دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


آیا از نقطه صفر جلوتر خواهیم رفت؟


آیا از نقطه صفر جلوتر خواهیم رفت؟
● گفت و گو با ابراهیم مختاری، مستندساز و رییس انجمن مستندسازان سینمای ایران
ابراهیم مختاری، (م۱۳۲۶) در سال ۵۱ تحصیلات خود را در رشته سینما به پایان رساند. از دستیاری در سریالهای تلویزیونی (از جمله دلیران تنگستان و سمك عیار و … ) آغاز كرد و بعد به سینمای مستند جلب شد. حدود سال ۵۶ به مدت یك سال و نیم به فرانسه رفت. سپس به ایران برگشت و كار مستندسازی را پی گرفت كه از آن میان فیلم «زعفران»، اثر برجسته و مشخصی است كه جایزه بزرگ محیط زیست «ساچیل» ایتالیا را به خود اختصاص داد. سپس فیلم سینمائی «زینت» حاصل تحقیقات و مطالعات این دوره بود كه به همراه زیر درختان زیتون كیارستمی در جشنواره كن نمایش داده شد. از این به بعد،‌ مستندهای او بیش از هر چیز بر شخصیتهای واقعی متمركز بودندو این برای او مبدل به سبكی مشخص شد. فیلمی‏های بعدی او، «ملاخدیجه» و «مكرمه» بودند كه توفیقات زیادی یافتند و تلویزیون فرانسه «آرته» و هلند و دانمارك و سوئد آن ها را نمایش دادند.
فیلم «مكرمه» در جشنواره سانفرانسیسكو از میان ۱۶۰۰ فیلم متقاضی برای شركت در این جشنواره به بخش مسابقه راه یافت و دیپلم افتخار را دریافت كرد و در كنكور آثار حرفه‏ای سینمای مستند فرانسه به نام «ردپای زندگی» برنده جایزه اول شد.
و این اواخر مستند «زینت، یك روز بخصوص» بود كه به قضیه انتخابات «زینت دریائی» در روستای محل زندگیش می‏پردازد. این فیلم در بخش بین‏الملل سینما «دورئل» فرانسه و بخش رپرتاژهای بزرگ سویس با حضور خود «زینت» نمایش داده شد.
ابراهیم مختاری هم اكنون رئیس انجمن مستندسازان سینمای ایران است و دبیر هفته فیلم سینمای مستند ایران و جهان بود كه در اردیبهشت ماه برگزار شد.
گرچه ضرورت این گفت و گو را خود از لابلای سطور و كلمات پیشارو، خواهید یافت اما از آنجایی كه سینمای مستند همواره بخشی از صنعت سینمای جهان و یكی از شریفترین و انسانی‏ترین بخش‏های آن است ولی در سرزمین ما با وجود گذشت بیش از سه دهه هنوز دچار سوء تفاهمات فراوان است. تصور می‏كنیم چنین گفتگوهایی خواهد توانست از یك سو، تصور عامه مردم را از ماهیت واقعی سینمای مستند تصحیح كند و از طرفی به تسهیل رابطه سیاست‏گذاران و سینمای مهم مستند بیانجامد. ما تلاش خواهیم كرد این سلسله مباحث را برای رسیدن به حقایق بیشتر پی بگیریم، امیدواریم پاسخگوی بعدی سئوالات ما آقای «سیف الله داد» معاونت سینمایی وزارت ارشاد و سپس در تلویزیون آقای لاریجانی و بعد هیئت مدیره خانه سینما باشد.
● آقای مختاری، اگر بخواهیم برای سینمای مستند ایران نقطهٔ آغازی فرض كنیم و این فاصله تاریخی را برای رسیدن به یك ارزش گذاری، احیاناً دسته‏بندی و منظم كرده آنگاه برای هر دوره شاخص‏هایی در نظر بگیریم، پیشنهاد شما چیست؟
▪ تاریخ سینمای مستند ایران را می‏توان به دو دوره پیش و پس از انقلاب تقسیم كرد و نقطه مورد پرسش شما به گمان من به دهه سی یعنی به حدود پنجاه سال پسش بر می گردد كه از «گلستان فیلم» و فعالیتهای «ابراهیم گلستان» در سینمای مستند آغاز می‏شود و با یك فیلم «فروغ فرخزاد» ادامه می‏یابد. پس از آن یك جریان كمرنگ در وزارت فرهنگ وقت با حضور مصطفی فرزانه – فاروقی – شفتی – طیاب – شیردل – رهنما، غفاری و سینائی به وجود می‏آید. سپس تلویزیون ملی تأسیس می‏شود كه مثلاً تقوائی، كیمیایی و یا نسل میانه مستندسازان كارهایشان را در آنجا می‏سازند.می شود گفت مستند سازی از وزارتخانه به تلویزیون منتقل می شود و تا بعد از انقلاب به صورتی كجدار و مریز ادامه می‏یابد چون تلویزیون با ساعات پخش روزانه نیاز به تولید فراوان دارد.
با این توضیح روشن است كه پیش از انقلاب نهادهای دولتی در پیدایش سینمای مستند ایران نقش داشتند اما همین نهادها به محض آنكه سینمای مستند به سوی مسائل اجتماعی كشیده می‏شد باعث توقف و تعطیل آن می‏شدند. طوری كه در سالهای نزدیك به انقلاب مستندسازی در نهادهای دولتی دچار ركود یا بهتر است گفته شود دچار بن بست شده بود. با انقلاب و شكست آن شیوهٔ (استبدادی) اداره‌كشور دوربینها از تلویزیون و از وزارتخانه (فرهنگ و هنر)‌بیرون آمدند و به میان جامعه رفتند و حجم عظیمی از خبر و سند و گزارش مستند فراهم آوردند و گزارش سازی در تلویزیون و در وزارت ارشاد رونق گرفت. اما مستندسازی دو دهه پس از انقلاب در وزارتخانه (ارشاد) تقریباً تعطیل شد و این وزارتخانه خود را وقف سینمای داستانی/ اكران كرد. در تلویزیون هم علیرغم نیاز به پخش حجم فراوان كالای تصویری، جریان تولید و پخش مستند ایران تقریبا متوقف شد.
ظاهراً نمی‏بایست این اتفاق می‏افتاد چون با تغییر آن شیوهٔ ادارهٔ‌كشور باید عكس این موضوع اتفاق می‏افتاد یعنی مستند سازی رونق می‏گرفت.
دقیقاً، اما موضوع این است كه گرچه در عرصه سیاسی نحوهٔ اداره كشور تغییر كرد،اما در نحوه ادارهٔ تلویزیون تغییر داده نشد. یعنی تلویزیون مثل پیش، در انحصار دولت ماند و مدیریت آن هم لاجرم مثل قبل دولتی و دارای خاستگاه سیاسی شد. تلویزیون با مدیریت دولتی برای برنامه های سیاسی مناسب است اما وقتی این مدیریت بخواهد به تولید فرهنگی بپردازد خواه ناخواه می كوشد از طریق موضوع این تولید به سیاست روز جواب بدهد كه با مقاومت نیروهای تولید و ساخت روبرو می شود كه هم خود دچار مشكل می شود هم نیروهای سازنده را دچار مشكل می كند. چرا كه مدیر دولتی مبلغ نظرات دولت( سیاستمدار) است و وقتی وارد عرصه مدیریت فرهنگی شد.
سوء تفاهم و كشمكش بین او و نیروهای مولد فرهنگی به وجود می آید كه تولید را دچار بحران می كندمدیر هم معمولاً چون توان «حل» بحران را ندارد منشاء بحران را «حذف» می‏كن و خود را نجات می دهد. در تلویزیون از تولید های مهم فرهنگی سینمای مستند داخلی است كه مدام حذف یا تعطیل شده است. در واقع سینمای مستند ایران اولین قربانی دولتی بودن تلویزیون و سیاسی بودن خاستگاه مدیریت آن است. به همین علت است كه در طول سالهای گذشته ما در ایران دارای جریان سینمای مستند نشده‏ایم و بیشتر با سینماگران شاخص روبرو هستیم..
● یعنی در وضعیت فعلی امكان رشد سینمای مستند در تلویزیون وجود ندارد؟
▪ در تلویزیون انحصارا دولتی به سختی ممكن است چنین اتفاقی بیفتد البته غیر ممكن نیست اما بسیار سخت است باید اداره كنندگان تلویزیون بپذیرند كا تولید فرهنگی را به مدیر فرهنگی بسپارند و به كلی از حوزه نفوذ ودیر دولتی بیرون بیاورند.
● شما مدیر فرهنگی را در برابر مدیر دولتی می گذارید اگر ممكن است این موضوع را بیشتر توضیح دهید.
▪ مدیر فرهنگی حلقه واسط میان دولت و سینماگر مستند است . این مدیر به علت خاستگاه فرهنگی توان رفع سوء تفاهم احتمالی بین سیاستمدار و مستندساز را دارد. به گمان من مدیر دولتی با خواستگاه سیاسی معمولا منصوب می شود و پاسخگوی مقام بالا دست است در حالی كه مدیر فرهنگی اساسا اساسا خاستگاه سیاسی ندارد و در بخش خصوصی دارد و اتكایش به اعتباری است كه در عرصه فرهنگ كشور بهدست آورده است، بنابراین وجودی مستقل از دولت دارد و می تواند در مواقع بحرانی با دولت وارد گفتگو شود و به یك راه حل منطقی برای تداوم عرصه ودیریت خود برسد البته تصور می كنم راه حل نهائی تاسیس تلویزیون های مستقل است كه با تغیر ساختار سیاسی اكنون امكان پیدایش آن را بالقوه داریم. تلویزیون مستقل فعالیت خود را با قانون می سنجد. این تلویزیون را دولت مدیریت نمی كند،آن را نظارت میكند. در چنین تلویزیون و در سایه یك مدیر فرهنگی ممكن است سینمای مستند بخشی از بازار تعطیل شده خود را بدست آورد. اما تا رسیدن به چنین امكانی منطقی است كه مدیریت تلویزیون پاسخی معقول به نیاز فعلی سینمای مستند ایران یا در اصل به نیاز جامعه بدهد.
● تعطیل سینمای مستند، آن هم مستند داخلی ممكن است برای تلویزیون اهمیت چندانی نداشته باشد . چون می‏تواند با مستندهای خارجی جای خالی آن را پر كند. احتمالاً مدیریت تلویزیون از قطع سینمای مستند آسیبی نمی‏بیند كه به این كار دست می‏زند.
▪ بله، خودش آسیب نمی‏بیند. اما آسیب‏های كلی می‏زند. با این كار اولاً چهرهٔ جامعه ایرانی را از پردهٔ‌تلویزیون كشور حذف می‏كند. دیگر آن كه سیاستمدار را از دیدار تقریباً بی واسطه اعماق جامعه محروم می‏كند و با این كار بیگانگی و سوء تفاهم میان سیاستمدار و جامعه تشدید می‏شود.
این یكی از زیانهای عملكرد مدیریت دولتی تلویزیون در عرصه سینمای مستند است. ضمن آنكه با حذف چهره جامعه از تلویزیون، جامعه هم امكان تماشای چهره خود را از دست می دهد و توان نقد خود را هم به كلی از دست می‏دهد. در پنج سال گذشته موج برنامه‏های استودیویی و برنامه‏ها و فیلم‏های داستانی(و مستند) خارجی، تلویزیون را آكنده است. از وقتی تلویزیون سینمای مستند ایران را از پرده خود حذف كرد چهره جامعه ایرانی در آن مفقود شد و نمایش حیات وحش بیش از نمایش حیات اجتماعی ایران اهمیت یافت. همین جا توضیح بدهم بسیاری از آنچه تحت عنوان فیلم های مستند تولید داخلی در تلویزیون دیده‏ایم، این را نه فقط در این چند ساله اخیر كه به طور كلی می گویم ، این ها اغلب انبوه آثار شبه مستند و حتی ضدمستند است چرا كه این گونه آثار تصاویر سرگردانی از جامعه شهری روستایی‏اند كه كسی مدام روی آنها حرف خودش را می‏زند و این در حالیست كه سینمای مستند واقعی معمولاً با حذف گفتار سعی دارد تماشاگر را بدون واسطه با موضوع مواجه كند.
● فكر می‏كنم اگر بخواهیم سینمای مستند ایران را به نوعی بررسی كنیم ناچاریم كه دوره اول را بهتر بشناسیم. شما گفتید در سینمای مستند ایران با «جریان سینمای مستند» روبرو نبوده‏ایم و بیشتر، شاخصهای فردی مطرح بوده‏اند، این نكته به وجه دیگر می‏تواند این باشد كه جهت‏گیری سینمای مستند ما در دوره اول بیشتر یك جهت‏گیری اجتماعی بوده است.
▪ بله همینطور است. گرایش به سینمای مستند اجتماعی در میان سینماگران مستقل و اساسا در میان تماشاگران عمده‏تر بود چرا كه مدیریت دستگاههای دولتی در گذشته اساساً ضد سینمای اجتماعی بودند.
● شاید برای اینكه سینمای مستند از درون خود نوعی نقد اجتماعی را نیز باز تولید می‏كند و این با سلیقه مدیران سیاسی همگون نیست. اما حالا می‏خواهیم به اینجا برسیم كه آیا ما توانستیم سینمای مستند ایران را با فعالیتهای پراكنده‏یی كه در كانون پرورش فكری، تلویزیون و یا وزارت‏خانه‏ها می‏شد هویت ببخشیم؟ آیا توانستیم چیزی به نام سینمای مستند ایران را شكل بدهیم كه از طول و عرض تعریف شده و مشخصی بهره‏مند باشد. اگر توانستیم، چگونه؟ و اگر خیر؟ چرا؟
▪ ببینید، فكر می‏كنم در دوره قبل از انقلاب به هر حال سینمای مستند ایران اظهار وجود كرد و به اثبات خود موفق شد، یعنی با «ابراهیم گلستان» كه كارهایی با گرایش صنعتی و با زیبایی‏شناسی خاصی می‏ساخت،‌با «فروغ فرخزاد» كه دید اجتماعی داشت، با «كامران شیردل»، «طیاب»، خسرو سینایی»، «تقوایی»، »كیمیایی» و دیگرانی مثل «فاروقی» با گرایشهای مختلف، سینمای مستند ایران توانست خود را تثبیت كند و البته توجه عمده به سوی سینمای اجتماعی بود كه خود نوعی واكنش در مقابل وضعیت اجتماعی سیاسی آن زمان تلقی می‏شد،‌وضعیتی كه بیشتر به سرپوش گذاشتن میل داشت و به مسائل اجتماعی بی توجه بود. اگر چه مثلاً سینماگر مستندسازی چون «طیاب» وجه دیگری از سینمای مستند (معماری) را مورد توجه قرار داد.
● شاید بد نباشد بطور گذرا نكته‏یی همین جا گفته شود: ببینید، از میان كسانی كه نام بردید، سینایی را شاید نتوان یك مستندساز به معنای اخص كلمه نامید، تا آنجا كه من می‏دانم خودش هم با این انتساب چندان موافق نیست. اگرچه از سینمای مستند رگه‏های ارزشمندی را به سینمای ویژه خودش تزریق كرده است، درباره فروغ هم نمی‏دانم می‏شود با یك اثر (خانه سیاه است) او را جزو سینماگران مستندساز موثر نامید یا خیر، ضمن اینكه درباره همین اثرش نیز نمی‏توان چندان مطمئن بود. جایگاه فروغ در ادبیات نوین و شعر ما، بی تردید است اما در سینمای مستند مطمئن نیستسم. شاید اگر حرمت شاعرانگی درخشان او و یا حضور آدم معتبری مثل گلستان نبود، می‏شد حتی این فیلم را ندیده گرفت. چون موضوع بحث ما نیست نمی‏خواهم وارد جزئیات شوم، اما این اثر چه به لحاظ فنی مثل تدوین، صداگذاری و حتی فیلمبرداری و زاویه دید دوربین و حركتهای گاه پر اشتباه آن و چه به لحاظ فقدان معرفی به قاعده و قانع كننده موضوعی كه برگزیده است – برای تماشاگر- و حتی «نریشن» (گفتار متن) انتقادهای اساسی زیادی بر آن وارد است.
▪ قدرت این فیلم در نگاهش نهفته است. برش عمیقی كه به جامعه جذامیان به عنوان یك جمعه انسانی می‏زند جای خود را در سینمای مستند باز می‏كند. من فكر می‏كنم فروغ یك موقعیت انسانی را شرح می‏دهد و برای رسیدن به آن طبیعتاً خیلی چیزها را كنار می‏گذارد. وقتی شما مسیری را می‏گیرید در جهت آن خط حركت می‏كنید، می‏خواهید به مقصد یا به نتیجه برسید.فروغ توانسته است مفهوم مورد نظر خود را به نتیجه برساند به این سبب انتقادهای فنی نسبت به فیلم موضوع درجه دوم و كم اهمیت می‏شوند. اجازه بدهید وارد بحث زیبایی شناسی فیلم های مستند نشویم چون مبحث گسترده‏ای است، به هر حال می‏خواهم بگویم مجموع این كارها بود كه سینمای مستند ایران را ساخت و بر اساس همین آثار می‏توانیم بگوییم كه سینمای مستند از همان ابتدا زیر سایه مدیریت دولتی شكل گرفت.
اما مدیریت این نهادها با سینمای مستند به تناقض و تضاد رسید و آن را دچار بن‏بست كرد. پس از انقلاب اگر «تلویزیون» علیرغم دولتی بودن از ابتدای كار از مدیرانی با خاستگاه فرهنگی سود می‏جست، شاید می‏توانست یك حركت معقول سینمای مستند را در ایران به راه بیندازد و كمك كند كه سیاستمدار بتواند جامعه را درست ببیند و جامعه هم بتواند خود را برای خود و برای مدیران فرهنگی ،اجتماعی و سیاسی قابل دیدار كند، سینمای مستند میان مدیران و جامعه دریچه‏ای باز می‏كند كه بتوانند یكدیگر را به درستی ببینند. این البته یكی از نقش‏های سینمای مستند است نه همهٔ آن، ولی متأسفانه می‏بینیم وقتی كه این دریچه به دست مدیران دولتی می‏افتد، ترجیح می‏دهند به جای بیشتر باز كردن دریچه را ببندند، چیزی كه در تلویزیون ما همیشگی بوده است. به همین خاطر هم تلویزیون نتوانسته است نقش مثبتی در عرصه سینمای مستند ایران ایفا كند.
● سینمای مستند وقتی با آن پیشینه به وضعیت پس از انقلاب یا دوره دوم خود می‏رسد قطعاً با مواد خام بسیار متنوع و گسترده‏ای روبرو می‏شود، واقعه عظیم انقلاب، جنگ، شرایط و كنشهای سیاسی – اجتماعی سالهای پس از جنگ معروف به دوران سازندگی و بالاخره وقایع پس از دوم خرداد و …. سئوال این است كه مستند سازان ما چقدر از این وضعیت بهره بردند و ایا این بخش توانست جغرافیای ذهنی و عینی خودش را در این وضعیت تازه نیز تثبیت كرده و وسعت ببخشد؟
▪با انقلاب بسیار چیزها دگرگون شد و ظاهراً سینماگران نخبه كمتر به سوی تولید آثار آثارمستند رفتند چرا كه جامعه سخت سیاسی شده بود . در شرایط خاصی مثل جنگ یا انقلاب امكان تصویر برداری از وقایع مهم اجتماعی در برخی نهاد های دولتی به وجود می آید اما به محض آنكه آن شرایط خاص از میان می رود این امكان هم از میان می رود. با انقلاب و جنگ طبعا دوربین در عرصه سینمای مستند به تولید افتاد و حتما آثار قابل بر رسی وجود دارد اما جریان سینمای مستند چون با موانع جدی روبرو است این آثار امكان نفس كشیدن و ارزیابی شایسته را پیدا نكرده اند.
● آیا به واقع در هیچ دوره‏ای در این سالها به اعتقاد شما سینمای مستند ما چنین فرصتی نیافت؟
▪ وقتی از این دوره صحبت می كنید انقلاب و جنگ وقایع عمده اند كه هنگام روی دادنشان دوربین مستند گزارشگر بسیار فعال بوده اما آثار شاخص مستند این دوره زیاد نیست. از مستند سازان دوره جنگ «مرتضی آوینی» شاخص شده است. ساخته های او سند های مهم و قابل اعتنائی از جنگ و حال و هوای این دوره از تاریخ ایران دارد.
او سعی كرد از طریق گفتار، موضوعش را تبلیغ كند. این یك نوع از سینمای مستند است من توجهم بیشتر به سینمای مستندی است كه كارگردان سعی می‏كند تا جایی كه امكان دارد خودش را حذف كند و اجازه بدهد تماشاگر آزادانه با واقعیت‏هایی كه به تصویر كشیده است روبرو شود و واقعیت را به ابزاری برای تبلیغ اندیشه خود تبدیل نسازد. البته این كار سختی است اما باید گذاشت كه این اتفاق بیفتد. اخیراً در جریان بازی فوتبال ایران و امریكا و یا استرالیا،‌چند سینماگر بطور مستقل آثاری دیدنی از این وقایع ساختند كه در آن تبلیغ مستقیم را كمتر می‏بینید. پس از دوم خرداد با كاهش عملكرد فراقانونی ممیزی كم كم تحرك هائی برای تولید آثار مستند در بخش خصوصی پیدا شده است و سینمای مستند مستقل در حال پیدا كردن امكان حیات اقتصادی خود است. خود سینماگران اغلب با سرمایه‏های اندك به كمك توفیق در برخی جشنواره‏های بین‏المللی توانسته اند هزینه ادامه مستند سازی خودرا تأمین كنند این كارها همه پراكنده و خود جوش صورت گرفته است. سینمای مستند هنوز نتوانسته است به جریانی با تضمین‏های لازم تبدیل شود كه البته این امر بعد از دو دهه تحولات سیاسی اجتماعی در كشور باعث تأسف است.
● فكر می‏كنید تبدیل سینمای مستند به یك جریان سینمایی از طریق كدام نهادهایی باید ارایه می‏شد؟
▪ از طریق وزارت ارشاد و تلویزیون. فكر می‏كنم دستكم بعد از دوم خرداد باید در وزارت ارشاد این اتفاق با شدت و حدت بیشتری می‏افتاد چون از مدتی پیش درهای تلویزیون به روی سینمای مستند ایران – با تعاریف ما- بسته بود.
● آیا اساساً چنین امكانی در وزارت ارشاد بوده است كه مثلاً بتوان برای سینمای مستند ردیف بودجه مستقلی درنظر گرفت؟
▪ من فكر می‏كنم اساساً وزارت ارشاد به سینمای مستند ایران بدهكار است و حجم این بدهی هم بسیار بالاست، چون برخلاف سینمای اكران یا مثلاً برخلاف مطبوعات كه توجه بسیاری به آنان شد به سینمای مستند ایران بی توجهی كاملی شده است. وزارت ارشاد متولی سینمای كشور و مهمترین و مناسب ترین نهاد برای پاسخ به معضلات سینمای مستند ایران بود او می‏توانست برای رونق سینمای مستند بسیار قدرتمند عمل كند. اما این وزارتخانه امكان طلائی شكوفا كردن سینمای مستند ایران نه تنها در گذشته كه مخصوصا از دوم خرداد به بعد را هم از دست داد. اخیراً آقای «داد» طی صحبتی درباره سینمای مستند انتقادات بسیاری به تلویزیون وارد آورد كه قطعا درست بود چون تلویزیون هم كاری در این عرصه نكرده است و آسیب اساسی هم زده است اما معاونت در این صحبت كمی هم فرافكنی كرده است. كما اینكه پاسخ تلویزیون به معاونت سینمائی به همین نكته اشاره داشت كه گفت شما به عنوان متولی سینمای مستند ایران چه كرده‏اید؟
● آقای مختاری شما، هم یك مستندساز باسابقه‏اید و هم رئیس انجمن سینمای مستندسازان هستید، در این مقام، پیشنهاد عملی شما به نهادی چون وزارت فرهنگ و ارشاد برای یاری رسانی عملی و عینی به رشد و توسعه این وجه از هنر هفتم در كشورمان دقیقاً شامل چه مواردی است؟
▪ پیش از هر چیز آن كه این نهاد( وزارت ارشاد)، آگاه یا ناخودآگاه، با بعضی سیاست‏گذاری‏های خود، به رشد سینمای مستند ایران ضربه نزند. چیزی كه تاحدودی به تصور من دارد اتفاق می‏افتد.
● دقیقاً مصداق این ادعای شما چیست؟
▪ نگاه كنید به دفترچه‏های سیاست ها وروش های اجرائی امسال ارشاد. به عنوان مثال، می‏بینید سینمای مستند از سوبسید عمومی كه به سینای اكران پرداخت می‏شود محروم شده است. در سال ۱۳۷ مبلغی بین چهار صد و نود و دو میلیون تا دو میلیارد تومان در سال یارانه سینمای اكران پیش بینی شده بود این یارانه عمومی همچنان كمابیش وجود دارد اما مبلغ آن امسال اعلام نشده است از این یارانه عمومی در سیاست گذلری یك ریال به سینمای مستند تعلق نمی گیرد. بیش از یك میلیار و سیصد میلیون تومان كمك بلاعوض برای سینمای مصلحانه اكران در نظر گرفته شده است.
از این مبلغ یك ریال برای سینمای مستند ایران در نظر گرفته نشده است. .البته وضعیت عجیب و قابل تعمقی است. برای سینمای اكران امكان وام در نظر گرفته شده است برای سینمای مستند چنین امكانی نیست. البته اختصاص وام و یارانه برای رونق سینمای مستند ایران مهم است اما فكر می كنم مسئله مهم تر این است كه سیاست گذار برداشت درستی از صنعت سینما ندارد چرا كه آن را منحصر به سینمای اكران كرده است و شاخه های دیگر سینمای ایران مثل سینمای مستند و سینمای انیمیشن و فیلم كوتاه را مصرانه حذف ‏كرد است. مصادره كردن سهم شاخه‏های دیگر سینما به نفع سینمای اكران به صنعت سینمای ایران صدمه می‏زند. شما به بخش جشنوارهٔ‌ دفترچه نگاه كنید. از جشنواره سینمای مستند نه در گذشته اثری است و نه در آینده. به شورای عالی سینمای ایران نگاه كنید آیا اثری از حضور سینمای مستند انیمیشن یا فیلم كوتاه می بینید ؟ خیر.این سینمای اكران است كه سهم تمامی سینمای ایران را می برد و سیاست گذار به جای این كه مانع شود سبب ساز این اتفاق نا مبارك است.از این مصداق ها فراوان می توانم برایتان ردیف كنم.
● شما به عنوان یك مستندساز و یا رئیس «انجمن سینمای مستند» … در باب گفتگو چه كرده‏اید؟
▪ انجمن مستندسازان یكی از كارهایش كوشش مدام برای تغییر وضع و تغییر موضع تلویزیون و تغیر نگاه وزارت ارشاد نسبت به سینمای مستند ایران بوده و هست. من تا حدودی نقش منفی و حتی مخرب تلویزیون و ارشاد نسبت به سینمای مستند ایران را توضیح دادم. اما همین جا به یك نكته اشاره كنم كه ما با وزارت ارشاد به عنوان سیاست گذار به هر حال در ارتباطیم و با معاونت آن بحث و جدل داریم، اما با تلویزیون اصلا . تلویزیون در گفتگو را به روی سیناگران مستند و سینمای مستند ایران بسته است، سینمایی كه بیش از هر شاخه سینمایی دیگر می‏تواند به جامعه ایران بپردازد.
من رفتار منفی كه در این سه چهار سال اخیر در مدیریت تلویزیون نسبت به سینمای مستند ایران دیدم از آغاز تأسیس تلویزیون تا امروز ندیدم. به عنوان مثال انجمن نزدیك به دو سال پی‏گیر دیدار و گفتگو با آقای لاریجانی بود اما پاسخی از دفتر ایشان نشنید. باید گفت اگر در ارشاد نگاه بی‏رمق و مرده‏ای نسبت به سینمای مستند وجود دارد،‌در تلویزیون، مدیریت آن، تلویزیون را به یك حلقه محصور در برابر سینمای مستند ایران تبدیل كرده است. البته اشاره كنم كه با كوشش‏های انجمن طلایه بعضی توجهات بسیار بسیار اندكی در ارشاد و در تلویزیون به چشم می‏خورد اما تا رسیدن به وجود جریان متداوم سینمای مستند در ایران راه زیادی داریم.
● نظرتان نسبت به خانهٔ سینما چیست؟ این نهاد صنفی كه انجمن شما هم در آن عضو است چه كمكی به رشد سینمای مستند می‏كند؟
▪ شما می‏دانید كه انجمن‏های صنفی پس از ورود به خانه سینما فعالیت صنفی می‏كنند. البته این اجباری نیست. اما فعلاً راه عملی‏تری است. انجمن مستندسازان در همان هنگام ورود به خانه سینما از طریق هیئت موسس خود متوجه شدند كه تشكیلات این خانه در مقایسه با رشد سینمای ایران تشكیلاتی عقب‏افتاده است.
در این تشكیلات هم سینمای داستانی/ اكران را با تمامی سینمای ایران اشتباه می‏گیرند. طبیعی است كه در این تشكیلات توقعات تازه به سختی پیش می‏رود. خوشبختانه مدت یك سالی است كه بحث تحول ساختار در درون خانه سینما به جریان افتاده است. اگر این بحث تشكیلات خانه سینما را در جهت رشد سینمای ایران متحول كند آن وقت می‏توان گفت از میان عوامل ركود سینمای مستند یك عامل ركود از بین رفته است اما جمع بندی من این است كه در حال حاضر، آن عناصر اصلی یعنی ارشاد، تلویزیون، خانه سینما كه باید رونق‏بخش سینمای مستند ایران باشند از عاملان اصلی ركود سینمای مستند ایران‏اند و به این خاطر از یك زاویهٔ‌دید باید گفت سینمای مستند ایران هنوز در نقطه صفر است.
● آقای مختاری، با توجه به همه این حرفها و جدای از وضعیت مدیران و سیاستگذاران، شما موقعیت كلی سینمای مستند ایران را در جهان و منطقه چگونه ارزیابی می‏كنید؟
▪ این بحث مفصلی است، همچنان كه موضوع نقش دولت در سینما و الگوی حضور دولت در سینما موضوع مفصلی است كه ما به اشاره از آن رد شده ایم یا موضوع خانه سینما، یا موضوع فیلم كوتاه كه حدود بیست سال است به صورت تجربی ابتر مانده بنابر این اجازه بدهید در همان محدوده سینمای مستند در ایران صحبت كنیم . در ایران یك نیروی كثیر و جوان در كنار یك نسل قدیمی‏تر و نسل میانه‏یی كه ماهستیم و به هر حال صاحب تجربیات متعددی است وجود دارند. اگر سیاستگذاران سینمایی درست عمل كنند این نیروی جوان و تجربیات كهنه‏كاران و میانسالان را می‏توان به یكدیگر مرتبط كرد و انتظار بازده اقتصادی نیز داشت.● به عبارتی شما آن پتانسیل لازم را در بدنه سینمای مستند ایران و فعالان این حوزه می‏بینید كه بتواند خود را به سینمای اكران نیز تبدیل كند؟
▪ بخشی از آن حتماً می‏تواند تبدیل شود، بی برو برگرد! البته بخشی از آن و نه تمامی آن. اما نمی‏توان گفت چون كاركرد این دو نوع سینما (اكران – مستند) متفاوت است، پس همه وجوه سینمای مستند ایران پتانسیل اكران ندارد. از یاد نبریم كه سینمای مستند و مستقل حتی در امریكا در كنار سینمای تجاری هالیوود تولید خود را دارد و نیز سرمایه‏گذاری و تضمین پخش و تماشاگران خودش را. ما باید از الگوی آنان بهره خودمان را ببریم .
● البته به تكاثر سرمایه در صنعت سینمای جهان هم باید دقت كنیم. این دو وضعیت متفاوت، قطعاً نتایج متفاوتی هم در پی خواهد داشت.
▪ ببینید، در كشور ما، بازار سینمای مستند را تعطیل كرده‏اند. تلویزیون بازار مهم سینمای مستند ایران است. این مهم‏ترین بازار داخلی، كاملاً تعطیل است. تلویزیون دستور العملی برای خرید آثار تولید شده در بخش خصوصی- بر اساس قیمت تمام شده – ندارد.
مدیریت تلویزیون حتی آثار مستند ایرانی موفق در جشنواره‏ها كه كیفیت آن تأیید شده است را هم نمی‏خرد. با این موضع مدیریت تلویزیون، سینمای مستند ایران،بیش از پنجاه درصد بازار داخلی را از دست داده است. بازار دیگر سینمای مستند، «رسانه‏های تصویری» است كه نهادی دولتی و زیر سایه وزارت ارشاد است. این نهاد می‏توانست و می‏تواند آثار سینمای مستند ایران را در دسترس جامعه قرار دهد. با بسته بودن بازار تلویزیون،این نهاد منطقاً می‏بایست فعالیت بیشتری داشته باشد. اما به عكس، مدیریت رسانه‏های تصویری نسبت به سینمای مستند ایران كاملاً منفعل است و اصلاً نقشی ندارد.
حال از شما می‏پرسم، در عرصه سینمای مستندی كه چنین بازار بسته و بیماری دارد كدام سرمایه‏گذار حاضر است سرمایه‏گذاری كند؟ مجموعه مدیران صاحب نقش در عرصه سینمای مستند، چنان گرفتگی و بن‏بستی در بازار سینمای مستند ایران به وجود آورده‏اند كه سرمایه‏گذاری در این عرصه خودكشی اقتصادی است. البته استثناهائی در عرصه همه این مدیریت‏ها وجود دارد اما این استثناها سبب ایجاد جریان اصلی و كلان سینمای مستند نمی‏شوند. به همین سبب هم سینماگران مستند در بازار خارج از كشور در پی بازار و سرمایه‏گذاری هستند. چون در كشور خود، در واقع تبعیدی مدیران مرتبط با عرصه مستندسازی شده‏اند.
یك برایند و نتیجه‏گیری ساده نشان می‏دهد كه ظاهراً وارد یك دور تسلسل باطل شده‏ایم. به عبارتی، سرمایه گذار به سمت سینمای مستند نمی‏آید برای این كه بازار عینی‏یی برای آن نمی‏بیند و بازار نیز به این دلیل نسبت به سینمای مستند تحركی نشان نمی‏دهد كه درباره آن آگاهی مناسبی را كه زمینه‏های عرضه و تقاضای خودش را ایجاد كند ندارد و این زمینه عرضه و تقاضا نیز، نیازمند حمایت و پشتیبانی تبلیغی و فكری از سوی سیاستگذاران سینمایی و تلویزیونی كشور بوده است كه خود حلقه مفقوده‏ای است و بنابراین هیچ یك از این حوزه‏ها اصلاً وجود ندارند تا بتوانند همدیگر را ترغیب و تشویق كنند.
رونق سینمای مستند از رونق سینمای اكران به مراتب سخت‏تر است به همین علت در وضعیت فعلی اگر تلویزیون یا ارشاد نسنجیده در عرصه سینمای مستند سرمایه‏گذاری كنند چیزی عاید سینمای مستند ایران نمی‏شود. بسیار شنیده‏ایم كه بعضی مدیران تلویزیون سریال‏های پنجاه قسمتی به عنوان فیلم یا ویدیوی مستند را سرمایه‏گذاری كرده‏اند. از پیش روشن است، از این سرمایه‏گذاری‏های «فلّه‏»ای چیزی عاید تماشاگر و سینمای مستند نمی‏شود. ما باید پیش از سرمایه گذاری «الگوی نقش دولت در صنعت سینمای ایران» را داشته باشیم چون این الگو درصنعت سینمای ایران وجود ندارد می‏توان سر دولت كلاه گذاشت یا مدیر دولتی به سوء مدیریت كشیده شود.
مثلاً در فرانسه یكی از الگو های حضور دولت در عرصه سینمای مستند به گونه‏ای است كه ۱- تلویزیون همه سرمایه را نمی‏گذارد ۲- تهیه كننده و كارگردان مجبورند با یكدیگر طرح را به تصویب برسانند و تهیه كننده نمی‏تواند به تنهایی بودجه دریافت كند. ۳- تهیه كننده مجبور است از نهادهای دیگر یا از بخش خصوصی كسر بودجه را تأمین كند. ۴- تلویزیون بابت سرمایه‏گذاری خود حدوداً حق ۳ بار پخش در طول ۲ تا ۳ سال را به دست می‏آورد.
نتایج وجود چنین الگوئی این است كه مدیر دولتی ( اعم از تلویزیونی یا وزارتخانه ای ) نمی‏تواند به هر كس كه دلشان بخواهد سرمایه بدهد. در این الگو اگر فیلمی شكست خورد چون تلویزیون یا دولت تمام هزینه را نپرداخته است حجم ضرر دولت كمتر است. و از سوی دیگر چون فیلم تولید شده پس از یكی دوبار پخش متعلق به تهیه كننده یا كارگردان است، به صرف آنهاست كه تا می‏توانند كیفیت كار را برای فروش به دیگر جاها و فروش‏های بعدی بالا ببرند. در چنین الگوئی همه چیز ناچاراً به سوی بهتر شدن كیفیت و كم تر شدن امكان سوء استفاده‏های احتمالی از دولت پیش می‏رود. البته ناگفته پیداست عملكرد این الگو وابسته به وجود «بازار» سینمای مستند است. وقتی در های بازار بسته است تلویزیون مجبور است خود تنها مصرف كنندهٔ تولید خود باشد. مجبور است تمام سرمایه تولید را خود بپردازد.
در چنین وضعیتی چون شرط كیفی نمی‏تواند جدی باشد. صرفه در این است كه بودجه از میدان تولید به نفع اشخاص بیرون كشیده شود. این یعنی سوء استفاده از نقش دولت تداوم این روند روحیه بساز بفروشی در تولید مستند - و طبعاً در بخش‏هایی از سینمای اكران كه بودجه دولتی در آن وجود دارد- را رونق می‏دهد. این توجه را بدهم كه الگوی نقش دولت در سینما نه فقط برای سینمای مستند كه برای تمام شاخه های سینما مخصوصا سینمای اكران كه حجم بسیاری از سرمایه دولتی مصرف می كند هم هست. دو باره به تلویزیون برگردیم كه كلی كارمند تولید دارد كه خود یكی از علل نقش منفی تلویزیون در رونق سینمای مستند ایران است، كه باید به شیوه‏ای این مشكل را هم حل كند.
● امكان جذب سرمایه‏های خارجی از طرف خود سینماگران مستند چقدر وجود دارد؟
▪ امكانش وجود دارد، تعدادی از مستندسازان از همین راه رفته‏اند و به نتیجه رسیده‏اند. منتها این كار هم تضمین، حمایت و تسهیلاتی می‏خواهد. جالب است بدانید كه سرمایه‏گذارخارجی هم وقتی می‏خواهد مشاركت كند نخستین پرسش او این است كه آیا تلویزیون یا بازار داخلی حاضر به پخش اثر هست یا خیر؟ جواب وقتی منفی باشد سرمایه گذار خارجی دچار تردید می شود. خب روشن است كه فقدان مدیریت كاری راههای اقتصادی كردن این شاخه سینما را در خارج از كشور هم مسدود یا تنگتر می‏كند.
● اخیراً هفته سینمای مستند برگزار شد كه كار تازه و جذابی بود. شما كه دبیر این هفته فیلم هم بودید از این برگزاری چه اهداف و دستاوردهایی داشتید و چقدر به آنها دست یافتید؟
▪ بخشی از سیاست انجمن مستندسازان این است كه آثار مستند ایرانی را در خارج از كشور به نمایش در آورد و متقابلا آثارسینمای مستند خارجی را برای تماشاگر ایرانی به نمایش بگذارد. برگزاری هفته سینمای مستند جزو این بخش اخیر بود. داشتن زیرنویس برای ما مهم بود تا تماشاگر عام بتواند با این فیلم ها رابطه برقرار كند كه خوشبختانه به اشاره آقای «داد» هزینه زیرنویس فارسی و برخی امكانات دیگر را فارابی تقبل كرد كه این از اقدامات مثبت معاونت سینمائی در طول سه سال اخیر بود، اگر این كار انجام نمی‏شد برگزاری هفته فیلم مذكور بسیار برایمان سخت‏تر می‏شد.
كمااینكه الان سوئد هم پیشنهاد داده است كه آثارسینمای مستند كشورش را برای نمایش به ایران بیاورد كه ما چون امكان زیرنویس فارسی روی فیلم نداشتیم هنوز پاسخ روشن نداده‏ایم. در فاصله این «هفته» نماینده «شبكه سینمای مستند اروپا» دیدار و گفتگوی جمعی با سینماگران و تهیه‏كنندگان و علاقمندان سینمای مستند برگزار كرد.متاسفانه آثار كلاسیك سینمای مستند ایران در آرشیو وزارتخانه و تلویزیون دارند خاك می‏خورند ما دفتر پخشی خصوصی برای عرضهٔ آنها در ایران و خارج نداریم باز هم تكرار می‏كنم كه ما مستندسازان، امروز فقط با در بسته روبروییم در حالی كه این بسته بودن در هیچ توجیهی نمی‏تواند داشته باشد.
● خب تكلیف چیست؟‌ این جوانها برای جذب سرمایه باید به كجا مراجعه كنند؟ راستی به این استعدادهای سرگردان چه كسی باید پاسخ بگوید؟
▪ وضعیت سختی است به همین دلیل هم بسیاری از سینماگران كمتر سراغ سینمای مستند می‏روند. آن دسته كارگردان هائی كه تقریباً موفق عمل می‏كنند از طریق كسب اطلاعات از بازارهای جهانی مستند و ایجاد ارتباط با سرمایه گذاران خارجی یا مشاركت محتاطانه بخش خصوصی داخلی فیلم مستند می سازند و تلاش كنند كه با شكست اقتصادی روبرو نشوند.
▪ امیدوارم ما به مثابه یك رسانه مطبوعاتی بتوانیم مسئولیتمان را در این زمینه به انجام برسانیم و حرفهای شما را به مخاطبانتان.
شما حتماً می‏توانید و باعث خوشحالی است كه مطبوعات به این جریان توجه كنند. مطبوعات موضوع را بین عامه مردم منتشر می كند و از سوی دیگر به اطلاع مدیریت سیاسی می‏رساند. می‏گفتند شاه عباس برای آگاهی از وضعیت مردم، شبها لباس مبدل می‏پوشید و به میان آنان می‏رفت تا از وضعیت جامعه و از عملكرد كارگزاران حكومتی باخبر شود. من فكر می‏كنم وقتی نهادهای صنفی قدرتمند نیستند اگر مطبوعات درست عمل كنند سیاستمدار احتیاجی به پوشیدن لباس مبدل برای آگاهی از عملكرد مدیران ندارد. مطبوعات ( مثل سینمای مستند) ارتباطی میان سیاستمدار و اجتماع ایجاد می‏كند در نتیجه اطلاعات تبادل می‏شود و به ایجاد تفاهم می‏انجامد، تصحیح روش می‏شود و به نهادهای دولتی منفعل كمك می‏كند كه فعالتر باشند و همه اینها در جهت بهبود سرنوشت ملی، مؤثر است.
● از شما متشكرم.
▪ من هم از شما سپاسگزارم.
این کفتگو در دو بخش در روزنامه ایران به چاپ رسیده است.
بخش اول: شماره ۱۵۵۶ صفحه ۷. یازدهم تیر ۷۹.
بخش دوم: شماره ۱۵۵۷. صفحه۷. دوازدهم تیر ۷۹.
منبع : ابراهیم مختاری