چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

یازده سپتامبر در وزارت امور خارجه دولت اصلاحات


یازده سپتامبر در وزارت امور خارجه دولت اصلاحات
در حوزه پرحادثه و پرمشغله آسیا در وزارت امور خارجه روز بیستم شهریور سال ۱۳۸۰ در زمره روزهای بحرانی تر و پرمشغله تر تلقی می شد. مسئولان معاونت هنوز تحت تاثیر عملیات غافلگیركننده ترور احمدشاه مسعود رهبر مجاهدین افغانستان بودند و در عین حال تلاش می كردند خسارات ناشی از این حادثه را كاهش دهند. دو روز قبل در روز هجدهم شهریورماه احمدشاه مسعود رهبر مجاهدین افغانستان طی یك عملیات حیرت انگیز تروریستی به شهادت رسیده بود. در این روز دو خبرنگار تلویزیونی تبعه تونس كه از ۱۰ روز پیش در منطقه احمدشاه مسعود به سر می بردند و با نزدیكان و همرزمان وی مصاحبه می كردند، موفق به دیدار مسعود شدند و در همان دقایق اولیه دیدار با فعال كردن مواد منفجره جاسازی شده در دوربین های فیلمبرداری خود در یك عملیات انتحاری احمدشاه مسعود را به شهادت رساندند. این عملیات كه در افغانستان بی سابقه بود بسیار حرفه ای طراحی و اجرا شد و عاملان آن با اعتقاد نسبت به ارزش و اهمیت زیاد جنایتشان، وقت زیادی را برای رسیدن به هدف خود صرف كرده بودند. همه شواهد حكایت از آن داشت كه این عملیات در بیرون افغانستان طراحی شده و طراحان آن مقاصد جدی تری را دنبال می كنند. در این شرایط مسئولان ذی ربط تلاش می كردند اولا با دادن مشاوره لازم، مجاهدین افغانستان را در شرایط تلخ پس از مسعود یاری كنند و برای بازسازی تشكیلاتشان به آنان كمك فكری بدهند. ثانیا نتایج این حادثه را در افغانستان و منطقه بررسی كرده و استراتژی كار در افغانستان را با توجه به شرایط جدید بازبینی كنند. مسئولان ذی ربط در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران با بررسی های اولیه خود معتقد بودند احمدشاه مسعود توسط القاعده ترور شده است و پیش بینی می كردند حوادث مهم دیگری هم در راه باشد. عصر روز بیستم در حال بررسی گزارش ها و مكاتبات اداری بودم كه همكاران اطلاع دادند در نیویورك یك عملیات تروریستی بزرگ به وقوع پیوسته و همه شبكه های خبری روی آن متمركز شده اند. تلویزیون را روشن كردم. گزارشگر شبكه سی ان ان به صورت زنده از ساختمانی مقابل ساختمان های مركز تجاری نیویورك گزارش پخش می كرد.
لحظاتی بعد هواپیمای دوم در مقابل دوربین های تلویزیونی به ساختمان اصابت كرد و آن را به آتش كشید. دو روز بعد از ترور مسعود عملیات تروریستی بسیار مهم تر و حیرت آورتری به وقوع پیوسته بود. عملیاتی كه خیلی چیزها را در سطح جهان تغییر داد.
برای مسئولین مرتبط با افغانستان كه در مقابل پرسش مهم چرایی ترور مسعود قرار داشتند، مرتبط دیدن این دو عملیات انتحاری با یكدیگر مشكل نبود. این ارتباط تایید می كرد طراح هر دو عملیات واحد بوده و به احتمال زیاد توسط گروه القاعده انجام شده است. اطلاعات دیگری نیز انجام عملیات توسط گروه القاعده را به قوی ترین احتمال بدل می كرد. ارتباط این مسائل با یكدیگر و با گروه القاعده و با همسایگان شرقی ایران همه دلایل مهمی برای ورود معاونت آسیای وزارت امور خارجه در این بحران بود. اما در آن روزها دلیل مهم تری هم وجود داشت. وزیر امور خارجه در خارج از كشور بود و در چند ماه اول دوره دوم اصلاحات، در غیاب وزیر، معاون این حوزه نقش جانشین وزیر را ایفا می كرد و این روز هم یكی از روزهای این دوره كوتاه بود.
به سرعت مشورت در مورد موضوع آغاز شد. وزارت امور خارجه باید تكلیف كار را ظرف چند ساعت و قبل از نیمه شب روشن می كرد و پیشنهاد خود را در مورد چگونگی واكنش به این جنایت، برای تصمیم گیری مسئولین عالی كشور به آنان منعكس می كرد. طبعا اولین پرسش پیش روی درباره ماهیت حادثه بود. روشن است برای پاسخ به این پرسش یافتن پاسخ برای پرسش های زیادی ضروری بود. ماهیت ماجرا چیست چه كسی این جنایت را مرتكب شده است اگر القاعده عامل عملیات است چگونه به چنین امكاناتی آن هم در آمریكا دست یافته است و از چه عواملی كمك گرفته است آیا این عملیات به درگیری های داخلی آمریكا نیز مربوط است یا كاملا از بیرون هدایت شده است اگر شواهدی حاكی از ادعای رهبر القاعده برای انجام چنین عملیاتی وجود داشته، چرا این اطلاعات در آمریكا مورد توجه واقع نشده است اگر القاعده این عملیات را انجام داده است آیا به صورت نامحسوس توسط تندروهای آمریكایی یا اسرائیلی هدایت نشده است آیا ممكن است عواملی نفوذی این گروه را به سمت عملیات مطلوب تندروهای آمریكایی یا اسرائیلی سوق داده باشند پیامدهای این حادثه چیست عاملان این حادثه چه اهدافی را دنبال می كنند. آیا فقط یك عملیات تروریستی كور بوده یا عاملان پیدا و پنهان آن، به دنبال مقاصد مشخصی هستند. چه كسی از این عملیات سود می برد و چه كسانی از واقعه خشنود می شوند
پرسش های بیشتری از این دست وجود داشت كه هنوز هم بسیاری از آنها پس از گذشت پنج سال بی جواب مانده و ممكن است برای همیشه بی پاسخ بماند. شواهد اطلاعات مسئولان اطلاعاتی در مورد احتمال قوی انجام عملیات توسط القاعده نیز چیز زیادی از انبوه پرسش ها و ابهامات مسئله نمی كاست. بررسی همه پرسش ها مهم بود اما برای تصمیم گیری ظرف سه یا چهار ساعت بی فایده بود.
سیاست و از جمله سیاست خارجی پدیده های پیچیده ای هستند و تصمیم گیرندگان در این حوزه در بسیاری از شرایط بحرانی قادر نیستند همه وجوه پدیده ها را به طور كامل بررسی كنند چرا كه با فقدان اطلاعات كافی مواجه هستند، اما گاه پیچیده نگاه كردن به یك مسئله ممكن است اهل سیاست را از روایت ساده و بدیهی پدیده نیز غافل كند و شرایط آنان را بغرنج تر كند. به همین دلیل ضرورت دارد در كنار همه جنبه ها همواره از روایت ساده و بدیهی پدیده های سیاسی و بین المللی هم غفلت نشده و صورت ساده تر مسائل در كنار صورت های پیچیده آن مورد توجه قرار گیرد. این اقدام در ایران كه نخبگان آن طبق یك سنت دیرینه، عادت به فرافكنی دارند و موانع را دور از دسترس خود تعریف می كنند و مشكلات را از عینك تئوری توطئه بیگانگان می نگرند ضروری تر است. با تكیه بر وجوه بدیهی و قطعی پدیده به دلایل ذیل موضع گیری سریع رئیس جمهور ضروری به نظر می رسید:
۱ در یك عملیات تروریستی چند هزار نفر انسان كه غالبا نسبتی هم با دولتشان نداشتند، در شرایط غیرجنگی، توسط تروریست ها كشته شده بودند. اینكه چه كسی عامل این جنایت باشد و چه هدفی را برای جنایت خود دنبال كرده است چیزی را در اصل موضوع تغییر نمی داد. این جنایت باید به شدت و با صراحت محكوم می شد.
۲ ایران در حوادث مشابه توسط مخالفانش مورد اتهام قرار می گرفت. اگر برای همه ضروری بود كه جنایت را محكوم كنند برای ایران ضرورت مضاعف داشت كه با محكوم كردن این جنایت نه تنها موضع شفاف خود را بیان كند بلكه با ابتكار و سرعت عمل، عملكرد تبلیغاتی مخالفانش را نیز خنثی كند.
۳ محكوم كردن جنایت طی موضع گیری وزارت امور خارجه مناسب بود اما كافی نبود. موضع رئیس جمهور با وجهه ضدخشونت و صلح طلبانه اش و با موضعی كه در زمینه گفت وگوی تمدن ها و صلح در سطح جهان داشت، خیلی بهتر شنیده می شود و می توانست فضای تبلیغاتی مخالفان ایران را كاملا خنثی كند.این جمع بندی سریعا به ریاست جمهوری منعكس شد و پیشنهاد شد آقای خاتمی سریعا موضع گیری كنند، برای همه ما مسلم بود كه رئیس جمهور دیر یا زود موضع گیری محكمی علیه این جنایت اتخاذ خواهند كرد اما درخواست آن بود كه ایشان فورا موضع بگیرند.
هنوز ساعتی از حادثه نگذشته بود كه رهبران اسرائیلی كار خود را آغاز كردند، باراك و نتانیاهو نخست وزیران سابق و اسبق اسرائیل جزء اولین شخصیت های سیاسی بودند كه كارشان را رها كرده و به تحلیل این حادثه مشغول شدند. آنان به گفت وگویی مستقیم با شبكه های بین المللی نشستند تا روایتی اسرائیلی را برای موضوع جا بیندازند. به ادعای آنان مسئله كاملا روشن است و عاملان ترور ناشناخته نیستند. آمریكا باید در كشورهای حامی تروریسم مانند ایران، سوریه و لبنان به دنبال مسببین این جنایت بگردد. جالب آن بود كه آنان از مطرح كردن افغانستان به عنوان یك مركز تروریستی خودداری می كردند و برای این مركز تروریستی اولویت قائل نبودند و تاكید داشتند كه این جنایت از كشورهایی مانند ایران رهبری شده است. این شیوه عمل اسرائیل ضمن تایید نظر وزارت امور خارجه نشان می داد كه مخالفان تندرو ایران در سطح جهان به سرعت وارد عمل شده اند و در پی آنند كه در فضای رسانه ای، حرف خود را به عنوان مبنای اصلی تحلیل حادثه جا بیندازند. برای جلوگیری از این توطئه تبلیغاتی سرعت عمل متقابل بسیار ضروری بود.
با توجه به اینكه هنوز تصمیم رئیس جمهور مشخص نبود، در وزارت امور خارجه از همكاران حوزه مربوط به سخنگو و رسانه ها خواسته شد دو متن یكی برای پیشنهاد به رئیس جمهور و دیگری برای موضع گیری احتمالی وزارت امور خارجه آماده كنند. همزمان از دكتر خانیكی معاون وزیر علوم و مشاور رئیس جمهور كه قلمی مورد تایید رئیس جمهور داشت تقاضا شد متنی را برای پیشنهاد به رئیس جمهور آماده كند. به ایشان گفته شد رئیس جمهور هنوز تصمیم به موضع گیری نگرفته اند اما فرصت بسیار كم است و باید همه چیز آماده باشد كه در صورت اتخاذ تصمیم ایشان متن مناسبی در دسترس باشد و به ایشان پیشنهاد شود.
علاوه بر همكاران وزارت امور خارجه، دوستان مختلفی از مشاوران و همكاران رئیس جمهور، بعضی از اعضای دولت و بعضی اساتید دانشگاه طی تماس های مختلفی تاكید كردند كه ضرورت دارد رئیس جمهور ایران خیلی سریع موضع گیری كند. بعضی از آنان روی جنبه های انسانی جنایت پافشاری می كردند و معتقد بودند كه به همین دلیل آقای خاتمی به عنوان منادی گفت وگوی تمدن ها آن هم در سال گفت وگوی تمدن ها باید قبل از دیگران موضع گیری كنند و با واكنش سریع خود نیز پیام شفاف تری به جامعه بین المللی بدهند، عده ای هم روی تبلیغات مغرضانه مخالفان تاكید داشتند و معتقد بودند كه عدم سرعت عمل ما، فضای تبلیغاتی علیه ایران را شكل می دهد و روز بعد معلوم نیست كه تغییر فضا به راحتی ممكن باشد. از همه این شخصیت ها خواسته می شد كه سعی كنند نظر خودشان را مستقیما به رئیس جمهور و یا دفتر ایشان نیز منعكس كنند.
رئیس جمهور در چنین شرایط حساسی علاوه بر نهاد ذی ربط، نظر مشاوران و متخصصان دیگر را جویا می شدند.
با توجه به اینكه فرصتی برای تشكیل جلسه و جمع بندی نظرات آن هم در ساعات شب نبود، انتقال نظرات مشورتی به این شكل می توانست به تسهیل در تصمیم گیری كمك كند.
در ساعت هشت بعدازظهر دفتر رئیس جمهور اعلام كرد نظر رئیس جمهور موضع گیری سریع رسمی ایران و محكوم كردن این جنایت است. اما همچنان مشخص نبود كه رئیس جمهور موضع گیری خواهند كرد یا وزارت خارجه باید موضع گیری كند. از وزارت خارجه خواسته شد كه پیشنهاد خود را بدهد. ملاحظاتی برای محتوای موضع گیری نیز ابلاغ شد كه كار را قدری مشكل می كرد. ملاحظات به همكاران وزارت امور خارجه و دكتر خانیكی منعكس شد.
تا ساعت ۹ شب پیشنهادها آماده شد و نهایتا متن پیشنهادی دكتر خانیكی كه بسیار متفاوت بود به رئیس جمهور پیشنهاد شد. پس از سه بار گفت وگوی تلفنی با رئیس جمهور نهایتا متن بیانیه رئیس جمهور ساعت ۳۰۹ آماده شد و دفتر رئیس جمهور آن را منتشر كرد. ساعت ۱۰ شب خبرگزاری ها و ساعت ۳۰۱۰ تلویزیون ایران متن بیانیه آقای خاتمی را منتشر كردند.
موضع گیری رئیس جمهور ایران به سرعت در صدر خبرهای مربوط به عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر قرار گرفت و فضای تبلیغاتی علیه ایران را با سرعتی بیش از حد انتظار در رسانه های خارجی و از جمله رسانه های آمریكایی تغییر داد. این بیانیه در روزهای بعد هم كاركرد خود را داشت. ظرف ۲۴ ساعت پس از حادثه تمامی رهبران جهان این عملیات تروریستی را محكوم كردند و هیچ كس نمی توانست در مقابل این ماجرا سكوت كند اما كمتر پیامی كاركرد پیام رئیس جمهور ایران را داشت. در پیام رئیس جمهور ایران حرف چندان تازه ای كه از پیش از آن از سوی ایشان بیان نشده باشد وجود نداشت. تنها با متن شیوا و دقیقی به مردم آمریكا تسلیت گفته شده بود و تروریسم به هر شكل و هر جا محكوم شده بود. هیچ لطفی به دولت آمریكا نیز در آن دیده نمی شد. اما تصمیم به موقع و سریع ایران در موضع گیری تاثیر زیادی داشت.
در روزهای بعد رئیس جمهور ایران یكی از طرف های اصلی مشورت كشورهای اروپایی و سازمان های بین المللی درباره ماجرا بود و تدریجا به عنوان یك متحد جامعه جهانی در مبارزه با تروریست های القاعده مطرح شد و تا حدود یك سال بعد كه با تدبیر اسرائیل و تندروهای آمریكا لحن رئیس جمهور آمریكا تغییر كرد این وضع ادامه یافت. مسلما موضع قابل قبول و مسالمت جویانه آمریكا نسبت به ایران دلایل مختلفی داشت. آمریكا آماده نبود كه در مورد این ماجرا از نگاه اسرائیل به تحولات منطقه بنگرد. به خصوص كه با یك مسئله امنیتی خیلی جدی در خاك خود مواجه شده بود. ارتباطات ایران و آمریكا در چارچوب سازمان ملل در مورد افغانستان در این وضع تاثیر زیادی داشت. به علاوه همه بررسی های اطلاعاتی آمریكا حكایت از آن داشت كه ایران و دوستان ایران در منطقه رابطه ای با تروریست های القاعده نداشته اند و دلایل بیشتری از این دست. اما در كنار همه اینها تصمیم درست، دقیق، سنجیده و به موقع ساعات پایانی روز ۱۱ سپتامبر در ایران تاثیر مهم و تعیین كننده ای در مدیریت این بحران داشت. بحرانی كه اگر به درستی مدیریت نمی شد می توانست تهدیدات خطرناكی علیه ایران به همراه داشته باشد اما نهایتا با تدابیر درست ایران فرصت هایی را نیز برای امنیت و منافع ملی ایران به همراه داشت.
منبع : روزنامه شرق