شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
سیّد مرتضی آوینی
آدم ها روی آن مسیر مستقیم خطرناک راه می رفتند. کسی که جلو می رفت عاشق بود. شاید پیشقدم شده بود... شاید فرصت را غنیمت شمرده بود تا... تا... تا شاید پایش روی مین برود...
اینجا فکه... مین های کاشته شده در خاک... دست نخورده... عمل نکرده...
آدم ها روی آن مسیر مستقیم خطرناک... پا روی جاپای نفر جلویی می گذاشتند... نفر هفتم مرتضی آوینی بود... با نگاههای تیز سوژه ها را شکار می کرد... ((احمد تو از اینجا فیلم بگیر))... ((قاسم از این عکسبرداری کن))... ((بچه ها بمانید کمی استراحت کنیم))... یا اینکه ((وسایل را آماده کنید تا فیلم بگیریم))...
رسیدند به سیم های خاردار... یکی از بچه ها تکه آهن بلندی پیدا می کند و روی سیم خاردار می اندازد تا بقیه از روی آن رد شوند... پیکر شهیدی کمی آن طرف تر افتاده است... بی جان و خشکیده... با پلاکی بر گردن و کاغذی - وصیت نامه ای - در دست... سید مرتضی گفت: عکس بگیر!
قطار آدم ها راه می رفت... ((فکه)) بکر را کشف می کرد... هر جا شهیدی خوابیده بود... نه در دل خاک... بلکه میهمان سطح داغ بیابان فکه... با آن درختچه های گز... لاله های سرخ... نخل های پابرچا اما اندک... آدم ها روی مسیر مستقیم خطرناک... فکه پر از مین... سید مرتضی آوینی هفتمین نفر است...
پیش می روند... سید مرتضی کم کم از آنچه در بیابان است رو بر می گرداند... آسمان فکه آبی است با ابر های پرپشت... نور در میانشان تلالو می کند... باد بهار با خودش رایحه ای برای دشت می آورد... سید مرتضی بو می کشد... عمیق بو می کشد... ناگهان غمی بر دلش می نشیند... روزی بود که این دشت پر از سر و صدا بود... بر آنهایی که اینجا گرفتار شده بودند چه گذشت... فکه اسیر شده بود... نمی شد رهایش کرد... فکه ماند بی آنکه راهی برای بازگشت پیدا شود... رزمندگان ماندند و از تشنگی مردند... از عطش...
سید مرتضی جرعه ای از قمقمه آب نوشید... شور بود! ... مرتضی تعجب کرد... به زمین انداختش... چشم هایش را بست... سرش گیج رفت... کسی در ذهنش فریاد کشید: یاااااااااا علی..... !!
مرتضی قدم آخر را محکم تر از همیشه برداشت... پایش را روی مین والمری گذاشت... ضامن رها شد... دشت صدای انفجار را شنید... سید مرتضی بر زمین افتاد... یک لحظه آسمان را نگاه کرد... لبهایش را به داخل کشید و با زبان خیسشان کرد و... چشم هایش را بست...
پایش قطع شده... از زانو... فقط به پوست بند شده... بدنش... ...
امیدی به زنده ماندنش نیست؟...
آوینی زنده است ... تا همیشه... روایتگر فتح...
سید مرتضی عاشق همسرش بود...
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار ِ روز ِ آینده
مرتضی برای آخرین بار همسرش را دید...
- باید سه روز دیگر برگردیم فکّه... کار ناتمامی داریم...
- مرتضی وقتی برگشتی...
مرتضی رویش را برگرداند...
نمی خواست که بر گردد... نمی توانست که برگردد
عمر آیینه بهشت اما... آه...
بیش از شب و روز ِ تیر و دی کوتاه...
سید مرتضی زخمی شده...
اینها سواران دشت امیدند... پیش به سوی فتح...
مرتضی آوینی شهید شده است... مرتضی... مرتضای هنرمند... دیگر میان ما نیست...
از زبان همسرش شعر می تراود...
اکنون دل من شکسته و خسته ست...
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست...
سید مرتضی راوی سفر های دیگران بود...
دوکوهه... کردستان... دشت های جنوب... شلمچه... خرمشهر...
راوی سفر سید مرتضی کیست...؟ ... خود او...
آن طرف تر ... روی کلوخه های بیابان... جوانی نشسته است... پوتین به پا... چفیه به گردن... دوربین به دست... نشسته بر بالین مرتضی آوینی...
می گوید... زیر لب... : نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد... نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد...
منبع : پایگاه اطلاعرسانی عجایب المخلوقات
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی گشت ارشاد توماج صالحی جمهوری اسلامی ایران
تهران قتل شهرداری تهران سیل هواشناسی پلیس کنکور وزارت بهداشت بیمارستان سلامت زنان سازمان سنجش
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سینما سریال تلویزیون سریال پایتخت قرآن کریم موسیقی رهبر انقلاب فیلم ترانه علیدوستی مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا سپاهان
هوش مصنوعی نخبگان سامسونگ مدیران خودرو اپل فناوری آیفون ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات رونمایی
سازمان غذا و دارو کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا افسردگی آلزایمر