دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بت شهروندی


بت شهروندی
گفتیم كه ارسطو انسان را حیوانی مدنی بالطبع می داند، حیوانی كه از روی طبع یا به حكم طبیعت (كه از فرمانش تخطی نمی توان كرد، مثل اینكه كسی بگوید نمی خواهم نفس بكشم یا بگوید می خواهم بدون غذاخوردن به زندگی ادامه دهم) می خواهد یا می باید در «مدینه» زندگی كند. اما «مدینه» ترجمه كلمه یونانی polis است. كه در زبان های اروپایی آن را به city=state برگردانده اند و ما به پیروی از آنان امروزه polis را به دولتشهر (دولتِ شهری) ترجمه می كنیم.
می دانید كه در یونان باستان، بیش از ۲۵ قرن پیش، به دولتی كه خاك یا قلمرو آن از یك شهر (و متصرفات آن) تشكیل می شد، polis می گفتند و مشهورترین آنها دولتشهرهای آتن و اسپارت. حرف ارسطو این است كه انسان حیوانی است كه بنا به طبیعتش زندگی در این دولتشهرها را خوش می دارد. و البته این حرف به راستی جالب توجه است. می دانید كه مردمان این دولتشهرها (یا همان كه قدمای ما «مدینه» می خواندند) مستقیماً تصمیم می گرفتند، یعنی بدون داشتن نماینده و به عبارت دیگر، بر خود حكومت می كردند - چیزی كه دموكراسی خوانده می شود. و كسی كه در این دولتشهر زندگی می كند - البته مشروط به اینكه زن یا برده نباشد، یعنی «آزاد» باشد- «شهروند» به شمار می آید. ارسطو جمله مشهوری دارد كه این دموكراسی مستقیم (در برابر دموكراسی نمایندگی كه صورت متداول و متعارف دموكراسی در زمانه ماست) را به خوبی وصف می كند: فرمان راندن و فرمان بردن كار هر شهروند دموكراسی است. یك یك شهروندان دموكراسی - به حكم شهروند بودن و نه انسان بودن(؟)- هم حاكم است و هم محكوم.
اگر دقت كنید، می بینید شكاف بین انسان بودن و شهروند بودن از همان آغاز پیدایش مفهوم شهروند وجود داشته است (حتی در عصر جدید، هنگامی كه پس از پیروزی انقلاب كبیر در فرانسه به سال ،۱۷۸۹ اولین اعلامیه حقوق بشر صادر شد، عنوان آن را گذاشتند: «اعلامیه حقوق بشر و شهروند» و مسلماً این «و» دلالت به تساوی یا از جهت روشن تر شدن مفهوم «بشر» نبود، بلكه نشان از پرسشی سمج داشت كه هیچ گاه دست از سر تفكر آدمی برنداشته). نكته این است كه ارسطو شكل درست و «طبیعی» زندگی انسانی را زندگی در دولتشهر، یعنی زندگی در قامت یك شهروند، می داند و آزادی حق ویژه شهروندان است.
دقت كنید، آزادی حق ویژه شهروندان است نه انسان ها و از این هم طرفه تر، آزادی حق ویژه «همه» كسانی نیست كه در مدینه یا دولتشهر (polis) زندگی می كنند، آزادی حق ویژه اقلیتی است كه شهروند باشند و از آنجا كه بیش از نیمی از جمعیت هر دولتشهر، ناگزیر شهروند نیستند - چون خواهی نخواهی، جمع زنان و بردگان از نصف جمعیت درمی گذرد- باید گفت بیشتر «ساكنان» دولتشهر از حقوق موسوم به حقوق شهروندی (و بالاتر از همه، از حق آزادی) بی بهره اند. البته حواس تان هست كه بحث اقلیت و اكثریت در میان نیست، این مهم نیست كه حالا دیگر رسم برده داری و بردگی از جهان بر افتاده و زنان هم دیگر شهروند به شمار می آیند، مهم این است كه سكونت در دولتشهر به هر حال برای شهروند شدن كفایت نمی كند، برای بهره مندی از حق آزادی كافی نیست انسان باشی، برای بهره مندی از «حقوق بشر» كافی نیست بشر باشی؛ همه می دانند كه پناهجویان و پناهندگان چه مایه از حقوق بشر محروم اند، «شهروندی» از بت های زمانه ماست...

صالح نجفی
منبع : روزنامه شرق