سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

همه مشکلات آقای رئیس جمهور


همه مشکلات آقای رئیس جمهور
بشار اسد رئیس جمهور سوریه سه شنبه هفته پیش پس از رفراندوم ماه مه ۲۰۰۷ که در آن به عنوان تنها کاندیدای حاضر در صحنه شرکت کرده و موفق به کسب ۹۷ درصد آرای رای دهندگان سوری شده بود در مجلس خلق سوریه سوگند یاد کرد. بدین ترتیب، دومین دوره هفت ساله ریاست جمهوری او آغاز شد.
با مرگ حافظ اسد ۷۰ ساله در سال ۲۰۰۰ و به قدرت رسیدن بشار اسد تحلیلگران منطقه ای و بین المللی چشم به راه تغییرات بسیاری در صحنه داخلی و خارجی سوریه بودند. فرض بر این بود که نظام غیردموکراتیک سوریه که سالها زیر سیطره حزب بعث و دستگاه امنیتی وابسته به آن و اقلیت علوی وفادار به حافظ اسد بوده، اکنون و با درگذشت او به عنوان یکی از دشمنان پر و پا قرص اسرائیل و عبور از شرایط برخاسته از جنگ شش روزه به سوی تغییر موعود حرکت می کند. مرگ حافظ اسد که بسیاری او را به واسطه تاکتیک های سیاسی اش در معامله با دوست و دشمن، گرانفروش ترین رهبر خاورمیانه می دانستند، با فوت ملک حسین در اردن و ملک حسن هم در مراکش همزمان شد.
بنابراین پربیراه نبود که تحلیلگران و سیاستمداران به ویژه رهبران اسرائیل منتظر تغییر واقعی نه فقط در سوریه که در کل خاورمیانه باشند، اما به راستی پس از گذشت هفت سال چه چیزی در سوریه تغییر کرده است؟
از چشم انداز خط مشی داخلی و خارجی این کشور می توان گفت هیچ چیز. سوریه نه فقط به صلح با اسرائیل دست نیافته که رابطه کجدار و مریز رژیم سابق با دنیای غرب و به ویژه فرانسه نیز به هم خورده است. به علا وه، از یاد نبریم که در آستانه جنگ با تروریسم که از سوی جرج بوش به راه افتاد سوریه در کنار ایران و کره شمالی محور شرارت نامیده شد. از آن بدتر، در هم شکسته شدن هیمنه دیرپای سوریه در لبنان است. با این اوصاف به نظر می رسد هیچ چیز به نفع این کشور و مشخصا رئیس جمهور آن نیست.
با مرگ حافظ اسد یک فصل مهم از تاریخ اعراب به پایان رسید، تاریخ جنگ و منازعه با اسرائیل که در آن اسد بیش از هر رهبر دیگری بر نابودی این کشور و پیروزی آرمان های عربی پافشاری کرده بود. اما نکته جالب اینکه حافظ اسد به رغم دشمنی آشکار و بی پروا با اسرائیل هیچگاه دشمنی آمریکا با خود را بر نیانگیخت. از یاد نبریم که وی نظام سوریه را برای بیش از سی سال و در دوران جنگ سرد اداره کرد و در این دوران به شوروی نزدیک شد. این پیوند تا اندازه ای بود که جهان به تدریج سوریه را یکی از متحدان مسکو شناخت. اما چیره دستی اسد تا بدانجا بود که او باج این اتحاد را به تمامی از مسکو می گرفت. چنانچه دنیای غرب دریافت که سوریه مانند کشورهای اروپای شرقی متحد بی چون و چرای مسکو نیست. بلکه در ارتباط با غرب استقلا ل عمل خود را حفظ می کند. از این رو، دشمنی او با اسرائیل و دوستی اش با شوروی هیچ گاه، نخ ناپیدای رابطه با غرب را از هم نگسست. سوریه در تمام این سالها تعادل خود را حفظ کرد و از این رو بود که فروپاشی بلوک شرق خدشه ای به جایگاه آن وارد نساخت.
با پایان جنگ ۱۵ ساله داخلی در لبنان(۱۹۹۰-۱۹۷۵) ارتش سوریه نه فقط این کشور را ترک نکرد، که حافظ اسد با صبر و حوصله عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان را هم به نظاره نشست. ارتش سوریه به خواست رهبران لبنان در این کشور ماند، بدون اینکه کسی حتی آمریکا از سوریه بخواهد لبنان را ترک کند. از آن زمان تاکنون صحنه سیاست در لبنان توسط ارتش سوریه و به ویژه بخش اطلاعاتی آن اداره شده است.
راز موفقیت اسد را باید در درک او از تحولات جهان پیرامون خود که بیش از همه بر مناسبات قدرت در خاورمیانه تاثیر می گذارد دید; شکار فرصت ها و کسب هر چه بیشتر امتیازات برای حفظ تعادل در عین نگهداشتن فاصله لازم با هر یک از قدرت های شرق و غرب. حافظ اسد در طی مدتی که مانند یک رهبر مقتدر سوریه را اداره کرد نشان داد که هیچ چیز را بر منافع ملی این کشور ترجیح نمی دهد.
مرگ اسد در سال ۲۰۰۰ با تغییرات بین المللی و منطقه ای بسیاری همراه بود. زمانی که بشاراسد به قدرت رسید بلوک شرق دیگر وجود نداشت و در نظم نوین جهانی خاورمیانه مهمترین زمین بازی بود. تحولات این منطقه را نیز باید بیش از همه از چشم انداز تغییر در سیاست های جهانی ایالات متحده دید. با به قدرت رسیدن جمهوری خواهان و سپس آغاز جنگ علیه ترور از سوی جرج بوش سوریه در کنار دو کشور کره شمالی و ایران محور شرارت نامیده شد. چه چیز این تغییر سریع از یک دولت بی طرف به یک دشمن بالفعل را توجیه می کند؟ همچنان که کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا بعد ها بیان کرد تا پیش از آن رهبران ایالات متحده تمام توجه خود را معطوف به حفظ وضع موجود در خاورمیانه کرده بودند، از این رو همکاری و معامله با رژیم سابق سوریه و رهبر آن که ماهرانه قواعد چانه زنی را پیاده می کرد معنادار می نمود.
اما اکنون زمان تغییر فرا رسیده بود. دیگر حفظ نظام های غیردموکراتیک خاورمیانه که رژیم حافظ اسد یکی از آنها محسوب می شد اهمیت نداشت، بلکه این نظام ها باید خودرا با نظم جدید همراه می کردند.
واقعیت های منطقه خاورمیانه چشم رهبران ایالات متحده را بر حقایق بسیاری گشوده بود. کشورهای عربی که تا قبل از آن یا مانند اردن، مصر، عربستان و مراکش دوست و متحد آمریکا بودند یا همچون سوریه در انتخاب میان دو قطب شرق و غرب بیش از هر چیز حفظ استقلال در عین امتیازگیری هر چه بیشتر از هر کدام از این دو را در اولویت قرار داده بودند، در طی سالها به دلیل ماهیت استبدادی خود از یکسو و حضور اسرائیل در منطقه از سوی دیگر، تخم تروریسم و نفرت از غرب را کاشته بودند.
بدین ترتیب هدف اول تغییر وضعیت خاورمیانه بود. بی طرفی به شیوه مالوف دیگر معنا نداشت. در قاموس جمهوری خواهان کاخ سفید رژیمی مانند سوریه که البته سابقه دشمنی با اسرائیل، حضور طولانی مدت در لبنان و دوستی با ایران را داشت، نه بی طرف که دشمن بود و باید لاجرم خود را با تحولات جدید هماهنگ می کرد و این آغاز مشکلات بشاراسد بود.
چنین به نظر می رسید که سقوط صدام حسین به عنوان یکی از دشمنان پر و پاقرص سوریه فرصت خوبی در اختیار این رژیم برای نزدیک شدن به ایالات متحده فراهم می آورد. اما تغییر رژیم بعث در عراق مقدمه تغییرات بعدی در خاورمیانه بود.
دومین مشکل رئیس جمهور جدید که چیزی جدا از اولی نمی باشد، لبنان است. پس از سالها سیطره سوریه بر این کشور ترور رفیق حریری که از همان آغاز سوریه را در صدر متهمان نشاند و ارتش این کشور را وادار به عقب نشینی از لبنان کرد.
از چشم انداز مناسبات متقابل سوریه و لبنان، تحولا ت جدید توانست فرانسه و ایالات متحده را که در سیاست خارجی به ناهماهنگی و حتی تضاد با یکدیگر شهره بودند با هم متحد کند. متعاقب آن تحولا ت داخلی لبنان نیز نشان داد که جامعه لبنان بیش از این حضور سوریه را به عنوان برادر بزرگ تر برنمی تابد. هم اکنون لبنان از یک جهت دیگر نیز برای سوریه مشکل آفرین شده است. اردوگاه آوارگان فلسطینی در شمال لبنان و در جوار مرزهای سوریه که نهرالبارد نام دارد امروزه و با گسترش فعالیت و افزایش قدرت شبکه القاعده تبدیل به یکی از قرارگاه های گروه فتح الا سلا م شده است. طبق شواهد به دست آمده فتح الا سلا م با گروه های حامی سوریه مانند فتح الا نتفاضه که جبهه مردمی برای آزادسازی فلسطین است ارتباط دارد. فتح الا نتفاضه پایگاه های نظامی خود را در طول مرزهای کوهستانی سوریه و لبنان برپا کرده است.
رهبر فتح الا سلا م شاکر العسبی و برخی از شبه نظامیان وابسته به او آموزش های لا زم را در این پایگاه های مرزی قبل از ورود به اردوگاه آوارگان فلسطینی فرا می گیرند. در کنار این جنگجویان تندرو شبه نظامیان وابسته به سوریه نیز با ارتش لبنان می جنگند. مرز سوریه و لبنان نیز معبر انتقال سلا ح و دیگر امکانات مورد نیاز شبه نظامیان است.
با مشاهده روند مشابه این در عراق، یعنی در مجاورت مرزهای شرقی سوریه می توان نتیجه گیری کرد که ارتش سوریه یا حداقل بخش های مستقل و خودمختار آن فروپاشی نظام بعثی در عراق و ضعف دولت لبنان را فرصت مناسبی برای گلآلود کردن آب و در مرحله بعد به نام همکاری با آمریکا در سرکوب یا دستگیری شبه نظامیان در عراق و لبنان امتیازگیری از غرب می دانند و این همان شیوه جاافتاده ای است که به اشکال مختلف از سوی حافظ اسد اجرا شد. هدف رهبر فعلی سوریه نیز حفظ رابطه با ایالا ت متحده و غرب است. اما اتحاد فرانسه و آمریکا در لبنان، قرار گرفتن این کشور در فهرست محور شرارت، اعمال تحریم های آمریکا علیه سوریه، وارد آوردن اتهامات به این کشور مبنی بر همکاری با تروریست ها در عراق و شبه نظامیان در لبنان نشان دهنده این امر است که رهبران جدید چندان در رسیدن به هدف موفق نبوده اند.
نگاهی به برخی از فرازهای سخنان بشاراسد در مراسم سوگند دومین دوره ریاست جمهوری مبین خواست این رژیم برای رسیدن به صلح با اسرائیل در ازای بازگرداندن بلندی های جولا ن است. پیش شرط سوریه مبنی بر صلح در ازای زمین که پیش از این نیز مطرح شده بود از سوی رهبران اسرائیل هیچ گاه جدی گرفته نشده است. این امر نه فقط معلول اکراه آنها در از دست دادن این منطقه استراتژیک که محصول بی اعتمادی اسرائیل به رژیم فعلی سوریه است. بشاراسد بیش از آنچه به دنبال صلح با اسرائیل باشد - که هست - در پی حل مشکلا ت فراوان خود با ایالات متحده از طریق اسرائیل است و این نکته ای است که از سوی رهبران این کشور به خوبی فهمیده شده است. چرا که صلح با اسرائیل متضمن همکاری با آن کشور در سرکوب گروه هایی مانند حماس، قطع رابطه با حزب الله و سرکوب دیگر گروه های جهادی فلسطینی است.
مارک ریگیف سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل با اشاره به این موضوع، پس از سخنان اخیر بشاراسد گفت که «علا قمندی سوریه به بهبود رابطه با اسرائیل، «حرکتی دیپلماتیک» برای ارتقای رابطه با غرب و مشخصا آمریکاست. بنابراین مشکل فقدان نیت خوب نیست، بلکه اهداف سیاسی است که رژیم سوریه از مذاکره با اسرائیل دنبال می کند.» بشار اسد همانند سلف خود این نکته را دریافته که کلید حل مشکلا ت خاورمیانه در دست آمریکاست و بنابراین حفظ رابطه با آمریکا یا دست کم روند سازگاری با این کشور را با هیچ چیز دیگر عوض نمی کند. اما سوال اینجاست که آیا این بار همچون دوران حافظ اسد برنده این منازعه سوریه است یا آمریکا؟ تحولا ت آینده منطقه پاسخ این سوال را خواهد داد.
نویسنده : لیلا چمن خواه
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید