یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

« نون خشکی و نمکی» خالی بود


« نون خشکی و نمکی» خالی بود
● در نمایشگاه بین المللی كتاب تهران جای« نون خشكی و نمكی» خالی بود
وضعیت نمایشگاه بین المللی كتاب تهران در سال ۱۳۸۵ خورشیدی آنقدر نامناسب و سردرگم كننده بود كه باید گفت تنها،جای«نون خشكی و نمكی» خالی است.
وقتی صدای بلند موسیقی بازاری از بلندگو ها،تمام فضای مقابل سرای اهل قلم را پركرده باشد و دوربین های فیلم برداری داخل سالن برای آنكه دوست نداری در تصویر دیده شوی با حمایت مسئول سالن تو را وادار به خروج از این محل می كند.
وقتی، یك به اصطلاح خبرنگار در سرای اهل قلم ، به یك نویسنده تازه از راه رسیده كه از شلوغی نمایشگاه فرار كرده گیر می دهد كه با فلان شبكه ، حتا در حال راه رفتن گفت و گو كن.
‌وقتی،كارمندان سرای اهل قلم چنان با تو برخورد می كنند كه انگار به صدقه خوران آمده ای.
وقتی،دود همبرگر تمام فضای نمایشگاه را پر می كند.
‌وقتی،پشت برگه های راهنما به جای مشخص كردن جای ناشران به تبلیغ اختصاصی چند ناشر تعلق پیدا می كند.
وقتی، نشریه روزانه نمایشگاه پر می شود ازحرف های تكراری و ادعاهای پورچ مانند:«عظمت نمایشگاه تهران نسبت به نمایشگاه های جهان»،« امتیاز ویژه برای متقاضیان خرید كتاب های خارجی»،« نمایشگاه تهران بزرگترین نمایشگاه آسیا»،« صنعت چاپ و نشر كشور باید ضابطه مند شود»‌ ، « فعالیت نشریات كشاورزی مطلوب است»، « ۴۰۰هزار اطلاع رسانی تا پنجمین روزنمایشگاه كتاب»؛ وقتی،نشست های جنبی با كم ترین امكانات،پر طرف دارتر از نشست های سرای اهل قلم است كه به شكلی تشریفاتی برگزار می شود و بودجه بی دلیل را خرج می كند.
وقتی،به نظر می آید یك نفر بعضی از مسئولان اجرایی نمایشگاه را مجبور كرده در گرم ترین زمان با كت و شلوار حركت كنند كه مبادا به كلاس نمایشگاه بربخورد.
وقتی، بعضی ها در این گرمای هوا به جای آنكه خودشان را از نظر پوشیدن لباس های رسمی و دست و پا گیر خلاص كنند تا به كارهایشان برسند ، اسیر ظاهر سازی شده اند و نگران آن هستندكه مبادا كسی از شكل و ظاهر لباس پوشیدن آنها ایراد بگیرد .
وقتی ، سایت نمایشگاه كه باید تازه ترین اخبار نمایشگاه از یك ماه قبل در آن منتشر می شد ، پُر از خالی است.
وقتی، همان روزهای نخست نمایشگاه قفسه كتاب ها می ریزند و جان بازدید كنند گان به خطر می افتد.‌
وقتی، گرد و خاك در فضای سالن كتاب موج می زند و آدم را پرت می كند بیرون.
وقتی بجای آنكه به فكر امكانات باشند، دنبال عكس شاعران و نویسندگان هستند تا به آنها گیر بدهند.
وقتی، مسوول روابط عمومی معاونت فرهنگی و مسوول ستاد خبری نمایشگاه بجای آنكه از خبرنگاری كه نسبت به نظم نشست مطبوعاتی اعتراض كردو گفت«سالی كه نكوست از بهارش پیداست» و هشدار داد كه باید مراقب بود، ‌تشكر كند و حرفش را جدی بگیرد، انتقاد می كند كه چرا چنین حرفی را زدی.
وقتی، برگزار كنند گان نشست مطبوعاتی پس از سالها،هنوز نمی دانند كه چطور باید در پایان نشت مطبوعاتی به خبرنگاران بن كتاب هدیه كنند. ( در نشست مطبوعاتی به تعدادی از خبرنگاران مبلغ ۱۰ هزارتومان بن كتاب داده شده كه گویا قصد دادن آن نبود. البته به تعداد زیادی هم داده نشد.)
وقتی، خبرگزاری های ایسنا و ایلنا و ... در گزارش خود اعلام می كنندكه « باید نمایشگاه را جدی تر گرفت» . اما بعضی ها به جای جدی گرفتن زنگ می زنند به فلان رسانه كه چرا خبر منفی می زنی .
وقتی، خیرنگار با سابقه ادبی و فرهنگی یا نویسنده ای می رود داخل سرای اهل قلم آقایان آن را نمی شناسند.
وقتی، اتفاقی كه خیلی ها ادعا می كنند یكی از بزرگترین برنامه های فرهنگی كشور است، نمی تواند تو را وادار كند كه یك گزارش درمورد آن بنویسی .
باید ایستاد كنار سرای اهل قلم و همراه با دود همبرگر و صدای بلند موسیقی داد زد :
نون خشكی،نمكی،دمپای پاره،اهل قلم سوخته،كاغذ باطله، می خریم.
منبع : سایر منابع