جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چند خاطره از امام (ره)


چند خاطره از امام (ره)
● ساده زیستی و پرهیز از تشریفات
در اوایل سال ۱۳۶۲، اعضای تیم پزشکی حضرت امام(ره) و بعضی از مسوولین و در راس آنها مرحوم حاج سید احمد خمینی، به دلایل سیاسی، امنیتی و تضمین سلامتی حضرت امام تصمیم به تاسیس یک مرکز مجهز و پیشرفته پزشکی در
نزدیکی محل اقامت ایشان گرفتند. اما از آنجا که با روحیه ساده زیستی و پرهیز از تجملات حضرت امام(ره) آشنایی کامل داشتند، مطلب را با ایشان در میان نگذاشتند و بدون هماهنگی ایشان این امر صورت گرفت و در سال ۱۳۶۳ بیمارستان ساخته شده و از نظر پرسنل و تجهیزات پزشکی مجهز گردید.
تا اینکه در تاریخ ۶۵/۱/۶ حضرت امام در منزل دچار ایست قلبی شدند که به دلیل حضور پزشکان متخصص و کادر پرستاری مجرب و آماده بلا فاصله اقدامات لازم صورت گرفت و قلب حضرت امام دوباره شروع به تپیدن نمود. در این لحظه شادی به جمع حاضران و تیم پزشکی حضرت امام برگشت و بلا فاصله ایشان را به مرکز درمانی منتقل نمودند.
پس از بستری شدن حضرت امام در بیمارستان، مرحوم حاج احمدآقا به اتفاق خانواده روزی ۲-۳ مرتبه به ملاقات ایشان می آمدند تا اینکه یک روز امام به تصور اینکه در بیمارستان قلب شهید رجایی در خیابان ولیعصر (عج) بستری هستند; به مرحوم حاج احمدآقا فرمودند خانواده را هر روز این همه راه می آوری خسته می شوند، هفته ای یک بار بیایند کافیست. که در اینجا مرحوم حاج احمدآقا برای اولین بار به ایشان می گویند این بیمارستان در ۲۰ قدمی منزل می باشد و هیچ زحمتی نیست.
امام حدودا دو ماه در آن تاریخ در بیمارستان بستری بودند و با توجه به رعایت کامل مسائل اطلا عاتی و امنیتی امکان شایع شدن خبر بیماری ایشان در شرایط بحرانی و حساس جنگ و بهره برداری دشمنان به صفر رسید که بعدها امام (ره) از این موضوع اظهار خشنودی کردند و در آن زمان و شرایط ساخت این مرکز درمانی را مورد تائید قرار دادند، اما شرط می کنند که این بیمارستان فقط مختص من نباشد و مردم عادی به ویژه افراد محروم و مستضعف هم بتوانند از این امکانات استفاده کنند که این امر در زمان حیات ایشان تحقق یافت.
● تقید به احکام شرعی
... حضرت امام هر زمان در بیمارستان بستری می شدند تاکیدداشتند که تخت ایشان روبه قبله باشد به همین دلیل در تمام تصاویری که از تلویزیون پخش می شود تخت ایشان به شکل نامناسب وسط اتاق قرار دارد و علت آن همین موضوع است که تخت باید روبه قبله باشد.
... روز ۶۸/۳/۳ دومین روز بعد از عمل جراحی، پزشکان معالج تصمیم داشتند برای ایشان سوندفولی (سوند ادراری) تعبیه کنند، قبل از انجام کار از ایشان اجازه گرفتند که ما تصمیم داریم این کار را برای شما انجام بدهیم.
ایشان سوال کردند که اگر این کار را انجام بدهید بول خارج می شود؟
پزشکان گفتند بله، سپس فرمودند پس تخت را از قبله برگردانید. با توجه به این که بعد از عمل تجهیزات پزشکی متعددی به همراه پایه سرم های مختلف در کنار تخت قرار داشت با سختی تخت را کمی چرخاندند و مجددا سوال کردند اجازه می دهید کارمان را انجام بدهیم، حضرت امام در حالی که هنوز در حالت هوشیاری و بهبودی کامل قرار نداشتند نگاه کردند گفتند خیر کافی نیست تخت را بیشتر بچرخانید...
● عشق به مردم
... روز ۶۸/۳/۷ ششمین روز بعد از عمل حال عمومی حضرت امام بسیار بهتر از روزهای قبل بود به طوری که درخواست تلویزیون نمودند. وقتی برای ایشان آوردیم مشغول تماشای اخبار شدند که در ضمن خبرهایی که از عمل ایشان پخش می شد تصاویری از نماز شب خواندن ایشان قبل از عمل جراحی از تلویزیون پخش شد که امام از این تصاویر هم تعجب کردند و هم ناراحت شدند زیرا ایشان معتقد بودند که در هنگام عبادت خلوت کنند و کسی در محل عبادتشان حضور نداشته باشد تا چه رسد به فیلمبردار، بلا فاصله مرحوم حاج احمدآقا خدمت حضرت امام (ره) رسیدند و برای ایشان توضیح دادند که این فیلم ها توسط دوربین هایی که خارج از اتاق کنترل می شوند گرفته شده است و چون مردم نگران حال شما بودند ما این تصاویر را پخش کردیم تا نگرانی مردم کاسته شود و باز هم چون نام مردم آمد حضرت امام راضی شدند و مطلبی نگفتند.
● منزلت امام
آقای خمینی (ره) نزد آقای بروجردی (ره) منزلت زیادی داشت. یک روز دو نفر از حکمای انگلستان به محضر آقای بروجردی (ره) آمده بودند و چند سوال فلسفی مطرح کرده بودند، آقای بروجردی (ره) آنها را به آقای خمینی (ره) که آن زمان معروف به «حاج آقا روح الله» بود ارجاع داده بود. آقای خمینی(ره) هم در بیت آقای بروجردی (ره) در اطاق دیگری مشغول پاسخگویی به سوالا ت آنها شدند. اتفاقا من هم رسیدم. آقای فاضل قفقازی ۱ که عمده امور مهم آقای بروجردی (ره) به دست ایشان انجام می شد و با من خیلی رفیق بود و می دانست که من از شاگردان آقای خمینی (ره) هستم تا مرا دید به ترکی فرمود: «آقا شیخ عزیزالله! به این اطاق بیا.» مرا به آن جلسه برد. جلسه جالبی بود. مترجم سوالا ت را برای آقا و پاسخ آقا را هم برای آنها ترجمه می کرد و آنها به نشانی قبولی سرشان را تکان می دادند. پس از پایان بحث، یکی از آنها به مترجم گفت: «ما این سوالا ت را با فلا سفه مختلف در کشورهای اسلا می و غیراسلا می و حتی در تهران مطرح کردیم; ولی در هیچ جا این گونه که این آقا فرمودند قانع نشده بودیم. اگر ایشان قبول کنند و به انگلستان تشریف بیاورند، ما حاضریم جمع کثیری از فلا سفه اروپا را به محضر ایشان بیاوریم تا از وجود ایشان استفاده بیشتری شود و ما می دانیم که در آنجا بیش از این جا مفید واقع می شوند.»
وقتی پیشنهاد آنان ترجمه شد، ما منتظر بودیم ببینیم آقای خمینی (ره) چه می فرمایند. آقای خمینی (ره) با حالتی خاص رو به مترجم فرمودند: «به این آقایان بگو من یک ساعت محضر درس آقای بروجردی (ره) را به حکومت انگلستان نمی دهم.» این را فرمود و برخاست.
آقای خمینی (ره) پس از تدریس خودشان هر روز در درس آقای بروجردی (ره) شرکت می کردند.
(آیت الله عزیزالله خسروی، فصل نامه میراث جاویدان، شماره ۹)
پاورقی:
۱- پدر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی.
منبع : روزنامه مردم سالاری