر مصدق و یاران او در مخالفت با انتخابات دوره شانزدهم که زیر نظر هژیر، همراه با تقلب و تزویر پایان یافته بود.
۳) زمینه‌سازی برای بازگشت آیت‌الله کاشانی از تبعید و اتحاد نیروهای ملی - مذهبی تحت رهبری آیت‌الله کاشانی و دکتر محمد مصدق.
۴) تشدید فشار نیروهای مبارز، باعث سقوط دولت محمد ساعد مراغه‌ای شد.
۵) تیرگی روابط با جهان عرب: مصر در مقدمه کشورهای عربی بود که نسبت به اقدام شاه موضع گرفت. اقدام شاه باعث تشدید تیرگی روابط تهرا ن- قاهره گردید.
● نهضت ملی شدن نفت و لغو شناسایی اسرائیل
در حالی که مبارزات ملت مسلمان ایران با دولت انگلیس ابعاد تازه‌ای به خود گرفته بود، افکار عمومی همچنین خواهان قطع روابط سیاسی با رژیم صهیونیستی شد. علاوه بر آن ایران در مسئله ملی کردن صنعت نفت و مقابله با فشارهای انگلیس نیاز به جانبداری کشورهای عربی در شورای امنیت و سازمان ملل داشت. لذا تهران تصمیم به لغو شناسایی رژیم صهیونیستی گرفت. باقر کاظمی وزیر امور خارجه وقت در ۱۶ تیر ۱۳۳۰ هـ ش در مجلس شورای ملی حاضر شد و تعطیل کنسولگری ایران در بیت‌المقدس را به اطلاع نمایندگان رساند. تصمیم ایران بازتاب شدیدی در جهان عرب داشت.
رسانه‌های گروهی عربی، نسبت به اقدام ایران با نظر تحسین و تمجید نگاه کردند. دولت مصر رسماً از دولت ایران تشکر نمود. و حمایت خود را از دعاوی ایران در عرصه سیاسی جهانی اعلام کرد. عزام پاشا نخستین دبیرکل اتحادیه عرب(مارس ۱۹۴۵- ۱۹۵۲) تصمیم ایران را ستود. دکتر مصدق هنگام بازگشت از نیویورک به دعوت نحاس پاشا نخست‌وزیر مصر در ۲۸ آبان ۱۳۳۰ / ۱۹ نوامبر ۱۹۵۲ از مصر دیدن کرد و مورد استقبال مقامات دولتی این کشور قرار گرفت... همزمان دولت مصر قرارداد ۱۹۳۶ م خود با انگلستان را لغو کرد. این امر موجب اعتراض شدید دولت انگلیس شد و به نوعی در حل مسئله نفت با ایران اثر منفی نهاد.
● مرحله بازسازی روابط میان دورژیم
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هـ ش رژیم شاه به بازسازی روابطش با رژیم صهیونیستی اقدام نمود.
گام نخست:
در میان عوامل صهیونیستی که بلافاصله پس از کودتای ۲۸ مرداد رهسپار ایران شدند، فردی به‌نام یعقوب نیمرودی بود که در تاریخ سی‌ام دی‌ماه ۱۳۳۴ هـ ش وارد تهران شد. وی ظاهراً معاونت آژانس یهود در تهران راتصدی نمود، اما بنا بر اظهارات ارتشبد حسین فردوست، این شخص هدایت شبکه موساد را در ایران، عهده‌دار بوده و در سال‌های بعد، نقش کلیدی در تشکیل و سازماندهی ساواک ایفا کرده است.
قانون تشکیل سازمان ساواک در اسفندماه ۱۳۳۵ هـ ش مورد تصویب دو مجلس ملی، سنا و شاه قرار گرفت و سپهبد تیمور بختیار به ریاست آن منصوب گردید و بختیار جهت کسب تجربیات در سازماندهی ساواک رهسپار فلسطین اشغالی شد و با مقامات موساد از جمله ایزک هارل رئیس وقت موساد مذاکره کرد. موساد یکی از کارشناسان زبده خود را به‌نام یعقوب کاروز که رئیس ایستگاه سازمان موساد در پاریس بود، جهت همکاری با ایران معرفی کرد. کاروز با همکاری نیمرودی نقش مؤثری در سازماندهی و راه انداختن تشکیلات سازمان مخوف ساواک داشتند. جنگ سرد اعراب قومی‌گرا با رژیم شاه، روند بازسازی و تقویت روابط بازسازی و تقویت روابط میان شاه و رژیم صهیونیستی را تسریع می کرد. سقوط خاندان سلطنتی فیصل دوم در پی کودتای افسران آزاد عراقی به‌رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم در ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ / ۱۳۳۷ هـ ش، جنبش رادیکالیزم عرب را تشدید و شاه را بیشتر نگران کرد و این اوضاع و شرایط در واقع پیش از آنکه شاه به‌طور علنی نسبت به شناسایی رژیم غاصب صهیونیستی از سوی ایران اعتراف نماید، وزارت امور خارجه نخستین نماینده رسمی ایران را در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۳۸ هـ ش / ۱۲ دسامبر ۱۹۵۹ م. به منظور اداره امور کنسولی مربوط به ایران در سفارت سوئیس، به اسرائیل اعزام داشته بود. سفارت سوئیس در اسرائیل مدت‌ها حفاظت منافع ایران در آن کشور را به‌عهده داشت و دفتر نمایندگی ایران در آن سفارت، در وزارت امور خارجه ایران با عنوان «برن ۲» شناخته می‌شد. هم‌زمان با بررسی موضوع تأسیس دفتر نمایندگی ایران در تل‌آویو از سوی دولت ایران، اعراب به شیوه‌های مختلف مراتب ناخشنودی و اعتراض خود را نسبت به روند گسترش روابط میان ایران و رژیم صهیونیستی ابراز داشتند. در یک مورد هنگامی نماینده رژیم صهیونیستی در هفته اول تیرماه ۱۳۳۹ هـ ش در کنفرانس بین‌المللی زنان در تهران شرکت کرد، سفیر مراکش! لب به اعتراض گشود که متقابلاً با واکنش تند مقامات دولتی روبه‌رو گشت.
● ایفای نقش مشترک در صحنه نظامی - امنیتی خاورمیانه
دولت ایرا ن ضمن رد اعتراضات اعراب یادآور شد که اسرائیل یک کشور عضو سازمان ملل است. شاه ضمن مصاحبه مطبوعاتی ماهانه خود در تاریخ دوم مرداد ۱۳۳۹ هـ ش در کاخ سعدآباد ضمن به رسمیت شناختن اسرائیل تصریح کرد. اما اتحادیه عرب در واکنشی تـُند، اقدام دولت ایران را عملی غیردوستانه تلقی نمود و جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر در نطق شدیداللحن خود در اسکندریه ۴ مرداد ۱۳۳۹ هـ ش / ۲۶ ژوئیه ۱۹۶۰ شاه ایران را همکار استعمارگران خواند و ضمن تأکید بر توانایی مصر در مقابله با ایران ؟! شاه را متهم کرد که در جریان بحران کانال سوئز، علیه مصر موضع‌گیری نموده است.
از طرف وزارت امور خارجه مصر دستور اخراج جمشید قریب سفیر کبیر ایران در قاهره صادر گردید. تهران نیز متقابلاً اقدامات مصر را ناشی از یک توطئه دانست و محمود محرم حماد سفیر مصر در تهران را به وزارت امور خارجه فراخواند و به وی اخطار شد که ظرف مدت ۲۴ ساعت خاک ایران را ترک گوید. قطع روابط دیپلماتیک میان تهران و قاهره آغاز تشدید مرحله جنگ سرد میان مصر و ایران بود و به مدت یک دهه ادامه داشت... اشاره به این نکته بی‌مناسبت نیست که قطع روابط بین مصر و ایران، به‌خاطر برقراری روابط با اسرائیل انجام شد و متأسفانه پس از شکست ناصر و اعراب در جنگ شش روزه، آنها هم راه شاه را در پیش گرفته و سرانجام مذاکرات و ملاقات‌ها، در زمان انور سادات، معاون ناصر، اسرائیل از طرف مصر به رسمیت شناخته شد و این بار، ایران اسلامی به دستور مستقیم رهبری - امام خمینی(ره) - با مصر قطع رابطه نمود که همچنان تا به امروز! ادامه دارد.
نعمت الله موسوی
به قلم : استاد سید هادی خسروشاهی
منبع : http://khosroshahi.ir/article/detail_art.php?artid=۱۲۶&flag=۱&merg=


همچنین مشاهده کنید