جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


بزهکاری همه را به چالش می‌کشد


بزهکاری همه را به چالش می‌کشد
“کمتر نقطه‌ای از جهان امروز را می‌توان یافت که از نظر مناسبات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی یا دیگر مناسبات در یک رویه‌ای داخل در چارچوب قانونی رشد کرده باشد و دچار آسیب‌های ناشی از بزهکاری، قانون‌شکنی یا هنجارشکنی قرار نگرفته باشد. امروزه بیشتر جوامع انسانی گرفتار افراد بزهکاری هستند که اگر تا چندین سال قبل بزهکاران افرادی فقیر، گرسنه، و در کل بدبخت و سیه‌رو بودند امروزه به صورت کاملا سازماندهی شده و کلاسیک مشغول به فعالیت بوده و تشکیل باندهای فساد اخلاقی، مالی و اقتصادی از جمله این نمونه است. وجود مافیا در کشورهای توسعه یافته و باندهای بزهکاری در کشورهای فقیر در حال توسعه نشانگر آن است که بسیارند کسانی که درآمدهای مالی و چرخش‌های پولی خود را از این راه به دست می‌آورند.”
خانواده نخستین محیطی است که کودک در آن پروش می‌یابد و در رفتارهای بعدی او فوق‌العاده موثر است، به گونه‌ای که گروهی از جرم‌شناسان آن را عامل سلامت یا بیماری آینده فرد ذکر کرده‌اند و بویژه بر ظهور آثار آن در دوره جوانی بسیار تاکید دارند. روابط ناسالم والدین، فوت، طلاق و ... نیز از عواملی است که عوارض ناهنجار بسیاری برای افراد در پی دارد. تحقیقات جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که ۸۰ الی ۹۰ درصد کودکان منحرف متعلق به خانواده‌هایی هستند که وضعیت خانوادگی مشوق و نابسامان دارند یا شیرازه آن از هم گسسته شده است. اختلال شخصیت که ریشه‌های عمیقی در روابط کودک و خانواده دارد می‌تواند یکی از عوامل جرم باشد همچنین هرگونه روابط ناخوشایند و رویدادهای خانوادگی ناروا که میان پدر، مادر و فرزندان برقرار می‌شود، در واقع کودک را به انواع انحراف‌های اجتماعی می‌کشاند. خانه‌ای که پرورش دهنده خوی بزهکاری است مکانی است که در آن مناسبات انسانی صحیح بین افراد به هیچ وجه وجود ندارد و جایی است که انضباط یا به چشم نمی‌خورد یا به طور خشنی حاکم بر همه مناسبات افراد است. در این خانواده‌ها، خانه مکانی است که تضاد ارزش‌ها بین پدر و مادر یا بین افراد خانواده از یک طرف و سایر انسان‌های موجود در محیط اجتماعی پیرامون خانواده از سوی دیگر، به شدت وجود دارد.
اساس این گونه خانواده‌ها در بیشتر موارد بر اثر طلاق یا فرار مرد یا زن خانواده از هم پاشیده می‌شود. به گفته آسیب‌شناسان اجتماعی برخی از انحراف‌های اجتماعی نیز از مدرسه به کودکان منتقل می‌شود. خانواده‌های بسیاری هستند که فرزندان خود را براساس شرایط مناسبی تربیت می‌کنند ولی کودک پس از ورود به مدرسه دچار انحراف یا لغزش می‌شود. حمیدرضا مهرعلی آسیب‌شناس اجتماعی بر این باور است که مربیان و والدین باید آگاه باشند که فرصت‌های محدود به بیشتر جوانان اجازه نمی‌دهد که احساس مهم بودن یا با ارزش بودن کنند.
وی افزود: پسر بچه‌ای که در مدرسه موفقیت کمی دارد، در دو دلی زاید‌الوصفی به سر می‌برد، به این معنی که او در مدرسه انسان موفقی نیست، در خارج از مدرسه هم برای افراد همسن او به هیچ وجه امکان کار کردن و اثبات شخصیت وجود ندارد و در خانه هم که کار مهمی از او ساخته نیست. این آسیب‌‌شناس اجتماعی گفت: برای کودکی که در چنین شرایطی قرار می‌گیرد تنها یک راه باقی می‌ماند و آن روآوردن به ولگردی و شرکت در فعالیت‌های کاذب گروهی یا دست زدن به بزهکاری است. دزدی، دروغگویی، فرار، مزاحمت، پرخاشگری، تخریب، نافرمانی، مسائل جنسی و ... به طور معمول از انحرافاتی است که کودکان مستعد بزهکاری، در محیط مدرسه با آنها مواجه هستند. کارشناسان معتقدند برای تامین سلامت جامعه، باید با بزهکاری مبارزه کرد، ولی به هیچ وجه نباید منحرفان را مورد نفرت و خصومت قرار داد و در صدد آزار یا نابودی آنان برآمد، زیرا بزهکاران خود قربانیان ستم دیده جامعه هستند. منحرف کسی است که نتوانسته است موافق هنجارهای اجتماعی رفتار کند، از نظر جامعه‌شناسان این شخص گناهی ندارد، بلکه تقصیر از جامعه‌ای است که نتوانسته است فاصله طبقاتی فرهنگ و اقتصاد خود را متعادل کند. مهدی جوانمرد، جامعه‌شناس نیز در این زمینه گفت: در جوامع صنعتی امروزی، انسان ناگزیر از قبول بیماری روانی است، زیرا به هر سو رو می‌کند، خود را در برابر شرایط متناقض می‌یابد، از طرفی جامعه وی را به انسان دوستی و محبت کردن به همنوع دعوت می‌کند و از طرف دیگر به فردگرایی و خودپرستی شدید می‌کشاند. وی افزود: جامعه می‌خواهد او را واقع‌بین و روشن اندیش کند، اما به وسیله تبلیغات دروغین گوناگون او را از روشن‌بینی و واقع‌گرایی باز می دارد. این جامعه‌‌شناس گفت: جامعه به اقتضای تولید اقتصادی روزافزون خود، نیازها و خواسته‌های افراد را افزایش می‌دهد، ولی وسایل کافی برای برآوردن نیازها و خواسته‌‌هایش را در اختیار نمی‌گذارد و این یکی از مشکلات بزرگ انسان امروزی است که حتی نمی‌داند در جستجوی کدام هدف کوشا باشد و چه بخواهد و برای به دست آوردن آن چه باید بکند؟
به اعتقاد جوانمرد، مبارزه با انحراف‌های اجتماعی مانند مبارزه با بیماری‌ها، از دو مسیر پیشگیری و یا درمان قابل تحقق است. وی با اظهار این که برای مبارزه با کجروی‌ها باید زمینه اجتماعی آنها را از میان برداشت. گفت: در این مبارزه قبل از هر چیزی باید به دو اصل توجه داشت که اولی سالم کردن محیط اجتماعی کودکان یعنی خانواده و اصل دوم، سالم کردن محیط اجتماعی یعنی جامعه است. او سالم‌سازی محیط خانواده را مستلزم انجام دو کار دانست و افزود: کار اول این که خانواده بویژه مادر باید با مراقبت خردمندانه و دوستانه خود، احساس ایمنی و اطمینان را در کودک به وجود آورد. جوانمرد با بیان این که دستورهای ماشین‌وار بچه‌داری یا مهرورزی و نوازش مبرم یا جلوگیری از شیطنت کودک و ... کار درستی نیست، اظهار داشت: خانواده باید فرزند دوستی را با مصلحت‌بینی پیوند دهد و در عین حال که نیازها و خواست‌های کودک را برمی‌آورد، انضباط را نیز به او بیاموزد.
وی افزود: کار دوم این است که خانواده باید در جریان پرورش کودک، خودش وضعیت مستحکمی داشته باشد، احساس ایمنی و اطمینان کند و بتواند با فرصت و وسایل کافی کودک را پرورش دهد. این جامعه‌شناس گفت: این خانواده‌ها، با تصحیح روش‌های تربیتی، می‌توانند فرزندانی کارآمد و جامعه‌گرا، با وجدان و منضبط تحویل جامعه دهند. جوانمرد معتقد است: ازدواج‌های مناسب یعنی ازدواج‌هایی که افراد از نظر شخصیتی و فرهنگی برای زندگی مشترک هماهنگی داشته باشند، ایجاد توانایی لازم برای رفع مشکلات خانوادگی بین همسران با شرکت در کلاس‌های آموزشی خانواده یا مشاوره خانوادگی و آموزش روش‌های صحیح تربیتی کودکان از جمله روش‌های تربیتی است که از بروز انحراف‌های اجتماعی جلوگیری می‌کند. وی افزود: همچنین جلوگیری از هرگونه ارعاب، تنبیه‌بدنی، تحقیر والدین نسبت به یکدیگر یا فرزندان، تحسین و مقبولیت اجتماعی در ترقی دادن استانداردهای خوب، بیشتر از سرزنش توبیخ و تنبیه در جلوگیری از انحرافات موثر است.
همچنین مهرعلی معتقد است با آن که تاکنون علل عضوی معینی برای تمامی بیماری‌های روانی شدید از قبیل روان پریشی یا کند ذهنی شناخته نشده است ولی باید پذیرفت که هر کس بنابر قانون وراثت، دارای بنیه یا مقاومت بدنی و ذهنی محدودی است.
وی با این که “کسانی که از این جهات ناتوان‌تر باشند. زودتر دچار انحراف اجتماعی می‌شوند”، افزود چنین افرادی دارای اعتقادات هذیانی یا خیالبافی‌های خام مفرط هستند، به شدت به آن اعتقاد دارند و با دلیل و برهان نمی‌توان آن را اصلاح کرد. مهرعلی گفت: واقعیت سنجی این بیماران مختل است، به همین دلیل ممکن است افراد جامعه را دشمنان واقعی خود بدانند و به آنها حمله کنند یا بدون دلیل نسبت به همسر خود بدبین شوند و او را متهم به ارتباط با افراد بیگانه کنند. وی با بیان این که در اصطلاح روانشناسی به این افراد، شخصیت‌های پارانوئیدی می‌گویند افزود: در همین زمینه در صفحه حوادث روزنامه‌ها یا در پرونده‌های پزشکی قانونی چه بسیارند افرادی که به علت مشکلات روانی فوق، دست به جنایت می‌زنند، همسر یا فرزند، پدر، مادر، خواهر، برادر یا دوستان خود را مضروب کرده، یا به قتل رسانده‌اند، یا به واسطه اتهامات بی‌اساس آنان را به دادسرا کشانده‌اند. این آسیب‌شناس اجتماعی گفت: بنابر آمارهای رسمی، این گونه افراد حدود ۶/۲ درصد افراد جامعه را تشکیل می‌دهند و در کشور ۷۰ میلیونی ایران نیز آمار آنها حدود دو میلیون نفر است. وی اختلالات عاطفی را یکی از زمینه‌های بزهکاری برشمرد و تصریح کرد: بسیاری از بزهکاران، جوانان ناکام و محرومیت کشیده‌ای هستند که با نشان دادن پرخاشجویی‌ علیه دنیای پر از تناقص و ناسازگار بزرگسالان، عصیان کرده‌اند. مهرعلی گفت: عوامل تربیتی از جمله خانواده و مدرسه نیز در بروز انحرافات و جرایم موثر هستند. به گفته وی، به طور کلی برای ایجاد یک شخصیت باثبات، سالم و سازگار ضروری است که فرد در یک محیط خانوادگی مناسب رشد کند.
ف- اسحاقی
منبع : روزنامه رسالت