شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


جامعه شناسی تعریف تبعیدی سیاسی


جامعه شناسی تعریف تبعیدی سیاسی
اطرات بعضی ازپناهندگان سیاسی، نشان می داد که دیگر فعالیت سیاسی برایشان کشش و جذابیتی ندارد و حتی رفتار خویش را نسبت به حزب الله در ایران قابل انتقاد می دانستند. این دسته از پناهندگان سیاسی دربازنگری گذشته خود به این نتیجه رسیدند که آنها خود نیزعناصری ازاندیشه حزب اللهی، رویکرد نابردبار نسبت به دگر اندیشان را در خویشتن خویش حمل می کردند. آنها نسبت به فعالیت سیاسی علاقه ای نشان نمی دهند و ضمن تعدیل نظرات خود نسبت به رژیم جمهوری اسلامی، کارت پناهندگی خود را پس داده و پس ازگرفتن اقامت عادی و یا ملیت کشور میزبان، به ایران رفت وآمد می کنند. در ابعاد فردی زندگی خود، مبارزه حرفه ای و ۲۴ ساعته را رد می کنند و خواهان به رسمیت شناختن حیطه زندگی خصوصی و تمامی تبعات جانبی آن هستند. قهرمان پروری دهه های ۶۰ و۷۰ را که اوج مبارزات چریکی ورهایی بخش بود دیگر قبول ندارند و این پدیده را به عنوان یک پرانتز کوچک و نا خوشایند درترویج خشونت، پایان یافته تلقی می کنند و معتقدند که مبارزه به آن شکل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دیگرراندمان مناسب را ندارد و باید به آن پایان داد. تعدادی از آنان حتی صادقانه، اعتراف می کنند که دیگر" شایستگی حمل آرمان" را ندارند وحتی اگر تغییراتی در ایران اتفاق بیفتد، هیچ علاقه ای ندارند تا به عنوان یک ایرانی به میهن بر گردند. به طورخلاصه بیان فضای مشترک این سری از پناهندگان سیاسی سابق این است :" دیگر انسان سیاسی نیستم و از سیاست و مبارزه خسته شده ام و باید ازلذات زندگی فردی بهره مند شد".
فضای ذهنی این سری از پناهندگان را شاید بتوان در ترانه- سرود خانم آنجیلیک یوناتوس (Angelique Ionatos) تحت عنوان" آزادی" Liberté)) به خوبی دید. (۲)
- دیگرنمی خواهیم از قهرمانان صحبت کنید
- دیگرنمی خواهیم از انقلابات صحبت کنید
- به ما بگویید که چه مقدار ازعمرباقی مانده است؟
- آرزوهای برباد رفته را بهتر است به گذشته بسپارید
- ..........
- بگذار از این به بعد بیاموزیم :
سلاحی که ازآن عشق ببارد، یک بمب که از آن نور و محبت ببارد،
مسلسلی که ازآن گل ها ببارد، یک زندگی که در آن مرزها و موانع برچیده شده باشد
- بگذار ازاین به بعد آرزو کنیم :
یک بچه بتواند رئیس جمهورگردد، یک مسیح جدید ظهورکند که بودایی باشد،
یک خدا یی که حتی آنها یی که وی را فراموش می کنند می بخشد
...........
اما در نقطه مقابل، برخی از پناهندگان سیاسی کاراکترهای فکری متفاوتی را به نمایش می گذارند .گروه دوم افرادی هستند که کماکان بر فعالیت سیاسی در دوران تبعید علیه جمهوری اسلامی اعتقاد دارند و ضمن آنکه برخی از آنها با دیدی انتقادی به گذشته خود نگاه می کنند، مبارزه را به عنوان یک آرمان سیاسی قبول دارند و پیشتازان اجتماعی آن را به عنوان" ستار گان سرخ" عدالت اجتماعی می بیتند که حیات اجتماعی با آنان حرکت می کند. تلاش دارند گذشته را فراموش نکنند و بر رسالت تبعیدیان سیاسی در دوران تبعید تاکید دارند. همچنین بر هویت ایرانی خود پافشاری می کنند و اصرار به انتقال خاطرات سیاسی گذشته به فرزندان خود دارند و نیز در انتظار تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران هستند.
به کارت پناهندگی سیاسی به عنوان یک" تابو" و امری مقدس نگاه می کنند و از حرمت آن به عنوان یک حامی جدی حقوقی برای انسان هایی که جانشان در رژیم جمهوری اسلامی ایران در خطر است نگاه می کنند و به هیچ وجه حاضر به پس دادن کارت پناهندگی خود نیستند و حتی تا به آنجا پیش می روند که گاهی در"مارک زدن" و "توهین" به سری اول، سازش کار وخائن و...، که کارت خودرا به اداره مهاجرت پس داده اند ابایی ندارند. حتی دربعضی موارد با وجود شرایط مناسب از گرفتن ملیت کشورمیزبان نیزخودداری می کنند. این گرایش، افت مبارزاتی بعد ازفروپاشی دیواربرلن و خصلت" آنتروپیک" (پیری) و اکسید کنندگی حاکم بر جهان مبارزاتی را، مقطعی و گذرا می داند و در نتیجه بیشتر انرژی خود را در تبعید در جهت فعالیت علیه رژیم ایران به کار می گیرد. اینها براین باور هستند که نمی توانند و نباید بی عدالتی را تحمل کنند و هرگزبا آن کنار نمی آیند ؛ انسان هایی که معتقدند نمی توان به تعدیل و تخفیف بی عدالتی از طریق کارهای خیریه و همبستگی بسنده کرد . عمیقا براین باورند که درمقابل رژیمی که به لحاظ فکری به این قرن تعلق ندارد، نباید عقب نشنینی نمود وبایستی از بنیان این رژیم را واژگون نمود. شاید بتوان وصف حال این نوع از تبعیدیان را در آخرین جملات اثربه یاد ماندنی" اریک هابز بام" ،« مبارز تک رو »، به خوبی یافت : " باید به افشاگری و مبارزه علیه بی عدالتی اجتماعی ادامه داد ، جهان نمی تواند به تنهایی درمان شود".(۳) این عقیده برای آنان، به مثابه یک نوع راهنمای اخلاقی محسوب می شود که تداوم یک نوع برداشت اززندگی و وفاداری به آن را متبلورمی سازد.
در کنار این دو گرایش اصلی، به گروه سومی از پناهندگان برمی خوریم که می توان آنان را "پراگماتیست" و یا شاید "به تعبیر خودشان رئالیست" نامید. اساسی ترین ویژگی این گرایش دافعه و عدم تمایل آن به کار در چارچوب یک "تشکیلات" ،"سازمان" و"رهبری" است. بطور جدی ازمدل هرمی کارسازمانی به صورت سانترالیزم- دمکراتیک دافعه دارد وبا هرگونه تحمیل طرح، برنامه واستراتژی از بیرون خود مخالف است. به پروسه انطباق فعال در کشور میزبان می اندیشد. فعالانه دنبال یک شغل می گردد و پس از حل و فصل مشکلات اولیه ( زبان، مسکن و شغل) گهگاهی به طورمقطعی دست به فعالیت سیاسی می زند. این دسته ازپناهندگان ساختارهای کارسیاسی به ارث رسیده از دهه های ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ (احزاب، سازمانها، تشکل های سند یکایی، انجمن هایی که باروش سنتی اداره می شوند و...) را قبول ندارند و معتقدند این ساختارها درجهت عکس ایده انسان به صفت فردی (Individualité) (با فرد گرایی نباید اشتباه گردد) و به رسمیت شناختن منزلت انسان به عنوان یک هویت مستقل عمل می کنند. درعین حال در واحد های کو چک "عاطفی- فکری" که از دو تا ده نفر تشکیل می شود خود را به گونه ای مستقل سازماندهی می کنند و استقلال فردی خودرا حفظ می کنند. استدلال اینان روی شعار "عصرروشنگری" است و بردستگاه فکری سواراست که ازابتدای رنسانس دراروپا شکل گرفته و برعنصرتعقل، خرد ورزی، اندیشه ورزی و رهایی انسان ازتمامی غل و زنجیر تاکید دارد. اینها ضمن به چالش کشیدن این ساختارها، بر مدل های "عرضی ارتباطات جمعی نوین و دمکراتیک" تاکید دارند. با " الگو ها و اصول" مبارزاتی به گونه ای" پراگماتیست"- اگر نگوییم فر صت طلبانه - بر خورد می کنند. به عنوان مثال ضمن نگهداری کارت پناهندگی، مخفیانه و بدون سروصدا به ایران رفت و آمد می کنند و یا حتی با پس دادن کارت پناهندگی و گرفتن تابعیت دوگانه " زندگی دو زیستی" دارند. چکیده نظرات این گرایش را می توان در کتاب جامعه شناس فرانسوی "جکه یون" تحت عنوان " پایان عصر مبارزان هوادار" به خوبی دید(۴). جکه یون بر این اعتقاد است که جوانان روز به روز از سه مدل کلاسیک فعالیت سیاسی در فرانسه (فعالیت حزبی، سندیکایی، انجمنی) دافعه می یابند و ضمن تعریف جدید اززندگی خصوصی و پیوند آن با امرمبارزه به سمت مدل هایی پیش می روند که مقطعی و کوتاه مدت بوده و ازتعهد مبارزاتی درازمدت روی گردانند.
باید تاکید نمود الگوبخشیدن پناهندگان به صورت سه گرایش فکری متضاد فوق به معنای حذف و یا ندیدن گرایشات فکری میانه (آمیزه ای ازهر سه) نبوده بلکه تلاش براین بوده که درابتدا و در بزرگترین دسته بندی، سه تمایل عمده حاکم را درمیان پناهندگان سیاسی ایران مشخص کنیم. درواقع هریک از این گرایشات نسبت به شدت و دقت نظرات خویش، یک طیفی را نمایندگی می کند. به عبارت دیگرنمی توان طیف فکری پناهندگان را به صورت خشک، ایستا و ادغام شده دراین تقسیم بندی گنجاند و همواره باید به سیال بودن گرایشات آنها توجه کرد. به عنوان مثال، مشکل بتوان با " پراگماتیست ها" در مورد" جایگاه شان" به دلیل خصلت دو گانه و چند پهلوی شان، به نتایجی قطعی رسید. زیرا بخشی از اینان همسایه دیوار به دیوار دسته اول هستند و بخشی همسایه دسته دوم. خلاصه برخی عمدتا از اهداف و آرمان شان دست شسته اند اما برخی دیگربه آرمان ها وفادارند و تغییرطبقه هم ندادند و دغدغه اصلی آنان مشی، راه حل و ظرف منا سب تشکیلاتی- مبارزاتی است. در کناراین واقعیت جامعه شناختی میدانی، مطالعات آماری از کم و کیف تعداد پناهند گان سیاسی در دو کشور مورد مطالعه (فرانسه و آلمان)، ما رابه سمت بیلانی سوق می دهد که قابل توجه است.
اداره مهاجرت فرانسه در سال ۱۹۸۱، با سیل عظیمی ازپناهندگان ایرانی به این کشور مواجه می شود که تصمیم می گیرد تحت عنوان جداگانه، آمار "پناهندگان سیاسی ایرانی" را ازاین مقطع زمانی به وزارت کشور اعلام نماید. یعنی تا این سال پناهند گان سیاسی ایرانی از نظر کمی درقیاس با سایر مهاجرین (الجزایری یا ویتنامی) تعداد اندکی را تشکیل می دادند و در آمارهابا تیترمتفرقه ثبت می شدند . هنگامی که این آهنگ افزایش کمی را مطالعه می کنیم به سه دوران زیر می رسیم: (۵)
۱ ) دوره افزایش
در این دوران، تعداد پناهندگان از۱۵۳ نفردر سال۱۹۸۱ به رقم ۹۶۹ درسال ۱۹۸۵ صعود می کند. این سیرصعودی با اولین موج سرکوب گسترده در ایران - به دنبال برکناری ابوالحسن بنی صدر ازریاست جمهوری در خرداد ماه ۱۳۶۰ و شروع مبارزه مسلحانه برخی ازگروه های سیاسی و اعدام چهره های شاخص سعید سلطانپور و سعادتی – همزمان است.
۲) دوره کاهش
در این دوران شاهد سیر نزولی تعداد پناهندگان سیاسی هستیم. یعنی از۹۶۹ نفر در۱۹۸۵ به ۱۰۹ در ۱۹۹۳ می رسد.
۳) دوره تثبیت
در این دوران فرانسه دیگرسرزمین پناهندگان سیاسی برای ایرانیان نیست و به عنوان مثال در سال ۲۰۰۰، تعداد ۷۷ نفر و در سال ۲۰۰۱ تعداد ۶۱ نفر موفق به دریافت کارت پناهندگی سیاسی می شوند.
در کناراین سیرنزولی سالیانه متقاضیان پناهندگان سیاسی، یک نکته درجمع جبری آمارکلیه پناهندگان مارا به نتیجه ای سوق می دهد که قابل تعمق است. بدین مفهوم که از سال ۱۹۸۰ تا ۳۱ دسامبر۲۰۰۱ حدود ۷۱۵۰ نفر در فرانسه کارت پناهندگی سیاسی دریافت کرده ا ند ولی اداره پناهندگان و نیز وزارت کشور فرانسه در پایان سال ۲۰۰۱ اعلام می کنند که حدود ۱۹۸۷ نفر کماکان پناهنده سیاسی باقی مانده و ازکم وکیف بقیه اطلاع دقیقی ندارند. این افت کمی راباید درعلل زیرجستجو نمود : حدود ۷۵۰نفر کارت پناهندگی خود را پس دادند، برخی ملیت فرانسوی گرفته اند، تعدادی به کشورهای دیگررفتند بدون اینکه کارت پناهندگی خود را پس داده باشند و عده ای هم به دلیل کهولت سن و امراض مزمن و علل مختلف دیگر فوت کرده اند. چنین به نظر می رسد، واقعیت آماری فوق بیان کننده سه گرایش فکری باشد که به آنها اشاره شد.
سئوالی که از مقایسه این سه دسته بندی و مطالعات آماری پدید آمد این بود : چگونه و تحت چه مکانیزمی ساختارهای اندیشه یک پناهنده سیاسی در گذر زمان تغییرمی یابد؟ آیا طولانی شدن دوران تبعید و اجتماعی شدن مجدد این انسان ها در کشور جدید می تواند در این تغییر نقش بازی کند. در این صورت چگونه باید به تعریف پناهنده سیاسی دست یافت تا منعکس کننده واقعیت میدانی فوق باشد.
در پاسخ به سئوال فوق قرارشد پروژه تحقیق را در کادر یک تز، زیر نظر دو دانشگاه در پاریس، با حدود ۴۰ نفراز پناهندگان سیاسی مقیم در آلمان و فرانسه که گرایشات سیاسی گوناگونی را نمایندگی می کنند درمیان گذاشته و با یک نوع سئوالات یکسان، طی " مصاحبه ای دوستانه" از آنان خواسته شود که در این پژوهش علمی شرکت کنند. بنابر این آن چه که درزیر می آید حاصل بخشی ازاین تحقیق است که سعی شده حتی الامکان به استانداردهای علمی تحقیق وفادار باشد و ازاین رواگر درمواردی سبک گفتار روان و سلیس نمی نماید، بایستی حمل بربرگردان اززبان فرانسه به فارسی دانست که نگارنده نتوانست منابع علمی قابل اتکا درمورد پناهنده سیاسی درعلوم اجتماعی، به زبان فارسی بیابد و نیزبایستی صادقانه اظهارکنم که درمورد موضوع پژوهش، به دلیل پیچیده بودنش با فقرمنابع تئوریک روبرو هستم. درنتیجه درپاسخ به سئوال فوق، دریک جمع بندی کلی سه نوع تغییرات قابل توجه بودند :
الف) تغییرات رفتاری :
در مصاحبه با پناهندگان، عده ای ازیاران سابق خود شدیدا انتقاد دارند و معتقدند که در دوران تبعید کاراکتر های فردی متفاوتی ازخود نشان می دهند که درایران با آن مواجه نبودند. به عنوان مثال در ابعاد فردی، از پرنسیپ های انسانی بیشتری بر خوردار بودند. تمایل به دروغ گویی، غیبت وبد گویی علیه دیگران، آز و طمع در پول جمع کردن و افراط درمصرف الکل و....مصادیق بارزاین تغییرات است که در مصاحبه ها عنوان شد. گفته می شود تعدادی از آنها ازگذشته صلابت فردی و روحی بیشتری در ایران برخوردار بودند.
ب) تغییرات سیاسی:
این تغییر یا به شکل انتخاب های جدید در یک جبهه دیگر سیاسی است (گرایش از چپ به راست و یا در موارد نادر برعکس) و یا به صورت تغییرات در مشی و تاکتیک مبارزه (رد مبارزه مسلحانه به عنوان نمودی از تروریسم و خشونت). به عنوان مثال، تعدادی از پناهند گان سابق، صحبت از یک نوع بازگشت به سلطنت می کنند که به طور تاریخی به شاه یک نقش نمادین می دهد. نظام های پادشاهی بلژیک، اسپانیا و انگلستان به عنوان مدل هایی برتاییداین نظریه عنوان می شود.
لطیفه ای به طنزمیان پناهندگان سیاسی رایج است که گویای این تغییرات دربردارسیاسی است:" استالین های دیروز لیبرال های امروزشدند و لیبرال های دیروز استالین امروز."
ج) تغییرات طبقاتی:
تعدادی از پناهندگان سیاسی پس از یک اقامت ۱۰ الی ۱۵ ساله در کشور میزبان، در فرهنگ طبقاتی حاکم حل می شوند و به مو قعیت اجتماعی بالا تروبه سمت طبقات مرفه صعود می کنند و یا برعکس در دوران تبعید، عده ای دیگرآهنگ نزولی را به لحاظ اجتماعی طی می کنند و به سمت طبقات فقیرترکشیده می شوند. به عنوان مثال، درپاریس و آلمان تعدادی ازانقلابیون سابق بحث های پیچیده استثمار را رها کرده و روسای شرکت های تجاری فعلی هستند و به هیچ چیز جزمسایل مالی نمی اندیشند. دارابودن یک منزل شخصی به همراه یک خودروی مدل بالا مصادیق بیرونی این شاخص پیشرفت اجتماعی است.
برای فهم شناخت این سه نوع تغییرات و تعمیق صورت مسئله، سئوالات زیر می تواند مدد کارباشد :
▪ تغییرات ذهنی فرد، تابع چه شرایط اجتماعی است؟
▪ چه نوع پروسه ای می تواند موجب این تغییر گردد؟
▪ چه شرایط اجتماعی می توانند در ثبات یا دگرگونی تغییرات فعالانه عمل کنند؟
به عبارت بهتر، کنشگران جوان سیاسی، در چهار راههای اجتماعی، از ابتدای خروج از ایران و ضمن گذر از کشور های متفاوت تا استقراردرکشورنهایی، به چه انتخاب هایی دست می زنند که موجب تغییرات بعدی می شود؟
این پژوهش کند وکاوی است درچارچوب روانشناختی – اجتماعی خاطرات ۴۰ نفراز پناهندگان سیاسی که تلاش می شود با ارایه الگوی نظری، نخست به یکسری تعاریف و مفاهیم اولیه دست یابد تا با اتکا به آنها در مراحل بعدی این تغییرات مورد مطالعه واقع شود. بنابراین، مدل نظری که پیشنهاد می شود کاری است که برای نخستین بار درمعرض قضاوت محققین، پژوهشگران و به ویژه قبل ازهرچیز خود پناهندگان سیاسی قرار می گیرد که این تحقیق را اساسا مدیون لطف و محبت آنها هستم که اکثرا باعلاقه به سئوالات نگارنده پاسخ گفتند و به آنها تعهد اخلاقی داده بودم که در کلیه مراحل تحقیق سعی خواهم نمود که امین و منعکس کننده نظرات آنها باشم.
در این گزارش تحقیقی تلاش براین است تا به یک تعریف مشخص وجامع ازانسان تبعیدی سیاسی در علوم اجتماعی دست یابیم. ادامه بحث حول محور های زیر دنبال می شود :
۱) نقش شخصیت های تبعیدی سیاسی در تغییر وتحولات اجتماعی قرن بیستم
۲) سابقه تاریخی مهاجرت سیاسی در ایران
۳) مهاجرت در علوم انسانی
۴) تعریف پناهنده سیاسی
● نقش شخصیت های تبعیدی و سیاسی در تغییر وتحولات اجتماعی در قرن بیستم
با یک مطالعه اجمالی از کانون های اصلی بحران و عدم ثبات سیاسی در قرن بیستم به نقش مهم تبعیدی های سیاسی در مهار و یا راه اندازی این تنش ها پی می بریم. گفته می شود یکی ازنتایج انسانی این بحران ها این است که به رمان نویسان اجازه داد تا این قرن را "قرن آوارگان و بی خانمانان" نام نهند. تعداد افرادی که به دلایل سیاسی پس از جنگ های اول و دوم جهانی و معاهده های سیاسی به طور سیستماتیک از خانه و کاشانه خود رانده شدند، کم نیستند. به عنوان مثال آمارتعداد افرادی که در سال ۱۹۳۹به دنبال ظهور نازیسم درآلمان، ناچارشدند خانه و ماوای خود را رها سازند به ۳۰ میلیون نفرمی رسد. درخلال جنگ جهانی دوم نزدیک به ۴۰ میلیون غیرنظامی از یک مکان به مکان دیگر جا به جا شدند. از سال۱۹۴۵ تا دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ حدود ۷۰ میلیون نفر ناگزیر به مهاجرت اجباری شدند. بیش از صد میلیون انسان در ربع اول قرن بیستم، به دنبال انقلاب ها، تجزیه، الحاق بخشی یا تمام یک سرزمین به کشور دیگر، تغییرات نوار مرزی و تجدید سازمان در جغرافیای سیاسی منطقه ای در معرض جا به جایی اجباری قرار گرفتند. (۶)
بنا به آخرین گزارش سازمان ملل متحد درمورد مهاجرت درسال ۲۰۰۶، اکنون نزدیک به ۲۰۰ میلیون نفرازمردم جهان درخارج ازکشورهای زادگاه خویش زندگی می کنند به طوریکه مهاجرت اکنون یکی ازمشخصه های عمده زندگی بین المللی شده است. این گزارش تاکید دارد که اکثرمهاجران به کشورهای ثروتمند نقل مکان کرده اند که مقصد ۲۰ درصد آنها آمریکا بوده است. دربرخی کشورها پولی که مهاجران به خانه می فرستند تشکیل دهنده بخش بزرگی ازدرآمد ملی کشورهای مبداء است. (۷)
از بعد کمی، این افراد جا به جا شده انبوه انسان های شریف و زحمت کشی هستند که توان تحمل بارطاقت فرسای این جا بجایی های اجباری را ندارند و اینان قشرعظیمی را تشکیل می دهند که هزینه اصلی ضایعات انسانی بر دوش آنها است. مطالعات آماری نشان می دهد که در کنار اکثریت عظیم، یک اقلیت محدودی بین ۵ الی ۱۰ درصد وجود دارد که به طورعمده در کناراین اکثریت عظیم ضمن مهاجرت تماشا گرصرف نبوده بلکه دخالت گربوده و سعی کرده اند بر روند قضایا تاثیر گذار باشند. در چنین شرایط بحرانی، فعالین مورد بحث برای خروج ازبن بست و به منظورادامه مبارزه ازشرایط مناسب تر راه مهاجرت را پیش می گیرند. چنین افرادی پس ازجنگ جهانی دوم تحت عنوان پناهنده سیاسی و یکی ازپارامترهای مهم تغییردرمناطق بحرانی هستند به طوری که به اعتقاد بخشی از محققین، پناهنده سیاسی به عنوان سمبل تغییرات سیاسی و اجتماعی در خلال قرن بیستم، در مقیاس جهانی شناخته شده است.(۸)
پناهندگان سیاسی، در میان نمونه های تاریخی گوناگون و برجسته که درمقام تبعیدی، درآغاز قرن ۲۰ تلاش کردند به تغییراتی در نظام های دیکتاتوری کشورهای خود دست یابند، باید از لنین و بلشویک ها یاد نمود. لنین پس از سه سال اسارت در سیبری(۱۸۹۷تا ۱۹۰۰)، به سوییس مهاجرت می کند و در اینجا است که ضمن پایه گذاری روزنامه "ایسکرا" اثر کلاسیک خو د را "چه باید کرد؟" به رشته تحریر درمی آورد. ضمن مهاجرت به پاریس بین سال های ۱۹۰۸تا ۱۹۱۱ و بعد به کراکاوی، در سال ۱۹۱۴ به سوئیس باز می گردد و دکترین تبدیل" جنگ جهانی به انقلاب در روسیه " را در سرلوحه مشی خود و یارانش قرار می دهد. لنین ، در آوریل ۱۹۱۷ ضمن عبور از آلمان، مخفیانه وارد " پتروگراد"می شود و هدایت قیام اکتبر۱۹۱۷ را که منجر به انقلاب می شود به دست می گیرد. (۹)
تبعید یان روس در حکومت استالین، جمهوری خواهان اسپانیا در خلال جنگ داخلی و دوران فرانکو، مبارزین و تبعیدیان ایتالیا یی علیه موسو لینی، تبعیدیان یونانی مخالف سرهنگان به فرانسه ومهاجرت اعضای مقاومت و کمونیست های آلمان علیه هیتلر ازمصادیق دیگراین نمونه ها هستند.
در فرانسه پس از سقوط پاریس و سلطه نازیسم دراین کشور و تسلیم پتن در مقابل هیتلر، ژنرال دوگل، که در آن موقع معاونت وزارت دفاع ملی دولت "پتن" را به عهده داشت، ضمن استعفا ازپست خود در۱۸ژوئن ۱۹۴۰، به لندن می رود و فراخوان به مقاومت درقبال اشغالگران می دهد. در کنار وی ژان مولن، استاندار یکی از استان های فرانسه در سال ۱۹۴۰ و رهبر حزب کمونیست فرانسه، را می توان نام برد که ضمن عدم همکاری با فاشیسم، از پست خود کناره می گیرد و به همراه دوگل در لندن شورای ملی مقاومت فرانسه را پایه گذاری می کند که خود وی به عنوان اولین رئیس آن در۱۹۴۳انتخاب می شود. پس از کشته شدن ژان مولن به دست شکنجه گران هیتلر، دوگل کمیته ملی آزادیبخش فرانسه را در الجزایربنیاد می گذارد که توانست در اوت ۱۹۴۴، پس از آزادی پاریس، اولین دولت انتقالی را در فرانسه معرفی کند. (۱۰)
درآسیا بایستی از گاندی نام برد که پس از مدت ها اقامت در آفریقای جنوبی ( از ۱۸۹۳تا ۱۹۱۴) به عنوان وکیل مدافع هموطنان هندی خو یش علیه تبعیض نژادی، دکترین مبارزاتی خودرا تحت عنوان" مبارزه منفی و عدم خشونت" پایه گذاری می کند. وی پس ازبازگشت به هند به همراه نهرو، هدایت جنبش استقلال طلبانه این کشورعلیه انگلیس را بر اساس این دکترین به پیش می برد که موجب استقلال هند در۱۹۴۷ می گردد. (۱۱)
درخاورمیانه بایستی ازعرفات و مبارزین الفتح و سایرسازمان های فلسطینی نام برد که پس از گذار از مراحل و سرفصل های گوناگون و پیچیده در تبعید، با ورودعرفات دراول ژوئیه۱۹۹۴ به سرزمین های اشغالی، حدود نیم قرن تبعید رهبران فلسطینی پایان می یابد. عرفات و یارانش پس ازچهار مهاجرت بین کشوری، توانستند در نهایت دولت خود مختار را درفلسطین مستقرسازند. این مسیر پرپیچ و خم با بنیان گذاری الفتح توسط عرفات در سال ۱۹۵۸ درکشور کویت آغازمی شود و پس ازسرکوب خونین "سپتا مبرسیا ه" دراردن، ۳۰اوت تا۲۰ سپتامبر ۱۹۷۰- حدود ۳۰۰۰ نفرازفدا ئیان فلسطینی توسط ملک حسین قتل عام می شوند- تشکیلات فلسطین، مقرخود را به بیروت منتقل می کند. این واقعه منجربه خیل عظیم مهاجرت فلسطینیان به لبنان می گردد. ژوئن ۱۹۸۲، جنوب لبنان تا بیروت توسط اسرائیل اشغال می شود و درنتیجه مهاجرت سومی به مبارزین فلسطین تحمیل می شود که درنهایت به انتقا ل مقرساف به تونس ختم می گردد. ۱۳سپتا مبر۱۹۹۳، دیدارتاریخی رابین و عرفات در واشینگتن با حضورکلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا، منجربه راه افتادن قطارصلحی شد که درفرآیند بعدی خود به قرارداد اسلو ختم گرد ید و بعد ازاین قرارداد بود که عرفات و یارانش توانستند پس از گذار از فرازو نشیب های مهم سیاسی به کشور خود باز گردند و حد اقل به بخشی از آرمان دیرینه فلسطینیان در بازگشت نمادین به وطن پاسخ دهند.(۱۲)
در آمریکای لاتین باید از فیدل کاسترو نام برد که پس ازپایان اسارتش (۱۹۵۳-۱۹۵۵) به تبعید رفت و پس از یک سال به کوبا باز گشت و به همراه چه گوارا، هدایت جنبش چریکی علیه نظام باتیستا را به عهده گرفت و سرانجام در سال ۱۹۵۹جمهوری خلق کوبا را پایه گذاری نمود.
از نمونه جالب توجه دیگر در این قاره باید به تبعید "پرون" در آرژانتین اشاره نمود که بازگشتش به حاکمیت نه از طریق مبارزه قهرآمیز بلکه درکادر مبارزه پارلمانتاریستی توسط هواخواهانش صورت گرفت. حکومت وی به دلیل مخالفت کلیسا و ارتش بارفرم هایش، مشکلات اقتصادی و فساد اداری، با یک کودتای نظامی توسط سرهنگان درسال ۱۹۵۵ واژگون شد و وی به پاراگویه و اسپانیا تبعید شد. هواداران وی پس از پیروزی در انتخابات ۱۹۷۳ توانستند بازگشت وی را به آرژانتین میسر سازند. وی کمی پس از بازگشت در سال ۱۹۷۴در گذشت. (۱۳)
اگر نمونه های فوق، همگی حاکی از بازگشت تبعید یان به کشور شان حکایت می کند مایلم پایان این قسمت را با زندگی تراژیک تبعیدی دیگری، تروتسکی، به پایان برم که اندیشه هایش درنوع خود، منشا بسیاری ازجنبش های رادیکال درکشورهای گوناگون بوده است. وی پس از فرار از زندان در سیبری در سال ۱۹۰۰، برای ادامه مبارزه در لندن به لنین ملحق می شود. در سال ۱۹۰۳به فراکسیون" منشویک ها" می پیوندد که مخالف نظرات لنین بود. او درشورش ۱۹۰۵ شرکت داشت که پس از دستگیری توانست اززندان فرارکرده و از سال۱۹۰۷ دو باره به تبعید برود. تروتسکی در اوت ۱۹۱۷به بلشویک ها ملحق می شود و در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷فعالانه شرکت می کند. اما در سال ۱۹۲۵به مخالفت با قدرت افسار گسیخته استالین بر می خیزذ و ایده های خودرا تحت عنوان " انقلاب دایم" و "سو سیالیسم برای همه خلق ها" تدوین می کند. به دستور استالین، وی ازهمه مقام هایش برکنار می شود و درسال ۱۹۲۷به آلما- آلتا تبعید می شود. مدتی بعد در سال ۱۹۲۹ از شوروی اخراج می گردد و پس از اقامت کوتاه در فرانسه و بلژیک، سرانجام در مکزیک در سال ۱۹۳۶، اقامت دایم می یابد. در اینجا بود که در سال ۱۹۳۸ انتر ناسیونال چهارم راپایه گذاری نمود. استالین نتوانست افشاگری هایش را تحمل کند و سرانجام در۲۰ اوت ۱۹۴۰ در کشورمکزیک به دستور وی به قتل رسید. قاتل وی یک کمونیست جوان اسپانیایی به نام "رامون مرکادر" بود که برای وزارت کشور شوروی هم کار می کرد و موفق شده بود اعتماد محافظان و همراهان تروتسکی راجلب کند. "مرکادر" با یک تبر به سرتروتسکی کوفت و به حیات وی پایان داد.(۱۴)
● سابقه تاریخی مهاجرت سیاسی در ایران
پس ازبررسی نقش تبعیدیان سیاسی درتغییر و تحولات بین المللی در کشورهای دیگر به ایران باز می گردیم تا در حد محدویت های این مقاله به تاریخچه مهاجرت سیاسی در ایران بپردازیم. اولین سئوالی که انگیزه پژوهش ما را در بازگشت تاریخی به پدیده مهاجرت سیاسی در ایران واداشت از این واقعیت نشا ت گرفت که آیا مهاجرت سیاسی فقط خاص دوران حاکمیت جمهوری اسلامی است و یا رد پای آن را می توان در گذشته تاریخ ایران جستجو کرد. برای روشن شدن این مطلب سئوالات زیر طرح می گردد :
▪ در صد سال اخیر، از ابتدای "رنسانس" اندیشه آزادی خواهی درایران، در چه مقاطعی با مهاجرت سیاسی مواجه هستیم؟
▪ انگیزه اصلی پناهجویان در ترک وطن چیست؟
▪ آهنگ مهاجرت چه ریتمی داشته است؟
▪ آیا مهاجرین سیاسی در کشورهای میزبان، اقامت خود را درازمدت ارزیابی می کنند یا مقطعی و کوتاه مدت ؟
▪ آیا می توان به یک دسته بندی جغرافیایی- عقیدتی مهاجرین دست یافت؟
▪ چه مقدار از انرژی مهاجرین سیاسی در دوران تبعید صرف فعالیت سیاسی می شود؟
▪ آیا دردوران تبعید، دربرخورد با کشور میزبان و در اجتماعی شدن دوباره پناهجویان، آرمان و اندیشه آنان دستخوش تغییر می شود؟
از پرسش های فوق به مشکل و صورت مسئله ای برخورد می کنیم که در مورد آن به طور سیستماتیک یک تحقیق جدی صورت نگرفته است و آنچه که وجود دارد یا به صورت خاطرات مقطعی است و یا اینکه مورخین در کنار بررسی تاریخ ایران به طورحاشیه ای به آن پرداخته اند.
تبعید سیاسی و همزاد آن مهاجرت سیاسی، از دیر باز، درتقدیرانسان های آزادیخواه و عدالت طلبی قرارگرفته است که دراعتراض به وضع موجود، قامت انسانی برافراشته و آرمان خواهانه مسیرتبعید را پیشه می گیرند. در ایران نیز یک چنین پدیده ای با تاریخ سیاسی عجین شده است. به جرات می توان گفت که هیچ دوره ای ازتاریخ ایران – از دوران ورود شاخه ای از آریایی ها به ایران- نبوده که مهاجرت سیاسی چه به شکل فردی و چه به شکل گروهی صورت نگرفته باشد .لذا با این مقدمه و با الهام از کتاب جامعه شناسی بحران اثرجامعه شناس فرانسوی، میشل دوبری(Michel Dobry)، توجه این تحقیق بر مقاطعی از تاریخ معاصر ایران است، که مهاجرزا است – یعنی از ابتدای انقلاب مشروطه تا حاکمیت جمهوری اسلامی ایران - و جامعه درگذارخود ازیک یا تعدادی ازخصایص جامعه شناختی زیربرخوردار بوده است . (۱۵)
اول) جامعه از نظر ساختاری در مرحله ای از رشد تاریخی قرار می گیرد که شکل بند ی اجتماعی و اقتصادی کهن نمی تواند پایدار بماند (مثل: انقلاب مشروطیت، بحران سال ۳۹ تا ۴۲ و اصلاحات ارضی توسط محمد رضا شاه در سال۱۳۴۲) .
دوم) در حالیکه بخش هایی از جامعه به سوی همکاری متقابل، آزاد، طبیعی و مشروع میان اجزایی خود می روند و از این طریق به نوعی از پویایی درونی دست یافته و روابط دموکراتیک را به تدریج نهادینه می سازند، بخش دیگری از جامعه - اقشار محافظه کار، ارتجاعی و رو به عقب- به یک واکنش ساختاری دست زده و بخش های رو به دموکراسی را غافلگیر ساخته و از طریق سرکوب یا کودتا یک حاکمیت استبدادی را بر کل جامعه تحمیل می کند. (به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه ، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، گروگانگیری سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام که منجر به برکناری دولت بازرگان شد و برکناری اولین رئیس جمهور تاریخ ایران ابوالحسن بنی صدر در ۱۶ خرداد ۱۳۶۰ توسط آیت الله خمینی)
سوم) جامعه ایران در لحظاتی از تاریخ خود در روند یک جنبش اجتماعی بزرگ در حالی که می رفت نهاد های سیاسی، حقوقی و مدنی آن نهادینه شود، نیروهای میرا و عقب مانده با استفاده از این ضعف تاریخی، توان تحمل دوران گذار را نکردند و برای بازگشت به وضع قبلی و به بهانه امنیت ملی و جلو گیری از تجزیه کشور، دست به کشتار نخبگان، انسان ها و زندانی کردن کسانی زدند که این" کودتا" را تحمل نمی کردند و یا علیه آن به پاخاستند ( قتل امیر کبیر و شکست رفرم هایش ، سرکوب جنبش میرزا کوچک خان توسط رضا خان، کودتا علیه دکتر مصدق).
چهارم) صحنه کنش و واکنش فعالین سیاسی اساسا درتهران و شهر های بزرگ است و به طور مشخص تهران نقش درجه اول را در مقاطع بحران زا ایفا می کند.
پنجم) در مقاطع مهاجر زا کشورهای ذینفع وقت در ایران ( روسیه تزاری، استعمار انگلستان، کشورشوروی و امپریالیسم آمریکا، ترکیه و عراق ) به عنوان یک پارامتر مهم عمل می کنند. زیرا این کشورها در مقاطع بحرانی، نقش تعیین کننده ای در حمایت از دولت های سرکوب گر ایفا نمودند. به عبارت بهتر مهاجرت سیاسی را بایستی در ایران در روند مطالعه تعادل قوای نیروهای خارجی دخالت گر با همدستی حاکمین مستبد داخلی مورد کند و کاو قرار داد.
ششم- در مقاطع مهاجر زا، کنشگران سیاسی توانمندی های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنها در انطباق با شرایط جدید نیست و در نتیجه یارای ایستادگی در مقابل سرکوب عریان را ندارند و به ناگزیر خروج از کشور را به عنوان گزینه منحصردرمقابل خود می بینند .
با توجه به این شش ویژگی عمده، می توانیم بگوییم که مهاجرت های سیاسی در تاریخ ایران از نوعی منطق تاریخی کمابیش مشابهی پیروی می کنند. که این منطق را درقالب فرضیه زیر می توان طرح کرد :
چنین به نظر می رسد مادامی که جامعه ایران دوران گذارازیک جامعه بسته ودیکتاتوری به سوی یک جامعه باز ودمکراتیک را طی نکرده باشد ومادامی که پایه های یک جامعه مدنی درآن نهادینه نباشند، اپوزیسیون جامعه - به مفهومی که در قانون اساسی جوامع غربی به رسمیت شناخته شده است- از جانب حاکمیت تحمل نخواهد شد و آنان ناچارند در سرفصل های بحران زا، مسیر مهاجرت را پیشه کنندو درنتیجه احتمال بازتولید پناهنده سیاسی، تا نهادینه شدن جابجایی قدرت توسط انتخابات دمکراتیک، جامعه را تهدید می کند.
به عبارت روشن تر، برعکس جوامع غربی که حضور اپوزیسیون در آن، بخش لاینفک یک کنش و واکنش سالم سیاسی و لازمه استمرارآن پذیرش اصل اقلیت و اکثریت است در جوامعی مثل ایران، اپوزیسیون مانع ساختاری برای حاکمیت های استبدادی تلقی می شود و تلاش می کنند مخالفین خودرا هرچه سریعتر و درحداقل زمان با سرکوب و زندان ازمیدان بدرکنند و هرگونه مخالفت رادرنطفه خفه سازند. تحمل دگراندیشان، استقبال از تقابل ایده های متفاوت، ظرفیت پذیرش برنامه های سیاسی گوناگون، جامعه را درقبال هرگونه عنصر قهر و خشونت بیمه می کند. فقدان این کنش واکنش طبیعی و واقعی باعث می شود که به طور تناوبی با مهاجرت سیاسی مواجه باشیم.
بنابراین با قبول فرضیه فوق و با عنایت به شش ویژگی جامعه شناختی ذکر شده، بررسی دقیق مقاطع مهاجرزای تاریخ معاصر ایران و نیز صحت وسقم فرضیه فوق را به مقاله دیگری درآینده موکول می کنم اما در حد محدودیت های این مقاله تلاش شده است تا با اتکا به اسناد و متون تاریخی و نیز مصاحبه با شخصیت های سیاسی که تجربه سه دوران تبعید را با خود دارند شمای اولیه ای ازاین مقاطع مهاجرزا را، اولین باربه خوانندگان و محققین پیشنهاد نمایم.
این مقاطع باتوجه به سرفصل های آن، دربرگیرنده ۱۲ دوران مختلف است که درحد این مقاله فقط به عنا وین آنها بسنده می شود :
۱) مهاجرت اجتماعی و سیاسی به قفقاز ( پس ازقرارداد ترکمن چای تا انقلاب مشروطیت)
۲) مهاجرت ها دردوران انقلاب مشروطه ( از ۱۲۶۵ تا ۱۲۸۵خورشیدی)
۳) به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و مهاجرت آزادی خواهان ( دوم تیرماه ۱۲۸۷ خورشیدی – ژوئن ۱۹۰۸ میلادی)
۴) جنگ جهانی اول و تشکیل دولت موقت مهاجرین (۱۹۱۴میلادی یا ۱۲۹۴خورشیدی)
۵) شکست نهضت جنگل و مهاجرت نسل اول کمونیست ها به قفقاز( ۱۲۹۶تا ۱۳۰۴ خورشیدی)
۶) تثبیت موقعیت رضا شاه و تدوام مهاجرت نسل دوم کمونیست ها وتبعید تعدادی ازآزادی خواهان درداخل ایران به مناطق بد آب وهوا ( از۱۳۰۷تا۱۳۲۰خورشیدی)
۷) پس ازاشغال ایران درروزسوم شهریور۱۳۲۰خورشیدی توسط نیروهای شوروی ازشمال ونیروهای بریتانیا از جنوب، رضاشاه ناچارازاستعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به ولیعهد اومحمد رضا پهلوی موافقت کردند. وی به خواست نیروهای متفقین درابتدا به جزیره موریس تبعید شد و بالاخره درافریقای جنوبی درشهرژوهانسبورگ تحت نظرقرار گرفت. روز۴مرداد۱۳۲۳ درهمان شهردرگذشت.(۱۶) جنازه اوبه مصربرده شد ودرآنجا به امانت گذاشته شد. دراردیبهشت ۱۳۲۹با تشریفاتی به حضرت عبدالعظیم منتقل شد ودرآرامگاه ویژه اودفن شد ولی پس ازانقلاب آرامگاه وی توسط جمهوری اسلامی تخریب شد.
۸) سرکوب فرقه دمکرات آذربایجان و مهاجرت وسیع رهبران و اعضای فرقه به شوروی ( از۱۳۲۵تا ۱۳۳۰خورشیدی)
۹) کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ وآغازمهاجرت ۲۵ ساله( از ۱۳۳۲تا ۱۳۵۷خورشیدی)
الف) مهاجرت حزب توده ایران
ب) مهاجرت شخصیت های جبهه ملی و افراد مستقل
۱۰) سرکوب قیام ۱۵ خرداد سال۱۳۴۲ و تبعید خمینی وتعدادی ازروحانیون به نجف درعراق
۱۱) تبدیل ماموریت های سازمانی به مهاجرت ناخواسته( سازمان مجاهدین و سازمان فداییان پس از سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ هجری شمسی )
۱۲) موج های مختلف مهاجرت ازابتدای حاکمیت جمهوری اسلامی
● مهاجرت در علوم انسانی
از نگاه کلی، تصور عمومی بر این است که مقوله مهاجرت به طور ناگهانی ویک باره اتفاق می افتد. از نظر کونز(Kunz Egnon F ) جامعه شناس استرالیایی، که بیشترتحقیقاتش را صرف تدوین تئوری عام جابجایی مهاجرین نموده، این ذهنیت به این علت است که عموما ریشه های مهاجرت، اقتصادی و اجتماعی تحلیل می شود. ضمن اینکه در رابطه با بسیاری ازمهاجرین این علل به طورواقعی وجود دارد، ولی در مورد تبعیدیان سیاسی صدق نمی کند زیرا مطالعات میدانی نشان می دهد که این افراد طی یک فرایند مشخص فردی و سیاسی، ناچار به ترک وطن خود شده اند. کونز معتقد است که مهاجرت ناخواسته ( Exil non volontaire ) بر خلاف تصورعمومی رایج، از یک نقطه مبدا به یک مقصد مشخص به یک باره ودر یک مرحله انجام نمی شود، بلکه این امردرزمان ها و فازهای گونا گون شکل می گیرد که گاه هریک ازاین مراحل دارای انگیزه های متفاوت وازمحل ها و مناطق و کشورهای گوناگون عبور می کنند.(۱۷)
● برخورد ابزاری با پدیده مهاجرت
کونز معتقد است که انتظار افکارعمومی برای یافتن راه حل سریع در برابرافرادی که در معرض جا بجایی اجباری(placement forcé éD) قرارگرفته اند موجب شده که انرژی های کمتری به منظور دستیابی و تدوین تئوری عام حرکت پناهجویان تخصیص داده شود. در نتیجه بر خورد های شتاب زده به شکل کمک های مادی به پناه جویان و یا درتایید پناهندگی آنها مطرح می شود.
به عنوان مثال به طور متناوب شاهد تقاضای کمک صد ها ایرانی هستیم که در ترکیه خواهان دخالت سازمان های غیر دولتی و انجمن های حقو.ق بشر برای تجدید نظر نسبت به پرونده هایی که از طرف کمیساریای عالی پناهندگان در آنکارا مردود اعلام شده است . اما تا بحال کمترمحققی وجود دارد که به یک تحقیق میدانی از نیازها، انگیزه ها وعلل مهاجرت آنان مبادرت ورزد در بیشترموارد شاهد جمع آوری امضا برای حمایت صرف از پناهندگان هستیم.
مورفی (Murphy.H.B.M)، جامعه شناس، به گونه ای دیگر این مشکل راعنوان می کند. وی معتقد است که جابجایی اجباری(placement forcé éd) موجب بر انگیختن احساسات و عواطف زود گذر در همبستگی با پناهندگان می شود که بنوبه خود پشتیبانی اجتماعی را به همراه دارد، اما بیشتراوقات درهمین سطح باقی مانده و محققین انگیزه تحقیقات عمیق تررا درخود احساس نمی کنند. به عبارت بهتردخالت ها و حمایت ها به سمت یافتن راه حل کوتاه مدت، برای بهبود وضعیت مادی پناهندگان میل می کند( ۱۸).
صرف نظر از جنبه فقر شرایط عام مطالعاتی نسبت به پدیده مهاجرت، که در جامعه شناسی از آن به عنوان پدیده های اجتماعی" تحت سلطه" ، مانند فقر، فحشا و...، نام می برند،عنصر اجبار و مقوله ترک خاک، بر خلاف میل شخصی پناه جو موجب شده که تعدادی از محققین مسایل اجتماعی به پژوهش گسترده تری در مورد این نوع از پناهندگان اقدام کنند. "کونز" روی یک نوع نگرش اداری صرف دربرخورد باپناه جویان انگشت می گذارد که از نظر او تاسف انگیز است زیرا پناهجو به محض ورود به کشورمیزبان ودریافت کارت پناهندگی، مثل سایر پناهندگانی که با تمایل خود کشور خویش را ترک کرده اند برخورد می شود وخصیصه سیاسی پناهنده به بوته فراموشی سپرده می شود.
در پاسخ به چرایی این برخورد سه عامل را می توان بر شمرد:
اول) وظیفه کشورمیزبان و حتی ارگان های حقوق بشری غیر دولتی، از لحظه ای که پناه جو کارت خود را دریافت کرد، پایان یافته تلقی می شود و پرونده پناهنده ازنظرآنان بسته می شود.
دوم) از نظرسیستم های آماری کشورمیزبان، پناهنده ای که به تازگی اقامت دریافت کرده باشد درمیان پناهندگان خود خواسته(Migrants volontaires ) طبقه بندی می شود. به عنوان مثال آماری که ازطرف اداره پناهندگی درکشور فرانسه و یا آلمان داده می شود آماری است به اصطلاح "خام" و به هیچ وجه نشان دهنده جنبه های اجباری و یا اختیاری جریان حرکت پناه جویان نبوده است.
مطالعات آماری در آلمان نشان می دهد که مطابق آمار وزارت کشور آلمان از سال ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۲ حدود ۳۵۴۱۹ نفر در آلمان موفق به دریافت کارت پناهندگی سیاسی شدند. سئوال این است آیا به واقع تمامی این افراد، تبعیدی سیاسی هستند یا به دلیل اینکه مشکل اقامت دراروپا که اکثرا ازمجرای کارت پناهندگی سیاسی می گذرد، این افراد را وامی دارد خود را پناهنده سیاسی معرفی کنند؟ مطالعات میدانی مؤید این است که اکثرپناهندگانی که در ایران مشکل سیاسی جدی نداشتند پس ازیک دوران اقامت ۵ ساله درکشورمیزبان، یا کارت پناهندگی خود را پس می دهند و یا با گرفتن ملیت کشور میزبان به طور ناخواسته از لیست آمار پناهندگان حذف می شوند. مشکل ازآنجایی مضاعف می شود که پناهندگانی وجود دارند که صرفا به دلیل تسهیلات مسافرتی ملیت کشورمیزبان را می گیرند ولی کماکان ضمن وفاداری به آرمان های سیاسی به فعالت سیاسی هم می پردازند. منظورازاین مثال این است که آمارهای داده شده از طرف کشورهای غربی نمی تواند به کم و کیف تعداد واقعی پناهندگان سیاسی ایرانی بپردازد.
سوم) گرایش عمومی جامعه شناسان کشور میزبان دراین است که مقوله مهاجرت را به عنوان پدیده ای تحلیل کنند که یک فرد در جستجوی آینده ای بهتر، آگاهانه و به اختیارخود کشورخویش را ترک کرده و کمتر به علل مهاجرت از کشور مبدا وعنصر اجبار می اندیشند به عبارت دیگر به انسان مهاجر، به عنوان فردی" مشکل آفرین" نگریسته می شود که با خود تضاد های اجتماعی، فرهنگی را به یدک می کشد که البته در ابعادی در مورد مهاجرین اقتصادی صادق است.
این برخورد ابزاری به طور کلی، پدیده مهاجرت را ازدرون و از دیدگاه انسان هایی که آن را تجربه کرده اند، بررسی نمی کند. به مقوله مهاجرت، بیشتربه عنوان عاملی که کشورهای سرمایه داری صنعتی را از نظراداری به چالش می کشد نگریسته می شود درحالی که این چالش هیچ ارتباط مستقیمی به خود پناهنده ندارد بلکه ابعاد آن قبل ازهرچیز اجتماعی و سیاسی است. در نتیجه، این برخورد ابزاری و کارکردی باعث ایجاد ابهام، تناقض و حتی قضاوت نادرست نسبت به این پدیده می شود که در نهایت اصل کارتحقیقی را نیزفاقد ارزش علمی می سازد. بنا براین برای جلوگیری از این کمبود، ضروری است دست به یکسری تعاریف پایه ای بزنیم تا بتوانیم در یک چارچوب دقیق، مراحل تحقیق را پیش ببریم.
بنابراین الگوی نظری که درزیرارائه می شود برای اولین باراست که در سطح آکادمیک درکادر تحقیق روی پناهندگان ایرانی پیشنهاد می شود و تلاش شده تا کادری ارائه گردد که حتی الامکان از چنان شمولیت عامی برخوردار باشد تا ازیک طرف طیف گسترده ایرانیانی راکه به دلایل صرف سیاسی (فعالیت علیه جمهوری اسلامی) ازایران خارج شده وازطرق مختلف غیرقانونی به کردستان عراق، شوروی سابق، کشورهای همجوار و سایر کشورهایی که به اعتقاد آنها امن بوده، در بربگیرد و ازطرف دیگر بتواند خروج آ ن دسته ازمهاجرین عادی را که به طور ارادی و از طریق قانونی و با طرح و برنامه ایران را ترک کرده اند، نیز در خود جای دهد.
● پناهنده سیاسی در علوم اجتماعی
در میان مدل های ارائه شده برای رسیدن به تعریفی ازتبعیدی سیاسی، مدلی توسط شن، (Shain) جامعه شناس آمریکایی، برای دستیابی به طیف شناسی پناهندگان، پیشنهاد شده است که علیرغم ضعف هایش ، بیشتربا واقعیت چند هویتی تبعیدیان ایرانی همخوانی دارد. مدلی است که بر خلاف نظر تعدادی ازجامعه شناسان، با امر مهاجرت به گونه ای ابزاری برخورد نمی کند. بنابرنظروی پناهنده سیاسی ازسه منظرمختلف درعلوم اجتماعی تعریف می شود. (۱۹)
الف) از دیدگاه حقوقی یا دولتی(نگرش سلطه ای کشورهای سرمایه داری صنعتی)(Vision étatique )
"جنگ جهانی اخیر(دوم) در اساس جنگ حقوق بشر بوده که طرفداران یک آموزه نژاد پرستانه هولناک آن را به خلق ها تحمیل کرده اند، جنگی که با توحش روش مند بی همتایی همزمان بر ضد بشر و جامعه انسانی صورت گرفته است"(۲۰). دو جنگ جهانی اول ودوم موج عظیمی ازجابجایی های بزرگ انسانی را ایجاد نمود که جبران ضایعات روحی وروانی آن برای دول اروپایی درگیر درجنگ بسیارگران تمام شد. ازاین رو پس ازپایان جنگ جهانی دوم سئوال این بود که با انبوه جابجایی های ایجاد شده درچه کادری بایستی به مقابله پرداخت. سایه فاشیسم آنچنان هولناک و هراسان بود که چشم اندازبازگشت نزدیک انسان ها را به کشورمادرغیر ممکن می ساخت. از این روبایستی یک کادر حقوقی تعیین می شد تا با کمک به آن بتوان به اقامت میلیون ها انسان پاسخ داد. بنابراین در پاسخ به چنین تشویشی بود که در ۲۸ ژوئیه ۱۹۵۱ کنوانسیون ژنو به تصویب دول اروپایی رسید.
این کنوانسیون اولین منشور حقوقی بین المللی است که بدنبال تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ و به منظور تحقق بخشیدن به ماده ۲ این اعلامیه ایجاد گردیده بود. در ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر قید گردیده است : (۲۱)
"هر کس می تواند بی هیچ گونه تمایزی، به ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگروهمچنین منشا ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و همه آزادی های ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد. به علاوه نباید هیچ تبعیضی به عمل آید که مبتنی بروضع سیاسی، قضایی یا بین ا لمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشوریا سرزمینی مستقل، تحت قیمومیت یا خود مختار باشد ، یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد"
تصویب این اعلامیه، علیرغم قدمی بزرگ در پذیرش مبانی پایه ای حقوق بشر، فاقد صراحت و تضمین اجرایی و اهمیت مقررات قانونی بود و در نتیجه دولت های امضا کننده را ملزم به رعایت آن نمی ساخت و در حد پذیرش اخلاقی برای کشورهای امضا کننده فراتر نرفت.
در چنین زمینه ای است که کنوانسیون ژنو۱۹۵۱ تصویب می شود. بر اساس این کنوانسیون پناهنده سیاسی به فردی اطلاق می شود که به دلایل نژادی، مذهبی، سیاسی و یا عضویت در گروه ها یی که دولت آن کشور از نظر سیاسی آنان را مخالف خود می شناسد و یا گروه های اجتماعی که دولت ها حاضر به قبول آن نیستند (مانند انجمن های زنان و سندیکا ها و...) و یا ترس از آزار و شکنجه ازکشورخود خارج می شود و درکشوری دیگر، تقاضای پناهندگی می کند که در این صورت باید تحت حمایت کشور میزبان درآید (۲۲). با تصویب این ماده دول اروپایی توانستند به مشکل قانونی اقامت بسیاری ازانسان ها پاسخ داده و کادرجابجایی های آینده و مصداق عملی آن را برای افراد متفاوت تعیین نمایند.
اما پرسش این است: با توجه به نقش تاریخی و بین المللی تبعیدیان سیاسی چه درتغییر و تحولات بین المللی و چه در داخل ایران، فعالیت سیاسی آنان در کشورمیزبان به چه صورتی ادامه خواهد یافت و تا چه حد کشورهای میزبان آنان را تحمل خواهند کرد؟ زیرا علیرغم پذیرش این منشور توسط دول غرب، همواره تفسیر کاربردی این ماده تحت الشعاع یا برآیند دو عامل متضاد زیر بوده است. این دول نا چارند از یکسو ضمن پایبندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر اصل مسلم حقوق خدشه ناپذیر پناهنده سیاسی را به رسمیت بشناسند و ازسوی دیگر اولویت مشکلات شهروندان خویش را در نظرگیرند. این اولویت که عمو ما تحت عنوان منافع و "مصالح ملی" به ویژه در شعارهای انتخاباتی خودش را نشان می دهد در بعضی موارد محتوای جدی سیاسی می یابد و دریک سازش مشمئز کننده، بین کشورمیزبان و کشور پناه زا، حیات سیاسی و حتی اقامت تبعیدی را زیر سئوال برده و دغدغه مستمر اینست که هر آینه فرد مورد وجه المصالحه واقع شود.
با دو مثال موضوع را بیشترتوضیح می دهیم. مثال اول بخشی ازمصاحبه با یکی از تبعیدیان سیاسی درفرانسه درتاریخ ۲۸.۰۲.۲۰۰۳است :
"...در سال ۱۹۸۶درفرانسه تعدادی عملیات انجام شد که ازطریق رژیم ایران پشتیبانی می شد. چند ماهی پس ازاین عملیات من به جرم دست داشتن درآن، توسط سازمان امنیت فرانسه دستگیر شدم زیرا معتقد به مبارزه مسلحانه بودم. دولت فرانسه برای انحراف افکارعمومی و ازآنجایی که دستش به جمهوری اسلامی نمی رسید من و دوتن ازرفقایم را به عنوان تروریست دستگیر کرد و ازآنجایی که هیچ مدرکی علیه ما نیافت به اتهام ارتباط با یک جریان تبهکاری به ۴ سال زندان محکوم کرد. ولی درواقع دولت فرانسه می خواست از این طریق روابط خودرا با رژیم ایران عادی سازد تا بتواند گروگان های فرانسوی درلبنان راکه دردست حزب الله بود، آزاد سازد...". (۲۳)
اگردستگیری دوپناهنده فوق، باعث سروصدای زیادی نشد ولی حمله غافلگیرکننده پلیس فرانسه در ساعت ۶ بامداد روزسه شنبه ۱۷ژوئن ۲۰۰۳به دفترمرکزی مجاهدین در" اورسورواز" و ۱۳ پایگاه مرتبط به آن که منجربه دستگیری مریم رجوی وحدود ۱۷۰نفر از اعضا و هواداران وی شد، سروصدای زیادی برپا کرد که مطبوعات فرانسه ازآن به عنوان یکی ازموارد ونمونه های جدی خدشه دارشدن به حق و حقوق پناهدگی نام بردند. (۲۴) همه با موارد مشمئزکننده مقوله استرداد پناهندگان ایرانی توسط دول غرب به ایران به طورمتناوب مواجهیم که به طورعموم ناظربه زمانی است که کشورمیزبان هنوزاقامت پناهندگی به فرد متقاضی نداده است ولی مجاهدین حداقل همه آنها بین ۱۵ تا۲۲ سال درفرانسه اقامت داشتند. طرفه اینکه سرانجام پس ازحدود سه سال ونیم رای دادگاه عدالت اروپا که درروزسه شنبه۲۱ آذر ۱۳۸۵(۱۲ دسامبر ۲۰۰۶) در ۱۸۴ پاراگراف صادر شد حمله و بلوکه کردن اموال مجاهدین را قانونی ندانست. (۲۵)
دونمونه فوق به خوبی نشان می دهد که تبعیدیان سیاسی تنها قشراداری درجامعه میزبان هستند که برعکس سایراقشار وطبقات دراین جامعه، درهیچ یک ازارکان قانون اساسی (دولت و پا رلمان و سایرقوا) نماینده ندارند و ازاینرو در مواقعی که منافع کشورمیزبان اقتضا کند به راحتی ازخود سلب مسئولیت نموده و حتی پناهنده را به کشورخود باز می گرداند.
به عنوان نمونه دیگر ازاین زیرپاگذاشتن حق پناهندگی، باید به ربودن و استرداد عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه، در سال ۱۹۹۹میلادی اشاره نمود که موضع گیری خودش در این رابطه گویای این واقعیت اسفبار، برای امنیت جان، بخشی ازپناهندگان در کشور میزبان است : "...آن چه بر سر عیسی آوردند، برسرما نیزخواهند آورد. حکام جابربه همان شکلی که عیسی را به چهارمیخ کشیدند، مرا نیزبه چهارمیخ خواهند کشید. یکی ازمیخ ها دریونان بود. دومی در مسکو، سومی درکنیا و چهارمی درآنکارا...."(۲۶)
به عبارت بهتر منافع ملی و دولتی دول غرب باعث می شود که در حل و فصل این دو جنبه از تضاد، در موارد بسیاری از اعطای حق پناهندگی سیاسی خودداری کرده و پناهند گان را سرگردان به حال خود رها سازند. طرفه اینکه بعد از ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ مجموعه دول غربی به سوی یک نوع " نژادپرستی پناهندگی " می روند که به طورمادی در جهت نقض آشکار این منشور و " دست چین" نمودن پناهند گانی هستند که ازنظراین دول " آرام" بوده و حداقل دارای مذهب اسلام نباشند. با یک بررسی آماری از کشور هلند این" راسیست پناهندگی" را بیشتر توضیح می دهیم.
کشورهلند پس ازقتل یکی از رهبران حزب راست افراطی این کشور، پین فورتاین، در سال ۲۰۰۲ و یک کارگردان سینما در سال ۲۰۰۴، تیووانگوگ، در سال ۲۰۰۵ یک ترازنامه ورود و خروج منفی ازمهاجرین ارایه می دهد که از سال ۱۹۵۰ به این سو پدیده جدیدی دراین کشوراست. اداره مرکزی آماردرهلند اعلام می دارد که" توازن آماری مهاجرین" رقم منفی ۱۶۰۰۰نفردر سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۰۰ نفر در سال ۲۰۰۵ رانشان می دهد. بدین معنی که از ژانویه تا دسامبر ۲۰۰۵، ۹۱۰۰۰ نفر در هلند اقامت گزیدند که اکثرا متعلق به کشورهای اتحادیه اروپا و روسیه و چین است .(۶۶۰۰نفر لهستانی، ۵۲۰۰ نفرآلمانی و۳۲۰۰نفر چینی هستند) و در همین پریود ۱۱۰۲۵۰نفرهلند را به قصد کشوردیگر ترک کردند. ضمنا اداره کاریابی هلند ضریب بیکاری را برای هلندی ها ۵ درصد در حالی که برای خارجیان مقیم این کشور ۱۶درصد گزارش می کند که نشان دهنده تبعیض حاکم بربازارکاردراین کشوراست.(۲۷)
بنابراین با آسیب پذیرشدن این منشور، نمی توان با استناد به کنوانسیون۱۹۵۱ که منبعث از شرایط خاص پس از جنگ جهانی دوم است به انبوه متقاضیان پناهندگی پاسخ داد. در نتیجه بررسی تعریف تبعیدی سیاسی ازمنظرحقوق بین الملل، که همواره تحت تاثیر تفسیرهای یک جانبه وغیر بردباردست اندرکاران اداره پناهندگی کشورهای گوناگون است، ما را نمی تواند به سمت یک کادرقابل قبول هدایت نماید که منافع مشخص تبعیدیان سیاسی را تامین کند.
منابع پژوهش
۱- رجوع شود به پایان نامه نگارنده تحت عنوان : " خاطرات پناهندگان سیاسی ایران در مورد حزب الله"، پاریس، دانشگاه نانتر، سپتامبر ۱۹۹۹.
۲- خانم آنجلیک یوناتوس در یونان متولد شد وپس از روی کار آمدن سرهنگان در یونان، در ۱۹۶۹به بلژیک وسپس به فرانسه مهاجرت کرد.
۳-اریک هابزبام ،« مبارز تک رو » ، لوموند دیپلماتیک به فارسی، فوریه ۲۰۰۶، صفحه اول.
۴- ۵-۱۰ION Jacques, La fin des militants, Paris, Les Editions de l&#۰۳۹;Atelier / Editions ouvrières, ۱۹۹۷, P.
۵- تمامی آمارهای این قسمت، از اداره حمایت از پناهندگان و وزارت کشور فرانسه است که در دسامبر ۲۰۰۱ به طور مشخص از این دو اداره دریافت شده است.
۶-Beyer.G; The political Refugee : ۳۵ years later, International migration Review, ۱۹۸۱, vol, ۱۵.۱, p.۲۶-۳۴
۷- کوفی عنان گزارش خود به مجمع عمومی سازمان ملل را، "راهنمای اولیه ای برای این عصر تازه جابجایی" توصیف کرد. بنابه این گزارش درتاریخ ۷ رژوئن ۲۰۰۶، تخمین ها حاکی ازاین است که درسال ۲۰۰۵ حدود۱۹۱ میلیون مهاجردرسراسرجهان وجود داشت. این درحالی است که شمارمهاجران درسال ۱۹۹۰ تقریبا ۱۵۵میلیون نفربود. اکثرمهاجران به کشورهای ثروتمند نقل مکان کردند با این حال ۷۵ میلیون نفرآنها ازیک کشوردرحال توسعه به یک کشور دیگردرحال توسعه رفته اند. وجوه نقدی که مهاجران به شیوه های بانکی ارسال می کنند سهم بزرگی ازدرآمد فیلیپین، صربستان و مونته نگرورا تشکیل می دهد. این گزارش توزیع جغرافیایی مهاجرین را درسال ۲۰۰۵این گونه طبقه بندی می کند : اروپا ۳۴ درصد، آسیا ۲۸ درصد؛ آمریکای شمالی ۲۳ درصد، آفریقا ۹ درصد، آمریکای لاتین ۳ درصد و اقیانوسیه نیز ۳ درصد.
ر.ک.ب : سایت اینتر نتی رادیو بی بی سی چهارشنبه ۱۷خرداد ۱۳۸۵خورشیدی (۰۷ ژوئن ۲۰۰۶ میلادی)
۸- منبع ذکر شده، Beyer.G; The political Refugee : ۳۵ years later
۹- فر هنگ نامه لاروس به زبان فرانسه، پاریس، سال ۲۰۰۶، صفحه ۱۵۰۶
۱۰- فر هنگ نامه لاروس به زبان فرانسه، پاریس، سال ۲۰۰۶، صفحه ۱۵۸۱و۱۳۹۱
۱۱- جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، جلد سوم، تهران، انتشارات امیر کبیر، صفحه : ۱۳۷۳- ۱۴۱۹
۱۲- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به مقاله نگارنده در مورد جامعه شناسی انقلاب فلسطین در سایت اینترنتی بولتن.
۱۳- مراجعه شود به بیوگرافی پرون در سایت اینترنتی PERON
۱۴- فر هنگ نامه لاروس به زبان فرانسه، پاریس، سال ۲۰۰۶، صفحه ۱۷۷۵ ونیزرجوع شودبه :
روی مدودف، در دادگاه تاریخ ، ترجمه منوچهر هزارخانی، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، صفحه : ۲۵۷
۱۵-Michel Dobry, Sociologie des crises politiques, la dynamique des mobilisations multisectorielles, Paris, Référence, ۱۹۹۲, p.۱۴۱-۱۴۳.
۱۶- درمورد بیوگرافی رضا شاه مراجعه شود به : سایت اینترنتی "ویکی‌پدیا"، دانشنامهٔ آزاد ، ونیز ر.ک.ب: جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تاریخ ایران درفاصله دوکودتا ۱۲۹۹-۱۳۳۲. تهران، انتشارات ققنوس، چاپ ۱۳۶۱، صفحه: ۸۵-۱۲۳
۱۷- Kunz, The refugee in flight : Kinetic Models And Forms of Displacements, International Migration, vol ۷,۲, p. ۱۳۳.
۱۸- Y. Shain, Y, « who is a political exile » ? , Revue International Migration, vol ۲۶, N° ۴, ۱۹۸۸, p. ۳۹۴.
۱۹- Y. Shain, Y, « who is a political exile » ? , Revue International Migration, vol ۲۶, N° ۴, ۱۹۸۸, p. ۳۹۴.
۲۰- رنه کاسن، استاد دانشگاه درحقوق وعضوکمیته تهیه ونگارش اعلامیه جهانی حقوق بشر. به نقل از :
گلن جانسون، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن، ترجمه زنده یاد محمد جعفر پوینده، تهران، نشرنی، ۱۳۷۸، صفحه: ۱۴.
۲۱- گلن جانسون، اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن، ترجمه زنده یاد محمد جعفر پوینده، تهران، نشرنی، ۱۳۷۸، صفحه: ۹۰.
۲۲- برای یک مطالعه عمیقترازچگونگی روند تصویب این ماده ومجموعه مشکلات وتضادهای موجود دربین دول اروپایی پس ازجنگ جهانی دوم ر.ک.ب:
Gérard Noiriel, Dossier : Représentations nationales et pouvoirs d’Etat, La revue Genèses avril ۱۹۹۷, p. ۳۴.
۲۳- مصاحبه با جابر کلیبی ازمسؤلین فبلی چریک های فدایی خلق ایران، پاریس،۲۸.۰۲.۲۰۰۳
۲۴- مراجعه شود به روزنامه لوموند و لیبراسیون چاپ فرانسه ۱۸و۱۹ژوئن ۲۰۰۳.
۲۵- خبرگزاری رویتروآسوشیتد پرس ۱۲دسامبر۲۰۰۶
۲۶- خبرگزاری فرانسه ۱۸مارس ۱۹۹۹.
۲۷- روزنامه لیبراسیون، تاریخ ۱۰ژانویه ۲۰۰۶، صفحه ۹.
دکتر نادر وهابی
nvahabi@gmail.comThis email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it
مرکزمطا لعا ت مها جر ین ا یرانی د رپا ریس، گروه محققین Centre d‘études sur la diaspora iranienne
منبع : کانون فرهنگی رهپویان وصال - شیراز