سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


این شورشی در بیدل آرام گرفت


این شورشی در بیدل آرام گرفت
اصلاً سید حسن حسینی، وقتی شروع كرد به چیز نوشتن درباره بیدل و كشف ظرایف و لطایف سخن او، كه پیدا كردن شعرهای بیدل، كار شاذ و شاقی بود. كسی را نداشتیم كه دیوان بیدل را از او به امانت و برای كپی‌برداری بگیریم و حتی نمی‌دانستیم كه در كتابخانهٔ مؤسسه اطلاعات، یك دوره پنج جلدی دیوان بیدل و نقد بیدل صلاح‌الدین سلجوقی، در قفسه‌ها خاك می‌خورد. دیوان چاپ افغانستان، مطبعه كابل، و زیر نظر استاد خلیل‌الله خلیلی، و سیدحسن حسینی، قدمهای جدی را برداشته بود. از تذكره‌های گوناگون و از اینجا و آنجا، شعرهای بیدل را پیدا می‌كرد و به نقل آنها برای ما می‌پرداخت و در این گفت‌وگوها، نكته‌های بسیار نهفته بود و اصل، یافتن دستمایه‌های اندیشه و تفكر بیدل دهلوی بود و بهره بیدل از خلاقیت و ابتكاری بی‌نظیر كه در نوآوری، سرآمد همهٔ شاعران عرصهٔ‌زبان و ادب فارسی است و سیدحسن حسینی، در پی یافتن راهی تازه، در هنجار و شكل شعر امروز بود كه با نیما آغاز شده بود و بهره گرفتن از میراث بازمانده از بیدل در عرصهٔ شعر امروز و این كاری سترگ بود. كتاب «بیدل، سپهری و سبك هندی»، سال ۱۳۶۷ چاپ شد. اما قیصر و ساعد و نیكو و وحید امیری و ضیاءالدین ترابی و بسیاری دیگر از همراهان آن سالها، گواهند كه طرح و نگارش این اثر، به سالهای ۶۰ تا ۶۳ یا ۶۴ برمی‌گردد. یك اثر محققانه. و البته نه تحقیق به معنای كلیشه‌ای و رونویسی و نسخه‌شناسی و این‌جور كارها. بلكه با دستمایه‌ای از ذوق، كشف، خلاقیت و ذكاوت. هنوز هم كه «بیدل، سپهری و سبك هندی» را می‌خوانی، درمی‌یابی، كه حسینی در پرده‌گشایی از شخصیت بیدل و رمزگشایی از شعر او، خلاقیت شاعرانه به خرج داده. یعنی روحی را كه برای ایجاد یك اثر هنری به كار می‌گیریم، در نگارش این كتاب تحقیقی، به كار برده است. قلم تحقیقی او، قلم طنز و تمثیل و تلمیح بود. و در بیدل‌شناسی، این روش و منش، خوب به كار می‌آید. كه تكیه‌گاه شعر بیدل، تمثیل و تلمیح است و گاه طنزی عمیق و گزنده. نمی‌دانم آیا حسن حسینی، قصد آن داشت كه باز هم اثری مستقل دربارهٔ بیدل منتشر كند یا نه؟ اما در گفت‌وگو با او درمی‌یافتی كه هر لحظه و هر روز، در كار كشف افزون‌تر و یافتن دقایقی عمیق‌تر از شعر بیدل دهلوی است. و این نشانهٔ آن بود كه حسینی دست از طلب نداشته است. بارها پیش آمده بود، كه با هم دیوانی را تورق می‌كردیم. سنایی یا خاقانی و یا مولوی، یا حتی مجموعه‌هایی از شاعران امروز. اما در این مطالعه‌ها هم،‌ بیدل برایش محور و مركز بود. یعنی در آثار پیشینیان، در جست‌وجوی رگه‌هایی بود، كه بعدها در بیدل به یك جریان مستقل شعری تبدیل شده بود و یا به دنبال تأثیرپذیری مستقیم یا غیر مستقیم شاعران بعد از بیدل از او بود.حسینی، یك شورشی بود و شوریده. شورشی بر خویشتن و شوریده‌ای بر جهان. و دیوان بیدل، هم پناه و مأمن این شورشی بود. و هم معبد و خانقاه این شوریده. و چرا بیدل؟ كه اهلش می‌داند. شعر بیدل هم مناسب حال كسی است كه می‌خواهد گم باشد و پنهان شود و هم آنكه در جست‌وجوی خویش است. این هر دو متضاد، در شعر بیدل توأمان اتفاق می‌افتد. هم فنای در او. و هم بقای به او. و نسل ما ـ كه حسینی سرآمد ما بود ـ از این احساس دوگانه، به طرزی شگفت بهره برده بود. و اگر می‌بینی كه در این بیست سال اخیر، بزرگ‌ترها و نسل پیش از ما، در عرصهٔ‌ نقد و نظر، این‌همه به بیدل اقبال نشان داده‌اند، همه به جهت تأثیرگذاری نسل ماست. یعنی آن شورشیان ـ كه ما بودیم ـ و آن شورشی سرآمد ـ كه حسینی بود.
می‌پرست ایجادم نشئه ازل دارم
همچو دانهٔ انگور شیشه در بغل دارم
معنی بلند من، فهم تند می‌خواهد
سیر فكرم آسان نیست كوهم و ك‍ُتل دارم
مولانا بیدل دهلوی
یكی از دل‌مشغولیهای دوستم، سیدحسن حسینی، شناخت و معرفی شاعران خلاق سبك معروف به هندی بود. شاعران سدهٔ یازده و دوازده هجری ـ ابتدا، عشق به بیدل و آثار و نگاه و خلاقیت بیدل، او را مجذوب كرده بود. بعد، رسیده بود به كندوكاو و جست‌وجو در این دورهٔ مطرود و متروك شعر فارسی. دوره‌ای كه در ایران، سیر طبیعی خود را پی نگرفت. كودتای معروف شاعران اصفهان و آغاز دوره‌ای كه شاعران، آگاهانه به رجعتی تن داده بودند كه ـ خوب یا بد ـ ما را از طبیعت سیر شعر فارسی، دور می‌ساخت. سیدحسن حسینی ـ و ما دوستان جوان او در آن سالها ـ می‌خواستیم گهرهای نهفته در گنجینه‌های ادب فارسی را، در ایران، هندوستان، پاكستان، افغانستان و تاجیكستان، به دست بیاوریم، بشناسیم و به دیگران بشناسانیم. جد و جهد تعدادی از پیش‌كسوتان و بزرگ‌ترها را هم در این حال و هوا دیده بودیم. و قدر می‌شناختیم. مثل تلاشهای استاد محمد قهرمان. مثلاً‌ در تصحیح دیوان صیدی تهرانی، یا كلیم، یا صائب، و تلاشهای استاد دكتر شفیعی كدكنی در معرفی حزین لاهیجی، و رو كردن ماجرای آن «غواصی» كه به دزدی گهرهای دریاهای دورتر پرداخته بود. یا تلاشهای استاد دكتر سیدحسن سادات ناصری. آن هم در تصحیح‌ِ‌ دیوان صائب تبریزی. [كه نمی‌دانم بالاخره آن تصحیح تقریباً صد هزار بیتی از دیوان صائب، چه شد، كجاست و در اختیار كیست؟] یا تلاشهای شادروان پرتو بیضایی، در معرفی برخی شاعران سبك هندی. و دیگران و دیگران. سیدحسن حسینی، با هوشمندی خاص خود،‌ طرحی را پیشنهاد كرده بود و خواسته بود، دوستان دست به كار شوند. هر یك به سراغ نسخه خطیهای موجود در كتابخانه‌ها، یا دیوانهای چاپ هند و ایران بروند و گزیده‌ای از آنها ترتیب دهند. مثلاً در ایران دیوان كلیم و سلیم و عرفی و طالب و صائب و واعظ و دیگران و دیگران، و همه تقریباً بی‌استفاده، و یا در هند و افغانستان،‌دیوانهایی مثل دیوان غالب دهلوی، جویای تبریزی، بیدل دهلوی، غنی كشمیری، ناصر علی، و دیگران و دیگران. و این كار، نیاز به نگاهی تازه داشت. نگاهی آشنا ـ و یا لااقل علاقه‌مند ـ به حال و هوای شعر امروز ایران و جهان، و در یك كلام و تعبیر: نگاهی معاصر، و این سالهای اول دههٔ شصت بود. و بسیاری از افاضل و ادیبان ما، از این نگاه بهرهٔ چندانی نداشتند، و یا لااقل بی‌علاقه بودند به این‌گونه نگریستن، و شاعران امروز ما هم یا مثل مهدی اخوان‌ثالث عزیز، با آن دانش ژرف و شگرف خویش چندان روی خوشی به این سنت شعر سبك هندی نشان نمی‌دادند؛ و یا تعدادی دیگر كه در آن سالهای نخستین دهه شصت درگیر مباحث و مسائل سیاسی بودند. مثلاً‌جنگ و دعواها و بگو مگوهای كانون نویسندگان را به خاطر بیاورید. مسائل آن حزب و این‌جور چیزها. و بی‌تعارف، تعدادی دیگر هم، دانش و اطلاعی از ادب ارجمند گذشتهٔ ما نداشتند. برخی، با همهٔ اسم و رسمشان، هنوز وزن شعر فارسی را نمی‌شناختند و نمی‌شناسند. برای تمرین و تجربه هم كه شده، چهار مصراع موزون و مقفی نمی‌توانستند به هم ببنندند. و هنوز هم، به ادعاها گوش مده. برو و به مجموعه‌ها و شعرهایشان مراجعه كن. حتی دریغ از یك شعر در حال و هوای اوزان متعارف و پذیرفته‌شده نیمایی. نه شعر عالی. شعری كه در وزنهای ساده رمل یا هزج، قابل قبول از كار درآمده باشد. فقط همین، اما نسل ما، نمی‌خواست از گذشته ببرد. می‌خواست با نگاه امروز، به گذشته بنگرد. و از این پشتوانه بهره‌ای درخور نصیب خویش سازد. و دست به كار شده بود. و حسینی یكی از همانها بود كه این شعله در جانش افروخته بود و این آتش را به دیگران هم منتقل می‌كرد. باز نمونه بدهم: حسین خسروجردی را همه اهل هنر می‌شناسند. با آن خلاقیت و هوش سرشار در نقاشی، طراحی و كارهای گرافیكی. بیش از بیست سال پیش، خود شاهد بودم، كه حسینی، ساعتهای متمادی با خسروجردی دربارهٔ تصویرگری و خیال‌پردازی شاعران سبك هندی سخن می‌گفت. بیتی را پیش می‌كشید و دربارهٔ انرژی تصویری نهفته در كلمات آن بیت حرف می‌زد و انتقال آن دقایق و ظرایف و طرحها به قالب هنر نقاشی و طراحی، و متقابلاً از حسین خسروجردی، نظر می‌خواست كه چگونه یك نقاش و طراح می‌تواند، ‌از این لحظات شاعرانه فلان بیت بیدل یا طالب، بهره ببرد. و همین‌طور گفت‌وگوهایش در همین حال و هوا، با محسن نوری نجفی، و حبیب صادقی، و محسن مخملباف، و حسام‌الدین سراج، حسینی، در كتاب «مشت در نمای درشت» نیز، گاه به همین دل‌مشغولی پاسخ گفته. یك تصویر سبك هندی را گاه اساس بحث ادبیات و سینما قرار داده و با آن نگاه نكته‌یاب و خلاق خود، به طرح موضوع پرداخته. اینها همه نشانگر و بیانگر توجه این محقق و شاعر خلاق، به شعر فارسی در سدهٔ یازده و دوازده است كه این دوره در نزد بسیاری از اهل فضل و نظر، مهجور و مطرود واقع شده. در سالهای میانی دههٔ شصت، به پیشنهاد حسینی، ساعد باقری و وحید امیری، دست به كار شدند. برای سرآغاز، كار خوبی بود. ساعد دیوان واعظ قزوینی را دست گرفت. و وحید امیری دیوان جویای تبریزی را، یكی چاپ ایران، و یكی چاپ هند، و تلاشی برای برگزیدن غزلها، فرازهایی از مثنویها، قصاید، رباعیها و گاه انتخاب تك‌بیتها. نمی‌دانم این كار ساعد و وحید، به كجا رسید در آن سالها، نسخه‌های برگزیده آنها كجاست و در چه مرحله‌ای است. اما كاری بود، اگر آغاز می‌شد، دیگر دوستان هم، دست به كار می‌شدند. و ما الان نمونه‌های درخوری از گزیده‌های شعر سبك هندی در دسترس داشتیم. گزیده‌هایی با نگاه معاصر، و با مقدمه‌ها و نقد و تحلیلهایی شایسته و راهگشا.
و این گزیده‌ها، هم شعرهای آن شاعر را از خاك خوردن در گوشه كتابخانه‌ها رهایی می‌بخشید؛ و هم ما را با این حوصله‌های اندك و شتابهای فراوان، از دسترسی به نمونه‌های عالی شعر هر یك از این بزرگان بهره‌مند می‌ساخت. حیف كه آن كارها به سامان نرسید. از بخت شكوه دارم و از روزگار هم.هم الان و در این لحظات، سه نمونهٔ قابل تحسین پیش روی من است. تلاشهای فردی، بی‌ادعا و پیگیری كه دارد به بار می‌نشیند. یكی مجموعهٔ «یوسف در آغوش» و دو دیگر مجموعه «شاعر گریه‌های طربناك» و سومی مجموعه «آینه بر مزار». معرفی و برگزیده شعر «غنیمت پنجابی» و «واقف لاهوری» و «فانی كشمیری» و هر سه به سعی و انتخاب و مقدمه و توضیح عبدالرضا رضایی‌نیا. با عنوان «یادگار سبك هندی» و ناشر آن «نشر قو» و این در كنار «شاعر آینه‌ها» و «شاعری در هجوم منتقدان» در معرفی و گزینش شعر بیدل و حزین، از ارزنده‌ترین، انتخابها و معرفیها در زمینهٔ شعر سبك هندی است. عبدالرضا رضایی‌نیا، با نگاهی هوشمندانه و بهره‌ور از نقدالشعر گذشته و حال؛ و شناخت شعر دیروز و امروز، دست به این كار درخور اهمیت زده است. همین عنوانهای انتخابی و شكل و شمایل مناسب این سه برگزیده و طرحهای مناسب باسم‌الرسام برای روی جلد، ‌نشانه نگاه معاصر عبدالرضا رضایی‌نیا به این بخش از سنت با‌اهمیت شعر فارسی است كه عكس این را هم در گزیده‌های دیگران دیده‌ایم. آدمهایی كه به‌عنوان یك شغل و برای رفع بیكاری، ناشری را می‌یابند و خانوادگی و زن و شوهری و دوست و آشنایی، دست به لت و پار كردن‌ِ‌آثار شاعران بزرگ می‌زنند و با شكل و شمایلی، كه مسلمان نشنود كافر نبیند و البته اگرچه حاصلی برای ادبیات، رواج شعر و گسترش آن در جامعه ندارد، اما می‌تواند حق‌البوقی برای زن و شوهرهای جویای كار و نام داشته باشد و به تحكیم زندگیهای سست كمك كند. بگذریم، كه اهل درایت را اشارتی كافی است.
عنوان یكی از شعرهای سید حسن حسینی
كاری كه عبدالرضا رضایی‌نیا، به تنهایی و بی‌مدد مالی و اعتباری فلان مؤسسه و بهمان اداره عریض و طویل و بدون منشی و تایپیست و دفتر و دستك انجام داده، كاری است كارستان. در معرفی و شناخت شعرهای ارزنده از شاعرانی كه بر اساس یك بی‌توجهی لجبازانه در این چند قرن، مهجور و ناشناخته مانده‌اند. نمی‌دانم رضایی‌نیا، چند نمونه دیگر از این كارها در دست دارد. فقط می‌دانم كه وقت بسیاری از عمر گرانمایه خود را باید صرف كند تا این نمونه‌ها و گزیده‌ها به سرانجامی مستمر و مداوم برسد و نمی‌دانم مراكز فرهنگی و برخوردار از بودجهٔ عمومی برای گسترش ادبیات، چگونه از كار او استقبال كرده‌اند. مثل كتابخانه‌های عمومی و خریدهایی كه معمولاً‌ انجام می‌دهند. متولیان كجا هستند تا شاعر، منتقد و محققی بی‌ادعا را حداقل در پخش و توزیع این آثار ارزنده شعری، یاری دهند.

سهیل محمودی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید