جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


برنامه ریزی فرهنگی ابزار کارامد توسعه فرهنگ عمومی


برنامه ریزی فرهنگی ابزار کارامد توسعه فرهنگ عمومی
اماکن جمعی فرهنگی، ثمرات مهم و پایدار زیبایی شناختی، اجتماعی، اقتصادی و نمادین بر اشکال و چگونگی عملکرد شهرهای بزرگ و کوچک دارند. هنرها، بخصوص وقتی به شکل یکپارچه اداره می شدند، نقشی محوری در حیات جوامع مختلف در ادوار متفاوت در سراسر جهان داشته اند.
همراه شدن این واقعیت با رفاه و تحول تکنولوژیکی و اجتماعی، به حمایت اقتصاد شهرها از تولید هنری و صنایع دستی، نوآوری و صنایع فرهنگی رشد یابنده می انجامد که به نوبه خود مزیت نسبی ایجاد می کند و در همان حال احساس تعلق خاطر به شهر و کشور و هویت مشترک به وجود می آورد.
کاربری زمین و فرهنگ، پدیده های پایه ای طبیعی و انسانی هستند. اما ترکیب مفهوم فرهنگ با «برنامه ریزی» در برگیرنده تضاد بین سنت و مقاومت در برابر دگرگونی، دگرگونی یا میراث فرهنگی گذشتگان و تلاشهای فرهنگی معاصران از سویی و آرمانهای حقوق فرهنگی، برابری و زیبایی از سوی دیگر می باشد. هرگاه فرهنگ عمومی و تمدن مورد اعتناست و غرور و دلبستگی به شهر، ایالت یا قومیت مورد نظر است، یادمانهای عمومی، میدانها، ساختمانها و رویدادهای فرهنگی، به کار می آیند. البته، انگیزه ها ممکن است تشریفاتی، تبلیغاتی یا زیباسازی باشد. این نمودها معمولاً نمادین و قدیمی هستند و مکانها، شهرها یا حتی کشورها را در برمی گیرند. بنابراین، تحقق و چگونگی برنامه ریزی فرهنگی، بازتاب جایگاه هنرها و فرهنگ در هر جامعه و نیزچگونگی نگاهی است که در جریان تحولات جامعه شهری، برنامه ریزی فرهنگی به طراحی و برنامه ریزی سکونتگاههای انسانی پیدا کرده است.
در گذشته، شهرهای فرهنگی به مراکز امپراتوریها، دولت شهرها و مراکز بازرگانی و صنعت منطبق می شدند؛ اما امروزه رنسانس شهری که فرهنگ را به عنوان مصرف، تولید و استراتژی ارایه تصویری از شهر به کار می گیرد، در همه شهرها و مناطق شهری در کشورهای توسعه یافته، کمترتوسعه یافته، نوخاسته و در حال بازسازی، اعم از تاریخی و جدید و همه شهرهایی که خواهان ماندگاری در این عصر پساصنعتی (یا به عبارت دقیق تر، عصر صنعتی جدید) هستند، قابل مشاهده است. البته، جنبه های نمادین و سیاسی - اقتصادی فرهنگ هیچ گاه کاملاً با هم منطبق نبوده اند. شاید در عصر جهانی شدن این موضوع تعجب آور نباشد، زیرا سرمایه داری متأخر کالاهای نمادین را بخشی از بازار محلی و خانگی و هنر و فرهنگ را جزو کسب و کار بزرگ و بین المللی گردشگری به شمار می آورد. پس برنامه ریزی برای فرهنگ بدین معنا در واقع همان برنامه ریزی و تخصیص منابع اقتصادی است.
اما جنبه های کالبدی فرهنگ عمومی (امکانات و اسباب آسایش در حوزه عمومی) که اغلب زیرساخت فرهنگی خوانده می شوند، مستقیماً بخشی از طراحی و برنامه ریزی فرهنگ شهری است. هرچند شهرها و صنایع فرهنگی طراحی شده و دارای سبک خاص از زاویه تاریخی و همین طور معاصر شایان توجه بیشتر هستند، اما ایجاد، برنامه ریزی و پشتیبانی از امکانات فرهنگی بویژه امکاناتی که برای استفاده محلی طراحی شده اند و همچنین امکانات مخصوص خود هنرمندان، کاربرد و سابقه بسیار بیشتری دارد.
این وضعیت در قرن بیستم بسیار رواج یافته، به گونه ای که رویکرد حقوق فرهنگی و شهرنشینی و جهان گرایی رو به رشد، جنبه هایی از هنر و فرهنگ را جزو خدمات رفاه اجتماعی به شمار می آورد. این موضوع نه تنها در الگوی سوسیالیستی، بلکه از قدیم هرجا که برنامه های سرگرم کننده عمومی و فرهنگی در گردهمایی ها و مکانهای تجمع، بازارهای سیار، باغهای تفریحی و ساختمانهای مخصوص به اجرا در می آمدند، بدیهی تلقی می شد.
در واقع، حوزه کار برنامه ریزی برای فرهنگ، مراکز هنری محلی یا به اصطلاح خانه های فرهنگ در روستاهای بزرگ، مراکز محلات، باشگاه های کارگری یا امکانات فرهنگی خصوصی یا متعلق به شهرداری، از موزه و تئاتر گرفته تا سالنهای اجتماعات و سینما، را در برمی گرفت. بنابراین، برنامه ریزی فرهنگی باید هنر سطح بالا را همچون فرهنگ عامه پسند و محلی در مکانها و زمانهای مختلف در برگیرد. سطح بین المللی، امکان مقایسه را نیز فراهم می آورد و نشان می دهد در کشورها و حکومتهای مختلف، با عینیت یافتن فرهنگ در جامعه و طراحی سکونتگاههای شهری چه برخوردهایی صورت گرفته است.
تعریف برنامه ریزی فرهنگی مثل «فرهنگ» واژه برنامه ریزی کاربرد گسترده ای دارد و با مجموعه ای از وظایف و رشته های علمی، از جغرافیای انسانی گرفته تا طراحی شهری، برنامه ریزی اقتصادی و سیاستگذاریهای اجتماعی همراه آنها و مدیریت عمومی و بازرگانی، نظریه سازمان و سرانجام برنامه ریزی استراتژیک در پیوند است.
در هر حال برنامه ریزی کاربرد روش علمی در سیاستگذاری است و از آن به عنوان رشته ای که هم علم است و هم هنر و با نظریه های سیاستگذاری عمومی و انتخاب پیوند تنگاتنگ دارد، نام برده می شود. از زاویه ای دیگر، برنامه ریزی را فرایند تعیین اقدامهای مناسب آینده به واسطه سلسله ای از انتخابها دانسته اند. اگر این تعاریف را در مورد برنامه ریزی تسهیلات و اسباب آسایش به کار ببریم، همان طور که تیتز در اثر عظیم خود در باب مکان یابی تسهیلات آورده است «تسهیلات عمومی... در شکل گیری شکل کالبدی شهرها و کیفیت زندگی درون آنها نقش اساسی دارند». تعاریفی که در ذیل می آیند، هرچند نسبت به هم مستقل هستند به صورت ترکیب شده با یکدیگر هم به کار می روند و در عمل ممکن است با یکدیگر همپوشی داشته باشند.
«به احتمال زیاد، دشواری دستیابی به تعریفی دقیق تر از این مفهوم، ناشی از چند وجهی بودن آن است، اما در نهایت همه بر این موضوع توافق دارند که هدف پایانی سازماندهی شهر به صورتی است که برای ساکنانش شادمانی بیشتر فراهم آورد» (کوهن و فورتیه). اصطلاحات استراتژی و برنامه استراتژیک نیز امروزه به شکل گسترده به کار می رود. شاید این گستردگی، بازتاب رویکردهای مدیریت بازرگانی و علمی باشد که از دهه ۶۰ میلادی به این طرف از آمریکا وارد شده و در آنها از واژگان فنی و نظامی استفاده شده است.
یک تقلید دیگر، استفاده از مفهوم زیرساخت است که نخستین بار در راه آهن فرانسه و سپس در مورد تجهیزات نظامی و تسهیلات عمومی به کار برده می شد. مفاهیم بالا از دهه هشتاد میلادی به این طرف در مدیریت فرهنگ و هنر و سیاستگذاری و اجرا، مدیریت گرایی نو و خدمات عمومی خردمندانه و در طرحها و راهبردهای منطقه ای و شهری رایج بوده و با دیدگاهی که برنامه ریزی را تخصیص منابع و تصمیم گیری راجع به آینده می داند، سازگار بوده اند.
۱) برنامه ریزی شهری:
این نوع برنامه ریزی که در انگلستان بر مبنای قانون برنامه ریزی شهر و روستا و در آمریکا با عنوان برنامه ریزی شهری ومنطقه بندی رسمیت یافت در برگیرنده طرح ریزی برای تسهیلات و نیزتوسعه اقتصادی است و در درجه اول تابعی از جمعیت، کاربری زمین و کنترل ساخت و ساز و در درجه بعد حفاظت میراث فرهنگی و نواحی ارزشمند می باشد.
۲) برنامه ریزی استراتژیک:
تخصیص منابع کلان اقتصادی، برنامه ریزی و سرمایه گذاری دراز مدت برنامه ریزی بنگاهی صنایع خصوصی و برنامه ریزی استراتژیک تجارتی را در برمی گیرد. این فعالیت هم برنامه ریزی رفاه اجتماعی را شامل می شود و هم کاربری زمین ملی، منطقه ای و گسترش تسهیلات .
برنامه ریزی استراتژیک تضمین این نکته است که توسعه مناسب در مکان مناسب انجام بگیرد و با ارایه خدمات و زیربناهای مورد نیاز، پشتیبانی شود.
۳) برنامه ریزی فرهنگ و هنر:
تخصیص منابع و توزیع یارانه ها و امکانات عمومی برای مجموعه ای از فعالیتهای هنری تشویق و طراحی شده (تماشا خانه ها، گالری ها، موزه ها، تالارهای کنسرت، استودیوهای حرکات موزون، مراکز هنری و رسانه ای، نمایش فیلم و...) و حمایت از هنرمندان و کارکنان فرهنگی (شامل آموزش). این نوع برنامه ریزی در سطح ملی (سیاستهای هنری دولتی ملی گرا)، منطقه ای (نواحی هنری منطقه ای و استانی) و اجتماعات محلی انجام می شود. بنابراین، برنامه فرهنگ و هنر نوعی برنامه استراتژیک برای منابع هنری (هنرمندان و کارکنان هنری خلاق، امکانات اعتبارات، بازارها و مخاطبان و شرکت کنندگان در یک حوزه دسترسی یا یک اجتماع محلی) است. برنامه ریزی فرهنگ و هنر و مفهوم توسعه فرهنگ و هنر و دسترسی به فرهنگ و هنر (یا حقوق فرهنگی) را نیز شامل می شود؛ بدین ترتیب که با مداخله در اجتماعات محلی تلاش می کنند تا تقاضا برای مصرف و تمایل به مشارکت در تولید آثار هنری را تشویق کنند و در مواردی نیز در جهت تحقق هدفهای دموکراسی و توسعه فرهنگی می کوشند.
۴) برنامه ریزی فرهنگی:
از یک دیدگاه هنر برنامه ریزی شهری را گویند و از دیدگاهی کلی تر، هماهنگ سازی فعالیتهای هنری در جامعه شهری مورد نظر می باشد. همچنین گاه آن را «استفاده استراتژیک از منابع فرهنگی به منظور توسعه یکپارچه شهرها، مناطق و کشورها» تعریف کرده اند. از ترکیب این تعریفها یک رویکرد فرهنگی نسبت به برنامه ریزی و طراحی شهری به وجود می آید که:
۱) از نظام ایجاد شده با برنامه ریزی فرهنگ و هنر استفاده می کند.
۲) ساز و کارهای مورد استفاده عبارتنداز: ملاحظات مربوط به طراحی شهری، هنر عامه پسند، حمل و نقل ایمنی، فضاهای کار فرهنگی و صنعتی و مفاهیم پیوند دهنده عبارتند از: مفهوم زنجیره تولید خلاق و سلسله مراتب امکانات فرهنگی. با توجه به نقش توسعه فرهنگی و دموکراسی نهفته در ذات این نگرش به فرهنگ، ایفای نقش حکومت محلی و مشارکت اجتماع محلی در فرآیند برنامه ریزی و مکان یابی امکانات و طراحی شهری نیز جزئی از این نوع برنامه ریزی است...
برنامه ریزی، همان طور که پیش از این گفته شد، به برنامه ریزی منابع در حال و آینده برمی گردد. بنابراین برنامه ریزی فرهنگی، فعالیتها، امکانات و تسهیلاتی را شامل می شود که جمعاً منابع فرهنگی یک جامعه را تشکیل می دهند. بدین منظور، چارچوبی طراحی شده است که عرصه های متنوعی را که نگرش برنامه ریزی فرهنگی در زمینه طراحی سیاستها فراروی ما می گشاید، نشان می دهد. مطابق این چارچوب « برنامه ریزی فرهنگی» یعنی «فرآیند تحت نظرداشتن و توجه به پیامدهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، زیست محیطی، سیاسی و نمادین منابع فرهنگی شهر».
در کتابی که درباره برنامه ریزی فرهنگی و توسعه محلی در استرالیا منتشر شده است، برنامه ریزی فرهنگی به سادگی به عنوان «رویکردی هدفمند و استراتژیک به توسعه فرهنگی» تعریف شده است که مثل هر نوع برنامه ریزی با ارزیابی کامل وضع موجود، تعیین هدفهای کلی و جزیی دقیق و تعیین اولویتها و مسأله های مشخص، از راه طراحی و اجرای راهکارهای عملی، مشخص می شود.». محقق دیگری به نام لندری همین نگرش را با استفاده از اصطلاحات مدیریت و اداره امور حکومتی منابع فرهنگی بیان می کند، بدین شرح: «برنامه ریزی فرهنگی فرآیند تشخیص پروژه ها، طراحی برنامه ها و مدیریت راهبردهای اجرا را گویند. هدف از این نوع برنامه ریزی نه برنامه ریزی کردن فرهنگ، بلکه در واقع کسب یک نگرش فرهنگی به انواع سیاستگذاریهای عمومی است».
می توان ادعا کرد این نگرش مشخصاً بوروکراتیک به برنامه ریزی فرهنگی در سادگی این فعالیت اغراق می کند و پیچیدگی ها و تنشهای ذاتی فرایندهای توسعه محلی، توسعه فرهنگی و خلاقیت و دشواری اولویت گذاری میان آنها را از یاد می برد. با وجود این، همین کتاب با نگرشی واقع گرایانه تر چنین راهنمایی می کند:
«برنامه ها و سیاستهای فرهنگی نقشی دایمی برای ارزیابی و عمل فرهنگی در محیط رقابتی برنامه ریزی تعریف می کنند. از یک سو، گفتمانی رسمی در قالب برنامه ریزی قانونی مطرح می کنند و از سوی دیگر، راهی غیررسمی و پرانرژی بر روی اجتماعهای مشتاق به مشارکت در حفظ و توسعه هویتهای فرهنگی یک ناحیه می گشایند»
نتیجه آنکه، هرکدام از تعاریف بالا را می توان گسترش داد. اما به طور کلی، می توان چند نوع فعالیت را که معمولاً به عنوان برنامه ریزی برای فرهنگ شناخته می شوند، از هم تفکیک کرد. یکی برنامه ریزی که از نوع برنامه ریزی اقتصادی است و به تخصیص منابع برای فعالیتهای فرهنگی براساس مجموعه ای از اولویتها می پردازد.
این نوع فعالیت که بسیاری اوقات برنامه ریزی فرهنگ و هنر نامیده می شود، با چالشهایی روبه روست که مهم ترین آنها اعمال نفوذ و تصمیم گیری دولت درباره حمایت از آثار هنری است که همیشه با آزادی بیان سازگار نیست. نوع دوم برنامه ریزی فرهنگی که در دهه اخیر مشخصاً با این نام مشهور شده، در واقع جزیی از برنامه ریزی و حتی طراحی شهری است و عنصر مکان یابی و طراحی فضاهای فرهنگی شهر را نیز دربرمی گیرد. به سخن دیگر، عنصر کالبدی در این جا قوی است و دسترسی و حمل و نقل و نقش نمادین و یادمانی مراکز فرهنگی مورد توجه قرار می گیرد. برخی دیگر از متخصصان، برنامه ریزی فرهنگی را در واقع برنامه ریزی برای جلب مشارکت مردم در اداره امور شهرها از بعد اجرایی و عمرانی، هر دو می دانند. از این دیدگاه، برنامه ریزی فرهنگی در واقع برنامه ریزی برای فرهنگ نیست، بلکه برنامه ریزی برای مشارکت در سطح محلی است و با مقوله های مدیریت و حکومت مرتبط است و جزیی از برنامه ریزی شهری است.
فعالیت دیگری که باز هم برنامه ریزی فرهنگی خوانده می شود، طراحی راهبردهای فرهنگی است. برخی این فعالیت را از نوع برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند و از برنامه ریزان فرهنگی با نام استراتژیست های فرهنگی نام می برند. این دیدگاه نیز در برگیرنده فعالیتهای مختلفی، از طرح ریزی کالبدی گرفته تا سیاستگذاری کلان عمومی، است. با وجود این، می توان این نگرش را با سیاستگذاری فرهنگی کلان یکسان شمرد، زیرا از این زاویه برنامه ریزی فرهنگی تعیین اولویت بندی و طراحی سیاستهای عمومی است که باعث تقویت وحدت و انسجام ملی شده، هویت ملی و فرهنگی شهروندان را تقویت و تثبیت می کند.
منبع : روزنامه قدس