جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

باشگاه جنتلمن ها


باشگاه جنتلمن ها
حزب کارگزاران در آستانه انتخابات مجلس پنجم به کارگردانی هاشمی رفسنجانی تأسیس شد، یعنی زمانی که طیفی از نیروهای اصولگرای آن روز به دلیل انحراف هایی که در مشی دولت و مدیران آن در زمینه های اقتصادی و فرهنگی احساس کردند، همکاری با دولت را تحریم کردند.
این اختلاف ها موجب شد، نیروهای ارزشی آن روز و در رأسشان جامعه روحانیت حاضر نشوند مدیران هاشمی را در فهرست انتخاباتی خود قرار دهند. وی که خطر جدایی گروه های ارزشی از خویش را حس کرده بود، در گرماگرم انتخابات مجلس پنجم ابتدا به روحانیت مبارز پیشنهاد کرد، چند نفر از مدیرانش را در فهرست انتخاباتی بگذارند. این افراد شامل سیدمحمود دعایی، عبدالله نوری، مجید انصاری، فائزه هاشمی و مصطفی معین بودند. این رویگردانی از مجلس چهارم شروع شد که اغلب چهره های شاخص آن، سیاست های دولت بویژه در دو حوزه اقتصادی و فرهنگی را با معیارهای ارزشی نظام، مغایر می دیدند.
از اواخر کار مجلس چهارم که رودررویی جبهه نیروهای ارزشی نظام با تئوری توسعه لیبرالی مدیران اجرایی آن روز شروع شد، رئیس جمهور وقت با نگرانی برای تغییر ترکیب مجلس پنجم خیز برداشت.
در آن مقطع برای دولت که برنامه سوم توسعه را در دستور کار داشت، مقاومت پارلمان ارزشگرای آن روز یک دغدغه جدی بود. البته حامیان هاشمی در مجلس سوم در ترکیب اکثریت حضور داشتند که از آن جمله می توان به اسحاق جهانگیری، مجید انصاری، عبدالله نوری و مرتضی الویری اشاره کرد که وظیفه دفع حملات نیروهای چپ آن روز، نظیر محتشمی، اصغرزاده، مظفری نژاد و صالح آبادی را برعهده داشتند.
دولت وقت برای عبور از چالش مجلس ارزشگرای چهارم، به یک تغییر تاکتیکی در مواضع سیاسی خویش نیز دست زد. این چرخش تاکتیکی در چینش ترکیب کابینه دوم رفسنجانی نمایان شد، درحالی که دولت اول وی با اکثریت چپ تشکیل شد در انتخاب اعضای دولت دوم سعی کرد از جایگاه متمایل به چپ خود، تا حدودی به سمت راست گرایش پیدا کند، از همین رو در دور دوم، وی چپگرایانی مانند عبدالله نوری و مصطفی معین را در ترکیب کابینه نیاورد و علی محمد بشارتی و سیدمصطفی هاشمی گلپایگانی را به عنوان وزیران کشور و علوم، معرفی کرد.
اما این تغییرات تاکتیکی نیز ثمری نداشت؛ به همین دلیل مجلس ارزشی آن روز در اعتراض به سیاست های اقتصادی او به نوربخش به عنوان وزیر امور اقتصادی و دارایی کابینه، رأی نداد و سپس در اعتراض به روند ناصحیح فرهنگی حاکم، جریان تحقیق و تفحص از صداوسیما را دنبال کرد که به برکناری برادر وی محمد هاشمی از این سازمان منجر شد.
پس از این کشاکش ها بود که جمعی از مدیران دولت رفسنجانی با این احساس که فضای جامعه و جریان ارزشی آن روز عزم رویارویی با الگوی توسعه لیبرالی را دارد به سمت ایجاد یک حزب جدید خیز برداشتند.
سنگ بنای حزب کارگزاران درست در مقطعی گذاشته شد که یک سال از عمر دولت دوم رفسنجانی باقی مانده بود و حلقه مدیران وی که بوی تغییر جدی در فضای سیاسی- اجتماعی کشور را حس کرده بودند در واقع با ایجاد چنین تشکل سیاسی ای به سمت استمرار حضور و نفوذ خویش در عرصه قدرت گام برداشتند. به تعبیر کارشناسان، هدف طراحان کارگزاران مدیریت پروسه انتقال قدرت از رفسنجانی به حلقه حامیان سیاسی وی بود.
مؤسسان حزب کارگزاران حتی در گام اول برای بقای رفسنجانی در رأس دولت و تمدید ریاست جمهوری وی تلاش کردند؛ به گونه ای که عطاءالله مهاجرانی، معاون پارلمانی وی، در اقدامی بی سابقه «نظریه تغییر اصول قانون اساسی» و ماده مربوط به زمان قانونی ریاست جمهوری را مطرح کرد که با واکنش سخت آگاهان و دلسوزان انقلاب روبرو شد. گام دوم از سوی حلقه دیگر مؤسس کارگزاران در شهرداری تهران برداشته شد که آشکارا پروژه اسطوره سازی از رفسنجانی را با ساختن مجسمه نماد «امیرکبیر» کلید زد و تبلیغات روزنامه همشهری را در این مسیر سازماندهی کرد.
کارگزاران در مسیر شکل گیری خود، مراحل شفاف یک حزب قانونمند را طی نکرد، این حزب درست همانند یک محفل سیاسی پا به عرصه کار حزبی گذاشت و هسته اصلی آن به صورت پنهانی و در منزل برادر همسر رفسنجانی، حسین مرعشی- که آن روز ریاست دفتر رئیس جمهور وقت را برعهده داشت- پا گرفت. در روز تأسیس این محفل، مرعشی علاوه بر مدیران داخل دولت و اقوام نزدیک که از ابتدا رکن ثابت جلسات شبانه حزب بودند از شماری از افراد چپ آن روز نظیر اسحاق جهانگیری، غلامرضا آقازاده، کروبی، نوربخش، خاتمی و چند تن دیگر نیز دعوت کرد اما از میان این جمع چهره های سرشناس چپ نظیر خاتمی و کروبی به دلیل فعال بودن در مجمع روحانیون در جلسات کارگزاران حاضر نشدند.
به این صورت، حزب کارگزاران نخستین بار در سال ۱۳۷۵ و در گرماگرم انتخابات پارلمانی مجلس پنجم، با ارائه یک فهرست انتخاباتی و در قالب ۱۶نفر از مدیران و بستگان اصلی خانواده هاشمی اعلام موجودیت کرد.
نکته قابل تأمل این بود که: کارگزاران ابتدا در بیانیه اعلام موجودیت، خود را «خدمتگزاران سازندگی ایران» نامید اما بعداً که مصادره مفهوم مقدس خدمتگزاری مورد انتقاد بسیار قرار گرفت، این حزب به عنوان «جمعی از کارگزاران سازندگی ایران» بسنده کرد.
در بیانیه تأسیس حزب، به روشنی عقاید و منویات سیاسی مؤسسان حزب آشکار شده است. آنها بر اهمیت مجلس در این بیانیه تأکید فراوان کرده و به این صورت، اولین مقصود خویش را فتح کرسی های پارلمان قرار دادند و در بعد دیگر، روایت و تفسیر تازه ای از سیر تحولات نظام و انقلاب اسلامی ارائه کردند. در فصل دیگر بیانیه تأسیس، کارگزارانی ها همچنان بر پیگیری الگوی توسعه برگرفته از اندیشه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تأکید ورزیده و از گشودن باب های دوستی با بازیگران غربی در قالب شعار «تنش زدایی» سخن به میان آوردند.
کارگزاران نخستین کلوب یا باشگاه سیاسی ای بود که در درون حکومت شکل می گرفت. البته از همان ابتدا، اینکه جمعی از مدیران کشور، با تکیه بر امکانات دولتی برای تأسیس حزب گام بردارند، با موج واکنش منفی در جامعه و بویژه در میان نخبگان مواجه شد. به غیر از نیروهای ارزشی- که چنین سطحی از بهره برداری از منابع قدرت را یک انحراف خطرناک در درون نظام ارزیابی کردند- نخبگان و صاحبنظران سیاسی، این اتفاق را ضربه ای بزرگ بر «اندیشه تخرب گرایی» به حساب آوردند.
اما این همه موج انتقاد، به اصلاح و بازنگری در این تشکل «دولت ساخته» منجر نشد و مؤسسان حزب فقط برای فروکاستن از بار فشارهای جامعه و شخصیت های برجسته نظام، به ظاهر ۱۰نفر از مدیران (در سطح وزیر)، را از لیست ۱۶نفره خارج کردند.
پیامد مخرب دیگر ظهور کارگزاران، ایجاد شکاف و به هم زدن آرایش نیروهای سیاسی نظام بود. این جریان پس از تأسیس برای یارگیری سیاسی از مدیران و افراد صاحب منصب آن روز تلاش کرد. خطرناک ترین بخش این سیاست آن بود که سران این تشکل کوشیدند، این جبهه گیری و صف بندی را به درون نیروهای ارزشی و نهادهای انقلابی بکشانند؛ چنان که خود مرعشی به عنوان میزبان جلسات آن روز کارگزاران می گوید: «یک اتفاق دیگر هم این بود که سپاه وارد معادلات سیاسی شد و محسن رضایی در جلسه صبحگاه محمدرسول الله(ص) یک چرخش جدی نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی نشان داد.»
محفلی در قامت یک حزب
در تحلیل ساختار احزاب فعلی ایران، کارگزاران بافت و ترکیبی کاملا منحصر به فرد دارد. این حزب بیش از هر چیز بر پیوندهای خویشاوندی و رفاقتی تکیه دارد تا اشتراکات فکری. جالب اینجاست که پس از گذشت ۱۳ سال از تأسیس حزب، هنوز هم معیارهای فامیلی و قومی در آن تغییر نکرده است. با آنکه سران حزب همواره یکی از مدعیان اندیشه «چرخش نخبگان» بوده اند؛ اما ترکیب هیئت رئیسه و شورای مرکزی آن همان ترکیب سال ۱۳۷۵ است.
در شناخت تبار سیاسی حزب، این نکته حائز توجه است که آنها نخستین گروهی بودند که اساس اعتماد سیاسی و معیار اعطای مسئولیت را «روابط شخصی و خاندانی» قرار دادند. این چیزی بود که رفسنجانی در مواجهه با مجلس آن روز، وقتی ارزشگرایان پارلمان از ازدحام بیش از حد اطرافیان او در مناصب مهم قدرت گلایه و انتقاد کردند، این موضوع را با لعابی تئوریک مطرح کرد و گفت: مقام ارشد اجرایی نظام، برای اداره احسن امور، نیاز به چشم و گوش های نظارتی و کنترلی دارد. البته همان روزها این دیدگاه با نقدهای جدی رسانه ها مواجه شد. پاسخ روشن آن روز کارشناسان این بود که با این فرض، پس نهادهای عریض و طویل نظارتی، اطلاعاتی- امنیتی و قضایی در نظام چه جایگاهی دارند؟!
در هر حال، در سرشت سیاسی کارگزاران، مسئله توزیع و تقسیم قدرت براساس مناسبات فردی و فامیلی یا منطقه ای یک اصل است. قاطبه محققانی هم که پیرامون دلایل انحراف برنامه توسعه بررسی کرده اند، یک دلیل این ناموزونی در توسعه استان ها را همین تفکر مدیران دولت سازندگی خوانده اند؛ نگرشی که بیشتر آثار مخربش را در دوره خصوصی سازی و واگذاری امتیازات اقتصادی نشان داد و موجب شد، اغلب نخبگان از خصوصی سازی به «اختصاصی سازی» تعبیر کنند. بر این مبنا، بودجه و امکانات به سمت شهرها و زادگاه های مدیران سرازیر شد و بقیه مناطق کشور در «چرخه شیطانی فقر» گرفتار ماندند.
کارگزاران به دست محفلی از مدیران تأسیس شد که اغلب از دو ناحیه کشور برخاسته بودند؛ اصفهان و مناطق کویری کرمان و یزد. در تقسیم قدرت و امکانات زمان دولت وقت این معیار همولایتی و منطقه گرایی به وضوح اعمال شد، به نحوی که بخش عمده امکانات و ثقل سرمایه گذاری دولت به این دو ناحیه تخصیص یافت. کافی است در این باره به شناسنامه مدیران دولت وقت و ترکیب گردانندگان حزب کارگزاران نگاه شود.
در ترکیب گردانندگان حزب پس از آنکه از حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی به عنوان پدر معنوی حزب یاد می شود، این نام ها قرار دارند: حسین مرعشی، عضو هیئت مؤسس که اکنون سخنگوی حزب کارگزاران است به همراه فائزه هاشمی (دختر رفسنجانی)، محمد هاشمی (برادر رفسنجانی)، علی هاشمی (برادرزاده رفسنجانی) و محسن هاشمی (پسر ارشد رفسنجانی) همگی از استان کرمانند و تباری مشترک با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دارند.
اسحاق جهانگیری که اکنون از اعضای کلیدی حزب است نیز خاستگاهی کرمانی دارد. رضا امراللهی و فاطمه رمضان زاده نیز از منطقه مجاور کرمان یعنی یزد وارد حزب شده اند.
بعد از طیف مدیران کرمانی و یزدی، دومین حلقه پرنفوذ حزب را اصفهانی ها تشکیل می دهند که در این جمع دونفر سرشناس ترند و هنوز هم به عنوان «مردان سایه رفسنجانی» گرداننده حزب هستند؛ این زوج غلامحسین کرباسچی و محمد عطریانفر هستند.
ازطرف دیگر، کارگزاران به معنی واقعی یک حزب، مولود قدرت سیاسی بود. این ایراد هنوز بر ساختار این حزب، باقی است که مراحل تحزب گرایی و قانون های مربوط به آن را رعایت نکرد. در این باره نگاهی به شناسنامه حزب کافی است تا ببینیم کارگزاران، حزب نیست بلکه تنها اجتماع و محفلی از مدیران دولت بوده است. از همین منظر است که بسیاری از منتقدان، شکل گیری و رشد این جریان را مرهون بهره مندی آنان از رانت قدرت می دانند. البته این نقدها هیچگاه از سوی سران حزب پذیرفته نشده است و آنها مدعی اند، مرزی روشن میان حزب و قدرت بوده است.
اما در این جا برای روشن شدن واقعیت ماجرا، فقط نیم نگاهی به خاستگاه اعضا و ارکان حزب در روزهای شکل گیری آن می اندازیم. در برهه تأسیس حزب، مهره های کلیدی آن، همگی بر سر خوان قدرت سیاسی، اقتصادی و اجرایی بودند؛ غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب شهردار تهران، محمدعلی نجفی وزیر آموزش و پرورش، عطاءالله مهاجرانی معاون حقوقی و امور مجلس، فائزه هاشمی نایب رئیس کمیته ملی المپیک، رضا امر الهی معاون رئیس جمهور (رفسنجانی)، هاشمی طبا دستیار رئیس جمهور، علی هاشمی مشاور وزیر نفت، محسن هاشمی و حسین مرعشی رئیس دفتر رئیس جمهور، محمد هاشمی رئیس سازمان صدا و سیما، جهانگیری استاندار اصفهان در دولت هاشمی، ملک زاده وزیر بهداشت، آقایی معاون طرح و برنامه وزیر کشور، سیدحسین هاشمی معاون امور اداری و مالی وزارت صنایع، همتی معاون سیاسی صدا و سیما و...
● روابط رمزگونه رأس و بدنه
کارگزاران با همه فراز و نشیبی که در این ۱۳ سال داشته است، هویت سیاسی خود را به عنوان «سایه رفسنجانی در سیاست» حفظ کرده است. جدای از اینکه نزدیکان رفسنجانی مرکب از فرزندان، برادر و برادرزاده همچنان هسته مرکزی حزب را شکل می دهند، خط مشی سیاسی کارگزاران با اندیشه های رئیس مجمع تشخیص هماهنگ پیش می رود. این نکته ای است که سخنگوی حزب کارگزاران در توضیح نسبت حزب با رفسنجانی به آن اقرار دارد؛ حسین مرعشی می گوید: «تشکیل دهندگان کارگزاران سازندگی، دوستان و نزدیکان رفسنجانی بوده اند و تأسیس این حزب با هدف استمرار افکار و ایده های وی بوده است.»
وی همچنین درباره موضع گیری های انتخاباتی هاشمی و چگونگی تصمیم گیری کارگزاران در این باره اظهار می دارد: «کارگزاران با شناختی که از رفسنجانی دارد و اینکه می تواند از مشورت های او بهره مند شود، ترجیح می دهد از مشورت های وی استفاده کند. (نکته جالب توجهی که در انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ می دهد اینکه عده ای از کارگزاران، با اهدافی خاص به اردوگاه کروبی رفته و عده ای اطراف موسوی جمع می شوند.)
از زمانی که (سوم تیرماه ۸۴) پایگاه های قدرت وی در صحنه اقتصادی و سیاسی آسیب دید، حزب کارگزاران سعی کرد خلاء وجود یک پشتوانه تشکیلاتی را برای رئیس مجمع تشخیص پر کند. یکی از اعضای شورای مرکزی کارگزاران سازندگی در این باره تصریح می کند: «سال هاست مسئولان کشور ]احمدی نژاد[ نسبت به استفاده از ظرفیت هاشمی احساس بی نیازی می کنند».
او همچنان اظهار امیدواری می کند که با گذشت زمان خیلی از افراد به بهره گیری از نفوذ رفسنجانی اقبال نشان دهند.
نکته قابل تامل در تنظیم مناسبات حزب با هاشمی این است که آنها جایگاهی فراتر از یک سیاستمدار متنفذ برای وی در نظام قائل هستند؛ چنانکه سخنگوی حزب می گوید: «هاشمی، احساسش به جمهوری اسلامی، حس مادر- فرزندی است.»
این نکته از تناقضات کلیدی در فلسفه حیات حزب است که از یک سو رفسنجانی را مرجع سیاسی خویش در صحنه کشور معرفی می کند و از سوی دیگر این ادعا را به طو مکرر پیش می کشد که رفسنجانی شأنی فراتر از یک حزب دارد.
یک از نکات جالب توجه در مناسبات رفسنجانی با احزاب حامی اش این است که وی از ثبت نام خویش به عنوان مرجع و متولی احزاب خودداری می کند. فایده عملی چنین حرکتی آن است که از این رهگذر، رفسنجانی دامن خویش را از عواقب عملکرد سیاسی نادرست احزابی مثل کارگزاران بیرون می کشد؛ چنانکه وی در چندین مصاحبه پیرامون نقش خود در هدایت حزب کارگزاران بر این مسائله اصرار ورزیده که روابطش با کارگزاران در حد مشورت و هدایتگری است یا در مواقعی که اعضای حزب به دلیل عملکردهای زیانبار خویش، زیر تیغ نقد افکار عمومی رسانه ها قرار گرفته اند، وی معتقد است این اقدامات هیچ ربطی به وی ندارد.
این تاکتیک در سیاست حزبی رفسنجانی آنجا کاربرد دارد که وی می کوشد همچنان تلاش کند مناسبات خویش با احزاب سنتی و جمعیت های باسابقه کشور نظیر مؤتلفه و جامعه روحانیت مبارز را هم حفظ کند.
از اتفاقات تاریخی در روابط رفسنجانی با احزاب حامی اش، این است که در برهه ای که چهره های سرشناس کارگزاران مانند کرباسچی و مهاجرانی به مهره های سوخته تبدل شدند، رفسنجانی به تاسیس احزاب مکمل و آلترناتیو روی آورد که از آن جمله حزب «اعتدال و توسعه» بود که وی رهبری آن را به متحد دیین خویش، حسن روحانی سپرد. البته در این حزب نیز اطرافیان رئیس مجمع تشخیص از جمله دختر دیگر وی، فاطمه هاشمی حضوری پررنگ دارند. یا آنکه محمدعلی نجفی، از مؤسسان کارگزاران، از عضویت در کارگزاران استعفا داد تا در کنگره اعتدال و توسعه به عنوان عضو شورای مرکزی این حزب برگزیده شود. وی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز مشاور ارشد اقتصادی کروبی شد.
حزب اعتدال و توسعه درست در برهه ای گام به صحنه گذاشت که تحلیل هایی درباره فاصله گرفتن هاشمی رفسنجانی از حزب کارگزاران در آستانه انتخابات نهم ریاست جمهوری به دلیل ذهنیت منفی مردم نسبت به سوابق مفاسد مالی برخی اعضا و مواضع افراطی آنان، منتشر شد. تا جایی که در آن برهه گفته شد، هزینه ناشی از محکومیت مالی-سیاسی برخی اعضای شاخص حزب کارگزاران جرقه ایجاد یک حزب میانه روتر را زد.
البته پس از چندی، حزب اعتدال و توسعه به فهرست احزاب ناکام صحنه های انتخاباتی پیوست، به گونه ای که حتی شماری از اعضای حزب از آن کناره گرفتند. در این برهه برای جبران کسری نقش این حزب سعی شد روابط با حزب دیگری که به صنف کارگران تعلق داشت، محکم شده و «حزب اسلامی کار» در چند مقطع انتخاباتی در نقش حامی اصلی هاشمی ظاهر شد یا تشکل هایی با تابلوها و اسامی عجیب همچون «مجمع متخصصین ایرانی» با دیدگاه و مدیریت مشابه کارگزاران در سایزی کوچک تر به میدان انتخابات وارد شدند.
پس از این دوره طولانی آزمون و خطا در کار حزبی، به نظر می آید هنوز رفسنجانی نتوانسته یک پایگاه قدرتمند حزبی در صحنه سیاسی ایران به دست آورد. مشکلات وی در بهره گیری از نیروی حزبی، زوایای گوناگونی دارد که اولین و مهمترین آن این است که اغلب احزاب متحد وی فاقد خاستگاه مردمی بوده و عمدتاً به دست مجموعه ای از نیروهای سهامدار قدرت اداره می شوند. ضعف اجتماعی احزابی مثل کارگزاران، اعتدال و توسعه یا حزب کار به وضوح در انتخابات مجلس ششم تا هشتم، انتخابات دور دوم شوراها که کارگزاران فهرستی تمام و کمال معرفی کردند و نیز انتخابات ریاست جمهوری دور نهم که خود رفسنجانی به عنوان کاندیدا وارد میدان شده بود، آشکار شد.
مشکلات رفسنجانی در بهره گیری از نظام حزبی از نارسایی های ساختار تحزب در ایران نیز سرچشمه می گیرد؛ ساختاری که ناکارآیی و نارس بودن آن در سازماندهی جامعه و جلب اعتماد عمومی بارها اثبات شده است. جدا از اینکه پدیده حزب، تضادی صدساله با ویژگی های سیاسی-اجتماعی ایران داشته است، بنیانگذاری پروژه تحزب نیازمند لوازمی است که به نظر می آید پدرخوانده های احزاب ایرانی چندان به آن پایبند نیستند. از جمله این الزامات می توان به اصول شفافیت در عملکرد سیاسی، پذیرش اصل رقابت قانونمند و پرهیز از تخریب موقعیت حریف بویژه پس از شکست های انتخاباتی، نفی کیش شخصیت، پایبندی به اصل شایسته سالاری و نفی فامیل سالاری، علنی ساختن منابع مالی حزب و دوری جستن از شائبه رانت جویی اشاره کرد.
● تضاد با احمدی نژاد؛ هم تاکتیک، هم استراتژی
درچهار سالی که از فعالیت دولت نهم سپری شده، حزب کارگزاران سعی کرده نقش پیشاهنگی مبارزه با دولت را داشته باشد. از تیر ۸۴ که لیدر این حزب در رقابت با کاندیدای مستقل (احمدی نژاد) ناکام ماند، کارگزاران استراتژی رویارویی با دولت را محور انواع مراودات سیاسی با احزاب دیگر قرارداد.
دراین میان دو عامل کارگزاران را مقابل دولت قرار داد؛ نخست، تغییر گفتمان جامعه و دولت مبنی بر عدالت خواهی و دوم خلع ید از عناصر قدرت و باندهای سیاسی و اقتصادی مرتبط با حزب.
بیشترین تلاش تخریبی کارگزاران در برابر عملکرد دولت نهم حول سیاست های اقتصادی استوار بوده است. دراین راستا حزب ابزارها و اهرم های بسیاری را به کار گرفته است که یکی از ابزارهای مهم آن، کارشکنی طیف مدیران حامی این حزب در ارکان مالی و کرسی های اداری بوده است.
این مقابله جویی در برابر همه طرح ها و ایده های اقتصادی دولت نهم استمرار داشته، چنان که اولین مخالفت در برابر راهبرد سفرهای استانی از ناحیه طیف عناصر متصل به کارگزاران آغاز شد. طرح سهام عدالت، دومین گام کلیدی دولت بود که مانند گام قبلی از سوی حزب مذکور زیر سؤال برده شد.
نکته قابل تأمل در تاکتیک های مبارزه اقتصادی کارگزاران با دولت این است که این حزب شماری از مدیران و نخبگان لیبرال اقتصادی را که اغلب در دوره دولت سازندگی بر اتاق های برنامه و بودجه تسلط داشتند، همواره به عنوان یک «گروه فشار» برای به چالش کشیدن طرح های اقتصادی دولت به کار گرفت؛ چنان که در این زمینه با کمک همین گروه از مدیران رانده شده، کارگزارانی ها طرح بنگاه های زودبازده یا کاهش نرخ بهره یا اصلاحات نظام بانکی را به چالش کشیدند.
اوج حرکت های سیاسی این حزب در طرح ارزش افزوده مالیاتی نمایان شد. ارگان های خبری- اینترنتی حزب و سخنگویان آن آشکارا سعی خویش در تحریک بازار را به کار بستند و اغلب تیترهای اصلی خبری روزنامه های منسوب به آن در جهت برانگیختن مخالفت فعالان اقتصادی سازماندهی شد وجریانی که زمانی خود مقابل بازار بود و طرح های توسعه واردات آن، قدر بازار داخلی را در برابر بازار غرب به تنگنا انداخت، این بار درمقام مدافع بازار ظاهر شد.
درهرحال آنچه روشن است، اینکه حزب کارگزاران دردور جدید مقابله با دکتر احمدی نژاد، از هر فرصتی برای بحران سازی برای اصولگرایان بهره می گیرد. این فرصت حال ممکن است با یک بحران اقتصاد جهانی فراهم شود که در آن خود رفسنجانی و یارانش تلاش زیادی را برای ایجاد هراس در صحنه اقتصادی کشور به کار بستند یا آنکه در قالب سیاست های اصل ۴۴ یا برنامه چهارم توسعه و چشم انداز ۲۰ ساله دنبال شود که امروز تک تک آنها به عنوان مستمسکی برای زیر سوال بردن طرح های اقتصادی دولت از جمله هدفمند کردن یارانه ها به کار می روند.
اوج تحرکات انتخاباتی کارگزاران برای رأی نیاوردن احمدی نژاد، اعتراف حسین مرعشی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران و سخنگوی این حزب در جمع دانشجویان مرودشت بود؛ آنجا که گفت«ما دزدیم ولی احمدی نژاد، عرضه نداشت مچ ما را بگیرد.»
نتیجه انتخابات روز جمعه و حضور معنادار مردم بار دیگر نشان داد نگرش جامعه نسبت به کانون های قدرت و ثروت چگونه است.
درغرب باشگاه هایی ویژه وجود دارد که مخصوص افرادی خاص است و شرایط ورود به آنها دارا بودن مقدار مشخص و البته قابل توجهی از ثروت و قدرت است.
داستان حزب کارگزاران نیز شبیه ماجرای «باشگاه جنتلمن ها» است. دراین باشگاه همه چیز به قدرت ختم می شود.
محمدمهدی تقوی
منبع : روزنامه کیهان