یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دیپلمات‌ها در بن بست


دیپلمات‌ها در بن بست
اطلاع از نتایج نشست گروه ۱+۵ در لندن در محافل سیاسی ایران عمیقاً مایه تفریح شده است. پس از چند ماه آمد و رفت، مذاکره آشکار و مبادله پیام پنهانی، رایزنی فراگیر، بحث و جدل های بی پایان و دراز دامنه، آخر کار، اعضای گروهی که خود را قدرتمندترین مجمع تصمیم ساز در جهان می داند، اعلام کردند بسته ای به ایران پیشنهاد خواهند کرد که «اندکی» بهتر از پیشنهاداتشان در خرداد ماه سال ۱۳۸۵ (ژوئن ۲۰۰۶) است و البته چنانکه وزیر خارجه روسیه گفته در ازای آن از ایران می خواهند «در طول مذاکرات» غنی سازی را به حال تعلیق درآورد! برای گروهی با این مشخصات، این فوق العاده تأسف آور و ناامید کننده است که پس از به کار گرفتن تمام ظرفیت ذهنی خود به جای اینکه جلو بیایند و رشد و پختگی بیشتری در مواضع آنها دیده شود، چهار سال به عقب بازگشته اند و اجناس بنجلی را که مدت ها قبل حتی به اندازه یک نگاه ساده رغبتی برنینگیخت، دوباره بزک کرده و با بوق و کرنا به همراه یک دوجین خرده فرمایش جلو ایران بگذارند و در عین حال منتظر پاسخ مثبت ایران هم باشند!
این برای ایران، بیش از آنکه ناامید کننده یا غیرمنتظره باشد، تأسف آور است. فقط جهت یادآوری، خوب است اعضای گروه ۱+۵ توجه کنند پیشنهاد عرضه بسته ای از مشوق ها به ایران و در ازای آن، درخواست «تعلیق در حین مذاکرات» در حالی که اساساً معلوم نیست این مذاکرات قرار است چه زمانی آغاز شود، چه زمانی پایان یابد و هدف از آن تعطیل کردن برنامه ایران است یا دریافت تضمین هایی برای صلح آمیز باقی ماندن آن، دقیقاً همان اتفاقی است که در پاییز سال ۱۳۸۳ (نوامبر ۲۰۰۴ میلادی) در جریان توافقنامه پاریس رخ داد و خیلی زود به بن بستی آشکار انجامید.
واقعاً آیا ۱+۵ انتظار دارد چنین پیشنهادی ایران را ذوق زده کند و پای میز بکشاند؟! ویرایش یک متن کهنه و بی رمق آن هم با ناخن خشکی تمام و نهایتاً عرضه پیشنهادی که رسانه های غربی برای اعلام «توخالی» بودن آن یک ساعت هم صبر نکردند و مشروط کردن آن به شرطی مانند تعلیق که ایران مدت های طولانی است اساساً مفهوم آن را از نظام تصمیم سازی خود حذف کرده واقعاً چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این نمایش است یا دیپلماسی؟! زمانی شاید این امر پنهان بود، ولی حالا دیگر تقریباً همه آنها که با مختصری علاقمندی اخبار مربوط به پرونده هسته ای ایران را پی گیری کرده اند می دانند که ایران ظرف همین ماه های اخیر پیشنهادهایی بسیار پربارتر و اغوا کننده تر از این را از طرف های مذاکراتی خود دریافت کرده و آنها را حتی قابل مذاکره تشخیص نداده است، با این وصف حالا چرا باید تکه کاغذی که چیزی جز تکرار مشتی حرف های بی ارزش نیست را جدی بگیرد؟! لااقل غربی ها که خود به آن پیشنهادها -که صرفاً زمانی کنار نهاده شد که ایران به آنها بی میلی نشان داد و الا آنها مشتاقانه حاضر به توافق بر سر آن بودند - واقفند؛ پس چرا دوباره فرسنگ ها به عقب بازگشته اند و از ایران می خواهند احیای مرده ریگ تعلیق را در ازای شوخی ای به نام مذاکره بپذیرند؟
حقیقتاً نمی توان باور کرد اعضای گروه ۱+۵ تا آن حد ساده باشند که نفهمند از سال ۲۰۰۴ تا امروز بسیاری چیزها دگرگون شده، پس نمی توان دور توافقنامه پاریس را دوباره روبانی پیچید و به سوی ایران پرتاب کرد. می توان حدس زد آنچه دوباره غربی ها را فریب داده و آنها را به ورطه این اشتباه محاسبه کشانده که ممکن است با اتکا به همان فرمول های قدیمی بتوانند وارد معامله ای جدید با ایران شوند این است که تصور کرده اند افزایشی که اخیراً به طور محسوس در ابعاد فشارهای وارده به ایران رخ داده به اضافه حجم سنگین عملیات روانی در مورد عواقب ناگوار «به آخر خط رسیدن دیپلماسی» تهران را تا آن حد نرم خو یا محافظه کار ساخته که دستاوردهای بسیار باارزش فنی و استراتژیک خود را به بهایی اندک معامله کند. اگر این اشتباه محاسبه رخ داده باشد- که ظاهراً در اثر ضعف های جبران ناشدنی نظام کسب و برآورد اطلاعاتی غرب برای چنددهمین بار رخ داده- مرور برخی حقایق ساده خالی از فایده نخواهد بود.
قبل از هرچیز باید به این نکته توجه کرد که ایران همچنان خود را قدرتی منحصر به فرد و غیرقابل رقابت در منطقه خاورمیانه می داند که هیچ نیازی به غربی ها ندارد سهل است آنها را به اسفناک ترین وجه ممکن به خود نیازمند ساخته و به خوبی نشان داده است اگر فقط اندکی از امکانات بی پایان خود را بسیج کند می تواند بازی های بسیار پیچیده آنها را در هرگوشه از این منطقه بی نهایت حساس به هم بریزد و بلکه نابود سازد. فقط به عنوان یک نمونه، آمریکایی ها در یکی دو هفته اخیر انرژی بسیاری صرف متهم ساختن ایران درناآرامی های عراق کرده اند. پس از ناآرامی های بصره، تقریباً همه مقام های واشنگتن به صراحت از حضور قوی و موثر ایران در عراق- که البته آنها کارکرد آن را منفی ارزیابی می کنند- سخن گفتند. در عین حال که معلوم بود در دل از به جان هم افتادن دو گروه قدرتمند شیعه شادمانند و آن را به معنای تضعیف دوستان ایران می دانند، تلاش کردند ایران را به عنوان مقصر اول و آخر این ناآرامی ها جلوه دهند. اگرچه اشغالگران خود بهتر از هرکسی می دانند که ایران جز «ثبات» و «تشکیل دولت قدرتمند شیعه» هدف دیگری در عراق ندارد، اما بیایید یک لحظه فرض کنیم حرف آمریکایی ها راست باشد و به واقع ایران اوضاع عراق را درهم ریخته باشد. نتیجه چیست؟ خیلی ساده و روشن، معنای چنین اتفاقی این است که ایران می تواند ظرف دو هفته همه آنچه را که آمریکایی ها در مدتی قریب به یک سال تحت عنوان «طرح جدید امنیتی» با افزایش بی سابقه نیرو رشته اند، پنبه کند. این اگر علامت قدرت نیست، پس چیست؟ آمریکایی ها حتی آنجا که به خیال خود در حال مذمت ایران هستند کاری جز تعریف از آن و اعتراف به قدرت آن در مقابل خود نمی کنند.
این فقط یک مورد است و بسیاری حرف های دیگر درباره مسائلی مانند بحران اقتصادی آمریکا و اروپا که اندک نوسانی در بازار انرژی می تواند ابعاد آن را بی نهایت فاجعه بار کند، وضعیت افغانستان و لبنان که بدل به گره های کور برای غرب شده اند، پیشرفت فنی فوق العاده ایران که مدت هاست تمامی مرزهای ممنوعه را پشت سرگذارده هنوز ناگفته است و وقتی ابعاد آنها هم به اندازه کافی باز شود معلوم خواهد شد که ایران هرگز اینچنین به توانایی های خود مطمئن نبوده و لذا بدون ذره ای تردید هر پیشنهادی را که ناقض حقوق آن باشد به دامن عرضه کنندگان پرتاب خواهد کرد.
زمانی تحلیل برخی ناظران از بن بست به وجود آمده در گروه ۱+۵ این بود که آنها فقط به دور خود می چرخند و امکان پیش روی را از دست داده اند. حالا ظاهراً اوضاع خراب تر است و مدعیان قدرت عالمگیر، نه فقط توان جلو رفتن بلکه حتی امکان تشخیص صحیح موقعیت خود را هم از دست داده اند. جمعه شب وقتی بیانیه ۱+۵ حاوی حرف هایی که از سال ها قبل از فرط تکرار بی رنگ و مندرس شده، منتشر شد ناخودآگاه به یاد آن دو کوهنورد خوشمزه ای افتادم که پس از ساعت ها بحث و جدل برای یافتن موقعیت خود از روی نقشه ای که جلوی خویش پهن کرده بودند، ظفرمندانه به این نتیجه رسیدند که اکنون روی «قله کوه مقابل» ایستاده اند!!
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان