چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نوشتاری بر یک نمایشگاه و یادداشت آن


نوشتاری بر یک نمایشگاه و یادداشت آن
نمایشگاه گروه مجسمه‌سازان «معكوس» در گالری اثر به دلایلی كه ذكر خواهد شد، آن‌قدر اهمیت دارد كه می‌توان نوشتن درباره‌ی آن را نوعی ضرورت به حساب آورد. نخست می‌توان گفت: مجموعه آثار ارایه شده در این نمایشگاه حاصل آموزش و انتقال تجربیات هنری استاد پرویز تناولی است، ایشان سال‌ها پیش، آموزش رسمی مجسمه‌سازی را به كناری نهاد و به فعالیت‌های هنری شخصی‌تری پرداخت و این خود برای نسلی كه تناولی معلم را ندیده‌اند در خور توجه است. دوم آن‌كه هنرجویان آموزش دیده بخشی از جوان‌ترین مجسمه‌سازان حال حاضر جامعه هستند و تأثیرات این شیوه‌ی آموزش در كارهای ارایه شده در نمایشگاه‌شان نمونه‌ای از مصداق عینی قابل نقد در تقابل دو نسل است.
سوم آن‌كه از جمله موارد نادر است؛ كه شخصی چون دكتر علی‌رضا سمیع‌آذر یادداشتی در خور تحسین برای نمایشگاهی نوشته است كه برای رویدادهای گاه مهم‌تر این رشته هنری، هرگز به نگارش در نیامده! اگرچه به صورت كلی نوشتار مورد نظر در مواردی محتاطانه به نظر می‌رسد كه من ترجیح می‌دهم آن را مصلحت‌ اندیشانه برای آینده مجسمه‌سازی یك نسل بدانم؛ با این وجود خود این‌گونه نمی‌نویسم و صریح بودن را تا حدی لازم می‌دانم. از همین‌رو معتقدم وقتی از این نمایشگاه كه حاصل كارهای یازده مجسمه‌ساز جوان است بازدید می‌كنی حداكثر می‌توانی آثار را به سه نفر نسبت دهی، به گمانم دلیل آن مشاهده سه تیپ آثاری است كه دكتر سمیع‌آذر از منظری دیگر در نوشتار خود به آن اشاره كرده است، كه به نقل مضمون می‌توان آن‌ها را آثار معمارگونه در ابعاد كوچك، آثار ملهم از تصویرنگاری اسطوره‌ها و نمادهای كهن، و كارهای آزاد‌تری در قلم‌رو هنر انتزاعی بر شمرد.
بر این اساس حتی اگر همین سه طبقه‌بندی را نیز در این نمایشگاه قایل شویم، تذكر این نكته غیرقابل نقد است كه خطر تأثیرپذیری بیش از حد هنرجویان در آموزش‌های گروهی از یكدیگر گاه تا آن حد است كه استعدادهای فردی از بین می‌روند. در خصوص این نمایشگاه از این بگذریم زیرا، شیفتگی هنرجو به شیوه‌ی استاد، كلیت آثار را، هیأتی فردی و شبیه آثار وی ساخته تا آن حد كه گویی به دیدن نمایشگاه یك فرد آمده‌ای و نه هنرمندانی مستقل و صاحب سلیقه. البته در این نمایشگاه خاص شاید چندان نتوان این انتقاد را با توجه به جوان بودن مجسمه‌سازان و زمان اندك آموزش صائب دانست، چرا كه بخشی از این تأثیر ناخودآگاه، حاصل سایه سنگین نام و شخصیتی چون تناولی است، كه شاید شاگردی‌اش برای نسل جوان افتخاری است.
اما در این مورد، بی‌انصافی است اگر بخواهیم شخص تناولی را عامل بدانیم چرا كه او احتیاجی به تثبیت جایگاه مجسمه‌سازی‌اش در تاریخ هنر ایران ندارد. بنابراین در این خصوص باید به نسل جوان متذكر شد، در فراگیری تجربیات معلم خود كه حاصل سال‌ها كار هنری است، تفاوتِ آموزه‌های تكنیكی را با شیوه‌های فردی استاد مهم بدانند؛ خصوصاً‌ وقتی بسیاری از آثار این شیوه، یادآوره مكتب شاخصی چون سقاخانه باشد! اگرچه به قول دوستی مكتب سقاخانه حداقل در مجسمه‌سازی آن‌قدر جای كار دارد كه نسل دیگری از مجسمه‌سازان ایران پیرو پیشگام و چهره‌ی شاخص آن باشند، البته گفتگو در این خصوص مقال دیگری می‌طلبد. بگذریم حتی با قبول این فرض، نمی‌توان بعضی از انتقادهای صحیح در آثار خلق شده در گروه‌های هنری را نادیده گرفت. چرا كه برای مثال در همین نمایشگاه و با وجود طبقه‌بندی صحیح نقل شده در نوشتار دكتر سمیع‌آذر، می‌توان نوعی تأثیرپذیری دیگر را نیز مشاهده كرد.
از جمله عدم جسارت كلی هنرجویان در تجربه و ساخت مجسمه‌هایی با ابعاد متفاوت از سایر دوستان گروه، زیرا كه از این منظر نیز آثار گروه گویی از الگویی مشابه و در نهایت از ۳ اندازه كلی پیروی كرده‌اند.
نكته مهم این است، حتی پرهیز بعضی از هنرجویان، كه سعی كرده‌اند به قول آقای سمیع‌آذر آثار رها تری را خلق كنند، به دلیل عدم تذكر در راه رفته‌ای از مجسمه‌سازی دهه‌های پیشین اروپا (حداقل از نظر ساختار، همچون آثار آرانالدو پومودورو) افتاده‌اند. در این میان تجربه‌های مشابه به دست آمده، حاصل از شیوه‌ی ابداعی كار با برنز كه منجر به ایجاد بافتی خاص در رویه آثار شده، اغلب آثار را نیز هیأتی مشابه بخشیده و مزید بر انتقاد فوق و جز در پاره‌ای از آثار مانع از توجه مجسمه‌سازان به اتمام سطح اثر و رهایی از دلفریبی تكراری پیش آمده، حاصل از سطح قالب ریخته‌گری برنز شده است، البته شاید در چند اثر مناسب باشد اما عمومی شدن آن حكایتی دیگر است.
با این همه و علی‌رغم همه تفاصیل، منكر آن نیستم، وضعیت مجسمه‌سازی ایران بیش از هرچیز نیازمند تشكیل فعالیت گروهی مجسمه‌سازی است تا روی آوردن به مجسمه‌سازی فردی كه در نهایت شاید تك چهره‌هایی را به ارمغان بیاورد. بدین‌ترتیب آموزگاری تناولی را در انتقال تجربه‌های شخصی خود در زمینه‌ی شیوه‌های ساخت و همچنین شیوه‌ی نقادی توام با آینده‌نگری دكتر سمیع‌آذر را دربرخورد با نسل جوان، را باید ستود.
اما نسل جوان بداند، همان‌طور كه در یادداشت دكتر سمیع‌آذر به جا تذكر داده شده «در چنین كیفیتی مجسمه، كماكان جلوه مقتدر و- یادمانی- خود را حفظ كرده و قطعاً قادر به حركت به سوی چیدمان‌های آزاد و سیال كه موجد انرژی رهایی بخش هستند، نخواهد بود.»
نویسنده : عباس اکبری
منبع : دوهفته‌نامه هنرهای تجسمی تندیس