شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


بازخوانی بحران مشروعیت هابرماس


بازخوانی بحران مشروعیت هابرماس
هابرماس درکتاب بحران مشروعیت خود به بررسی مفهوم بحران و عملکرد آن درجوامع پیشرفته می پردازد و سپس بحث مشروعیت و بحران درنظام را مطرح کرده و سعی می کند به نحوی توانش ارتباطی را درجوامع توضیح دهد.
او بحران را حاصل آسیب مبانی اجتماعی ساختارهای هنجاری می داند و می گوید نظامها دارای هویتی هستند که اگراین هویت دچارگسیختگی شود یکپارچگی نظام دچاراختلال شده و هویت صدمه می بیند، در نتیجه با خدچه دارشدن یکپارچگی اجتماعی بحران پدیدارمی شود. اما اگرما درک مناسب و صحیحی ازشرایط داشته باشیم می توانیم ازبروزاین بحران جلوگیری نماییم. اگر بدانیم که ساختارهای هنجاری زیست جهان به طورجداگانه ولی مرتبط با کارکردهای یکپارچگی نظام به کارخود ادامه می دهد ، می توانیم این بحران را با تاخیربیاندازیم. با قائل بودن به رابطه مناسب و عدم تداخل میان کارکردهای نظام و زیست جهان می توانیم بسیاری ازمسائل را حل کنیم.
هابرماس با توضیح تفاوت صورتبندیهای اجتماعی درتاریخ تحول نظامها، سعی دارد نوع بحران درهرجامعه را تبیین کرده و راه حلی برای آن ارائه دهد. به عقیده او دردوره ایی که نظامهای اجتماعی می توانند با بکارگیری کنشهای ابزاری خود را دربرابرطبیعت خارجی حفظ کنند و به واسطه کنشهای ارتباطی قادرند میزان استقامت خود را دربرابرطبیعت خارجی بالا ببرند ، رفتارها سامانبندی شده و برساختارهای بین الاذهانی تاثیرمی گذارند. تجدید سامانبندیهای بین الاذهانی درهر جامعه ایی صورتبندی خاص خود را دارد. او با مثال زدن شرایط کشورهای صنعتی پس ازجنگ جهانی دوم و نهفته نگه داشتن نزاع طبقاتی، اضافه می کند که این جوامع در بازاردچارضعف کارکردی شدند و تلاش می کردند تا نظام اقتصادی خود را توسط سیاست سر پا نگه دارند. این تلاش منجربه احساس نیازبه مشروعیت شد. هرچند این مشروعیت همانند مشروعیت دوره نظام سنتی نبود ولی منجربه حفظ نظام اقتصادی شد. این کشورها توانستند با طولانی ترکردن مدت زمان لازم برای رسیدن به کاهش ارزش سرمایه ، عوارض سوء تورم را درمیان تمام اقشارجامعه پخش کنند تا به یک گروه خاص اجتماعی فشاروارد نیاید. بدین ترتیب هویت اجتماعی طبقات ازمیان رفته و یک سازشی میان بخشی ازآنها بوجود آمد که منجربه تشریک منافع می شد. درصورتیکه انگیزش موجود ازطریق هنجارها تحقق نیابد و نظمهای شخصیتی باعث حفظ هویت نشوند این تغییرات هویت اجتماعی – فرهنگی مشکل سازمی شوند.
دراصل هابرماس معتقد است درنظام سرمایه داری پیشرفته بحران اقتصادی به درون نظام سیاسی منتقل شده و خصلت اقتصادی بودن خود را ازدست داده و شیوه های ایجاد مشروعیت می تواند کمبودهای عقلانیت سازمانی را جبران کند . هابرماس درتحلیلهای خود ازبحران، درهمان ابتدا به تحلیل مارکسی علاقه نشان می دهد و بحران اقتصادی را سرمنشا بحرانهای دیگرمی داند.
با اینهمه به نظروی درنظام سرمایه داری ترکیبی ازبحرانهای اقتصادی – سیاسی – اجتماعی و فرهنگی دیده می شود. که این بحرانها ازیک سیستم به سیستم دیگرمنتقل می شوند. او درمورد رفع بحران اقتصادی نظریه ایی نمی دهد ولی می گوید افزایش دخالت حکومت دراقتصاد به بحران عقلانیت منجرمی شود که خود حکومت این بحران را ایجاد می کند. بحران عقلانیت به تدریج و درسطح یکپارچگی اجتماعی به صورت بحران مشروعیت ظاهرمی شود واگرحکومت راهکارهای مناسبی برای آشتی دادن منافع متضاد نیابد مشروعیت خود را درمیان مردم ازدست می دهد. او درادمه از نوع آخربحران یعنی بحران انگیزش صحبت می کند . دراین مرحله است که اکثرمردم تمایل خود را برای مشارکت دراداره امورعمومی جامعه ازدست می دهند. هابرماس برای تحلیل بحرانها دلیلهایی اقامه می کند. به عقیده وی نابسامانیها زمانی به بحران تبدیل می شوند که عملکرد اقتصاد و حکومت به بازتابهای مقاومتی در جامعه صدمه بزند.
سمیه افشار


همچنین مشاهده کنید