شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رودکی : پدر شعر فارسی


رودکی : پدر شعر فارسی
/در راسته‌ی ادبیات كهن/
رودكی ؛ شاعر تیره‌چشم روشن‌بین
«بوی جوی مولیان آید همی // یاد یار مهربان آید همی»
رودكی، شاعر تیره چشم روشن بین، از سخن سرایان بلند آوازه‌ی آغاز قرن چهارم هجری است كه وی را به علت پیشگام بودن در انواع شعر فارسی، به ویژه رباعی و غزل، «پدر شعر فارسی» لقب داده‌اند.
ابو عبدالله جعفر بن محمد الرودكی در «ببخ» قصبه‌ی مركزی ناحیه‌ی «رودك» از توابع سمرقند متولد شد و انتساب او به رودكی هم به همین دلیل است.
تاریخ ولادت او به حدس قریب به یقین، بایست اواسط قرن سوم هجری بوده باشد. از آغاز زندگی و خانواده‌ی او اطلاعاتی در دست نیست، اما آنچه معلوم است این كه خانواده‌ی وی مال و منالی نداشته و در تنگی می‌زیسته‌اند و این بیت او نیز شاید یادی از آن حال باشد:
از خر و پالیك آنجای رسیدم كه همی
موزه‌ی چینی می‌خواهم و اسب تازی
از كیفیت تحصیلات وی نیز اطلاعات دقیقی در اختیار نیست، اما در تذكره‌ها نوشته‌اند كه چنان ذكی و تیز فهم بود كه در هشت سالگی، تمامی قرآن را حفظ كرد و قرائت را آموخت و شعر گفتن را آغاز كرد.
همچنین گفته‌اند كه صدایی خوشی داشت و از «ابوالعبك بختیار» بربط آموخت و در آن ماهر شد و آوازه‌اش به اطراف و اكناف عالم رسید و امیر نصر بن احمد سامانی او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و كارش بالا گرفت.
رودكی در خدمت امیر نصر، تقرب بسیار داشت و در سفر و حضر با او بود. در یكی از همین سفرها، یعنی سفر به هرات، بود كه با سرودن غزل مشهور «بوی جوی مولیان» توانست امیر نصر را كه به شدت شیفته‌ی هرات شده و قصد بازگشت به بخارا را نداشت، متاثر و راهی بخارا كند و پنج هزار دینار از نزدیكان سلطان دریافت نماید.
نظامی عروضی این جریان را چنین توصیف كرده است:
«.... [امیر نصر] در اثناء سخن هری را به بهشت مانند كردی، بلكه بر بهشت ترجیح نهادی و از بهار چین زیارت آوردی ... پس سران لشگر و مهتران ملك به نزدیك استاد ابوعبدالله الرودكی رفتند، گفتند: «پنج هزار دینار تو را خدمت كنیم اگر صنعتی بكنی كه پادشاه از این خاك كرمت كند كه دل‌های ما آرزوی فرزند همی برد و جان ما از اشتیاق بخارا همی بر‌آید» رودكی قبول كرد كه سخن امیر بگرفته بود و مزاج او بشناخته، دانست كه به نثر با او در نگیرد، روی به نظام آورد و قصیده‌ای بگفت، و به وقتی كه امیر صبوح كرده بود در آمد و به جای خویش بنشست و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ بر گرفت و در پرده‌ی عشاق این قصیده آغاز كرد:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
چون رودكی بدین بیت رسید، امیر چنان منفعل گشت كه از تخت فرود آمد و بی‌موزه پای در ركاب خنگ نوبتی آورد و روی به بخارا نهاد، چنان‌كه رانین و موزه تا دو فرهنگ در پی امیر بردند به بروند و آنجا در پای كرد و عنان تا بخارا هیچ باز نگرفت و رودكی آن پنج هزار دینار مضاعف بستد».
گفته‌اند ابوالفضل بلعمی، وزیر دانشمند سامانیان، به رودكی اعتقاد بسیار داشت و او را در میان شاعران عرب و عجم بی‌نظیر دانست.
ظاهرا مشوق رودكی در نظم كلیله و دمنه نیز همین وزیر ادب‌دوست بود.عصر سامانیان، روزگار حیات رودكی، یكی از پررونق‌ترین روزگاران در تاریخ ماوراء النهر محسوب می‌شود و رونق بخارا و تمول دستگاه سامانیان در این زمان سبب شده بود تا شاعران منسوب به آنان هم بی‌نصیب نمانند. چنان كه كمتر منبعی می‌توان یافت كه ذكری از رودكی آمده باشد و در آن اشاره‌ای به توانگری او نشده باشد.
تمول و شكوه رودكی در دورانی از حیات تا به آنجا بود كه مورد غبطه‌ی بسیاری از سرایندگان قرار گرفت، و برخی از آنان با تعبیرات حسرت آمیزی از او یاد كرده‌اند؛ چنان كه «ابوزراعه معمری» به فاصله‌ی اندكی پس از مرگ رودكی، درباره‌ی او گفته:
اگر به دولت با رودكی نمی‌دانم
عجب مكن سخن از رودكی نه كم دانم
اگرچه به كوری چشم او بیافت گیتی را
ز بهر گیتی من كور بودن نتوانم
«عوفی» صاحب تذكره‌ی «لباب الالباب» نوشته است كه رودكی كور مادرزاد بوده است و شاعران نزدیك به عهد او نیز به همین مطلب اشاره كرده‌اند؛ اما از طرفی دیگر، در اشعار او گاه به اشاراتی كه دال بر بینایی‌اش حداقل در مدتی از حیات اوست، برمی‌خوریم.
پوپك دیدم به حوالی سرخس
بانگ بر برده بابر اندرا
چادركی دیدم رنگین بر او
رنگ بسی گونه بر آن چادرا
یا :
همیشه چشمش زی زلفكان خوشبو بود
همیشه گوشش زی مردم سخندان بود
با توجه به این انتقادات می‌توان این طور حدس زد كه رودكی در قسمتی از زندگی خود بینا بوده و بعد به دلایلی كه روشن نیست، نابینا شده است.
رودكی اشعار بسیاری داشته، اما از آنجا كه امروزه ابیات كمی از آنها باقی مانده است، نمی‌توان به درستی درباره‌ی جهان بینی وی سخن گفت. اما آنچه از همین سروده‌هایش برمی‌آید، او روزگار جوانی را به نشاط و شادكامی می‌گذارنده و قصیده‌ی «دندانیه» كه برجسته‌ترین حسب حال اوست، گویایی همین موضوع می‌باشد و به همین جهت هم گلایه‌های وی از پیری همراه با سوزی از حرمان و نومیدی است.
گویا تنعم بسیار او سبب شده بود كه شادی موجود را غنیمت بداند و بی‌بنیادی كار جهان را مایه‌ی عبرت بشمارد.
از انتقاد او چنین بر می‌آید كه او به حضور همیشگی مرگ در حیات انسانی و واقعیت فناپذیری انسان معتقد است و به همین جهت هم گرایش به نوعی عرفان خام در وی دیده می‌شود.
صاحب تذكره‌ی «لباب الالباب» شمار ابیات رودكی را یك میلیون و ۳۰۰ هزار گفته است؛ اما آنچه كه امروز باقی مانده، ابیات پراكنده‌ای است كه تعداد آنها از مرز یك هزار و ۵۰۰ هم تجاوز نمی‌كند. البته گفته‌اند كه رودكی نخستین شاعر از شاعران فارسی است، كه دیوان شعر ترتیب داد.
شعرهای رودكی را به سه گروه انتقاد درباری، عاشقانه و نومیدانه می‌توان تقسیم كرد و مهمترین اثر رودكی، كلیه و دمنه منظوم بوده كه البته امروز جزاییات پراكنده از آن چیزی باقی نمانده است.
همچنین گویا مثنوی‌ای به نام «سندبادنامه» نیز داشته كه ترجمه‌ی منظومی از داستان سندباد و هزار یك شب است.
مقام بلند رودكی در میان شاعران و به دلیل پیشرو بودن در انواع شعر فارسی، سبب شد كه «كسایی» وی را «استاد شاعران» و «معروفی بلخی» او را «سلطان شاعران» بنامد.
سال وفات رودكی را ۳۲۹ و مدفن وی را قریه‌ی محل تولدش «ببخ» گفته‌اند. در هزاره‌ی رودكی برای احداث مرقد و مجسمه‌ی یادبود، همان محلی را كه به عنوان مدفن او معرفی شده بود شكافتند و استخوان‌های وی را در گور یافتند و پس از تحقیق بر روی استخوان‌های یافت شده مشخص شد كه اولا رودكی كور مادرزاد نبوده و در اواخر عمر نابینا شده است، ثانیاً رودكی در پیری وفات یافته و احتمالا در آن زمان عمرش بیش از ۷۰ سال بوده است و ثالثا این كه برخی از استخوان‌های او مضروب یا شكسته شده بود كه این خود قرینه‌ای است بر آن فرض كه شاعر با مرگ طبیعی از دنیا نرفته و در ماجرای قتل عام بخارا كور شده یا در محل تولدش به قتل رسیده است .
برگرفته از: خبرگزاری دانشجویان ایران - تهران
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


همچنین مشاهده کنید