یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کفشدوز


کفشدوز
صفا و صمیمیت مثل گوهری نایاب است که هر کجا آن را پیدا کنی باید قدرش را بدانی. صفا و صمیمیت را این گونه نیست که همیشه در دسترس و عیان ببینی; ممکن است گاهی در کوچه پس کوچه های شهر، گاهی در دالان های روزگار و هزارتوی تاریخ و گاه در درون دل آدم های ساده و بی تکلف پیدایش کنی.
در اصفهان سراغ کفاشی رفتیم که ۶۸ سال است کفاشی می کند. او از ۶ سالگی در کار دوخت کفش های چرمی مردانه بوده و البته کفش هایش کیفیتی عالی دارد. اما می گفت دیگر کمتر کسی سراغ کفش چرم دست دوز را می گیرد. این کفش های بی دوام چینی بازار را پر کرده و همه را فریب می دهد.
پرسیدم: چرا فقط مردانه می دوزید؟
با لهجه شیرین اصفهانی گفت: دوسال هم زنانه می دوختم ولی از بس ایراد گرفتند و گفتند اینجاش کجس، اونجاش خرابس خسته شدم. خاله قزی اومد ایراد گرفت، عمه قزی اومد ایراد گرفت، من هم یه روز قالب های زنانه رو ریختم تو یه گونی و بردم نانوایی پشت مغازه و انداختم توی تنور. بعد هم دیگه کفش زنانه ندوختم. هر چی زنم گفت حالا که مشتری زنانه پیدا کردی این کار را نکن، گفتم از خیرش گذشتم.
کفشدوز اما از کارش و زندگیش راضی بود; یک رضایت درونی. شاگردش ۴۰ سال است که با او کار می کند.
می گفت: از زندگیم خیلی راضی ام، البته همیشه به حداقل ها قناعت کرده ام ولی به این درآمد حلال راضیم.
او کارش را توسعه نداده بود و همان یک مغازه را داشت. قیمت یکی دو کفش را که پرسیدم دیدم یک سوم قیمت کفش های مشابه را اگر یافتید در تهران دارد.
پسرانش همه تحصیل کرده واز افراد خوشنام وخوش سابقه هستند. می گفت: روزگار خوب و بد زیاد دیدم، ولی این روزا روزگار خیلی سختی برای بازارس. این چه اقتصادیس که گلوی بخش خصوصی و کارگاه های کوچک تولیدی را این طوری گرفتس. تو این ۶۸ سال هیچ روزگاری به این سختی و دشواری نبودس. واسه جوونا بیشتر ناراحتم، جوونا گرفتارن، مشکل دارن.
با این حال می گفت: از تلاش باز نمی مونم، می دونم این روزای دشوار و روزگار این آدم های نادون به سر می یاد و آینده روشنی در انتظار این سرزمین پر برکتس ...
او می گفت ... و من به دنیای باصفای آن مغازه کوچک کفاشی فکر می کردم.

نویسنده : معصومه ابتکارز
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید