پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چگونه اسلحه‌های آمریکایی به خشونت‌های کانادا دامن می‌زنند؟


چگونه اسلحه‌های آمریکایی به خشونت‌های کانادا دامن می‌زنند؟
اسلحه‌های مختلف تولید شده در کشور آمریکا که دامنه گسترده‌ای از سلاح‌های جنگی را شامل می‌شود، بازار پر رونقی را برای این تجارت خشونت‌بار، به وجود آورده است. براساس آمار رسمی، علاوه بر اینکه تعداد سلاح‌های در دست مردم آمریکا از جمعیت این کشور فراتر رفته است، همه ساله حجم زیادی از این سلاح‌ها نیز به سایر کشورهای دنیا به ویژه کشورهای همجوار ایالات متحده، سرازیر می‌گردد. نویسنده این مقاله، به بررسی وضعیت جنایات و جرایمی پرداخته که در سایه این تجارت، در کشور کانادا روی می‌دهد. نویسنده معتقد است که به دلیل سودآوری هنگفت این صنعت، دولت‌های دو کشور نیز در برابر این تجارت، هیچ گاه موضعی محکم و سخت‌گیرانه اتخاذ ننموده اند.
جان بوتچر روزگار سختی را سپری می‌نماید. همسر ۳۳ ساله وی، پس از یک نبرد طولانی با یک بیماری سخت درگذشت. همچنین جان شغل خود را در یک شرکت خدمات مالی از دست داده و پولی برای گذران زندگی ندارد. به همین خاطر مجبور می‌شود به یک جرم پر درآمد تن در دهد. اما سرانجام، مأموران مرزی کانادا به وی هنگام ورود به خاک کشورش (از سفر ایالات متحده) مشکوک شدند و از داخل لاستیک زاپاس خودروی جان، ۲۳ کلت پرقدرت و یک تفنگ نیمه اتوماتیک به دست آوردند. البته وی مدعی شد که از قاچاق این محموله سلاح به کانادا، هدف خاصی نداشته است.
انبوه سلاح‌های آمریکایی منتقل شده به کانادا و قتل و مجروحیت صدها شهروند کانادایی، واقعیتی است که امروزه بر زندگی ما سایه افکنده است. البته جان بوتچر به دو سال و نیم حبس محکوم گردید، اما شبکه‌های مافیایی قاچاق اسلحه که وی را به کار گرفته بودند، همچنان به فعالیت‌های زیرزمینی خویش ادامه می‌دهند. جان که به زودی از زندان آزاد خواهد شد، می‌گوید: «اگر برای حماقت هم المپیکی وجود داشت، مدال طلای آن به من می‌رسید.»
جان انسانی است که به خونبارترین تجارت دنیا دست زد. تنها در دو هفته گذشته، در شهر تورنتو، ۱۴ حادثه مختلف تیراندازی روی داده که در این حوادث، ۵ نفر کشته و ۱۱ نفر زخمی شده اند. در یکی از این حوادث، یک کودک ۴ ساله هدف ۴ عدد گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل گردید.
وقوع حوادث مشابه ناشی از به کارگیری سلاح‌های سبک شخصی، اعتراض سیاست مداران و نخست‌وزیر کانادا را به دنبال داشته است. البته بسیاری از معترضان معتقدند که سر منشاء اصلی این سلاح‌ها یعنی ایالات متحده، متهم شماره یک این وضعیت اسفبار است. در پنج سال گذشته، مأموران مرزی، حدود ۵۴۰۰ سلاح غیرقانونی در حال انتقال به کانادا از آمریکا را کشف نموده اند. چون اکثر این سلاح‌ها، تفنگ‌هایی سبک بوده و در جرایم مسلحانه به کار می‌روند، می‌توان خریداران احتمالی این اسلحه‌ها را حدس زد.
تام گابور استاد جرم‌شناسی دانشگاه اوتاوا، در مورد این وضعیت می‌گوید: «اکثر جرایم مسلحانه روی داده در کشور ما، به سرقت و قاچاق موادمخدر اختصاص دارد و قتل‌های خانوادگی، سهمی اندک دارند. البته سهم اسلحه‌های ثبت نشده و قاچاق در این جرایم، درصد بالایی را نشان می‌دهد.»
گروهی که جان بوتچر برای آنها کار می‌کرد، در سال‌های اخیر با اقداماتی غیرقانونی نظیر تجارت موادمخدر و فعالیت‌های تروریستی، توانسته است درآمد بالایی نصیب سردمداران خود کند. به نظر می‌رسد، افزایش همین اقدامات است که نیروهای پلیس را به کوچک ترین حرکت از سوی مردم، در خیابان‌ها، حساس نموده است. یکی از شهروندان تورنتویی در مورد خشونت‌های شهر خود می‌گوید: «من ترجیح می‌دهم که با یک کلت، توسط پلیس دستگیر شوم، اما بدون اسلحه به دام تبهکاران نیافتم.»
بدین ترتیب، افزایش تعداد حوادث ناشی از کاربرد اسلحه، به کشف بیشتر اسلحه‌های غیرقانونی و تداوم موج خشونت‌ها می‌انجامد. مثلاً سال گذشته، پلیس ونکوور به دلیل وقوع سه حادثه تیراندازی در چهار روز که دو حادثه آن با تلفات جانی همراه بود، در این شهر وضعیت فوق‌العاده اعلام نموده بود.
البته همه این سلاح‌های مرگ‌بار، قاچاق نیستند. تعدادی از آنها از شهروندان کانادایی و یا فروشگاه‌های اسلحه به سرقت می‌رود، اما تعداد این اسلحه‌ها در مقابل سیل بی‌پایان انواع اسلحه و مهمات آمریکایی وارد شده به کانادا، بسیار اندک است. بدین ترتیب، انسان‌های خلافکار برای دستیابی به سلاح‌های مورد نیاز خویش،‌ هیچ مشکلی ندارند.
راب روشول مدیر بخش اطلاعات جنایی پلیس ونکوور در مورد این وضعیت می‌گوید: «ما به صورت ادواری و منظم، اسلحه‌های غیرقانونی را جمع‌آوری می‌کنیم، اما برای افراد خلافکار، تهیه سلاح‌های مورد نیازشان نظیر خرید هله هوله است. زیرا آنها به سرعت دوباره خود را مسلح می‌کنند.»
البته گفتنی است که دامنه سلاح‌های قاچاق شده به کانادا، از مرز سلاح‌های کوچک و کم‌توان گذشته است. چرا که در یکی از محموله‌های اخیر کشف شده، علاوه بر ۱۲ مسلسل نیمه اتوماتیک، ۲ مسلسل اتوماتیک جنگی یوزی نیز به دست آمده است. به علاوه، ورود اسلحه‌هایی با ردیاب لیزری که قادرند هدف موردنظر را با دقتی فوق‌العاده هدف قرار دهند، ابعاد این فاجعه را گسترده‌تر نموده است. در این اسلحه‌ها، نقطه قرمزی روی هدف جابه جا شده و عملاً همه کاربران آن می‌توانند به یک تیرانداز حرفه‌ای تبدیل کردند.
مسأله تجارت غیرقانونی اسلحه بین آمریکا و کانادا، یکی از مسایل مهم دیپلماتیک بین این دو کشور محسوب می‌گردد. چرا که معضل سلاح‌های آمریکایی قاچاق شده‌ای که در کانادا، منجر به کشتار شهروندان این کشور می‌گردد، به یک حقیقت پذیرفته شده برای همه تبدیل شده است. به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۴ میلادی، پلیس کانادا از دایره امور الکل، دخانیات، اسلحه و مواد منفجره پلیس ایالات متحده خواست که ۱۱۳۵ اسلحه کشف شده در عملیات‌های خود را ردیابی نماید. نتیجه این اقدامات کاملاً قابل پیش‌‌بینی بود: همه این سلاح‌ها، آمریکایی بودند. به علاوه، یکی از مدیران پلیس کانادا چندی پیش اعلام نمود که مسأله سلاح‌های در دست مردم، ۸۰% وقت کاری پلیس را به خود مشغول نموده است.
کمتر روزی است که ما شاهد یک حادثه مسلحانه و یا تیراندازی در شهرهای کانادا نباشیم، حوادثی که معمولاً ردپای گروه‌های مافیایی و تروریستی در آنها پیداست و کشته شدن یک کودک بی‌گناه چهارساله در تورنتو، یکی از عواقب این وضعیت است.
اما چرا علی‌رغم بروز این وضعیت بغرنج، مسأله قاچاق اسلحه به کانادا، هنوز هم جزء مسایل اصلی مورد بحث مقامات کانادایی نیست و چرا برای کنترل‌های دقیق‌تر مرزی اقدامی انجام نشده است؟
پاسخ همه این سؤالات را باید در روابط موش و گربه‌ای آمریکا و کانادا جستجو نمود. در حالی که دولت آمریکا فشار زیادی بر دولت اوتاوا برای تغییر در قوانین مهاجرتی‌ و لزوم کنترل‌های دقیق‌تر برای جلوگیری از نفوذ مهاجران به خاک ایالات متحده وارد می‌نماید، دولت کانادا تنها به دنبال آن است که در روابط تجاری ۶۸۰ میلیارد دلاری میان دو کشور، منافع خود را حفظ نموده و در این میان، پافشاری بر ایجاد روابطی دوجانبه، دور از واقعیت‌های موجود خواهد بود. به علاوه، دولت آمریکا نیز در سطح فدرال، علاقه‌ای به این کار ندارد. چرا که مسأله اصلی در این مورد، پول است؛ چرا که حتی اگر هزینه‌های کنونی کنترل مرزها هم افزایش یابند، اما باز هم به دلایل متعدد، این اقدامات اثربخش نخواهند بود.
به علاوه، علاقه وافر آمریکایی‌ها به دارا بودن اسلحه شخصی، چشم آنان را به روی مسائل به وجود آمده در کشورهای همسایه بسته است. آخرین آمارهای ارائه شده نشان می‌دهد که تقریباً به ازای هر فرد آمریکایی، یک اسلحه وجود دارد. همچنین مذاکرات گسترده جمهوری‌خواهان نیز برای خلع سلاح در این کشور، تقریباً هیچ دستاوردی نداشته است. به همین دلیل، به نظر می‌رسد، به دلیل این شرایط، قریب به اتفاق سرمایه‌گذاری‌ها و اقدامات پلیس کانادا در زمینه کشف سلاح‌های قاچاق شده و غیرقانونی، بی‌فایده باشد.
البته تعدادی از کارشناسان معتقدند که به دلیل ناکارایی اقدامات امنیتی کنونی و جرایم مالی ناچیز قاچاقچیان اسلحه‌های غیرقانونی، کانادا باید به دنبال انعقاد یک پیمان سه جانبه با آمریکا و مکزیک برای ایجاد یک معاهده امنیتی قاره‌ای باشد که در آن مسائلی نظیر مهاجرت، تروریسم، قاچاق اسلحه و تقویت کنترل‌های مرزی، مورد بررسی و کنترل دقیق قرار گیرند. البته دولت مکزیک نیز همانند دولت کانادا از مسأله قاچاق اسلحه به این کشور از خاک آمریکا رنج می‌برد، چرا که آمار پلیس این کشور نشان می‌دهد که ۸۰% جرایم مسلحانه اتفاق افتاده در مکزیک، با سلاح‌های ساخت آمریکا صورت می‌گیرد.
اکنون جان بوتچر در زندان به مطالعه و تفکر می‌پردازد. او که از اقدامات گذشته‌اش پشیمان گردیده، می‌خواهد پس از آزادی، زندگی جدیدی را شروع کند. اما آیا همه انسان‌های اطراف ما نیز، همین نظر را دارند؟
چارلی گیلیس
مترجم:محسن داوری
منبع: www.macleans.com
منبع :ماهنامه سیاحت غرب،شماره ۴۶
- Charlie Gillis ؛ نویسنده و روزنامه‌نگار کانادایی