چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رهایی از تمرکزگرایی قدرت


رهایی از تمرکزگرایی قدرت
زبان وقتی به سمت کلمات الهی هدایت می‌شود و با این کلمات ارتباط می‌یابد، دوست دارد این کلمات را از طریق قلم به حرکت درآورد و به کاغذ بسپارد، تا این حقایق و نشانه‌ها همیشه مانا و جاودان باشند. ما مسلمانان نیز بدین‌سان که موظف و مدعی تسلیم شدن در برابر حقایق الهی هستیم، در این وادی بایستی بسیار با اعتیاد و منطقی و بر اساس واقعیات و حقایق عمل نمائیم. کما اینکه قرآن در این خصوص می‌فرماید:«ن و القلم و ما یسطرون»قسم به قلم و آنچه می‌نویسد. بنابراین وقتی خداوند به قلم و نوشته‌های آن سوگند یاد می‌کند، همین قلم و نوشته‌ها بایستی پاسخگوی خداوند باشند و البته باید از قلم الهی نیز سرچشمه گرفته باشند. لذا عزت و کرامت ما مسلمانان منوط بر رعایت معیارهای الهی و انسانی است و خداوند نیز قرآن را به همین خاطر در سینه‌ی پیامبر اسلام(ص)گذاشت و پیامبر را به عنوان هدایت کننده و آموزنده جهت رهائی از خرافات، جهل و فرهنگهای غلط مردم آن زمان و رسیدن به مقام بزرگ انسانی برای مردم با اقتدار و اعجازی که در بطن وجودش بود،‌ فرستاد و دیگر اینکه در آیات متعددی واژه‌ی«انسان»و الناس نیز در قرآن اشاره گردیده که این خود نشانه‌ای از جایگاه رفیع و باشکوه انسان بر روی زمین است. بر این اساس مقام انسان در نزد باریتعالی بسیار بالاست، به نحوی که از حق خودش می‌گذرد، اما حق‌الناس را به خود انسانها واگذار نموده است، یعنی هر فردی باید حق تضییع شده دیگری را جبران نماید و در این زمینه خداوند تصمیم‌گیری را به عهده خود انسانها گذاشته است.
بنابراین ما انسانها به دنبال ساختن معیار و الگو نیستیم، چراکه خداوند قرآن و پیامبر و ائمه اطهار را به عنوان بهترین و کاملترین معیار و الگو دراختیار ما قرار داده است و راه را برای ما هموار و آسان کرده است و دیگر اینکه قبل از اسلام و حتی در زمانی که بشر خلق شده است، بدون شک این بشر دارای راهنما و هدایت‌گری بوده که آن را به سوی حقایق و واقعیات سوق داده است و براساس گفتنی‌ها خیلی از ادوار تاریخی بشر نیز همواره با پیامبر بوده است لذا آنچه که برای ما مسجل است عظمت و مقام انسان است که خداوند نیز به آن توجه خاصی دارد، چونکه تنها موجودی است که اختیارات کامل را به او واگذار نموده و در روز رستاخیز نیز از آن بازخواست و جواب می‌خواهد و با کمی تأمل و تعمق درمی‌یابیم که جهان مادی نیز در سیطره‌ی انسان قرار گرفته است و تمامی مکاتب و ادیان الهی و مکاتب غیرالهی را آزاد گذاشته تا در روی زمین کندوکاو نموده و جهت رسیدن به حقایق و تلاش و مجاهدت نمایند که البته حقایق فراوانی از خداوند متعال کشف شده و به اقتدار بیشتر و شناخت وسیع‌تری نسبت به خدا رسیده‌اند، ولی به این نتیجه که خداوند را انکار نمایند، نرسیده‌اند و با توجه به مطالعات و تحقیقات گسترده‌ای که از لحاظ علمی از طریق بشر انجام پذیرفته، در وجود هستی شک و شبهه‌ای بدست نیامده و برعکس در یکتایی و عظمت آن تصدیق و تأیید بعمل آمده است، به طوری که در کشورهای غربی و حتی در کشور آمریکا مسئله‌ای بنام دینداری مرسوم بوده و جایگاه خاص خود را دارد و به عنوان یک اعتقاد راسخ ابراز وجود می‌کند. لذا با توجه به اطلاعاتی که وجود دارد باید به این نتیجه رسید که تمام انسانها ذره‌ای از ذرات خداوند هستند و در وجود هر فردی استعداد خدایی نهفته است و البته این موضوع اقتدار و یکتایی خداوند متعال را نیز صدق می‌کند، کما اینکه اگر افراد به شخصه هم دارای قدرت زیادی باشند، حتی افرادی مثل فرنتس کافکا که بسیار وهم‌برانگیز و در نوشتن رمانهای تخیلی هم مهارت خاصی داشته و ایشان توانسته است، سینه‌ی دریای تخیل را بشکافد و به خیلی از حقایق برسد باز سر کرنش فرود می‌آورد و می‌گوید این جهان نظامند است و بایستی یک روز در مقابل این نظم تعظیم کرد و افرادی مثل هگل و مارکس نیز که دیدگاهی مارکسیسمی و دنیاپرستی و علم‌گرایی دارند و در تاریخ تردید دارند که معلم انسانها باشد و دارای تحریف و غیرواقعی است، هم در این زمینه نتیجه نداده است.
در اینجا جای سئوال است که چرا مکتبی بنام اسلام با اینکه هدف و دیدگاه آن ارزش و منزلت الهی و انسانی است و بعنوان کتابی آینده‌نگر به جهان معرفی شده است که بعنوان مثال می‌توان به جاذبه زمین اشاره نمود که در ۴قرن پیش گالیله به این نتیجه می‌رسد که زمین در حال حرکت است، اما قرآن این موضوع را در آیه ۱۵سوره ملک با واژه‌ای بنام ذلول آورده است ولی تاکنون نتوانسته به سنتی بنام مردم‌سالاری که در کنه مکتب اسلام نهفته است، جامه عمل بپوشاند که در اینجا آنچه مشهود و سندی معتبر است، پیامبر اسلام(ص)است که به مردم عصر خویش خدمات شایان ذکری را اعطاء کرد و این خدمات و اقدامات بر هیچ کسی مستور نیست به نظر راقم این سطور اشکالی که در ترویج و گسترش مکتبی بنام مردم‌سالاری و آنهم در نوع دینی است، کلمه‌ای بنام«ناس»است و این معضل نیز در زمان پیامبر(ص)و ائمه اطهار(ع)نیز به چشم می‌خورد، البته با این تفاوت که پیامبر و ائمه اطهار جایگاه رفیع و معجزه‌آسایی داشته‌اند و ما از این مسئله هنوز رنج می‌بریم. بنابراین عملی کردن آن بدست آحاد جامعه است نه یک فرد، یا افراد خاص و خداوند نیز در قرآن به این مسئله اشاره دارد که روزی را من به شما داده‌ام و شما خودتان بایستی در تقسیم آن اهتمام کنید و جالب اینجاست که اکثر قریب به اتفاق مردم به آن ذاتی که در وجود همدیگر دارند و احساس همدردی می‌کنند، واقف می‌باشند، اما متأسفانه در خواب جهالت بسر می‌برند و همیشه بر سر تقسیم روزی الهی در ابعاد مختلف در جنگ و جدال هستند.
مردم‌سالاری به نظر بنده یک پروسه عظیم و بی‌پایان است نه یک پروژه و تمام شدنی و تا دنیای مادی هست، موجودی بنام بشر وجود دارد و این موجود نیز بصورت اجتماعی خلق شده و عمر دنیای مادی نیز مشخص نیست و بدون اجتماع زندگی کردن بشر در هیچ برهه‌ای از زمان معقولانه و منطقی نبوده و نیست و در قرآن نیز کلمه«شعوب»و «لتعارفو»مصداق بارزی است که گروه و تعامل و شناخت به همدیگر را ابراز می‌دارد و چنانچه انسان به مقوله انسانیت توجهی نداشته باشد، در واقع به خود توجه نداشته و با سیل عظیمی از سئوال در دنیای معنوی برخورد می‌کند. لذا باید اذعان داشت که در زاویه‌ی دیگر نیز مردم‌سالاری با شعار و حرف زدن هم درست نمی‌شود. چراکه دریای بیکرانی از شعار و حرف را خلق کرده‌ایم و خوشبختانه در این خصوص بی‌نیازیم. جامعه ما باید یک دریای عظیم و آکنده از عمل را خلق نماید و به آن جامه عمل بپوشاند که البته این کار نیز کاری بس دشوار و طاقت‌فرساست و دیگر اینکه در جامعه‌ی ما انسانهای بزرگی زیسته‌اند و بسترهای لازم را در خصوص شأن و منزلت انسانی به تصویر کشانده‌اند که مشکل ما در شعار نیست. بلکه در عمل است که همان شعر معروف سعدی مصداق بارزی است که می‌گوید:
بنــی‌آدم اعضـای یکدیـگرنــد □□□ کـه در آفرینش ز یک گـوهرند
چه عضوی به درد آورد روزگار □□□ دگـر عضــوها را نمانــد قـرار
اما با آنکه ما خود خالق فرهنگ و ادب هستیم و از طرفی وصله تن همدیگر و باید در آخر نیز به عضو اصلی که همان خداوند متعال است برگردیم و چند صباحی است که در این دنیا امتحان می‌شویم و باید حقوق همدیگر را رعایت کنیم، ولی مع‌الاسف هنوز به این نقطه مهم نرسیده‌ایم و در حق همدیگر با توجه به تاریخ بشر ظلم کرده‌ایم. البته رعایت دیدگاههای ما که شامل همین شعر نیز می‌شود توسط کشورهای غیراسلامی به چشم می‌خورد، کما اینکه همین شعر سعدی بر سر در سازمان ملل نصب شده است. با این تفاصیل مردم‌سالاری واژه بسیار راحت و روانی است و هرکس می‌تواند آن را تلفظ کند، اما در بطن دارای عظمت و وسعتی است که سالها پیامبران و ائمه اطهار و بزرگان دینی و مذهبی به دنبال آن بوده‌اند و هنوز که هنوز است این موضوع ادامه دارد و در هاله‌ای از ابهام مانده است و وقتی تاریخ را به عقب ورق می‌زنیم ملاحظه می‌کنیم که انسانهای بزرگی در این راه پیش‌قدم و اقدامات شایان توجهی را به منصه‌ی ظهور رسانده‌اند. بعنوان مثال پیامبر اکرم(ص)برای احیای مردم‌سالاری دینی از تمام لذایذ زندگی گذشت و بار صبر و ظلم را بر دوش گرفت تا بتواند جامعه از راه به درشده‌ی حجاز را به راه حقیقت و حقایق آن نزدیک نماید، و در سوره‌ی حجرات قرآن می‌فرماید«ای پیغمبر آنانکه در پشت حجره‌ات به شما سنگ می‌اندازد و یا با صدای بلند شما را می‌خوانند، اکثراً عاقل نیستند»و یا امام شیعیان حضرت علی‌بن ابیطالب(ع)که از دانشمندان بزرگ در صدر اسلام به شمار می‌آید. دانشمندی که در اوج قدرت الهی است، اما خود را با پست‌ترین حضایض زندگی وفق می‌دهد و از شکم خود می‌زند و در کمک به یتیمان و مستمندان آنهم در خفاء دریغ نمی‌کند که در کتاب الغدیر علامه امینی دانشمندانی اعم از عرب و غیرعرب به عظمت و فروتنی این امام و دانشمند بزرگ اشاره کرده‌اند و دیگر افرادی که در طول تاریح به چشم می‌خورد و می‌توان به ادوار گذشته اشاره کرد که افراد مبارز و متدینی مانند سیدجمال‌الدین اسدآبادی- امیرکبیر و مدرس و غیره با تمام توان از اسلام و معیارهای انسانی آن دفاع می‌کنند و از جایگاه و حقوق مادی و معنوی انسانها حمایت و احترام خاص قائل می‌شوند.
بنابراین برای بدست آوردن جامعه‌ای مردم‌سالار به نظر بنده باید الگوها رامدنظر داشت و از آنها تبعیت کرد و الگوها نیز مشخص و مدون هستند چراکه برای اینکه این مسئله تحقق یابد باید به مانند الگوها از خود مایه گذاشت و از خود گذشت، یعنی بدون ترید انسانها باید نسبت به همدیگر رعایت شوند و این رعایت کردن حقوق در تمام ابعاد نیز بدست خود انسانها رقم می‌خورد. بدین‌سان که هیچ فردی رجحان و ویژگی خاصی نسبت به فرد دیگر ندارد و آنچه هست در تقوا و پرهیزکاری است که تقوا و پرهیزکاری نیز در ابعاد مختلف با ترس از خدا عملی می‌شود. لذا افرادی که در بطن جوامع بلند می‌شوند و به مقام و جایگاههای رفیع اجتماعی می‌رسند، بی‌شک در وهله اول خواست خداست و دوم اینکه این کسب قدرت توسط عموم حاصل می‌شود و مصداق بارز جامعه اسلامی ایران است که مردم به آن در سال ۱۳۵۸رأی مثبت دادند و بعنوان جامعه‌ای که زائیده و مرهون و مدیون سرزمین سرخ انقلاب بود گردید و بزرگترین مردم‌سالاری در وجود آن هویدا بود و دیگر مردم‌سالاری را که بعد از آن هنوز در تاریخ بشر و در نوع خود به وقوع نپیوسته دفاع مقدس و فرهنگهای اصیلی که در دل این ۸سال بدست آمده بود که در آن زمان همه‌ی امورات برای رضای خدا و برای رضای بنده خدا انجام می‌گرفت که حسن فاعلی آنهم به تمام معنی در آن نمایان بود و چیزی بنام قدرت و استبداد و التقاط وجود نداشت. آری شاید آنچه از دل بنده بلند می‌شود، مصداق بارزی برای این موضوع باشد«هیچ بلندی بالا نیست چراکه اگر پستیها را در اکناف آن برداریم، پست می‌شود و زیباتر اینکه آسمان هم بلند نیست، چراکه اگر سینه‌ی آن را بشکافیم، هزاران بلندی بر بلندی آسمان نشسته است». با این بیان درمی‌یابیم، در هیچ برهه‌ای از زمان انسانهائی که بر اریکه‌ی قدرت نشسته‌اند و بر جامعه و سرزمین خود حکم و تاخت‌وتاز داشته‌اند، به تنهایی به این مقام نایل نشده‌اند و بر اساس آراء و اعتقاد راسخ مردم این امر به وقوع پیوسته است و دیگر اینکه هرچه قدر دارای عظمت و جلا بوده‌اند که در کام مرگ فرو رفته‌اند و تنها چیزی که برجا مانده اعمال وکردار آنهاست که آنها را با آن سنجش می‌کنند. بنابراین بیائید دست دوستی و همبستگی و اخوت را در دست هم بگذاریم و با همدیگر مصافحه و پیمان عمومی ببندیم که شک نکنیم پرافتخارترین ملت در تاریخ جهان ملت ایران است، ملتی که با یک حادثه طبیعی و غیرطبیعی چنان رادمردی و شجاعتی را از خود به نمایش می‌گذارد که تمامی نگاههای حسادت متوجه آن می‌شوند، پس چرا انقلابی را که با خون شهدا آبیاری کرده‌ایم و به مرحله‌ی بهره‌برداری، البته بعد از صیانت و حضانت از این سرزمین که هزینه‌های هنگفتی اعم از جانی، مالی و حیثیتی را دربر داشته است، رسانده‌ایم، نگاه نیاز را به بیگانه احساس کند و همچنان آن شعارهای عدالت را که مضمونی گفتاری و نوشتاری دارند را به مضمون عمل تبدیل کنیم که بی‌شک عدالت هم بدون«ناس»معنی و مفهوم ندارد و همه با هم باید این واژه کهن را که ریشه در اعماق فرهنگ اصیل ما دارد، پرورش و به مرحله‌ی عمل برسانیم و دیگر اینکه خانه ملت که از معنی و مفهوم آن همه چیز راحتی یک طفل شیرخواره هم می‌داند و قوه مجریه و قضائیه و همچنین مجلس خبرگان و تشخیص مصلحت نظام که همه این تشکیلات سیاسی مفهومی مردمی دارد و با آراء و اعتقاد راسخ مردم انتخاب می‌شوند، جامه عمل بپوشانیم و دیگر اینکه کلمه‌ی مردم‌سالاری که به معنی عزت- احترام- اقتدار- ایثار- گذشت- منش- رفتار- حقوق- روحیه- آزادی- قرب- عزل و نصب و ... می‌باشد را اگر چنانچه براساس همان جمله‌ی زیبای میزان رأی ملت است و حکومت مردم بر مردم برای مردم را آویزه گوش کنیم و جمله‌ی تأثیر و تأثر را در بطن طبقات جامعه قرار داده و حصار استبداد و محدودیت‌ها را رها و بشکنیم،‌ بی‌گمان این ملت درفش موفقیت را در تمامی ابعاد به اهتزاز درمی‌آورد و فرهنگ مردم‌سالاری در بین جامعه جا نمی‌افتد، مگر اینکه سینه‌ی جامعه را بشکافیم و خلاقیت و قابلیت‌ها را در دل آن بیرون و از آنها استفاده بهینه ببریم و تبعیض و تعصبات خشک و پذیرش تفکرات دوگماتیسم(بی‌دلیل و برهان)را سر راه برداشته و رها کرده و حقیقت‌سالاری را براساس بینش صحیح جایگزین آن نمائیم و اجتناب از مسکن‌های زودگذر برای درمان درد و همچنین اجتناب از پاک کردن سرشت زخم و پیدا کردن درمانی اساسی برای زخم خونین که در پیشرفت و پیشبرد جامعه ما مثمرثمر خواهد بود و یادمان باشد برای دفاع از حقوق و ارتقاء جایگاه حقوق اجتماعی در ابعاد مختلف باید قلم را به حال خود گذاشت تا با آرامش فکری حرف دلش را بزند و همچنین آزادی واثق و کامل را به جراید و مطبوعات جهت رساندن مطالب در زمینه‌ی مردم‌سالاری داد و دیگر اینکه بایستی پستی مناسب را برای مؤسساتی که در طول تاریخ و در جامعه کنونی این هدف بزرگ را دنبال می‌کنند، فراهم نمود و امکانات لازم را نیز جهت گسترش و ترقی و تعالی در اختیار آنها قرار داد. در پایان با توجه به اینکه حرف و حدیث زیاد است و موقعیت و شرایط محدود و خیلی از دردها را باید به صاحب درمان سپرد و در حوصله و حوزه‌ی اختیاری ما به دور است،‌ پوزش می‌طلبم.
عابدین پاپی