سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


‌من هیچ حرفی جز رباعیاتم ندارم


‌من هیچ حرفی جز رباعیاتم ندارم
‌در زمانه ای که نظم سرایی با گرایش های مدرن آمیخته و در آن میان، رباعی نیز رو به ‌فراموشی رفته است، چارگانی هایی که از احساسات اصیل و ناب سرچشمه می گیرد و چنان در ‌پس عقل های فرزانه شوریدگی می آفریند که حال و هوای بی صبرانه ای در سر می پروراند، ‌نوعی موسیقی کیهانی است که شنیدنش همانند به وقوع پیوستن یک رویا شعفی وصف ناپذیر در ‌ذهن می رویاند .
رباعی های ایرج زبردست شاعر ۳۴ ساله از همان دست رباعی هایی است که همان طورکه ‌در ابتدای سطور گفته شد، شوری دیگر در سر می آفرینند. رباعی هایی که به لحاظ ساختاری که تشکیل شکلی برهان ‌گونه از سه گذاره است و هم به لحاظ نوع فضای ذهنی در زمره رباعی های خوب به شمار می رود. زبردست رباعی سراست و کاردیگری جز رباعی سرودن ندارد .
همانطور که مفتون امینی ‌شاعر معاصر در کتاب حیات دوباره دیروز گفته است؛ رباعی های زبردست چنان اصیل ، ناب و ‌بی بدیل نوشته شده است که ایرج زبردست با آنها می تواند به بلندای رباعی این عصر بایستد و ‌امید بخش فردا باشد.
ایرج زبردست متولد ۱۲ دی ۱۳۵۳ و اهل شیراز است. تا کنون دو دفتر ‌شعر به نام های "باران که بیاید همه عاشق هستند" و "خیامی دیگر" از او به چاپ رسیده است که ‌اولی پنج بار و دومی دوبار تجدید چاپ شده است.
مجموعه رباعیات او با عنوان "حیات دوباره ‌دیروز" نیز به چاپ دوم رسیده است. در کتاب "حیات دوباره دیروز" که به کوشش بهاءالدین ‌خرمشاهی و محمد اجاقی گردآوری شده، علاوه بر ذکر اشعار ایرج زبردست، شخصیت‌هایی ‌چون زنده یاد منوچهر آتشی، محمد حقوقی، فریدون مشیری، مرتضی کاخی، علی باباچاهی، ‌پرویز خائفی، منصور اوجی، سیمین دانشور و سیمین بهبهانی درباره رباعیات وی اظهار نظر ‌کرده اند و از وی به عنوان یکی از میراث داران ادب پارسی نام برده اند.
از این شاعر شیرازی ‌همچنین کتابی با عنوان "نامه یا کمتر بگویم های من به اوما" شامل قطعه های نثر عاشقانه خطاب ‌به شخصیتی به نام اوما به چاپ رسیده است که به زودی لوح فشرده آن با صدای یکی از ‌هنرمندان ایران به بازار می‌آید. رباعی های این هنرمند همچنین در قالب آلبومی با عنوان "پیله ‌ازل" به چاپ رسیده است که با صدا و موسیقی امیر عباس پوستکار گردآوری شده است. ۹۹ ‌رباعی وی نیز توسط یک مترجم بریتانیایی به انگلیسی برگردانده شده است که قرار است سال ‌آینده در اروپا منتشر شود. به بهانه چاپ مجدد کتاب های زبردست در بیست و یکمین نمایشگاه ‌کتاب تهران گفتگویی با این شاعر شیرازی انجام دادیم که در زیر می خوانید: ‌
▪ آقای زبردست، برای شروع می خواهم از‌‌ ‌یک سوال کلیشه ای شروع کنم . از سال ‌۷۶‌ تا کنون شـمـا بـه نـدرت در مـحافل ادبی و جشنواره‌ها شـرکـت کردید و البته چند ‌سالی‌ است با هیچ روزنامه و مجله‌ای هم گفتگو نکرده‌اید، خدای ناکرده با روزنامه ها ‌قهرید؟ دلیل این کناره گیری و دوری گزیدن از محافل و جشنواره ها را می شود ‌برایمان توضیح دهید؟‌ ‌حتی در جشنواره شـعـر فـجـر کـه اسـفـنـد سال گذشته برگزار شد ‌شرکت نکردید.‌
ـ ‌نخیر، من با هیچ روزنامه و رسانه ای قهر نیستم . کناره‌گیری و دوری گزیدن من از ‌محافل ادبی و جشنواره‌ها فقط به خصوصیات اخلاقی من برمی گردد و هیچ دلیل ‌خاص دیگری ندارد. ‌‌‌
▪‌‌ ‌در جایی گفته بودید اگر جشنواره های ادبی از عـمـلـکرد غیر خطی دوری کنند، می توانند مـوثـرتـر واقـع شوند. این دلیل کناره‌گیری شما نیست؟ ‌
ـ نه، اصولا من به ندرت در جشنواره یا شب شـعـری شـرکـت می کنم؛ حتی اگرجشنواره ‌شعر فجر باشد اگر آمادگی نداشته باشم شرکت نمی کنم.
▪‌ در هرصورت این گفته شما بود که اگر از عـمـلـکـرد غـیـر خـطـی دوری کـنـند، می توانند اثـرگـذارتـر بـاشـنـد. بـرای بـهـتـر شـدن عـمـلکرد جشنواره های ادبی به ویژه شعر چه ‌راهکاری را مناسب می دانید‌؟‌ ‌
ـ الان هم همان حرف را تکرار می کنم، البته حرف من تنها به جشنواره های ادبی ‌برنمی گردد حـرف من کلی است. شما به صداوسیما که یک رسانه ملی است نگاه ‌کنید. موسیقی اش که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و انگار دارند روی حلبی می کوبند، بعضی از ‌شاعرانی هم که به این جعبه جادو دعوت می شـونـد همه چهره های تکراری و ‌پیش بینی شده هـسـتـنـد. بـه عـقـیـده مـن بسیاری از شـعـرای مـا سـفـارشـی عمل مـی‌کـنـنـد، یـعـنـی در ‌جـشـنـواره هایی با موضوعات سـفـارشی شرکت کرده ، بر اساس موضوع، نظم سرایی ‌می کنند و سکه می گیرند. این هم طرف دیگر قضیه . قضایای دیگری هم هستند که ‌اگر پرده برافتد نه تو مانی و نه من. ‌‌‌
▪ ‌‌برگردیم به آثارتان ، به ویژه رباعی ها که در حال و هوای خاص سروده شدند و به ‌قول علی باباچاهی طربناکی حزن انگیزی در آنها دیده می شود. می خواهم بدانم ‌چرا فقط رباعی و نه غزل یا شعر نو یا آزاد؟ آن هم در زمانه ای که شعر تحت تاثیر ‌مدرنیسم و البته پست مدرنیسم به سمت جلـو حـرکـت مـی کنـد. شمـا که توانایی انتقال ‌مفـاهیـم گستـرده درونـی تـان را چنیـن موجز و مختصـر داریـد فکرنمی کنید در شعر نو ‌هم به موفقیتی بالاتر از این دست خواهید یافت؟‌ ‌
ـ باید برویم سراغ بزرگان ادبیات ما که شرایط حاکم، آنها را گوشه گیر کرده است ‌فـرض مـن راهکـار هـم بدهم کو گوش شنوایی که به آن عمل کند . با این اوضاعی که ‌من می بینم در جامعه امروز شاعر و شعرش دارد در دره ای پرتاب می شود که تاریخ هم به خواب ‌ندیده است . آیندگان درباره ما چه خواهند گفت خدا خــــــــواهــــــــد نــــــــوشــــــــت. ‌‌
‌در شــــعـــــــر ‌مـــدرنــتــریــن شــاعــران دنـیــا هــم دو مقوله سرعت و ایجاز جریان دارد . ربــاعـی کـوتـاهـتـریـن ‌قـالـب شـعـر فارسی که قدمتی هزار و چند ساله دارد و بــه شـکــل اتــومــاتـیـک، سـرعـت مجـاز ‌در آن پایکوبی و جلوه گری عجیبی دارد .
من با ذهن و زبان شعر نو به سراغ این ‌قالب کهنه و دیر سال رفتم، تا الان هم کم نیاورده ام و خدا را شکر تحولاتی هم در آن ‌داده ام . اکثر شاعرانی که با من و رباعیاتم آشنا هستند چه نو گرا چه کلاسیک گرا ، ‌متفق القول، کتبی و شفاهی نوشته اند و گفته اند ایرج زبر دست که من باشم فقط باید ‌رباعی بگوید، نظری که خودم بیشتر از همه به آن اعتقاد دارم . به سراغ قالبهای دیگر ‌رفتن مطمئنأ مرا از هدفی که در رباعی دارم دور می کند.
▪‌ ‌‌چقدر شخصیت خودتان در رباعی هایتان جریان دارد؟ آیا تضادها و درگیری های ‌درونی که در برخی رباعی های شما وجود دارد نظیر (ما ریشـه لحظـه هـای بـی بنیـادیـم ‌‌/ مـا خـاک عبور نـاکجـاآبـادیـم/ مـا فلسفـه گـذشتن از خویشتنیم/ بادیم و اسیر هرچه بادا ‌بادیم) از نوعی دوگانگی در وجود شما سخن نمی گوید؟‌
ـ ‌من هیچ حرفی جز رباعیاتم ندارم. در بند بند این رباعی ها می توانید این انعکاس ‌شخصیت مرا ببینید . این دو گانگی که از آن حرف مــــی‌زنــیــــد در تــمــــام آدم هــــا حــتــــی ‌پیغمبران از ازل بوده و هست . در همیـن تضـاد هـاسـت کـه انسان از نردبام اندیشه بالا ‌می‌رود و کم کم در آن یگانه دور نزدیک ، حل می شود. ‌‌‌
▪ ‌چـه طـور شـد کـه بـه فکـر تـــرجـمــه ربــاعــی هــا بــه زبــان انگلیسی افتادید؟ پیشنهاد این ‌حرکت (ترجمه و انتشار ۹۹ رباعی در انگلستان) از سوی چه کسی مطرح شد؟‌‌ ‌
ـ پیشنهاد ترجمه رباعی ها به زبان انگلیسی را یکی از دوستان که در لندن زندگی می کند به من داد. این پیشنهاد را با استاد بهاءالدین خرمشاهی در میان گذاشتم و با ‌راهنمای ایشان کار را آغاز کرده ایم تا ببینیم مترجم چقدر می تواند از عهده ترجمه ‌رباعی ها برآید‌‌. ‌ ‌
▪‌ ‌در خبرها شنیدیم که گویی قراراست نامه های عاشقانه شما به اوما هم به صورت ‌دکلمه در قالب آلبوم به بازار عرضه شود. ایده این اتفاق چطور شکل گرفت و تا ‌کجا پیش رفته؟‌‌ ‌
ـ نامه های عاشقانه من به اوما حکایتی دارد. این نامه ها را عجیب دوست دارم و در ‌تنهایی با سطر سطر آنها حرف می زنم . فعلاً که در ابتدای راهیم و تا سی دی شدن ‌این اثر خیلی راه مانده. ‌‌‌
▪‌ ‌از نامه های عاشقانه به اوما گفتیم، به کتاب نامه های عاشقانه یا به قول خودتان ‌‌"کمتربگویم های من به اوما" بپردازیم، از چه سالی شروع به نوشتن نامه های ‌عاشقانه کردید؟‌ ‌
ـ این نامه ها که از سال ۱۳۸۰ شروع به کتابت آنها کردم حکایت عجیب زندگی من ‌هستند و خیلی آنها را دوست دارم.‌
▪ ‌‌اصلا "اوما" چه معنی می دهد؟ شما هم مـثــل سـهـراب سپهـری زن اثیـری داریـد و ایـن ‌تصویری از زن اثیری شماست که برای او می نویسید؟‌ ‌
ـ اومـا زیـبـاتـرین نام دنیاست . هم اوست ، هم ماست . هم هست ، هم نیست . هم نزدیک ‌است ، هم دور . نمی دانم چگونه از او بگویم که حق مطلب و معنا ادا شود، اوما، هم ‌زمینی و هم آسمانی ست. ‌‌‌
▪ ‌ ‌اگر اجازه بدهید برگردیم به رباعی ها و کتاب حیات دوباره دیروز که به قلم بهاء ‌الدین خرمشاهی و محمد اجاقی منتشر شد و حاوی اظهارنظرهای شخصیت های ‌بزرگ ادبی کشور نـظـیـر آتـشـی، اوجـی، مـفـتـون امینی و خانم ها بهبهانی و دانشور است. ‌این اتفاق چه تاثیری در رونـد فـعـالـیـت هـای ادبی شما گذاشت. اینکه جماعتی از آدم های ‌بزرگ ادبی کشور درمورد آدم اظهار نظر کنند و همه آنها هم گویای موفقیت و ‌پیروزی آدم باشد ناخودآگاه حس غروری به آدم دست می دهد. از تاثیرات اخلاقی و ‌حرفه ای این موضوع برایم کمی صحبت کنید.‌ ‌
ـ همین تشویقها و راهنمایی ها باعث شده بتوانم قالب رباعی را زنده نگه دارم . بد ‌نیست همین جا یادی کنم از بزرگ دوست داشتنی، زنده یاد منوچهر آتشی که حق ‌بزرگی به گردن من دارد و همچنین از پــرویــز خـائـفـی ، بـهـاءالـدیـن خـرمـشـاهـی و سـیـمـیـن ‌بهبهانی. ‌‌ ‌
▪ آقـای زبـردسـت ایـن روزهـا مشغـول چـه کتابی هستید، اثری در دست چاپ دارید؟‌ ‌
ـ قصد دارم مجموعه رباعی دیگری را تا یکی دو سال آینده به چاپ برسانم. ‌
بهاره مهرنژاد
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید