شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سیاست خیابانی


سیاست خیابانی
۱ ) جایش همین جاست. منظورم خیابان است. خیابان دقیقا همان جایی است كه می‌توان در آن تخلیه احساسات و هیجانات كرد. خیابان، همان جایی است كه می‌توان آن را به صحنه و عرصه بازنمایی و نمایش (خود) تبدیل كرد.
خیابان، همان جایی است كه در آن «رابطه»ی میان آدمیان، در متنوع‌ترین، متكثرترین و دلبخواهی‌ترین اشكال و حالت‌هایش، جاری و ساری است. خیابان، همان جایی است كه می‌توان در آن «خودتاكیدگری» و «خودبیان‌گری» داشت.
خیابان، همان جایی است كه می‌توان در مسیر آن با «اگر»های بسیاری همگام و هم‌مسیر شد. خیابان، همان جایی است كه می‌توان در آن «اعتراض» خود را در اشكال گوناگون بروز و ظهور داد. خیابان، همان جایی است كه می‌توان در آن سطح و عمق فرهنگ‌پذیری، قاعده‌پذیری و اجتماعی‌شدن خود را به نمایش گذارد. خیابان، همان جایی است كه در آن می‌توان میزان گرایش خود را به فرهنگ بیگانه، به‌رخ كشید. خیابان، همان جایی است كه در آن می‌توان خارج از حیطه چشم‌های نظارتی-كنترلی به خود واقعی مجال بازیگری داد.
خیابان، جایی است كه در و دیوارش،‌ دفتری گشوده برای نوشتن خاطرات و مخاطرات و نقش كردن ایده‌هاست. خیابان، جایی است كه در آن سبك‌ها جامه هستی برتن می‌كنند و به رقص معنا (دلالت) می‌پردازند. خیابان، جایی است كه در آن نظم و نظام مسلط به چالش كشیده می‌شود و مشروعیت و مقبولیت آن مخدوش می‌شود.
خیابان، جایی است كه در آن چگونگی و ماهیت رابطه میان دولت و مردم، خود را عیان و عریان می‌سازد. خیابان، جایی است كه در آن رازها از پرده برون می‌افتد و صندوقچه‌های اسرار گشوده می‌شوند. خیابان، جایی است كه می‌توان در آن «رفتن» (نه لزوما «رسیدن») را هدف قرار داد .
خیابان، جایی است كه می‌توان در آن از فاصله‌ها (نژادی، فرهنگی، دینی، قومی، طبقاتی، تحصیلاتی، جنسی، سنی و زبانی و...) عبور كرد و با هم یكی شد. خیابان، جایی است كه می‌توان در آن چیزی برای نقد و نق یافت. خیابان، جایی است كه می‌توان در آن چیزی برای آغاز سخن گفتن، گفت‌وگو كردن، درددل كردن و بحث‌های روشنفكرانه یافت. خیابان، جایی است كه می‌توان در آن به تولید و بازتولید خاطره‌ها و اسطوره‌ها پرداخت. خیابان، ‌جایی است كه در آن همواره عده‌ای به انتظار عده‌ای دیگر نشسته‌اند.
خیابان، پارلمان مردم است. خیابان، رسانه مردم است. خیابان، منبع آگاهی مردم است. خیابان، محل تجلی، تبلور و تبادل ایده‌های مردم است. خیابان، زبان مردم است. خیابان، نگارخانه مردم است. خیابان، امتداد نگاه و صدای مردم است. خیابان، امتداد هستی و وجود مردم است. خیابان، تاریخ مردم است. خیابان، سرگذشت و سرنوشت مردم است. خیابان، میعادگاه رهایی مردم است.
خیابان، محل آشنایی و وصل مردم است. خیابان، محل قرار و بی‌قراری مردم است. خیابان، تجلی‌گاه عشق و تنفر مردم است. خیابان، همچنین یك بن‌بست است، یعنی جایی برای رفتن به هنگامی كه شما از سن یا پول كافی برای رفتن به جایی دیگر برخوردار نیستید. بنابراین، خیابان تماشاخانه و تفرجگاه كسانی است كه چیزی «كم» دارند.
به بیان دیگر، خیابان عین اوقات‌فراغت و عین مصرف كالاهای فرهنگی این آدمیان است. خیابان، سینما و تئاتر و بوتیك این دسته از آدمیان است. خیابان، برای این نوع انسان‌ها، تجلی‌گاه فاصله‌هاست: فاصله میان آنكه راه می‌رود تا به‌دست آورد غذا و آنكه راه می‌رود تا غذا را هضم كند؛ فاصله میان آنكه می‌خورد و آنكه تماشا می‌كند؛ فاصله میان آنكه می‌خرد و آنكه حسرت می‌خورد؛ فاصله میان آنكه در كاخ است و آنكه در كوخ است؛ فاصله میان آنكه سواره می‌رود و آنكه پیاده می‌رود؛ فاصله میان آنكه شاد است و آنكه غمگین است؛ فاصله میان آنكه به كار می‌رود و آنكه بی‌كار می‌رود؛ فاصله میان آنكه به اختیار می‌رود و آنكه به اجبار می‌رود؛ فاصله میان آنكه «بی‌خود»‌ می‌رود و آنكه «باخود» می‌رود؛ فاصله میان آنكه خرامان‌خرامان می‌رود و آنكه دوان‌دوان می‌رود؛ فاصله میان آنكه به خیابان به‌مثابه مسیری به سوی ناكجاآباد می‌نگرد و آنكه بدان به عنوان مسیری به سوی كجاآباد می‌نگرد؛ و بالاخره، فاصله میان آنكه به خیابان به عنوان آخرین چاره و آخرین مكان حضور می‌نگرد و آنكه اساسا دغدغه هیچ‌گونه «چاره» و «حضور» ندارد.
۲ ) اگر به سبك برخی از پسامدرنیست‌های عصر خود، امر سیاسی را به سطح فرد و شخصی‌ترین پندارها و رفتارهای او و نیز، به عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی مانند جنسیت، نژاد، طبقه و كلیه روابط اجتماعی تقلیل‌ دهیم، آنگاه باید بگوییم كه خیابان تجلی‌گاه میكروفیزیك قدرت و میكروپولتیك است.
از این نگاه، خیابان یك مبنای استعاره‌ای است برای هرآنچه كه واقعی و سیاسی فرض می‌شود. خیابان، یك متن سیاسی است كه واژه‌ها و گزاره‌های آن به صورت علائم و نشانه‌های نمادشناختی، سبك‌شناختی، روان‌شناختی، رفتارشناختی، زیبا‌شناختی و... بروز و ظهور می‌كند. خیابان، آرشیو لحظه‌های شادكامی و ناكامی،‌ هنر بودن در زمان و مكان مناسب، پرسه‌زدن، سبك‌های هنجارشكن و كنش و واكنش‌های درحال ثبت شدن در تاریخ است.
خیابان، این همه هست، اما مهم‌تر از همه، محل تجلی و تبلور سیاست اربابان قدرت و سیاست نیز هست. خیابان،با ملموس‌ترین، محسوس‌ترین و صریح‌ترین بیان به ما می‌گوید كه این صاحبان تصمیم و تدبیر كجا یك طرفه می‌روند؛ كجا گام در مسیری بن‌بست گذارده‌اند؛ كجا در تقاطع و سر چهارراه ایستاده‌اند؛ كجا زیادی دور ایستاده‌اند؛ كجا زیادی نزدیك ایستاده‌اند؛ كجا ورود ممنوع می‌روند؛ كجا اصلا نمی‌روند؛ كجا كژراهه می‌روند؛ كجا بی‌راهه می‌روند؛ كجا با پای خود می‌روند؛ كجا با پای دیگران می‌روند؛ كجا با دیگران می‌روند؛ كجا بی‌دیگران می‌روند؛ كجا آگاهانه می‌روند؛ كجا ناآگاهانه می‌روند؛ كجا با هدف و تدبیر می‌روند؛ كجا بی‌هدف و تدبیر می‌روند؛... با این اوصاف، واقعا «جایش همین جاست». منظورم خیابان است.
محمدرضا تاجیك
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید