جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

صد سال عدالت‌خواهی


صد سال عدالت‌خواهی
هدف از انقلاب اسلامی تحقق عدالت و اخلاق بود و به همین دلیل همه مردم از هر گروه و با هر عقیده‌ای در این انقلاب شرکت کردند، اما آیا عدالت و اخلاق محقق شد؟ مگر رهبر فقید انقلاب بارها نگفتند که «میزان رای ملت است» و آیا تا به امروز توانسته‌ایم که چنین انتخاباتی برگزار کنیم؟ مگر امام نفرمودند که «مجلس راس کلیه مسایل است» و مگر در برابر نظر منفی شورای نگهبان راه حل «رای دوسوم نمایندگان مجلس» را مطرح نکردند تا ما گرفتار این همه شقاق و نفاق نشویم؟ پس عامل شقاق، عملکرد گروه‌ها نیست، بلکه سیاستهای غیرعادلانه و ظالمانه است.
عدالت یک مفهوم کلی است، اندیشه‌ای است که نیاز به تئوریزه کردن و یا راهبردی کردن دارد، همچون مفاهیم کلی دیگری در حوزه سیاست، اقتصاد، جامعه و... که هر کس برداشتی متفاوت از آن دارد. عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی در عین نزدیکی به هم تفاوت‌هایی دارند، بدین‌ گونه که عدالت اقتصادی در وهله نخست توزیع متناسب ثروت توسط دولت را به یاد می‌آورد، اما عدالت اجتماعی در حوزه‌های سیاست و حقوق شهروندی موضوعیت دارد. نکته‌ای دیگر هم باید اضافه کرد؛ در اقتصاد رانتی ستم مضاعف متوجه اکثریتی است که «خودی» نیست، یعنی اکثریت با نظامی از تبعیض مواجه است که همین «عدالت اقتصادی» را بی‌معنا می‌کند. «عدالت اجتماعی» نیز در فضای بسته و فقدان نقد تعلیق به محال است، درست مانند شرایط حاکم بر ایران. ما یکصد سال است که در آرزوی عدالت هستیم، اما به‌خاطر «اقتصاد نفتی» نتوانسته‌ایم که به آن برسیم.
عدالت از نظر مفهومی در تمام ادیان وایدئولوژی‌ها مطرح است، اما از نظر تاریخی همواره ابزار قدرت عوامفریبان بوده‌است، مگر جز دوره‌هایی کوتاه که معنای «برابری» و «تعادل» توامان را داشته‌است.(۱)
عدالت هم منشاء اخلاقی دارد و هم می‌تواند در شرایطی ظالمانه به‌خاطر دینامیسم خاص خود واکنشی انقلابی داشته‌باشد، بدین‌گونه که مصلحین اجتماعی آن را از حاکمان طلب می‌کنند(۲). از سویی هم معطوف به اصلاحات است، هم معطوف به انصاف و هم متوجه مدیریت و سیاست، یعنی همان خواسته‌هایی که ما قرنها در پی‌اش بوده‌ایم. چه بسیارند جوامعی که به‌خاطر عدالت گرفتار بی‌عدالتی‌ها و استبداد شده‌اند و چه بسیارند حاکمانی که به بهانه عدالت هرگونه حقوق فردی و اجتماعی شهروندان را پایمال کرده‌اند.
چه بسیارند جنگ‌ها وسرکوب‌هایی که به بهانه عدالت انجام می‌شود و چه بسیارند قوانینی که به بهانه عدالت تنظیم و تصویب شده‌اند، ‌اما در نهایت به بی‌عدالتی منجر شده‌اند. به همین دلیل باید مراقب باشیم و بدانیم که منظور از عدالت مطروحه از طرف افراد یا گروه‌ها چیست، چرا که ممکن است در برنامه گروهی واژه عدالت تصریح شده‌باشد، اما بعد از گرفتن قدرت همه از یاد برود.
هدف از انقلاب اسلامی نیز تحقق عدالت و اخلاق بود و به همین دلیل همه مردم از هر گروه و با هر عقیده‌ای در این انقلاب شرکت کردند، اما آیا عدالت و اخلاق محقق شد؟ مگر رهبر فقید انقلاب بارها نگفتند که «میزان رای ملت است» و آیا تا به امروز توانسته‌ایم که چنین انتخاباتی برگزار کنیم؟ مگر امام نفرمودند که «مجلس راس کلیه مسایل است» و مگر در برابر نظر منفی شورای نگهبان راه حل «رای دوسوم نمایندگان مجلس» را مطرح نکردند تا ما گرفتار این همه شقاق و نفاق نشویم؟ پس عامل شقاق، عملکرد گروه‌ها نیست، بلکه سیاستهای غیرعادلانه و ظالمانه است . در حالی که در نظام مردم‌سالاری حق با مردم است و تکلیف و مسئولیت با دولت.
اگر این رابطه حل شد تمام مشکلات نیز حل می‌شود.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند که «حکومت با کفر می‌ماند ولی با ظلم نمی‌ماند». پس از یک قرن ناکامی ملت ایران از حرکت‌ها وانقلابات، تمام گروه‌ها از چپ و راست به انقلاب اسلامی پناه آوردند؛ نسلی که در برزخ سنت و مدرنیته مانده‌بود به اسلام پناه آورد تا به آزادی و عدالت اسلامی برسد، راه توسعه را در پیش بگیرد و عدالت اقتصادی و اجتماعی را که از توزیع عادلانه ثروت و مشارکت در سرنوشت خود حاصل می‌شود تجربه کند. اما آیا چنین شد؟ بپس از گذشت همه این فراز و فرودها، تازه وعده «پول نفت سرسفره مردم» مورد تمسخر قرار می‌گیرد.
در هر صورت، چنان نیست که همه جهان منتظر استقرار عدالت بماند، بلکه به نسبت آگاهی هر ملتی، مراتبی از عدالت و آزادی حاصل می‌شود. تاریخ و تجارب ملت‌های مختلف نیز نشان داده‌است که عدالت بدون آزادی عدالت نیست و به ظلم مطلق ختم می‌شود، همچنان که تجربه حکومت‌های فاشیسم و استالینیسم نشان داد. چنان نیست که در دنیای امروز با رشد ارتباطات بشود به راحتی از استبداد سنتی و شیوه سرکوب و ایجاد وحشت بهره گرفت و باید دانست که این شیوه‌ها به ناامنی و انفعال سیاسی دامن می‌زند که حاصلش فساد و قانون‌شکنی و کنش‌های ستیزه‌جویانه است.
و اما دنیا چگونه به نسبتی از عدالت و آزادی، اگرچه اندک رسیده است؟ به خاطر مکانیسم‌هایی که برای مهار قدرت سیاسی و اقتصادی وجود دارد.
پس از جنگ جهانی دوم و تجربه ایدئولوژی‌های مطلق‌نگر که به بهانه عدالت و سوسیالیسم دنیا را به خاک وخون کشیدند، در کنفرانسی همه ملت‌ها حول اعلامیه «حقوق بشر» به وحدت رسیدند، اعلامیه‌ای که معطوف به عدالت و برابری است و به موجب آن چنین مواردی می‌باید رعایت شود:
۱) حق آموزش‌وپرورش.
۲ ) آزادی بیان و نظر.
۳) آزادی احزاب سیاسی، راه پیمایی، نقد و تظاهرات علیه دولت چرا که حکومت باید نقد پذیر باشد و اگرنه، ارکان جمهوریت فرو می‌پاشد.
۴) عدم تمرکز قدرت در نهاد های مختلف مدنی، اصل تفکیک قوا.
جالب اینجاست که بیشتر این موارد در قانون اساسی ما وارد شده، اما وقتی که به مرحله اجرا می‌رسیم به مشکل برمی‌خوریم، چرا که هرکسی از ظن خود قانون را تفسیر می‌کند. در صورتی که فلسفه وجود قانون مهار قدرت است و در باورهای دینی ما نیز آمده‌است: «کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» (به درستی که انسان طاغوت می‌شود اگر بی‌نیاز گردد). قدرت فساد می‌آورد و امروز این امر را علم روانشناسی اثبات کرده‌است. در عین حال اصلاحات و قانون‌مداری باید از بالا باشد(۳) که «الناس علی دین ملوکهم» (مردم از حاکمانشان تقلید می‌کنند). تمام قوانین بدین خاطر نوشته شده که سروکار ما با دولت وظیفه‌مند ومکلف و شهروند دارای حقوق باشد تا به توسعه برسیم .
محمود نکوروح
پانوشت‌ها:
۱- سخنرانی آیت‌الله مطهری در دانشکده الهیات
۲- بخاطر دارم که قبل از انقلاب و در دهه چهل رهبر فقید انقلاب و همچنین رهبران جبهه ملی شاه را به‌کرات نصیحت کردند.
۴- «اصلاحات از بالا» را گورباچف به کاسترو پیشنهاد می‌کند؛ به نقل از روزنامه‌های کوبایی.
منبع : بنیاد باران