شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مرا اسب سپیدی بود روزی


مرا اسب سپیدی بود روزی
قادر طهماسبی (فرید)‌ از شاعران شناخته‌شده روزگار ماست که سال‌هاست در خلوت شاعرانه خود همنشین واژه‌هاست.
از این شاعر مجموعه شعر «پری بهانه‌ها» بتازگی وارد بازار نشر شده است. نکته جالب توجه این‌که نشر سوره مهر، ناشر این اثر در شناسنامه کتاب پس از عنوان عبارت «مجموعه غزل» را درج کرده است، در حالی که کتاب مجموعه مثنوی‌های فرید است. در این نوشتار به انگیزه انتشار پری بهانه‌ها به چند و چون شاعری فرید بخصوص در مثنوی‌هایش پرداخته‌ایم که در پی می‌خوانید.
این نکته که یک رویداد باعث مشهور شدن اثری هنری و آفریننده آن شود، در تاریخ هنر و ادبیات نکته جدیدی نیست. گاه نوشته یک هنرمند مشهور بر اثر هنرمند دیگری یا اقتباس اثر باعث می‌شود هنرمندی کمتر شناخته شده به ناگاه مخاطبان فراوانی پیدا کند. این موضوع درباره مثنوی‌های قادر طهماسبی (فرید)‌ صدق می‌کند. بیشتر مخاطبان جدی ادبیات سال‌ها فرید را برای غزل‌هایش از جمله غزل مشهور «سر نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود/ کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» می‌شناختند؛ اما پس از شهادت سیدمرتضی آوینی و خواندن بخش‌هایی از مثنوی «قبض و بسط» که به مثنوی شهادت معروف شد، به وسیله حاج صادق آهنگران شهرت این مثنوی فرید فراگیر شد و گروه‌های بسیاری از مخاطبان شاید بدون آن که سراینده اثر را بشناسند با اثر او ارتباط برقرار کردند و آن را در خلوت خود زمزمه کردند:
سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه‌ای تمکین نکردند
ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند
فغان‌ها کردم اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی‌دست و پا من
رفیقان! این چه سودا بود با من ...
این مثنوی به دلیل این‌که حرف دل بسیاری از مخاطبان و نیز ساده‌ و روان بود، به یکی از پرمخاطب‌ترین سروده‌های شاعران معاصر تبدیل شد.
فرید مثنوی‌سرا ‌درست مانند فرید غزل‌سرا ‌ در مثنوی سرودن سبک و سیاق خاص خود را دارد و شیوه سرودن او با جریان‌های پرمخاطب و فراگیر مثنوی پس از انقلاب اسلامی متفاوت است.
اگر ۲ جریان پرقدرت مثنوی‌های شاعران پس از انقلاب را به ۲ جریان معلم و عزیزی تقسیم‌بندی کنیم، جریان مثنوی‌های علی معلم و مقلدان او بر پایه مثنوی‌های با اوزان بلند و زبان باستان‌گرا و جریان مثنوی‌های احمد عزیزی بر پایه اوزان کوتاه، زبان امروزین و کشف‌های زبانی و تصویری پی‌درپی استوار است.
مثنوی‌های فرید در این میان شاخصه‌‌هایی خارج از این دو شاخه را داراست. در پی برخی از این مشخصات را یادآور خواهیم شد.
فرید دلبستگی‌ خاصی به وزن‌های کوتاه و راحت دارد و از آنجا که این وزن‌ها برای بیان مفاهیم مورد نظر او کافی است و مخاطبان علاقه‌مند فراوان به این وزن‌ها دلبستگی‌ دارند، به‌نظر می‌رسد وی همچنان در این اوزان بسراید.
در حیطه زبان، تسلط شاعر بر زبان و سایه رفت‌وآمد مدام او بین زبانی کاملا سنتی و زبانی اختصاصی با نگاه و ویژگی‌های شاعری خاص فرید است.
فرید از یک سو شاعری است که در همه ابزارهای شاعری بشدت سنتی است و از استفاده مکرر و پی‌درپی از واژگان و نحو قدیمی و گاه نخ‌نما در شعرش ابایی ندارد. از سوی دیگر، شاعری است که هرگاه نیاز افتد براحتی و بدون هیچ دردسری شعری سهل و ممتنع و امروزی می‌سراید:
من کتاب درد را خواهم گشود
بی‌امان و با امان خواهم سرود
قصه‌ای دارم سراسر ماجرا
قصه‌ای با گوش مردم آشنا...
آی مردم!‌ چشم‌ها را وا کنید
آستین اشک‌ها را تا کنید
آی مردم!‌ خواب رنگین دیده‌ام‌
برف سنگین، برف سنگین دیده‌ام...
فرید گاه در زبان رندی‌های شاعرانه‌ای از خود بروز می‌دهد که اگر بسامد این رندی‌ها در سروده‌های او بالاتر رود، می‌‌توان به شعرهای او امید بیشتری بست:
دو شیرین خورد اگر خسرو، شکر خورد
یا:
کریمان گرچه ستارالعیوبند
گدایانی که محجوبند، خوبند
رفت و آمد میان سنت و توانمندی‌های اختصاصی شاعر تنها در زبان او خلاصه نمی‌شود. در حیطه خیال شاعر بیش از آن که بر توانمندی‌های خود متکی باشد،‌ بر تصاویر برآمده از سنت‌های شعر فارسی متکی است.
اصولا فرید شاعر تصویرگرا و خیال‌آوری نیست و شعر او بیشتر بر زبان متکی است. در بسیاری از موارد نیز که او قصد ایجاد تقابل‌های تصویری جدیدی دارد (نظیر گاوها و لاله‌زارها)‌ چندان توفیقی کسب نمی‌کند؛ چرا که به نظر می‌رسد گاو در شعر او تنها به واسطه معنای توهین‌آمیزی که در پس این واژه آمده است کارکرد می‌یابد و کارکرد تصویری دیگری ندارد. برای نمونه اگر شاعر برای بیان مفهوم مورد نظر خود یعنی وجود آدم‌های جاهل و غفلت‌زده‌ای که بر میراث لاله‌ها پای می‌گذارند از خوک استفاده می‌کرد، این واژه علاوه بر انتقال شدیدتر مفهوم مورد نظر شاعر، کارکرد تصویری و معنایی مضاعفی نیز پیدا می‌کرد:
آی مردم! گاو جز بی‌‌درد کیست؟
این اقاقی‌زار جای گاو نیست‌
گاو بی‌دردی میان لاله‌زار
خشم دردانگیز ما در احتضار
یا:
بیاور چوب عصیان را که گاوان‌
نمی‌فهمند درد لاله‌کاران‌
علف در زیر پای صبر شد سبز
مگر آدم شوند این شاخ‌داران‌
کسی دیده است گاوی گردد آدم؟!
فرید شاعری بالفطره است و هرگاه او به توانایی‌های شاعرانه خود چنگ زند، می‌‌تواند در حیطه تصویرسازی نیز بیت‌هایی اینچنین بسراید:
دلم امشب به قدری هست کوچک‌
که گیرد جای در مشت عروسک‌
البته او بلافاصله با این‌گونه بیت‌ها، جلوه این بیت‌های درخشان را در شعرش کم‌رنگ می‌کند:
ندارد آسمان ابر کریمی‌
گذرها را نمی‌لیسد نسیمی‌
این حساسیت نداشتن شاعر در ویرایش سختگیرانه اثر، ویژگی عمده شعر شاعرانی است که جوششی می‌سرایند. متاسفانه شعر فرید هم از این خصیصه مستثنا نیست. زیاده‌گویی‌هایی که برخی شعرهای او را به تکرار مکرر یک مضمون تبدیل می‌کند و بدون داشتن دلایل زیبایی‌شناسانه یا مفهومی خواننده را خسته می‌کند، یکی از مشکلات شعر فرید است.
از سوی دیگر، او به کارکرد ارزشمند حذف و اصلاح در آفرینش یک اثر هنری چندان اعتقادی ندارد یا اگر هم دارد، این اعتقاد در سروده‌هایش برجسته نیست. این بیت‌ها را ز یک مثنوی او بخوانید و قضاوت کنید که چند بیت از این شعر قابل حذف بود و اگر این حذف اتفاق می‌افتاد به نفع شعر بود یا نه؟!
تو بی‌دردی برو خود را ادب کن‌
تو خودگم‌کرده‌ای، خود را طلب کن‌
سخن امروزها از درد عشق است‌
کم است اینجا سخن، وان مرد عشق است‌
هواخواهان این درداندکانند
تنانی اهل یزد و اردکان‌اند
شناسی چند از این زیباشناسان‌
از این زیباشناشان ناشناسان‌
ز اقلیم خراسانند و تبریز
ز د‌گ‌‌گ‌رد درد سرشارند و لبریز
ز مهرانند تعدادی چنین هست‌
ز تهرانند افرادی از این دست‌
پراکنده‌ست هر سو باز از اینان‌
نیاز از ماست یاری، ناز از اینان‌
الا مردند گفتی یا زن اینان؟
تو را نامحرمند این نازنینان!
آرش شفاعی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید