سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

کاغذپاره های رشک انگیز


کاغذپاره های رشک انگیز
فارغ از اینکه فرجام چالش وزیر تازه کشور و تارنمای منسوب به احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی بر سر مدرک تحصیلی «علی کردان» و گواهینامه دانشگاه آکسفورد به کجا می انجامد، این بحث، مقوله «دکتر» شدن پاره یی مقامات در حین مشغله های اداری یا امور سیاسی یا کارهای دیگر ارشد مدیریتی را به صورت عام و نه منحصر به این مورد خاص به مثابه موضوعی جذاب و قابل تامل مطرح می سازد. وزیر تازه کشور روز یکشنبه در حاشیه مراسم معارفه رونوشتی از مدرک تحصیلی دکترای خود را بین خبرنگاران توزیع کرد. این در حالی بود که پیش از آن برخی نمایندگان اعلام کرده بودند در حال بررسی صحت و اصالت مدارک ارائه شده به مجلس هستند. بحث بر سر مدرک «آقای کردان» در حالی درگرفت که پیش از آن موضوع نقل قول محمود احمدی نژاد از رهبری درباره موافقت با وزیران پیشنهادی محل مناقشه شده بود و هرچند با اطلاعیه دفتر ایشان در تایید نقل قول ضمن تاکید بر «عدم مخالفت» و نه «موافقت» فروکش کرد اما این پایان تنش ها و حاشیه های وزارت علی کردان نبود و استعلام سایت «الف» از دانشگاه آکسفورد و انتشار نامه یی با امضای یک مقام ارشد این دانشگاه که «علی کردان را نمی شناسد» واکنش روابط عمومی وزارت کشور را در پی داشت. این روابط عمومی یک روز قبل از استقرار وزیر جدید به پیشباز رفت و در اطلاعیه یی که روز شنبه منتشر شد، تصریح کرد؛ «مدرک دکترای افتخاری وزیر جدید کشور پس از طی مراحل قانونی از سوی آقای استفن پرینگل رئیس کل بخش خاورمیانه یی دانشگاه آکسفورد و سه نفر از استادان معروف و مشهور دانشگاه آکسفورد صادر شده و هیچ خدشه یی در صحت آن وجود ندارد.» در پی این اطلاعیه احمد توکلی نه تنها عقب ننشست بلکه این موضوع را مطرح کرد که «آقای لاریجانی باید توضیح دهند که ایشان- کردان- با چه استنادی بر پایه این مدرک از صدا و سیما حقوق می گرفته است زیرا معمولاً دکترای افتخاری به فرض صحت هم منشاء آثار مالی نیست و نباید در میزان حقوق دریافتی تاثیر بگذارد.» جالب تر اینکه معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور نیز خبر داد؛ «درباره تهمت های وارد شده به آقای کردان شکایتی به مراجع قضایی تسلیم شده است.» محمدرضا رحیمی این خبر را در حالی در حاشیه جلسه هیات دولت در روز یکشنبه اعلام کرد که تنها سه روز قبل از آن رئیس دولت در جمع مدیران رسانه ها گفته بود؛ «از تمامی دستگاه های دولتی می خواهم چنانچه احیاناً از برخی رسانه ها شکایت کرده اند صرف نظر کنند و شکایت خود را پس بگیرند.» مباحث مربوط به مدرک کردان هرچند بحث اولیه بر سر نقل قول از رهبری را تحت الشعاع قرار داد اما به اختلافات درون گروهی اصولگرایان دامن زده است. صبح شنبه احمد توکلی در یک برنامه تلویزیونی («روز از نو» که از شبکه دوم سیما به جای «مردم ایران سلام» پخش می شود) حضور یافت و تصریح کرد مکانیسم قانونی و راهکار حقوقی وجود ندارد که نمایندگان بتوانند پس از ابراز رای اعتماد رای خود را پس بگیرند. او هرچند با رعایت ملاحظات صدا و سیما عین اظهارات خود و اتهاماتی که در سایت «الف» آمده را از طریق این رسانه تکرار نکرد اما همین بحث که آیا می توان پس از رای اعتماد ابراز انصراف و ندامت کرد، خشم و اعتراض حامیان دولت در بخش رسانه یی را برانگیخت، هرچند در این زمینه نیز اتفاق نظر وجود ندارد و سایت های حامی دولت به غلظت روزنامه دولت از آقای کردان و مدرک تحصیلی او دفاع نمی کنند. در این میان محمود احمدی نژاد در روز معارفه از منظری دیگر وارد شد. وی بدون آنکه به موضوع وزیر جدید اشاره کند به مباحثی که پیرامون مدرک تحصیلی سرپرست وزارت کشور (پس از عزل مصطفی پورمحمدی) درگرفت، اشاره کرد و گفت؛ «درباره آقای سیدمهدی هاشمی هم می گفتند فوق لیسانس ایشان قلابی است اما وقتی خداوند توفیق دوستی و آشنایی را به ما داد و ما با ایشان آشنا شدیم به تنها چیزی که توجه نکردیم همین مساله بود، مگر خدمتگزاری به این کاغذپاره ها نیاز دارد؟ در این سرزمین انسان های والا زندگی می کنند و بالاترین مقام عزت را دارند و دنبال این کاغذپاره ها نیستند، اگرچه تهمتی است که به ایشان زده شد.» محمود احمدی نژاد با زیرکی این توضیحات را تنها متوجه سرپرست سابق وزارت کشور کرد اما در واقع دفاع از کردان بود، در حالی که خود او به تصریح پایگاه اطلاع رسانی «رجانیوز» که از نزدیک ترین رسانه های اینترنتی به دولت به حساب می آید در نامه خود درباره معرفی وزیران پیشنهادی از عنوان «دکتر» برای علی کردان استفاده نکرده بود. او دکتر حسینی و دکتر بهبهانی را به عنوان وزیران تازه اقتصاد و کشور معرفی کرد اما در نامه خود و نه در روز معارفه «کردان» را چنین خطاب نکرد و «کاغذپاره» خواندن مدرک تحصیلی نیز در توضیحی درباره هاشمی بیان شد تا ضمن آن خود را از این بحث کنار بکشد. پیش از این آقای احمدی نژاد قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران و اعمال تحریم های بین المللی را نیز کاغذپاره هایی دانسته بود که اعتباری ندارند.
او صبح روز یکشنبه و پس از معارفه وزیر جدید کشور همین تعبیر را درباره مدارک عالی دانشگاهی و البته در قیاس با «خدمتگزاری» تکرار کرد اما آیا مدارک عالی تحصیلی «کاغذپاره» هستند؟ اگر چنین است چرا این همه بحث و حساسیت بر سر مدارک تحصیلی آقای کردان درگرفته است؟ احمد توکلی هم شرط وزارت را مدرک نمی داند کما اینکه خود او در حالی در ۳۰ سالگی به وزارت کار و امور اجتماعی رسید که هنوز تحصیلات دوره لیسانس را به پایان نرسانده بود و دیپلمه به حساب می آمد. او جای خود را به ابوالقاسم سرحدی زاده داد که فاقد مدرک بود چه رسد به نوع عالی دانشگاهی. در روز رای اعتماد هنگامی که یک نماینده راستگرا بحث مدرک تحصیلی سرحدی زاده را پیش کشید وزیر پیشنهادی مهندس موسوی به طعنه گفت؛ «در این ۱۴ سال که من در زندان بودم، در شرایط عادی دیپلم که سهل است دکترا نیز می توانستم بگیرم.» اشاره او متوجه دوران طولانی حبس خود در رژیم پهلوی بود. سرحدی زاده در کنار محمدکاظم موسوی بجنوردی و محمدجواد حجتی کرمانی و در چارچوب فعالیت در حزب ملل اسلامی به جرم فعالیت مسلحانه به حبس ابد محکوم شده بود و از سال ۱۳۴۳ تا آستانه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ در زندان به سر می برد.
با این پیشینه روشن است که پایه انتقاد توکلی این نیست که وزیر جدید کشور مدرک دکترا دارد یا نه بلکه او مدعی است مدرک ارائه شده اصالت ندارد و به فرض صحت و اصالت بیش از دکترای افتخاری نیست و این عنوان نمی تواند در دریافت حقوق و مزایا از دستگاه های دولتی معیار باشد. ظاهراً آقای توکلی سوای مسائل اخلاقی و رقابت سیاسی با علی لاریجانی از این حیث هم حساس یا دست کم مطلع است که خود او نیز در نیمه اول دهه ۷۰ در حال تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه آکسفورد بوده و با تردد مکرر و سرانجام دفاع از رساله خود موفق به اخذ دکترای اقتصاد شده است. در آغاز روی کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی و در سال ۷۷ و یکی از روزهای بهاری جشنواره مطبوعات، احمد توکلی در غرفه روزنامه جدیدالانتشار خود- فردا- حاضر شده بود و در گفت وگو با بازدیدکنندگان از نمایشگاه مطبوعات دلایل مخالفت و مواضع انتقادی خود به اصلا ح طلبان را توضیح می داد. کمی آن سوتر غرفه روزنامه «جامعه» نیز برپا بود. توکلی، حمیدرضا جلایی پور مدیرمسوول روزنامه جامعه را متهم می کرد که به خاطر تحصیل در انگلستان تحت تاثیر مبانی جامعه شناسی غربی قرار گرفته است. در این گیر و دار بود که یک نفر به توکلی یادآور شد خود او نیز اتفاقاً در چهار، پنج سال گذشته میان ایران و انگلستان در تردد بوده تا دکترای اقتصاد دریافت کند. او چندان مایل نبود این موضوع عمومی شود اما اکنون همان دوران انگیزه و امکانی است تا بحث مدرک دکترای آقای کردان را پیگیری کند؛ بازی که امکان مصالحه بر سر آن نیست. یا توکلی باید اثبات کند که در این صورت در آستانه انتخابات آتی ریاست جمهوری و در اردوگاه اصولگرایان و مهم تر از آن نزد افکار عمومی به برگ قابل توجهی دست یافته یا نمی تواند که او را تا ماه ها به حاشیه می راند. هرچند مقوله دکترای افتخاری از مدارک عالی در عرصه آکادمیک جداست باز به این بهانه می توان سخن آقای احمدی نژاد را به یاد آورد و پرسید؛ آیا مدارک عالی تحصیلی کاغذپاره اند؟
● رنج فرزانگان
این سخن که مدارک عالی کاغذپاره هایی بیش نیستند و در قیاس با خدمتگزاری ها ارزشی ندارند از زبان رئیس دولت و در بامداد روز یکشنبه در حالی مطرح شد که ساعاتی پس از آن و در شامگاه همان روز شبکه چهارم سیمای جمهوری اسلامی ایران یکی از برنامه های گذشته خود در چارچوب «دیدار با فرزانگان» را به مناسبت درگذشت «استاد دکتر محمدمهدی فولادوند» بازپخش کرد. مترجم برجسته و نامدار قرآن کریم (تعبیر آیت آلله خامنه یی درباره مرحوم فولادوند) در این برنامه گفت که دوره دکترای او در دانشگاه سوربن پاریس ۱۴ سال- بله ۱۴ سال- به طول انجامیده است و در این سال ها سه تن با او هم دوره بوده اند که دو نفر از آنان بعدها در دو کشور اسلامی به ریاست جمهوری رسیدند. چه کسی می تواند مدرک دکترای محمدمهدی فولادوند با رنج خارج از وصف ۱۴ ساله را «کاغذپاره» بخواند؟ البته در همین برنامه از استاد عربی دانشگاه سوربن نقل قول می کرد که در تاریخ ادبیات ایران و از زمان مغول به بعد هیچ کس به قدر «بدیع الزمان فروزانفر» به این زبان تسلط نداشته و نه یگانه قرن که نادره قرون است. اتفاقاً نه فروزانفر و نه جلال الدین همایی هیچ یک دکترای ادبیات نداشتند اما آنان چنین مدرکی را کاغذپاره نخواندند.
● توصیف آقای رئیس جمهور
گمان نمی کنم آنقدر که عبارت «آقای دکتر» را مرتضی حیدری در برنامه گفت وگوی تلویزیونی در خطاب به رئیس جمهور اصولگرا در شامگاه ۲۴ تیر به کار برد در طول عمر خود و طی مراجعات مکرر به اطبا استفاده کرده باشد. عنوان های دانشگاهی برای نیروهای ارزشی به مثابه فتح سنگرهای تکنوکرات ها نیز به حساب می آمد زیرا واژه یا عنوان «دکتر» یادآور یک چهره فن سالار و تکنوکرات است که تکنوکراسی را در کار بر هر ایدئولوژی دیگر ترجیح می دهد. از این رو است که حامیان احمدی نژاد اصرار غریبی بر عنوان «دکتر احمدی نژاد» دارند و معلوم نیست در این «کاغذپاره» چه جاذبه و رازی نهفته است که درصدد برنیامده اند الگوی شهید رجایی را تکرار کنند که از عناوینی از این دست می پرهیخت و دیگران را تنها «برادر» می خواند و می خواست که خود او را نیز «برادر» خطاب کنند و حتی از تعابیر جناب و آقا هم استفاده نکنند. محمود احمدی نژاد اما در رسانه های اصولگرایان نه «برادر احمدی نژاد» که «دکتر احمدی نژاد» است. در آغاز دهه ۶۰ کار به جایی رسیده بود که رجایی را «بی سواد» لقب می دادند و این یار نزدیک او در زندان و دولت- بهزاد نبوی - بود که یادآور شد؛«آقای رجایی پس از اتمام دوره لیسانس رشته ریاضیات و دریافت مدرک آن در مقطع فوق لیسانس رشته آمار نیز پذیرفته شد و به تحصیل نیز پرداخت اما گرفتاری های معیشتی و مسائل سیاسی مجال اتمام این دوره را به او نداد.»
● حکایت دکترا
عنوان «دکتر» در ایران در ۱۰ سال اخیر- ۱۰ سال پیش و ۳۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷- اسامی بسیار مشهور و تاثیرگذاری را به میان می آورد. دوستداران دکتر علی شریعتی هنوز او را «دکتر» می خوانند و اگر در متنی بخوانیم که «دکتر، اعتقاد داشت» یا «دکتر در یک سخنرانی گفت» ذهن ما نخست سراغ نام «شریعتی» می رود. غالب فعالان سیاسی در سال های ۵۷ و ۵۸ و تا اکنون نیز هرگاه صحبت از شریعتی می شود از او با عنوان «دکتر» یاد می کنند. سال ها پیش «محمد قائد» در مقاله یی با عنوان «در فضیلت نام ها» در تعریفی بر این موضوع نوشت؛«زمانی نزد جماعتی از کتابخوان ها منظور از «دکتر»، علی شریعتی بود، هرچند می توان گفت خیابانی که به یاد این سخنران فقید نامگذاری شده نزد عامه مردم شناخته شده تر از خود او است و شاید در ذهن کسانی به شکل خیابان «دکترعلی جاده قدیم» ثبت شود.» در سال ۵۸ و در اوج التهابات پس از انقلاب و همزمان با نخستین انتخابات ریاست جمهوری با اینکه مشخص بود بیشترین بخت با «ابوالحسن بنی صدر» است اما او احساس می کرد که از حیث عنوان نسبت به رقیبان خود کم دارد.
دریادار احمد مدنی برای آنکه صرفاً چهره یی نظامی شناخته نشود با عنوان «دکتر سیداحمد مدنی» وارد کارزار رقابت در زمستان ۱۳۵۸ شد و «حسن ابراهیم حبیبی» نیز از پیش با عنوان «دکتر حسن حبیبی» شناخته می شد. بنی صدر اما از نخستین کسانی بود که بعد از پیروزی انقلاب به بستن کراوات بی اعتنایی نشان داد و نمی خواست به سبب ۱۳ سال اقامت در فرانسه در ذهن عامه فرنگی مآب شناخته شود؛ نه کراوات می بست و نه اصرار داشت «دکتر» خطاب شود، هرچند گفته می شد او اساساً به مدرک دکترا نائل نیامده بود. با این حال تیم تبلیغاتی او اندک اندک از او به عنوان «دکتر» یاد کردند تا در رقابت با حبیبی، مدنی، صادق طباطبایی، کاظم سامی و محمد مکری که هر پنج نفر با دکترا شناخته می شدند در کنار آنان باشند و نه کنار داریوش فروهر و صادق قطب زاده که به دکترا نرسیدند. بنی صدر بعدتر، به واژه «سید» نیز علاقه مند شد و با انتصاب «فروحی» به ریاست سازمان صدا و سیما که از دوستان وی بود، در اخبار رسمی رادیو و تلویزیون از او با عنوان «دکتر سیدابوالحسن بنی صدر» یاد می شد. محمدعلی رجایی نیز در مقام نخست وزیر در مکاتبات اولیه خود که با مشورت کیومرث صابری تنظیم می شد رئیس جمهور وقت را این گونه خطاب می کرد. با این حال هر قدر که جامعه و نخبگان عنوان «دکتر» را به سهولت درباره سیاستمداران تحصیلکرده در رشته های مرتبط با پزشکی به کار می برند در قبال دیگران چنین نیست. دکتر یزدی، دکتر معین، دکتر خاتمی و دکتر ولایتی عناوین آشنایی هستند زیرا در ایران و جهان عنوان «دکتر» برای پزشکان چه در عرصه سیاست و چه بیرون از آن و چه خود حرفه طبابت و چه رشته های مرتبط(مثل ژنتیک مولکولی درباره دکتر ابراهیم یزدی) مرسوم تر و معمول تر است تا اینکه شخص در سطح دانشگاه ها به چنین رتبه و منزلتی دست یافته باشد. با این حال مقامات ارشد جمهوری اسلامی که در ابتدا مدرک و مدرک گرایی را انکار می کردند به مرور علاقه زایدالوصفی نشان دادند که از عناوین دانشگاهی برخوردار شوند. اشاره به برخی از آنها فارغ از هر نوع داوری درباره سیر منتهی به کسب آن مدرک و درجه و صرفاً در بیان مثال می تواند نه استناد که تلمیح این گفتار باشد.
● بعداً دکتر شده ها
نام آشنای «محسن رضایی» به عنوان فرمانده کل سپاه در سال های جنگ تحمیلی با شروع اعطای درجات و القاب نظامی در دهه دوم انقلاب اسلامی پس از سه واژه «سردار سرلشگر پاسدار» قرار گرفت. اما او عزم ورود به دنیای سیاست داشت و با عنوان نظامی نمی توانست سیاستمدار شناخته شود، پس از سپاه و نظامی گری استعفا کرد و طبعاً دیگر «سردار سرلشگر پاسدار» خوانده نمی شد. اما ناگاه همگان دیدند و شنیدند که از «محسن رضایی» آشنا با عنوان «دکتر محسن رضایی» یاد می شود. او توضیح داد که در تمام سال های قبل از آن به تحصیل در مقاطع مختلف در رشته «اقتصاد» اشتغال داشته است. در بهار ۸۴ که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود (تنها ۴۸ ساعت قبل از روز برگزاری انتخابات کنار کشید) «رسول ملاقلی پور» - کارگردان فقید سینمای ایران - در گفت وگوهای انتخاباتی خود با او رضایی را نه «سردار» خطاب می کرد و نه «دکتر»، بلکه مثل سال های جنگ، «محسن» می خواند، چه هنگامی که خبرنگاری از رضایی پرسیده بود به شما بگوییم سردار یا آقای دکتر و کدام واژه برای شما مطلوب تر است، پاسخ داده بود؛ همان کلمه یی که امام درباره من به کار می برد؛ محسن، با این حال روزی که یک روزنامه اقتصادی برای خبر حضور او در بورس تیتر زد «سردار، در تالار شیشه یی» چندان از این عبارت راضی نبود. در همان انتخابات «سردار سرتیپ پاسدار خلبان محمدباقر قالیباف» نیز پس از درآوردن لباس نظامی نمی توانست به نام و نام خانوادگی بسنده کند و عنوان دکترایی که پیش از این در مرتبه پنجم می آمد جای «سردار سرتیپ پاسدار خلبان» را گرفت. شهردار کنونی تهران از دانشگاه تربیت مدرس در رشته جغرافیا دکترا گرفته و تحقیق او درباره حکومت های منطقه یی است. گفته می شود قالیباف همین الگو را در اندازه های کوچک و در سطح مدیریت شهری در شهرداری های محلات به اجرا گذاشته است.
● اصلاح طلبان و دکترا
حکایت اصلاح طلبان و این عنوان دانشگاهی سه گونه است؛ نماد وجه اول شخص سیدمحمد خاتمی است. از این دانش آموخته رشته فلسفه در دانشگاه اصفهان و مدرس مقطع دکترا در دانشگاه تربیت مدرس بدون آنکه خود بخواهد، بگوید و بپسندد تا پیش از ریاست جمهوری با عنوان «دکتر خاتمی» یاد می شد. این تعبیر را اول بار و در روز معارفه او به جانشینی دکتر یزدی در روزنامه کیهان در سال ۱۳۵۹ مرحوم حاج سیداحمد خمینی به کار برد. فرزند امام دوست صمیمی سیدمحمد خاتمی بود و برای اینکه خاطر روزنامه نگاران را آسوده کند هم خاتمی و هم پدرش (آیت الله سیدروح الله خاتمی) را در اندیشه و گفتار شبیه آیت الله طالقانی توصیف کرد که یک سال قبل از آن معرفی و معارفه درگذشته بود و سخت در میان اقشار مختلف از عامی و دانشگاهی محبوبیت داشت. در رقابت های انتخاباتی سال ۷۶ محافظه کاران یکی از محورهای تبلیغاتی خود را حول این موضوع قرار دادند که خاتمی به رغم اشتهار به دکتر خاتمی واجد این مدرک نیست. این در حالی بود که او پیش از این به صراحت و بارها خواسته بود که او را دکتر خاتمی خطاب نکنند و اتفاقاً همین صداقت جایی برای تبلیغ رقیب باقی نگذاشت خصوصاً اینکه از حمایت فرهیختگان و نخبگان جامعه نیز برخوردار بود. البته در سه سال اخیر و پس از سال های ریاست جمهوری روزنامه اطلاعات باز از او با عنوان «دکتر خاتمی» یاد می کند که اگر از نشان علاقه وافر سیدمحمود دعایی به «کاکو» خود نداشته باشد این احتمال را به ذهن می آورد که در دهه هفتم عمر پروژه نیمه تمام را کامل کرده است. گونه دوم مربوط به چهره هایی است که ابتدا با عنوان «دکتر» به شهرت نرسیدند اما پس از چندی چنین خوانده شدند. بارزترین شخصیت در این عرصه سیدعطاءالله مهاجرانی است که روزی این عنوان بر صدر نام او و ستون «نقد حال» روزنامه اطلاعات نوشت. او در سال ۵۷ و در اوج انقلاب اسلامی در مقطع فوق لیسانس در رشته تاریخ در دانشگاه شیراز تحصیل می کرد و به همین اعتبار و بدون اینکه شیرازی باشد نماینده شیراز در مجلس اول شد، هرچند وصلت با یک خانواده محترم شیرازی، زاده روستای مهاجران شهرستان اراک را با شهر حافظ هم پیوند می زد. مهاجرانی بعدها از دانشگاه تربیت مدرس در رشته تاریخ دکترا گرفت و خود مدرس شد. حافظه قوی و هوش سرشار و اطلاعات بسیاری که در گفتار و نوشتار مجال بروز می یافت جای چون و چرا باقی نمی گذاشت و حاضران درس تاریخ صفویه نیز گواهی می دادند که او از عهده تدریس برمی آید. نوع سوم اما اصلاح طلبانی هستند که درس خود را بیشتر در رشته های مهندسی به پایان برده بودند اما با خروج از مناصب دولتی و در فاصله سال های ۶۸ تا ۷۶ و خصوصاً ۷۲ تا ۷۶ دوباره سراغ درس و مشق رفتند. بارزترین اسامی در این میان سعید حجاریان و محسن آرمین هستند که پس از طی دوران تحصیلات در رشته های مهندسی در رشته های دیگر تا مقطع دکترا ادامه دادند. بدین ترتیب فارغ التحصیلان دانشکده های فنی که معمولاً دانشجویان ممتازی هم هستند در معتبرترین دانشگاه ها فوق لیسانس و دکترا گرفتند. این گونه است که مهندس محسن آرمین سال های دهه ۶۰، در دهه ۸۰ دکتر محسن آرمین است که معارف قرآنی را پس از آموزش های مهندسی به پایان رسانده است. محسن میردامادی نیز در کمبریج دکترای روابط بین المللی گرفت. در این میان امثال دکتر محمدرضا خاتمی که چندان امید و علاقه یی به بازگشت به قدرت و سیاست نداشتند از این فرصت برای کسب تخصص در رشته های خود بهره گرفتند.
● سرایت به ورزش
حکایت مدرک دکترا محدود و منحصر به عرصه سیاست نیست و حتی به ورزش نیز سرایت کرده است. سال گذشته و پس از مدیرعاملی دوباره علی فتح الله زاده خویی در باشگاه استقلال، اطرافیان او دیگر او را «حاج آقا» صدا نمی کردند و بر عنوان «آقای دکتر» تاکید می کردند تا همه بدانند او در این سال ها توانسته از جمهوری آذربایجان دکترا بگیرد، هرچند روزنامه تحت مسوولیت او قبل تر این عنوان را در شناسنامه خود به کاربرده بود. گزارشگران ورزشی نیز با «تاکید» از «بیژن ذوالفقار نسب» با عنوان «دکتر» یاد می کنند تا مدرک او درباره علوم تغذیه خارج از کشور به گونه یی جلوه کند که انگار مانند دکتر پرویز سیار پزشک است یا در دانشگاهی تدریس می کند. «محمد دادکان» هم با تاکید بر تدریس خود در دانشگاه شهید بهشتی و عنوان دکترا تفاوت و تمایز خود را با اسلاف و اخلاف خود در فدراسیون فوتبال به رخ می کشید. از همه جالب تر هنگامی است که علیرضا دبیر به عنوان دکتر علیرضا دبیر و عضو هیات علمی دانشگاه معرفی می شود. این حکایت را می توان ادامه داد اما مصادیق متعدد تنها قضاوت را دشوارتر و شاق تر می کند. قضیه چیست؟ آنقدر سختگیرانه و چون دکتر فولادوند با ۱۴ سال صرف عمر و جان و عرق ریزان روح یا گاهی سهل انگارانه و با ارسال رساله یی و باقی قضایا؟
هر چه باشد کاغذپاره نیست که اگر بود تلاش برای اعطای آن چندان دینی بر گردن نمی نهاد که جبران آن روزی با ریاست سازمانی میسر باشد و روزگاری با پیشنهاد وزارت. کاغذپاره نیست که اگر بود بر سر آن، این همه حرف و سخن درنمی گرفت و کسانی تمام اعتبار خود را به اصرار یا انکار آن گره نمی زدند.
مهرداد خدیر
منبع : روزنامه اعتماد