چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


راز شاد زیستن


راز شاد زیستن
پایگاه جهانی داده‌ها در مورد خوشبختی در روتردام همه اطلاعات موجود مربوط به اینکه چه‌چیزی مردم را خوشحال می‌کند و چرا، جمع‌آوری می‌‌کند. بر طبق این تحقیق افراد متاهل برون‌گرای خوشبین شاد‌تر از افراد مجرد، درون‌گرای بدبین هستند و جالب اینکه جمهوری‌خواهان شادتر از دموکرات‌ها هستند.
افراد مذهبی و فارغ‌التحصیلان دانشگاه با شغلی نزدیک به محل سکونتشان شادتر هستند. ثروتمندان طعم شادی را بیشتر از فقرا می‌چشند، اما نه خیلی زیاد. اکثر مردم می‌گویند شاد هستند اما شاید به این دلیل که از آنها انتظار می‌رود شاد باشند.
این موضوع که مدت‌ها نادیده گرفته شده است، اکنون به‌خصوص در آمریکا مورد توجه روانشناسان، اقتصاد‌‌‌دانان و دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است. این امر شامل بررسی در مورد این است که با در نظر گرفتن دستیابی بی‌سابقه به آزادی، فرصت‌ها و ثروت‌، چرا مردم آنقدر که باید شاد نیستند، زیرا اکنون شادی در کشورهای ثروتمند بیشتر به عنوان حق در نظر گرفته می‌شود، غم به نشانه‌ای از شکست، ضعف و منشا اصلی وحشت تبدیل شده است.
اریک وینر در جدیدترین مقاله خود در زمینه گسترش حوزه روان‌شناسی مثبت به نام «جغرافیای لذت» می‌نویسد«ممکن است بگویید شادی، اندوهی تازه است.»
آقای وینر، گزارشگر رادیو نشنال‌پابلیک که خود را شخصی غمگین می‌خواند، برای پیداکردن محل زندگی شاد‌ترین مردم از پایگاه داده‌های روتردام استفاده کرد.
سپس به این مکان‌ها سفر کرد تا راز خشنودی را جستجو کند، او از مردم ایسلند، تایلند، هند و هلند پرسید، آیا شما شاد هستید؟»
یک مرد در سوئیس، یکی از شادترین کشورهای جهان در پاسخ گفت: «آیا سرویس‌های بهداشتی عمومی ما را دیده‌اید؟ آنها بسیار تمیز هستند.» (همچنین مناظر زیبا هستند، قطارها به موقع حرکت می‌کنند، دولت دقیق است و نرخ بیکاری پایین است.) در قطر سرزمین ناز و نعمت و جایی که شادی خواست خدا محسوب می‌شود، سوال آقای وینر پس زده شد. یکی از افراد مورد پرسش پاسخ داد برای شناخت شادی «باید مسلمان شد». در تایلند شاد همه«آنقدر سرگرم شادی هستند که فرصت فکر کردن به آن را ندارند.»
آقای وینر نظرات رنگارنگی ارائه می‌دهد حتی زمانی که هاکارل یا کوسه فاسه غذای مخصوص ایسلند را امتحان می‌‌کند. اما آقای وینر چنان نکات جذاب مسافرت‌هایش را به ثبت می‌رساند که نمی‌تواند تحلیل عمیقی از آنها به‌‌دست دهد.
او نمی‌تواند به رغم «غریزه روزنامه‌نگاری» خود پانویس‌هایی برای منابع خود ارائه دهد.
در میان حکایت‌ها بینشی وجود دارد. آقای وینر متوجه شد که شادترین کشورهای جهان (مثل ایسلند و سوئیس) اغلب از لحاظ قومی همگن هستند، حتی اگر نرخ بالایی از خودکشی داشته باشند. کشورهایی که کمترین میزان شادی را دارند (مثل مولداوی) اغلب کشورهای استقلال‌یافته اتحاد جماهیر شوروی سابق هستند که در آنها آزادی سیاسی جدید به علت بی‌اعتمادی کلی، تبارگماری، فساد و حسادت، فرو ریخت.
برای انگلیسی‌ها شادی واردات مشکوکی از آمریکا است (شخصی به طعنه می‌گوید «ما شادی نمی‌کنیم») در حالی که آمریکایی‌ها که ساعت‌های بیشتری کار می‌کنند و نسبت به دیگر مردم جهان مسافت بیشتری را در رفت و آمد هستند، به شدت تلاش می‌کنند شاد باشند و اغلب از شکست‌های خود چشم‌پوشی می‌کنند. شاید دلیل این امر این است که در آمریکا طلب شادی یک «حق مسلم» است.
اریک ویلسون در کتاب خود «در برابر خوشبختی» انتقاد می‌کند در هر رویدادی ذهن آمریکایی‌ها با مساله خوشبختی مشغول است. آقای ویلسون استاد انگلیسی در دانشگاه ویک فورست در کارولینای شمالی نطق آتشینی در مورد شرم بی‌دلیل آمریکا درباره «لذت جنون‌آمیز» کرد.
او هشدار داد: ما اکنون در آستانه نابود کردن افسردگی هستیم.
این مساله ما را از خلاقیت، نبوغ و مهارت عقلانی که از این اندوه به وجود می‌آید، محروم می‌کند. برای تجربه زیبایی و روشنایی باید مرگ و تاریکی را نیز داشته باشیم.
اما آمریکا با داروهای ضدافسردگی، وسایل پیشرفته و بوتاکس به شدت می‌کوشد دنیای بی‌عیب و نقص خوبی از خوش‌ اقبالی بی‌‌وقفه، شادی بدون رنج و لذت بدون مجازات به وجود آورد.
با توجه به تغییر جهت آمریکا به سمت روانشناسی مثبت نقد متفکرانه از درک خودباورانه قابل قبول است، اما متاسفانه نقد آقای ویلسون این‌گونه نیست. در عوض حمله‌ای عصبی، احساسی و تکراری به موضوعاتی مثل فرهنگ مصرفی «خوشبختی از طریق تملک» کلیسا «شرکت‌های خوشبختی» سیاست «ما با آسودگی خاطر از سقوط روزافزون آن شاد می‌شویم» و بیش از همه افراد بی‌تفاوت با شادی مکانیکی است، اما این آمریکایی‌هایی که قادر به حس کردن رنج و ناراحتی نیستند چه کسانی هستند؟
اتهام این نویسنده مملو از غرض‌ورزی است.
به نظر می‌رسد آقای ویلسون این واقعیت را نادیده گرفته است که رشد مجتمع‌های صنعتی خودیاری در آمریکا نشان‌دهنده «ضعف خشنودی» نیست، بلکه نشان‌دهنده عدم خشنودی است. همان‌طور که آقای وینر می‌نویسد از سال ۱۹۶۰ در آمریکا «نرخ طلا دو برابر، نرخ خودکشی نوجوانان سه برابر، نرخ خشونت چهار برابر و تعداد زندانیان پنج برابر شده است.» همچنین افسردگی و اضطراب و دیگر مشکلات ذهنی در حال افزایش هستند و اطمینان می‌دهند تا مدتی به تعداد فراوان افراد افسرده برای گفتن شعر و ساختن آهنگ وجود خواهند داشت. مطمئنا خطر کمی برای ریشه‌کن کردن افسردگی وجود دارد.
همان‌طور که یک فیلسوف اجتماعی آمریکایی می‌گوید: «جست‌وجو برای شادی یکی از اصلی‌ترین دلایل اندوه است.»
اکونومیست
مترجم: رفیعه هراتی
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید