یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بررسی روشهای تربیتی از نگاه قرآن


بررسی روشهای تربیتی از نگاه قرآن
تعلیم و تربیت و متخلق کردن انسانها به اخلاق اسلامی و انسانی هدف بزرگ پیامبر اسلام(ص) بوده است تا جایی که آن حضرت می فرماید: من معلم برانگیخته شده ام.
قرآن کریم روشهای تربیتی خاصی را برای تعلیم و تربیت مسلمانان ارائه کرده است که نویسنده مقاله کوشیده است با نگاهی اجمالی و گذرا آنها را مورد بررسی قرار دهد.
اینک مطلب را با هم از نظر می گذرانیم.
● معنی تربیت
تربیت به معنای پرورش دادن و به فعلیت رساندن استعدادهای درونی انسان یکی از وظایف و اهداف پیامبران است. به نظر می رسد که اگر برای پیامبران اهداف و وظایف ابتدایی، میانی و غایی برشماریم پرورش و تربیت انسان ها براساس آموزه های قرآنی از اهداف غایی و نهایی آنان شمرده می شود. هر چند که از نظر واژه شناختی میان تربیت و ربوبیت تفاوتی است و ریشه واژه نخست ربو به معنای فزونی و نمو و رشد (لسان العرب ج۵ ص ۱۲۶ و مفردات راغب ص ۳۴۰) و ریشه ربوبیت واژه ربب به معنای پرورش است، ولی با این حال برخی بر این باورند که اصل ربو و تربیت از مضاعف ربب بوده است؛ از این رو راغب اصفهانی در تعریف واژه رب می نویسد: رب در اصل به معنای تربیت است که به معنای ایجاد چیزی به صورت تدریجی تا رسیدن آن به حد کمال و نهایی می باشد. (مفردات ص ۳۳۶)
بر این اساس است که استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام می نویسد: بر این اساس تربیت به معنای پرورش دادن و استعدادهای درونی، بالقوه را به فعلیت رساندن است. (تعلیم و تربیت در اسلام؛ استاد شهید مطهری ص ۵۷)
شخصی که در مقام تربیت و یا ربوبیت قرار می گیرد می کوشد تا با نوعی تصرف در چیزی یا کسی آن را به کمال لایق آن چیز برساند و قوا و نیروهای نهفته در وی را آزاد و شکوفا نماید و به نمو و رشد کامل برساند. بنابراین خداوند را از آن رو که خالق و آفریدگار است مقامی است و از آن رو که اشخاص و یا اشیا را به گونه ای تربیت و پرورش می دهد تا به مقام لایق و شایسته ایشان برسند در مقام پروردگاری و ربوبیت نشسته است.
برپایه این تفسیر و تبیین معناشناختی از دو واژه ربوبیت و تربیت می توان گفت که هر کسی که اقدام به پرورش دیگری نماید در حکم پروردگاری است و می بایست از وی به عنوان پروردگار و ربوبیت طولی سخن و تشکر کرد. بر این اساس است که مربیان پرورشی و تربیتی کودکان و یا هر کس دیگری در مقام بلند و والایی نشسته اند و از مقام ربوبیت طولی بهره مند می شوند؛ به ویژه اگر این افراد بتوانند با بهره گیری از قدرت ربوبی و پروردگاری خویش استعدادها و ظرفیت های نهفته در دیگری را بارور و شکوفا نمایند و به کمال شایسته آن برسانند.
● اهمیت تربیت
در ارزش و اهمیت نقش تربیت و پرورش همین بس که خداوند در آیات بسیاری خود را رب و پروردگار موجودات دانسته و پس از مقام الوهیت به ربوبیت و پروردگاری خویش بر جهانیان اشاره می کند. در آیه ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره مقام تربیت و رشد انسان ها را به عنوان وظیفه پیامبران و هدف بلند ایشان می شمارد و تزکیه به معنای رهاسازی شخص از عناصر بازدارنده برای دست یابی به مواد و منابع نمو و رشد را از اصول دعوت و وظیفه یکایک پیامبران برمی شمارد.
در آیه ۱۶۴سوره آل عمران و نیز آیه ۲ سوره جمعه هدف از آموزه های وحیانی و ارسال کتاب و پیامبران را تعلیم و تربیت و تزکیه انسان ها می داند.
در این مسیر است که حضرت موسی(ع) برای یافتن استعدادها، ظرفیت ها و توانمندی های سرشته در نهاد خویش و شکوفایی آن به سراغ پروردگار و معلمی می رود که بتواند آن چه در ذات اوست به تعلیم رشدی خویش آشکار و بارور سازد. وی با آن که خود از پیامبران اولوالعزم و دارای اراده استوار و قوی است که یکی از شرایع سه گانه جهانی را به نام خود ثبت کرده است؛ با این همه از هیچ تلاش و کوششی برای شناخت استعدادها و ظرفیت های خود دست برنداشته و می کوشد تا با بهره گیری از استادی دانا و توانا آن را بشناسد و شکوفا سازد.
● نقش استاد
در آیه ۶۶ سوره کهف به نقش مهم و اساسی معلم برای شناخت استعدادها و ظرفیت ها و آشکارسازی آن اشاره می کند. در این تفسیر معلم انسانی نیست که دانش های اکتسابی را به شخص می آموزد و تنها در مقام انتقال مفاهیم و کلمات است؛ بلکه معلم در تفسیر قرآنی و تحلیل آن، شخصی است که با بهره گیری از معارف و آموزه های خاص راه سیر و سلوک را پیموده و توانسته است به دانش دست یابد که قابلیت های اشخاص را شناسایی کرده و به شخص یاری می رساند که آن را به فعلیت رساند و در مسیر تکاملی خود را به کمال لایق و شایسته برساند.
این گونه است که معلم خود شخصی کامل و به مقصد رسیده است و می تواند با تصرف در دیگری او را به کمال برساند و یا استعدادهای وی را به او بشناساند و به او کمک کند تا قوای خویش را به فعلیت رساند. البته یافتن چنین استادی سخت و یا ناشدنی است و حضرت موسی(ع) با آن همه علوم و دانش های وحیانی و غیبی نیز تنها با یاری خداوند توانست به چنین استاد کامل و مکملی برسد و از او یاری بجوید.
هر شخصی در هر سنی که باشد می بایست خواهان چنین استادی باشد تا بدان برسد. چنین استادانی هرچند که دشواریاب و نایاب هستند ولی هرگز انسان بخواهد به حکم توکل و عنایت الهی بدان خواهد رسید و خود ایشان دست او را خواهند گرفت. شرط نخست آن است که بخواهد و به دانش خویش مغرور نشود؛ زیرا هر شخصی در هر درجه ای از فعلیت باشد نمی تواند مدعی کمال باشد؛ زیرا هنگامی که کمال مطلق یعنی خداوند را معیار و مقصد قرار دهد در هر مرحله ای اگر باشد در راه است و از مقصد نهایی بی نهایت فاصله دارد. از این روست که انسان کاملی چون پیامبر(ص) که در قاب قوسین او ادنی (نجم) قرار دارد نیازمند صلوات خداوند و فرشتگان و مؤمنان است تا درجات کمالی خویش را طی کند.
اگر چنین معلمی که بتواند تربیت و ربوبیت رشدی انسان را به دست گیرد سخت و دشواریاب و یا نایاب باشد ولی می توان کسانی را یافت که دست بر آتش دارند و از توانایی خاص در برخی از علوم برخوردار می باشند و در امری به مقام معلمی رسیدن باشند و در آن زمینه الگو و نمونه باشند. در قرآن تنها پیامبر(ص) به عنوان انسان کامل و مکمل یاد شده است که می تواند چنین استادی را در همه زمینه ها به عهده گیرد و به تربیت و پرورش آفریده ها بپردازد و آنان را به کمال برساند؛ از این رو از مؤمنان خواسته شده است تا از پیامبر(ص) بخواهند که در حق ایشان استغفار کند که استغفار وی همانند دیگر استغفارها نیست. او انسان کاملی است که هنوز نیز می تواند در کائنات تصرف کند هرچند که از دنیا بیرون رفته است. چگونه او نمی تواند تصرف کند که بوی پیراهن یوسفی تصرفی می کند و یا شهیدان زنده اند و حتی در حق مشرکان در جنگ بدر است که پیامبر(ص) آنان را آگاه تر می شمارد و با آنان به سخن می پردازد. اگر چنین است می تواند از مقام ربوبیت طولی پیامبر(ص) به عنوان اسوه کامل بهره برد و از مقام او مدد و یاری گرفت و او را معلم خود دانست و قرار داد.
معلم هرکسی باشد می بایست در موردی که به وی رجوع می شود کامل و الگو باشد. البته هر کسی نمی تواند در همان مورد خود کامل مطلق باشد ولی کامل نسبی نیز مفید و مؤثر است. چنین شخصی می تواند با تصرف در شاگرد او را پرورش دهد و افزون بر معرفی توانایی ها و استعدادهایش او را یاری رساند که به فعلیت رساند.
استاد حسن زاده آملی بارها در سر درس می فرمود که حضور در کلاس درس را اصل قراردهید و تا می توانید در کلاس حاضر شوید؛ زیرا برای استاد توانایی است که از آن به توانایی تصرف یاد می کرد. شخصی که در درس حاضر می شود تحت تصرف استاد و انرژی ای است که از او ساطع می شود. از این رو بود که آن استاد کامل همواره شاگردان را از ملانواری شدن باز می داشت و می گفت که نوار و فیلم می تواند برای یادگیری مفاهیم و کلمات تعلیمی مفید باشد ولی نمی تواند در جان شاگرد نفوذ کند و در او تصرف نماید.
معلم و مربی می بایست در تعلیم خویش عناصر رشدی را مدنظر قراردهد. تعلیم رشدی به این است که استعدادها و ظرفیت های شخص را شناسایی و معرفی کند و در کارگاه های علمی و عملی و پودمانی آنان را به کمال رساند و در ذات شخص تحقق دهد و یا یاری رساند که شخص آن ها را بشناسد و در خود پرورش دهد و به شکوفایی رساند. حضرت خضر(ع) آن عالم ربانی که دانش رشدی داشت این گونه در مقام معلم قرارگرفت و شاگرد خویش را به توانایی هایش آگاه کرد. البته خضر(ع) به موسی(ع) این مسئله را آموزش می دهد که هر کسی با توجه به شرایط و مقتضیاتی که از راه ارث و یا عوامل محیطی و دیگر عناصر تأثیرگذار در او پدید آمده است ممکن است از دست یابی به برخی از مقامات و علوم حضوری و شهودی ناتوان باشد ولی این زمانی است که خود را بیازماید و پیش از آن نمی بایست خود را از کار به کنار کشد.
به هر حال معلم رشدی معلمان تعلیم و تزکیه هستند که استعدادهای شاگرد خویش را شناسایی و معرفی کرده و با تصرف و یاری به او می کوشند تا شخص استعدادهای خود را به فعلیت رساند.
قرآن در آیه۶ سوره تحریم با اشاره به اهمیت تربیت یکی از بایسته های مؤمنان را تربیت دینی آنان برمی شمارد و در آیه۱۲۹ سوره بقره تربیت و پرورش نفوس انسان ها و ذات ایشان را از اهداف بعثت پیامبران و مأموریت خاص آن می داند.
● بررسی روش های تربیتی
اکنون پس از بیان ارزش و اهمیت تعلیم و تربیت و مقام تعلیم رشدی و پرورش استعدادها به روش ها و شیوه های درست آموزش و پرورش از دیدگاه قرآن می پردازیم و از آن جایی که در یک نوشتار کوتاه نمی توان به همه آن ها پرداخت به ذکر شماری محدود از آن ها که به نظر مهم تر است پرداخته خواهد شد.
● آسان گیری
از مهم ترین روش های آموزش در هر چیزی آسان گیری است. آسان گیری از آن رو لازم و ضروری است که سخت گرفتن موجب دور شدن فرد می شود. در گذشته استادی بود که هنوز کلامی را نگفته بر دشواری و سختی دست یابی به فضیلتی و یا رهایی از رذیلتی توجه می داده است و بلکه بر آن تأکید می ورزید. این گونه از آموزش و پرورش موجب دوری افراد و اشخاص می شد.
انسان به صورت طبیعی از آسان شروع می کند و کم کم پس از گذشت زمانی به سختی ها گرایش می یابد و آن را انجام می دهد.
برخی از پرورش دهندگان عادت کرده اند که کلام خویش را با معنای خاصی از تقوا آغاز کنند و انذار و ترساندن را اصل درکلام خویش قرار دهند. اگر به شیوه های آموزشی و پرورشی قرآن توجه شود دیده می شود که قرآن کلام خویش را با بشارت و سخنان نرم و تشویق و ترغیب شروع می کند. با آن که مخاطبان قرآن در آغاز مشرکان معاند و مخالفان کینه توزی بود کلام را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می کند و حتی قرآن را هدایت مشرکانی می داند که اهل تقوا هستند. در آیات نخست سوره بقره از مشرکان به عنوان متقین یاد کرده و می گوید که قرآن برای این دسته از مشرکان وارد شده است. متقی کسی است که پروا از پـلشتی و زشتی ها عقلایی دارد و مثلا پیمان شکن نیست و یا دروغ نمی گوید و رفتاری نابهنجار و خلاف عرف و عقل و عقلا انجام نمی دهد.
● لطیف سخن گفتن
قرآن با یاد کرد آنان به متقین می کوشد تا جنبه های مثبت آنان را یادآور شود و با آن که عناصر منفی در آنان بسیار است ولی آنان را به عناصر مثبت و فضایل اخلاقی می ستاید که دارا می باشند. آن گاه می گوید چنین مشرکان متقی همان مخاطب کتاب خداوند هستند که می توانند از آن برای هدایت خویش بهره گیرند و بعدا مومنون به غیب شوند و بعدا به انفاق روی آورند و یا امور دیگری را انجام دهند. درحقیقت اینان فعلا مشرکانی متقی هستند ولی بعدا مومنان واقعی می شوند. و همین افراد مخاطبان واقعی قرآن هستند.
در این آیات نخست مساله تشویق و ترغیب را درنظرگرفته است و دیگر آن که با کارهای آسان شروع کرده است و آنان را به ایمان کلی فرا می خواند که کم کم پس از ایمان به غیب به سوی انفاق و نماز و زکارت و امور دیگر رو می آورند.
● معرفی الگوهای برتر
از دیگر روش هایی که قرآن در تربیت و پرورش استفاده می کند معرفی الگوهای برتر در هر زمینه است قرآن در هنگام نقل زندگی پیامبران تنها به اوج های زندگی آنان اشاره می کند. از هزاران پیامبر تنها شماری معدود را معرفی می کند که بهترین و قابل ارایه ترین افراد به همه جوامع بشری است و دیگر از میان آن همه لحظات زندگی ایشان تنها به اوج های زندگی آنان اشاره می کند که قابل پیروی باشند.
قرآن همواره به مساله الگودهی و الگوپردازی توجه داشته است. الگوپردازی یعنی این که معلم خود به تنهایی نمی تواند در همه زمینه ها الگو باشد، ولی می تواند الگوهایی را به صورت نظری معرفی کند. آیات قرآنی سرشار از الگوهای عینی و یا ذهنی است. به این معنا که گاه رفتاری را مطرح می کند و و یا این که اشخاص و رفتارهای آنان را تحلیل می کند و نشان می دهد که درهر مساله ای چگونه عمل و رفتاری می تواند کامل ترین رفتار باشد.(آل عمران آیه ۱۴۶و ۱۴۷)
● معرفی نمونه های ناپسند
از دیگر روش های قرآنی الگو زدایی است به این معنا که با معرفی الگوهای ناپسند می کوشد تا مردمان را از آن پرهیز دهد و آثار مخرب رفتار را بنمایاند. (نحل آیه ۱۱۲و نیز یس آیات ۱۳و ۱۹)
استمرار رهنمودها و تکرار آن (قصص آیه ۵۱) و اعتدال در برنامه های تربیتی (اسراء آیه ۲۹ و ۳۸ و نیز فرقان آیه ۶۷ و لقمان آیه ۱۷ و ۱۹) و بشارت و نوید و تشویق (آل عمران آیه ۱۹۴) و بیان تدریجی (فرقان آیه ۳۲) برخی از روش های تربیتی قرآن است که دراین مجال از آن ها یاد شده است. مجموعه این رو ش ها را می توان ۳۰مورد شناسایی کرد که در برخی از کتاب ها بدان اشاره شده است.
محمدعلی میرخانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید