پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وضعیت فرهنگی دینی آفریقا


وضعیت فرهنگی دینی آفریقا
حجت الاسلام سید انوار الکاظم حسنی، مبلغ فعال در کشورهای شرق آفریقا، اصالتاً اهل پاکستان است. او حدود ۳۰ سال است که در حوزه علمیه قم، به تحصیل علوم دینی اشتغال دارد. از مرکز جهانی علوم اسلامی (جامعه المصطفی العالمیه فعلی) لیسانس گرفته و دروس خارج فقه و اصول را در محضر آیات عظام مکارم شیرازی، سبحانی و وحیدخراسانی آموخته است. بعد از تدریس دروس حوزوی، در اوائل ده ه هفتاد شمسی از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، به کشورهای مختلف آفریقایی اعزام میشود. در گفتگو با این مبلغ، به بررسی اوضاع فرهنگی دینی آفریقا پرداخته ایم که از نظرتان میگذرد.
▪ چه شد که به تبلیغ در فضای بین المللی روی آوردید؟
- خودم هم ترجیح می دادم که به جای این که در حوزه بنشینم، بهتر است که به امر تبلیغ بپردازم که به نظرم، واجبتر و مهمتر از تدریس بوده است. برای تدریس، اساتید زیادی داشتیم و داریم ولی برای تبلیغ، افراد پخته و وارد نداریم. تبلیغ یک امر مهم و یک رسالت همیشگی برای هر طلبه علوم دینی است که باید اسلام را به جهانیان بشناساند. برای امر تبلیغ، بنده به کشورهای مختلفی اعزام شدم که اوایل عمدتاً در پاکستان بود. مناطقی که عمدتاً اهل تسنن متعصبی داشتند و شیعیان در آنجا کمتر بودند یا این که حضور ضعیفتری داشتند.
کار من در ایام تبلیغ، فقط مجالس روضه خوانی نبود و کلاسهاس آموزشی مانند کلاسهای آموزش قرآن، احکام، معارف در سطوح مختلف کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و بانوان برگزار میکردیم. بعداً به کشورهای آفریقایی اعزام شدم و حدود ۱۱-۱۲ سال پشت سر هم به کشورهای مختلفی از جمله: کنیا، اوگانادا، بروندی و ماداگاسکار رفتم. البته بعد از طریق آن کشورها، به کشورهای همسایه شان هم اعزام می شدیم که مدت حضورمان کمتر بود. بیشتر در این چهار کشور حضور یافتم و در مراکز دینی آنجا وظایفم را در امر تبلیغ انجام می دادم. آموزش قرآن کریم، احکام و معارف اسلامی، اقامه نمازجماعت، مراسم روضهخوانی و مراسم ماه های محرم و صفر عمده فعالیت های ما بود.
▪ اوضاع آفریقا را از نظر مذهبی چطور ارزیابی میکنید؟
- سیاهپوستان از لحاظ مذهب در کل آفریقا، غیر از چند کشور شمالی اش، اکثراً مسیحی هستند از فرقه های مختلف کاتولیک، پروتستان و غیره. درست است که این سیاهپوستان، اکثراً مسیحی هستند ولی به مذهب مسیحیشان، گرم و پایبند نیستند.
فکر میکنم در اواخر قرن بیستم، آنها اینطوری شده اند. چرا که الآن هم در اروپا، مسیحیان چندان به مذهبشان پایبند نیستند و حتی کلیساهای خود را هم میفروشند. در آفریقا هم همینطور است. غالباً در زمان مرگ و میر و عروسیها به کلیسا می روند و مراسمهای مذهبی مسیحی را انجام می دهند یا این که اسمشان، اسم مسیحی است. یک نکته مهم این که اکثر آفریقاییها، دو تا اسم دارند. یک اسم، اسم ملی و محلیشان و دیگری اسم مسیحیشان. در اکثر کشورهایی که مسیحیان زیاد هستند، افراد دو تا اسم دارند: یعنی یک اسم، اسم مذهبیشان و دیگر هم اسم محلیشان با لغات خودشان که شاید معنای خاصی هم نداشته باشد.
▪ وضعیت کشورهای آفریقایی از نظر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی چطور است؟
- کشورهای آفریقایی، نسبت به مناطق دیگر جهان، مانند اروپا و آسیا، خیلی عقب مانده هستند. الآن هم اکثر سیاهپوستان، بدون فرهنگ شهری و فرهنگ جدید هستند، بعضی هایشان هم کثیف و بینظم هستند. حتی در بعضی جاها، از لحاظ نظافت، در سطوح پائینی هستند و امکانات بسیار ضعیف و محدودی در این زمینه دارند. شاید پول هم داشته باشند و فقیر نباشند، ولی به طور عادی، به نظافت و آراستگی خودشان بها نمی دهند. مردم بعضی از کشورها مثل آفریقای جنوبی یا کشورهای تحت مستعمره فرانسه و کشورهایی که فرهنگ فرانسوی رایج است، نسبت به بقیه کشورها نجیب تر و نظیف تر هستند.
در کشورهایی که اسلام بیشتر نفوذ کرده است مردم نجیبتر، تمیزتر و هم منظمتر هستند ولی کشورهایی که فرهنگ اسلامی آنجا کمتر نفوذ کرده یا نکرده است، همان بی نظمی ها و بی نظافتی ها مشاهده می شود. در برخی از این کشورها، زنان بالاتر از کمر، لباس نمیپوشند و اینجوری لختند و رسمشان این است. خیلی از آنها هم گوشت را خام استفاده می کنند. مردم برخی از نقاط این کشورها، کشاورزی نمیکنند و از میوه های درختهای جنگلی یا جوشیده بوته های برخی گیاهان استفاده می کنند. معمولاً پایتختها و شهرهای بزرگ کشورهای آفریقایی، نسبت به دهات و دیگر مناطق کشورشان، تفاوت زیادی وجود دارد و غالباً خیلی پیشرفته تر، متمدن تر و نجیب تر هستند. در اکثر بازارهای جوامع اسلامی کشورهای آفریقایی خصوصاً در مرکز آفریقا، هندیها نفوذ دارند. تجارت پایتختهای غالب کشورهای آفریقایی، در دست هندی هاست که الآن تابعیت همان کشورها را پذیرفتند.
▪ از لحاظ زبانی چه طور؟
- کشورهای آفریقایی از لحاظ زبانهای رسمیشان، به سه قسمت تقسیم میشود. در شمال آفریقا، بیشتر زبان عربی رایج است مثل مصر، لیبی، مراکش، سومالی، تونس، چاد، نصف نیجر و نصف نیجریه که زبان عربی دارند اما در کنار آن زبانهای محلی خودشان دارند. اکثریت این کشورها، یک زبان استعماری هم دارند. مناطق مرکزی آفریقا و جنوبی آفریقا از لحاظ زبانی به دو زبان تقسیم میشوند.
زبان رسمی بعضی از آن کشورها، فرانسوی است و بخشی دیگر انگلیسی. کشورهایی که قبلاً تحت سلطه بلژیک و فرانسه بودند، زبان رسمیشان، فرانسوی است و کشورهایی که تحت سلطه انگلیس بودند، زبان رسمیشان، انگلیسی است. البته اکثر این کشورها، زبان محلیشان را هم به رسمیت میشناسند ولی امور اداری و اجرایی و حکومتیشان با زبانهای استعماری انجام میشود. مثلاً کنیا، اوگاندا و تانزانیا، زبان رسمیشان انگلیسی است و زبان دومشان، سواحیلی. زبان سواحیلی هم در ده، دوازده کشور رایج است. این زبان همان عربی شکسته است و جای فعل و فاعلش عمدتاً تغییر پیدا کرده است. حدود ۸۰ درصد لغتهای زبان سواحیلی، عربی است.
▪ وضعیت مسلمانان آنجا چطور است؟
- اکثریت جوامع اسلامی در آفریقا، اهل تسنن هستند و در سیاهپوستان، شیعه کم هستند. در حدوده ده الی بیست درصد. بیشتر انجمنهای فعال شیعیان در آفریقا، شیعیان هندی هستند. در اکثر کشورها شاید کل کشورهای آفریقایی، هیاتها و انجمنهای دینی شیعه، بیشتر در اختیار شیعیان هندی و بعد پاکستانی است که به «خوجه ها» معروفند. آنها یک انجمن دارند به نام «جماعت خوجه اثنی عشری» که خیلی معروف و پولدار هستند و کلاً از یک مرجع، تقلید میکنند. در زمان گذشته اعضای این جماعت، کلاً مقلد آیت الله العظمی خویی و افراد بسیار اندکی از آنها، مقلد حضرت امامخمینی(ره) بودند. الآن هم اکثراً مقلد آیت الله العظمی سیستانی هستند. مساجدشان بسیار باشکوه، حسینیه هاشان بسیار تمیز و بزرگ هستند که سیاهپوستان را به طرف اسلام و تشیع دعوت میکنند. مقر اصلی «انجمن شیعیان خوجه اثنیعشری» در شهر نایروبی کنیاست. در کل آفریقا، شیعیان در دو منطقه بسیار فعال هستند و محافلشان پر رونق است یکی شهر مومباسا و دیگری در شهر دارالسلام. اتفاقاً مومباسا را نجف آفریقا مینامند و دارالسلام را کربلای آفریقا. علاوه بر شیعیان خوجه هندی، سیاهپوستان شیعه هم در این دو شهر زیادند و برای خودشان، مساجد و حسینیه و مراکز دینی دارند.
در جزیره زنگبار هم شیعیان فعال هستند و اکثریت مردم زنگبار، مسلمان هستند. مسیحیان در آنجا خیلی کم هستند و در همین جزیره، تعداد شیعیان، بیشتر از اهل تسنن است. یکی از نوادگان امام موسیکاظم(ع) در زنگبار دفن است و بارگاه و قبه و مزاری دارد که مردم به آن متوسل میشوند و حاجات خود را میگیرند و پناهگاه مردم آنجاست. شیعیان در آنجا مراسم عزاداری محرم باشکوهی برگزار میکنند و سیاهان بسیاری در آن مراسم شرکت میکنند.
در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی، انجمن شیعه بزرگ و فعالی داریم که در آن انجمن، تعداد شیعیان سیاهپوست با شیعیان هندی تقریباً برابر است. در ماداگاسکار، در هر شهری، انجمن بزرگ شیعه داریم که بیشتر مراکز آن هم در دست شیعیان خوجه اثنیعشری است. البته سیاهپوستان شیعه چون نسبت به شیعیان هندیتبار کمترند لذا غالباً با هندوییها همکاری میکنند. مثلاً در شهر تاناناریو که پایتخت ماداگاسکار است، شیعیان یک حسینیه و مسجد بسیار بزرگی دارند که حتی در داخل هواپیمای در حال پرواز هم دیده میشود. این مرکز فعال است و در کنار آن هم مدرسه داریم. در کشورهای آفریقایی، مدارس دینی هم داریم که غالبشان وابسته به حوزه علمیه قم هستند و برنامه های درسی و اسلامی منظمی دارند.
انجمنهایی که در کشورهای آفریقایی فعال هستند، بیشتر این انجمنها و مراکز اسلامی، پس از پیروزی باشکوه انقلاب بزرگ و جهانی و اسلامی ایران که به رهبری آیت الله العظمی امامخمینی(ره) به وجود آمده است و الآن انقلاب اسلامی، نفوذ خاصی در این قاره دارد خصوصاً در کشورهایی که سیاهپوستان خیلی مظلوم هستند و از استعمار اروپا، خیلی ستم دیده اند.
من در یکی از سالها، در نایروبی، امامت نماز عیدفطر را بر عهده داشتم. ما در میدانی که نماز عید میخواندیم عکس امام(ره) را در نزدیک منبر و کنار امام جماعت زده بودیم. بعد از اقامه نماز در یک میدان، خطبه های نماز عیدفطر را میخواندم که یک پیرمرد سیاهپوست آمد و عکس امام را بوسید. به او گفتم که بمان! بعد از خطبه ها با تو کار دارم. بعد از خطبه ها، از او پرسیدم برای چه آمدی اینجا و عکس امام را بوسه زدی؟ برای نماز که نیامدی! گفت بله! برای نماز نیامدم چون مسیحی هستم. داشتم از اینجا رد میشدم، دیدم شما دارید نماز میخوانید، منتظر ماندم و از جلوی شما رد نشدم. کما اینکه در کل آفریقا، وقتی مسلمانان نماز میخوانند، کسی حق ندارد از جلویشان رد شود. نماز که تمام شد، آمدم جلو تا عکس امام را ببوسم. گفتم چرا؟ گفت به خاطر اینکه وقتی که گروگانهای آمریکایی را در سفارت آمریکا در ایران گرفته بود، امام، زنها و سیاهپوستها را آزاد کرد. سیاهپوستها را مظلوم شمرد و گفت که سیاهپوستها همیشه مظلوم و در استعمار اروپایی بودند؛ اینها مظلوم اند؛ اینها مستضعف هستند. آن روز فهمیدم که در سفیدپوستان، هم افرادی هستند که ما را آدم حساب میکنند، در حالی که قبلاً سفیدپوستان خصوصاً سفیدپوستان اروپایی، ما را در رده حیوانات حساب میکردند؛ ما را انسان حساب نمیکردند. لذا وقتی امام، سیاهپوستها را آزاد کرد و سیاهپوستها را انسان شمرد و آنها را مثل خودش خواند و گفت آنها هم مثل ما مظلوم اند. لذا من این انسان والا را دوست دارم. امام، افکار ما را تکان داد. امامخمینی ما را بیدار کرد. امام افکار آنها را تکان داد.
مسلمانانی که در اماکن دوری زندگی میکنند، شاید شخصیتهای اسلامی دیگر را نشناسند، ولی امامخمینی را میشناسند و نام امام را با احترام خاصی میبرند. حتی عده ای قائل هستند که ایشان پیامبر بوده است که در این قرن آمد و انسانهای مظلوم را بیدار کرد، خصوصاً در کشور کنیا و بروندی. حتی در بروندی، مسلمانان اهل تسنن، یک انجمن بزرگی داشتند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، و با فعالیتهای برخی از مبلغین، شیعه شدند و مسجد خود را به نام امام زین العابدین(ع) نامیدند و مدرسه ای را هم افتتاح کردند. حتی تا یک مدتی، اسم آن مدرسه، امام خمینی بود. بعضی جاها، اسامی بچه هایشان را امام روح الله گذاشتند.
▪ اسلام در آفریقا پس از پیروزی انقلاب چه تغییراتی کرد؟
- الآن در کشورهای آفریقایی، نفوذ اسلام، آن هم نفوذ اسلام به شکل شیعه، خیلی پررنگ شده است و مردمان آگاه شدند. اهل تسنن آنجا هم متعصب نیستند و به شیعه و اهلبیت(ع) احترام میگذارند و اختلافاتی که قبل از انقلاب، از خود نشان می دادند، از خود نشان نمی دهند و خودشان را دوستان شیعه حساب میکنند، در ایام محرم در عزاداری شرکت میکنند، حتی در محافل سینه زنی شرکت میکنند و سینه می زنند. روزهای مخصوص انقلاب، مانند ۲۲ بهمن یا روز قدس را گرامی می دارند و مراسمهای باشکوه برگزار میکنند و در بزرگداشت این مراسم ها با شیعیان همکاری میکنند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مردمان اکثر کشورهای جنوبی آفریقا بیدار شدند، اگر مسیحی بودند در مسیحیتشان بیدار شدند و اگر مسلمان بودند، در اسلامشان تحولی به وجود آمد. به عبارتی دیگر، دین و دین داری اهمیت رونق بیشتری یافت. خصوصاً شیعیان که مساجد، محافل و مراکز و مدارسی را راه اندازی کردند. در این برنامه ها، بیشتر فعالیتهای شیعیان را شیعیان هندی یعنی خوجه های اثنیعشری که ساکن آن کشورها هستند و تابعیت آنجا را دارند، انجام می دهند و این دسته از شیعیان، آنجا بیشتر فعال هستند.
▪ فعالیت های جمهوری اسلامی ایران در منطقه چگونه است و نظرات مردم راجع به این فعالیت ها چیست؟
- به لحاظ مشکلات و مسائل دیپلماسی، دولت ایران علناً نمی تواند از انجمنهای اسلامی یا انجمن های شیعی حمایت یا به آنها کمک بکند و با آنها همکاری داشته باشد. شاید با برخی از آنها همکاری نسبی داشته باشد، ولی موانع و مسائل سیاسی و دیپلماسی مانع همکاری های گسترده و حمایت و ارتباط بیشتر میشود. در برخی از کشورها، ایران، بیمارستان هایی را تاسیس کرده است که بیماران بیبضاعت و فقیر آفریقایی را درمان میکند. دولت ایران در کنیا، یک بیمارستان بزرگی تاسیس کرده است که مردم به آنجا رجوع میکنند و این کارها باعث شده است که مردم به طرف اسلام دعوت و ترغیب بشوند.
در برخی از کشورها، مراکز فرهنگی مانند خانه های فرهنگ، کتابخانه ها و غیره تاسیس کرده است. دولت جمهوری اسلامی کارهایی در این زمینه انجام داده است و انجام می دهد ولی بعضی جاها نمیتواند. در بعضی از کشورها، دولت ایران حتی سفارت هم ندارد. اعزام مبلغ هم ندارد مانند بروندی که شیعیان محلی در آنجا زیاد هستند. شیعیان هندی تبار هم زیادند.
در آن کشورها، نگاه همگی شان به ایران است. ایران اگر بتواند در خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، یک سرمایه گذاری اساسی برای تشکیل مراکز فرهنگی، خدماتی و رفاهی در این مناطق برای مسلمانان بکند، این کار بسیار اولویت دارد.
لازم نیست فقط به شیعیان محدود شویم. حتی اهل تسننی که در آفریقا زندگی می کنند، اهل بیت(ع) و ایران را دوست دارند. کما اینکه در ایام محرم، همراه با ما در حسینیه ها می آیند و با ذکر مصیبت امام حسین(ع) گریه میکنند. در عزاداری ها شرکت میکنند. حتی کلاسهای احکامی که میگذاریم، بعضی از سنیها می آیند و در کلاسها شرکت میکنند تا بدانند فقه جعفری چیست؟ عده ای تلاش می کنند تا حتی مسائل شرعی و احکام ما را یاد بگیرند و با احکام خودشان مقایسه میکنند و این امر باعث میشود که خیلیهایشان شیعه را بشناسند. ما در بحثهایی که بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد، وارد نمیشویم الا بالضروره. مواردی پیش می آید که ما ضرورتاً باید به آن مسائل اختلافی بپردازیم و با دلایل متعدد، حقانیت شیعه را ثابت کنیم. اگر ضرورت نباشد، زیاد دنبال مسائل اختلافی نمی رویم و سنی ها را هم به اسلام دعوت میکنیم تا بدانند اسلام چه میگوید و چه میخواهد؟
▪ چه خطراتی جوامع اسلامی در آفریقا را تهدید میکنند؟
- خطر بزرگ و اولین خطر، خطر نفوذ وهابیت است. همان وهابیتی که در افغانستان و پاکستان، فتوای قتل شیعه را داده است و نظرشان هم نسبت به جمهوری اسلامی ایران، مثبت نیست. اینها خیلی نفوذ پیدا میکنند و سرمایه گذاریهای زیادی برای تبلیغ خودشان انجام می دهند. در برخی از مساجد و مراکز اهل تسنن آنجا گروهگروه تحت عنوان «جماعت تبلیغی» وارد میشوند که مرکز عمدهشان در ایالت «رای وند» پاکستان و خصوصاً عربستان است. این جماعت تبلیغی، هر ساله تمام مبلغین را از سراسر جهان جمع میکنند و به اصطلاح خودشان، مبلغین بسیجی هستند و داوطلبانه از هر کشوری با امکانات خودشان می آیند. مرکز تبلیغی رای وند در نزدیکی لاهور است که مبلغان آن به مناطق مختلف پاکستان و جهان مهاجرت میکنند و فعالیتهای تبلیغی انجام می دهند. الآن حتی به آمریکای لاتین هم نفوذ پیدا کردند.
البته در گذشته که اینها برای تبلیغ می رفتند و مسائل نماز و روزه و اخلاقیات را مطرح میکردند ولی الآن، بیشتر مباحثی را مطرح میکنند این است که شیعیان را بد جلوه بدهند و علیه شیعه، خیلی فعالیت میکنند. حتی اینها کارتهایی به شکل پاسور یا تست هوش چاپ کردند و بین بچه ها تقسیم میکردند. پشت آن کارتها یکسری معلومات و معارف دینی مطرح میکردند. و در برخی از کارتهایشان مینوشتند که اقسام کافر چند تا هستند و در ذیل عنوان برخی از کفاری که خودشان را مسلمان می دانند، نام شیعه را آورده بودند. القاعده هم در بین اینها نفوذ پیدا کرده است، حتی در سومالی، کشور در دست شورشیان به ظاهر مسلمان و به اصطلاح اسلامگراست ولی فی الواقع اینها همان وهابی ها و مایل به القاعده یا ارحابیین هستند و بعید نیست که مشکلاتی که در خلیج عدن پیش می آید و کشتیها را می دزدند، از همانها باشند که در عراق، هم هستند و علیه شیعه فعالیت میکنند، در افغانستان، پاکستان، چچن و جاهای دیگر هستند. خودشان را مسلمان محسوب می کنند و بقیه را کافر می دانند حتی شیعه را. اینها اسلام را به شکل منفی و با چهره بسیار خشن و بد نشان می دهند که در مسیری گام برمی دارند و حرکت میکنند و غربی ها خصوصاً آمریکا میخواهد.
دومین خطر هم یهودیان هستند. بعد از این که در جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان و اسرائیل، که جنگ به پیروزی حزب الله تمام شد و تبلیغ بسیار بزرگی برای اسلام و تشیع در کشورهای آفریقایی - خصوصاً کشورهایی که فرانسوی زبان هستند شکل گرفت. چرا؟ چون بعد از جنگ حزب الله و اسرائیل، کتابچه های زیادی درباره جنگ، کرامات جنگ و مسائل و کمکهای غیبی جنگ که رزمندگان حزب الله می دیدند ـ که در نظر ما همان کمکهای اهلبیت(ع) به رزمندگان حزب الله بودند- منتشر شد و یک موج و انقلاب بزرگی راه انداخت و اذهان را متغیر کرد. همین جنگ، اذهان بسیاری از مردم را متزلزل کرد و مردم بسیاری را بیدار کرد و باعث شد که خیلیها به سمت اسلام و شیعه بیایند و تمایل به شیعه در مناطق مختلف جهان بسیار زیاد شد و این مساله باعث شد که اسرائیل هم در جهان، برای خودش تبلیغات زیادی بکند، خصوصاً در کشورهای آفریقایی. تا این اندازه که از اسرائیل، انجمنهایی وارد کشورهای مختلف آفریقایی بشوند و برای اسرائیل تبلیغ بکنند.
صهیونیستها سرمایه گذاریهای زیادی را پس از جنگ ۳۳ روزه در کشورهای آفریقایی شروع کردند و معابد و کنیسه هایشان را مجهز کردند یا ساختند. حتی برای تبلیغ خودشان به روستاها می روند و به مردم کمک میکنند و بیماران را معالجه می کنند تا بتوانند خودشان را تبلیغ کنند و مردم این منطقه را از دست ندهند.
مردم آفریقا به خاطر فقر فرهنگی و علمی و عدم امکانات آموزشی، چندان پیشرفتی نکرده اند و شاید اکثرشان دینی نداشته باشند. هر کسی تبلیغ کند و خدمات رفاهی و درمانی و غذایی به آنها ارائه بدهد به آن سمت یا آن جریان یا دین گرایش پیدا میکنند.
مشکل دیگری که داریم تبلیغات رسانه ای شبکه های غربی و مسیحی است که بسیار جدی خودشان و دینشان را تبلیغ میکنند. یکی از انتظاراتی که از دولت جمهوری اسلامی ایران و خصوصاً از مدیریت حوزه علمیه قم دارم، این است که یک شبکه تلویزیونی را به زبان کشورهای مختلف آفریقایی خصوصاً سواحیلی و هوسایی راه بیندازند. عده زیادی هم حاضر به همکاری با این شبکه هستند. می توانم افراد صالح و مناسب و مفید آفریقایی را به آنها معرفی کنیم تا آنها این شبکه ها را به زبانهای خودشان راه بیندازند، به شرط این که دولت ایران هم به آنها آموزش و امکانات بدهد و در ابتدای امر، از آنها حمایت کند.
دولت جمهوری اسلامی هنوز شبکه ای تلویزیونی به زبان سواحیلی و هوسایی ندارد. حتی در اخبار عادی هم به این مناطق نمی پردازد. و در برنامه های عادی اش هم به آفریقا نمیپردازد. اما عربستان سعودی یک شبکه تلویزیونی به زبان سواحیلی دارد که مخاطب زیادی هم دارد. در این شبکه روحانیون سعودی صحبت میکنند و مخاطبان سواحیلی زبان را به خودشان جذب و جلب میکنند.
▪ آیا غیر از عربستان سعودی، کشورهای دیگری هم شبکه های تلویزیونی دارند؟
- بی انتها! بی انتها! نزدیک به ۲ هزار شبکه وجود دارد. حداقل ۲۵ شبکه هستند که مسیحیت را به زبانهای مختلف آفریقایی تبلیغ می کنند. هر یکشنبه در برخی از این کشورها و شهرها، غوغا میشود. شبکه های تلویزیونی هم برنامه های زیاد و بسیار جذابی برای آفریقاییها پخش میکنند. حتی هندوها، شبکه هایی دارند که مذهب خودشان را به زبانهای محلی آفریقایی، تبلیغ میکنند. در کنیا، یک شبکه ای هست که به زبان هندی، فقط مذهب هندو را تبلیغ میکند. یک شبکه هست که فقط مذهب سیکها را تبلیغ میکند. یهودیان هم همینطور. فرهنگهای مختلف هم همینطور. البته اوضاع خیلی تغییر کرده است و الآن شهرهای بزرگ در آفریقا، برای خودشان شبکه هایی دارند یا این که هر فرهنگی، به تبلیغ خودش میپردازد. عجیب است که حتی در یک شهر کوچک، ۲۰-۳۰ شبکه کار میکنند. مثلاً اگر شما به آفریقای جنوبی بروید، خود این کشور روی هم رفته، حدود ۳۰۰-۴۰۰ تا شبکه دارد. بعضی از شبکه ها فقط مربوط به اقتصاد هستند. یک شبکه فقط مربوط به الماس است و صبح تا شب، تبلیغ الماس میکند، بازار الماس، اقسام الماس و الماسهای درجه جدید را معرفی میکند. شبکه هایی هستند که فقط آموزش فرهنگهای خاص است. شبکه های بد و غیراخلاقی هم فراوان هستند. کلاً شبکه های تلویزیونی در آنجا خیلی فعال هستند. اگر جمهوری اسلامی بتواند یک شبکه تلویزیونی قوی راه بیندازد، بسیار با استقبال مواجه میشود و خیلی از تبلیغات منفی را خنثی میکند. با این کار، چهره واقعی اسلام و انقلاب اسلامی را به مردم آفریقایی و سیاستمدارانشان نشان می دهد. البته شبکه هایی که توسط حزب الله از لبنان فعال هستند، خوب است و خوب دارند کار میکنند. البته شبکه به زبان سواحیلی و هوسایی ندارند ولی شبکه به زبان انگلیسی و فرانسوی دارند و خوب هم فعالیت میکند. مردم در نیجریه، لائوس و جاهای دیگر، شبکه های حزب الله لبنان را میبینند. ولی شبکه از ناحیه جمهوری اسلامی یک اعتبار دیگری دارد. چون شیعیان بالخصوص و اهل تسنن بالعموم، نگاهشان فقط به ایران است.
خلاصه حرفهای من از سفرهای مختلف به آفریقا این است که مسلمانان، ولو وهابی هم باشند، اعتراف میکنند که کشوری که به نام اسلام به وجود آمده است و درد اسلام را دارد و برای اسلام دارد کاری میکند فقط کشور جمهوری اسلامی ایران است. این امر را اهل تسنن هم اعتراف میکنند. میگویند رهبر ایران یا بزرگان و مسئولین ایرانی، همهشان نماز میخوانند، دین دار هستند. این خیلی مهم است. همین مقدار هم در ذهنشان برود که رهبر ایران نماز جماعت میخواند، بسیار مهم است. البته رهبر ایران، مجتهد و مرجع تقلید هم هست. ما کاری به آن بعد از شخصیت ایشان نداریم. همین که ایشان نماز جماعت میخواند، برای مسلمانان آفریقایی دارای اهمیت فراوانی است. اما رهبران دیگر کشورهای اسلامی مانند ملکعبدالله یا ملکفهد، پادشاه فعلی و سابق عربستان، اشخاصی عادی هستند. کلاً مسلمانان کشورهای اسلامی جهان، خصوصاً در آفریقا، نگاه واقعبینانهشان به ایران و ته دلشان با ایران است. از ایران انتظارهای زیادی دارند. مثلاً بعضی از جاها، عید فطرشان را به خاطر این که ایران آن روز را عیدفطر اعلام کرده است، عیدفطر اعلام میکنند و جشن میگیرند. من این اتفاقات را دیدم. مثلاً سعودی، فلان روز را عیدفطر اعلام میکند ولی مسلمانان برخی مناطق، آن روز را عید نگرفتند، با اینکه سنی بودند. مسئولان مساجد و روحانیون اهل تسنن در برخی از کشورهای آفریقایی میگفتند که اگر امروز، ایران اعلام بکند که عیدفطر است ما عید فطر میگیریم، اما اگر سعودی اعلام بکند، ما عید نمیگیریم.
اگر صدا و سیما یا حوزه علمیه قم بتواند برای آفریقا، یک شبکه تلویزیونی مخصوص دینی را به زبانهای محلی آفریقایی راه بیندازد، خیلی مفید و موثر خواهد بود. ما باید حداقل شبکه ای داشته باشیم خالص دینی و از خود قم پخش بشود برای مسلمانان آفریقایی و به زبانهای مختلف، خصوصاً به زبان سواحیلی که اکثر کشورهای آفریقایی آن را میفهمند. شش هفت تا کشور که صد در صد این زبان را می فهمند و با آن صحبت میکنند مانند کنیا، تانزانیا، اوگاندا، بروندی، موزامبیک، آنگولا و سومالی. سواحیلی زبان محلیشان است و کشورهای دیگر هم می فهمند. لذا حداقل شبکه ای به زبان سواحیلی راه بیندازند. برنامه های قرآنی و حدیثی باشد. فقط همین احادیث را بخوانند. آنها هیچ خسته نمیشوند. اینجوری نیست که مردم آنجا خسته بشوند که هر ۲۴ ساعت حدیث و قرآن بشوند. یعنی وقتی یک نفر ۲ ساعت کامل درباره احکام و فقه بگوید و احادیث نبوی و اهلبیت(ع) را بخواند، حتی احادیث تکراری بخواند، بدشان نمی آید و خسته نمیشوند. کما این که شبکه های سنیها خصوصاً شبکه عربستان سعودی همین کار را میکند و پشت سر هم احادیث را میخواند.
▪ آیا مردم آنجا خسته نمی شوند؟
- نه! خسته نمی شوند. می گویند معارف دینی است. آنها چنین ذهنیتی دارند یعنی مسلمانانی که آنجا هستند وقتی ببینند که قرار بود یک ساعت صحبت بکنید، اما ۲۰ دقیقه اضافه تر صحبت بکنید، تازه خوشحال هم می شوند. ذهنیتشان این است که یک مولوی یا مبلغ دینی، اگر وقتمان را گرفته، به ما احسان کرده است، این کَرَمش است که به ما وقت داده است. مانند این که یک بیمار را پزشکی ده دقیقه یا بیست دقیقه دیده است، خوشحال میشود که آنها را زیاد دیده است و بیشتر با او صحبت کرده است و برای معالجه اش وقت بیشتری گذاشته است. آنها هم راجع به مبلغان دینی چنین فکری دارند.
دولت یا حوزه علمیه قم اگر بتواند این کار بزرگ را انجام دهد، خیلی موثر خواهد بود. این که میگوییم دولت یا حوزه علمیه، به این خاطر است که ما زیادی کاری به دولت نداریم، چون مشکلات زیادی دارد. همه می دانند که ابرقدرتها علیه ایران با هم جمع شدند تا جمهوری اسلامی ایران نباشد، به خاطر این که استقلال یافته است. جمهوری اسلامی هیچ تقصیری ندارد به جز این که انقلاب کرده است و حق خودش را گرفته است؛ این حق یک ملت است که استقلال داشته باشد ولی همه دنیا، خصوصاً ابرقدرتها مخالف شدند و علیه آن تبلیغ میکنند. دولت ایران و انقلاب اسلامی مظلوم واقع شده است. جنگ را هم به جمهوری اسلامی تحمیل کردند. تحریم کردند. همیشه دارند در مجامع مختلف، ایران را محکوم میکنند تا بتوانند سرکوب بکنند. لذا اگر دولت نمیتواند این کار را بکند، حوزه علمیه این کار را بکند. لذا وجود یک شبکه ای از جمهوری اسلامی خصوصاً دینی لازم است، آن هم زبان سواحیلی. زبانهای دیگر اولویت ندارد.
▪ کدام یک از فعالیتهای آموزشی و اعزام مبلغ، عمرانی، رفاهی و درمانی در کشورهای آفریقایی در اولویت است؟
- در نظر من، از این سه نوع فعالیت، از همه موثرتر، فعالیتهای رفاهی و بهداشتی است. فعالیت عمرانی و آبادانی در اولویت دوم است. چراکه محرومین و مسلمانان فقیری هستند که امکانات اولیه زندگی مانند خانه را ندارند. اگر بتوانیم به آنها کمک مالی داشته باشیم یا به آنها وام بدهیم بسیار به جاست. فعالیتهای آموزشی و اعزام مبلغ در اولویت سوم قرار میگیرد. آنها شدیداً محتاج به آموزش هستند. اگر بتوانیم مدارس و مراکز آموزشی برای آنها بسازیم یا دانشگاه ها یا مراکز آموزش عالی، در زندگی آنها تغییر ایجاد میشود. مثلاً در کنیا، شیعیان اثنیعشری آنجا، یک مرکز بزرگ جعفری(ع) احداث کردند که هم مرکز آموزشی و فرهنگی بزرگ و حتی مدرسه هم هست و حتی زمین بازی هم دارد. فعالیتهای عمرانی و رفاهی، بدون اعزام مبلغ نمیشود. اعزام مبلغ هم ضرورت دارد. اما اولویت با فعالیتهای رفاهی و بهداشتی است. در بعضی جاها حتی مبلغ لازم نیست. آنجا شاید دکتر بیشتر لازم دارد تا مبلغ. کارهایی که الآن کشورهای غربی و مبلغین مسیحی می کنند همین هاست. آنها به صورت غیرمستقیم، مسیحیت را تبلیغ می کنند. چرا ما این کارها را نکنیم؟
▪ نفوذ کشورهای غربی استعمارگر منطقه مانند آمریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و اخیراً چین چطور است؟
- در برخی جاها، نفوذ آمریکاییها، جبری است. مثلاً دولتی وابسته به آمریکا و همسو با سیاستهای آن است، لذا دولتمردانشان تحت فرمان آمریکا هستند. لذا اگر بعضی جاها، آمریکاییها نفوذ دارند، آن نفوذ چوب و چماق است، نفوذ قلبی نیست. در بین مردم آفریقا، آمریکاییها هیچ وقت نمیتوانند نفوذ بکنند. چون آنها، آمریکا را به عنوان آمریکای جهانخوار می شناسند. چینیها از جهات صنایع و البسه و وسایل الکترونیک ارزان قیمت، حضور پررنگی دارند. در برخی از کشورها، بازارهای بزرگ دارد ولی در برخی نه! در بعضی از کشورهای جنوبی آفریقا اجناس چینی زیاد است ولی در مرکز آفریقا نه! خبری از چینیها و اجناس چینی نیست. انگلیس و فرانسه در کشورهایی که قبلاً مستعمرهشان بود، نفوذ تاریخی دارند، منتها این نفوذ در قلوب مردم نیست. مردم اینها را ظالم حساب میکنند. حتی در بروندی که بودم، سیاهپوستان در حد زبان تحت سلطه فرانسویها بودند، ولی خودشان به من میگفتند که همین سفیدپوستان به ما بسیار ظلم کردند و ما را به عنوان برده میبردند و اگر کشتیها در دریاها دچار طوفان و مشکلی میشد، اول سیاهپوستان را در دریاها می انداختند. لذا هیچ کدام از این کشورها در قلوب سیاهپوستان جایندارند. این یک حقیقت است و واقعیت دارد. اما چون دولتهایشان وابسته به این کشورهاست و صنایع، هواپیما، قطار و غیرهشان در دست آن کشورها یا ساخت آنهاست، از این لحاظ به آنها وابسته اند. در کشورهایی که فرانسوی زبان هستند، اکثر ماشینها پژو است و نفوذشان در اقتصاد و میان مردم در این حد است و الا در دلهایشان محبتی به این کشورها نیست و آنها را بد و ظالم محسوب میکنند.
▪ شناخت آفریقاییها از اسلام چگونه و در چه حدی است؟
- شناخت آفریقاییها در پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خیلی بهتر شده است. در این زمینه حتی مسیحیان هم، اسلام را یک دین بسیار موثر و مهم و جاافتاده حساب میکنند و به مسلمانان و مناسبتها و اعیاد مسلمانان احترام میگذارند. مثلاً در عیدفطر، عید قربان، یا ماه رمضان با مسلمانان همکاری میکنند. البته بیشتر این مسلمانان، سنی هستند و حدود ۲۰-۳۰ درصد مسلمانان آنجا، شیعه هستند. سنیان در هر شهری، حداقل ۱۰-۱۲ تا مسجد دارند ولی شیعیان ۲-۳ تا مسجد. الآن در نایروبی، شیعیان ۵ مسجد و یک مدرسه دارند و سنیان حدود ۲۰ تا مسجد و مدرسه دارند. در کامپالا اوگاندا، شیعیان ۳-۴ تا مسجد دارند و سنیان ۷-۸ تا. بازار مسلمانان جداست. حتی قصابی هایشان جداست. الآن اکثر کشورهای آفریقایی، کشتارگاه هایشان را به دست مسلمانان می دهند. در کشتارگاه های مسلمانان، خنزیرها (خوکها) را ذبح نمی کنند و لذا اکثر کشتارگاه های رسمی و دولتی در کشورهای آفریقایی، دست مسلمانان است و این به خاطر دقت و تمیزی مسلمانان است.
▪ اوضاع طلبه هایی که برای درس به ایران می آیند را چطور ارزیابی می کنید؟
- خوب حمایت نمی شوند. وقتی که فردی به ایران می آید و درس میخواند یا شیعه میشود، حداقل باید امکانات زندگی اش تامین بشود. یک خانه ای کوچک و ماهانه مختصری داشته باشد. نان زندگی اش را داشته باشد. این که مبلغ برای خرج مساجد و مراکزش و حتی زندگی خود، به این و آن رجوع کند، درست نیست. لذا سرمایهگذاریهایی در این زمینه شد ولی چه خوب است با حمایت درست، آنها را در این مسیر نگه داریم. از طرفیباید تحقیق شود که این افراد، سودجو نباشند. کمااین که افرادی را داشتیم که به دین سابقشان برگشتند. یکی از افراد را دیدم گفتم چرا از دینت برگشتی؟ گفت چیزی نداشتم. نان برای خوردن نداشتم. مجبور شدم تقیه بکنم و در ظاهر با آنها باشم. چراکه آنها نان و غذا می دهند. گاهی اوقات کسی که مذهب شیعه را اختیار می کند، خانواده و فامیل او را، کم و بیش، تحریم می کنند، زندگی برایش سخت میشود، لذا باید آنها را تحت پوشش قرار داد و ماهانه مختصری را به صورت موقتی به آنها داد تا بتوانند خودشان دست به کار شوند. البته باید آنها را بشناسیم تا عده ای مغرض و سودجو نباشند و خدای ناکرده از ما سوءاستفاده نکنند.
مشکل دیگر این است که آنها حرفه و کار خاصی را یاد نمیگیرند. چه خوب است که در کنار این علوم دینی، رشته های فنی و خدماتی را یاد بگیرند تا در آنجا، اگر اوضاع سخت شد از تامین زندگی خود عاجز و ناتوان نباشند. از طرفی ما مسیونرها و مبلغانی مسیحی داشتیم که با بنایی و نجاری، کارهای تبلیغیشان را انجام می دادند و جوانان را به بهانه آموزش بنایی و نجاری، به مسیحیت دعوت می کردند. سیاه پوستان هم بنایی و نجاری یاد میگرفتند و هم این که مسیحی میشدند؛ یعنی به آنها کار هم آموزش می دادند، آنها را مشغول به کار میکردند تا خرج زندگیشان را هم بتوانند در بیاورند. فراماسونها هم این کارها را میکردند و از این طریق، توانستند بر کشورها و شهرهای مختلفی سیطره پیدا کنند. آنها به روستاها می رفتند و خانه و جاده میساختند و برق رسانی میکردند. بیماران را هم معالجه میکردند و به بیماران، دارو می رساندند. آنها شیوه های مختلفی را برای نفوذ در کشورها اجرا میکردند چرا ما از این کار نکنیم. وقتی کشورهای دیگر و ادیان دیگر دارند چنین کاری میکنند چرا ما این کارها را نکنیم؟ چطور است که شما فقط میترسید که آنها توسط جاسوس باشند، چرا خودتان این کارها را نمیکنید؟ چرا شما نفوذ پیدا نکنید؟ نفوذ شما، حقیقی است، الهی است، خدایی است، باطنی و دلی است. آنها جمهوری اسلامی را دوست دارند، از ته دل دوست دارند.
▪ به نظرتان در خصوص اعزام مبلغ دینی به آفریقا، چه نکاتی باید بیشتر لحاظ شود؟
- اولویت اول این است که حوزه علمیه از جوامع و فرهنگهای کشورهای مختلف، اطلاعات درست را جمع آوری کند و بعد هم اسلام واقعی را ارائه کند. چطور است که دکتر برای فلان بیمار تشخیص می دهد، فلان تعداد قرص و دارو و آن هم به مدت هشت ساعت یا شش ساعت مصرف شود، علمای حوزه هم باید اینطوری باشند و برای هر کشور و منطقه ای بدانند که چند تا مبلغ میخواهد؟ چند تا کلاس آموزش قرآن و تفسیر میخواهد؟ چند تا کلاس سوادآموزی؟ مثلاً اتفاق افتاده است که یک شخص بسیار عالم و باسواد را فرستادند در جایی که سطح سوادشان پایین است. آنجا را یک طلبه معمولی هم میتوانست برود و اسلام را تبلیغ کند. مانند این که برای یک دبیرستانی، یک استاد دانشگاه را بفرستید. لذا باید سطح مبلغ با آن منطقه هم در نظر گرفته شود. یک جا فقط اهل نماز میخواند. شخصی را میخواهد فقط در مسجد بنشیند و زیاد نماز بخواند. جایی دیگر، مبلغ یا روابط عمومی بالا و خوش اخلاق میخواهد که افراد را به دور خودش و مسجد جمع کند. لذا باید هر منطقه و رسم و رسوم و فرهنگها و خواسته هایشان را دانست تا مبلغ خوب و مناسبی را برای آنجا فرستاد. حوزه علمیه میتواند این کارها را بکند. شرطش این است که ابتدا اطلاعات خوبی را جمع آوری کند، ثانیاً برای مناطق مختلف برنامه ریزی داشته باشد و بداند که کجا، چی میخواهد؟
دوم اینکه گروه هایی که برای تبلیغ به مناطق و کشورهای مختلف می روند تجربیاتشان را به همدیگر انتقال بدهند. این کار را باید خود حوزه علمیه انجام بدهد. اعزام مبلغ هم باید از طرف حوزه باشد.
نام گفت و گو شونده: انوار - الکاظم حسنی
منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۸ - شماره ۲۵۷، خرداد
منبع : باشگاه اندیشه